شیوه پاسخ به پرسشهای دینی (11)
نام نشریه: مبلغان، شماره 126
اشاره
در شمارههای پیش 34 مورد از اصول پاسخدهی مطرح شد. در این شماره تعدادی دیگر از این اصول بررسی میشود.
35. رعایت مقتضای حال
پاسخگو باید با توجه به مقتضای حال پرسشگر و موقعیت روحی و جسمیو فرهنگی وی پاسخ را تهیه کند. او نباید فروتر از حد مخاطب سخن گوید که کلامش سخیف شمرده شود و نباید فراتر از فهم مخاطب سخن گوید که گفتارش نامفهوم در نظر آید. رسول گرامیاسلامصلیاللهعلیهوآله به زبان قوم و متناسب ظرفیت مخاطبانش سخن میگفت و این روایت از آن حضرت مشهور است: «إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِیاءِ أُمِرْنَا أَنْ لَا نُكَلِّمَ النَّاسَ إِلَّا بِمِقْدَارِ عُقُولِهِم؛ (1) ما پیامبران مامور شدهایم به اندازة عقل مردم با آنان سخن بگوییم.»
امام رضاعلیهالسلامبه یكى از اصحاب خود فرمودند: «حَدِّثِ النَّاسَ بِمَا یعْرِفُونَ وَ اتْرُكْهُمْ مِمَّا لَا یعْرِفُون؛ (2) با مردم تا جایی که میفهمند سخن بگو و از بیان مطالبی که نمیفهمند بپرهیز.» از همین رو امام علىعلیهالسلاماز پاسخ به فردى كه درباره قضا و قدر سؤال مىكرد چند بار خودداری کرد و سرانجام وقتی اصرار کرد به پاسخی کوتاه بسنده نمود. (3)
امام صادقعلیهالسلامدر برابر سؤال فردى از جبر و تفویض در حالى كه دو یا سه بار دستان خود را بر هم مىفشرد فرمود: «اگر پاسخت را بگویم كافر مىشوى» (4)
محمد بن مسلم مسئلهاى از امام صادقعلیهالسلامپرسید، امام به او فرمود: «اى محمد! چقدر تنت كوچك و پرسشت مشكل است؛ ولى تو سزاوار و شایستة پاسخ هستى.» (5)
و یا امام صادق به سفیان ثورى كه از لوح و قلم پرسید فرمود: «اى پسر سعید! اگر تو سزاوار و شایسته پاسخ نبودى، به تو پاسخ نمیدادم.» (6)
رعایت مقتضای حال، از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است. چه بسا یك پاسخ در یك زمان وسیله هدایت و همان سخن در جاى دیگر و براى افرادى دیگر سبب گمراهى باشد. منطقى كه چه بسا شخص ساده را هدایت كند، اگر در برخورد با انسانى دیگر استفاده شود ممكن است كارگر نباشد. شهید ثانی در این باره مینویسد: اگر مفتى صلاح ببیند كه به فردی عامى بهگونهاى فتوا دهد كه توأم با شدت و سختگیرى باشد و خود مفتى به ظواهر امر و نیز به شدت لحن خود در جواب استفتا اعتقادى نداشته باشد؛ ولى از دیدگاه خویش براى تظاهر به شدت لحن و سختگیرى خود توجیه عاقلانه و مشروعى را در نظر گیرد، چنین روشى به منظور منع و تهدید - البته در موارد ضرورى - جائز مىباشد مشروط بر آنكه مفسدهاى بر آن مترتب نگردد؛ چنانكه میگویند شخصى از ابن عباس راجع به توبة قاتل سؤال كرد، وی در جواب گفت: «براى قاتل توبهاى وجود ندارد و توبة او پذیرفته نیست؛ سپس شخص دیگرى همین پرسش را با او در میان گذاشت، گفت: قاتل نیز میتواند توبه کند؛ سپس (وی در توجیه این دو پاسخ متضاد) گفت: من در چهره و چشم شخص اول تصمیم به قتل را مىخواندم؛ لذا با همان جواب او را از قتل بازداشتم؛ اما دومیكه با حالتى اسف بار و روحیهاى حاكى از بینوائى نزد من آمد و دستش به قتل آلوده بود، نخواستم او را از رحمت خداوند متعال نومید سازم»؛ (7) لكن مفتى باید در اینگونه پاسخهاى مدبرانه خود توریه نماید؛ یعنى وقتى كه میگوید: «توبة قاتل پذیرفته نیست» منظورش این باشد كه در صورت اصرار به قتل و گناه و تصمیم بر تكرار آن، توبة او مورد قبول واقع نمىشود.
36. رعایت نوبت
اگر پرسشهای متعددى به پاسخ دهنده برسد، وی در ارائة پاسخ باید نوبت و ترتیب آنها را رعایت نموده و نامههایى را كه جلوتر رسیده، در پاسخ مقدم دارد؛ چنانكه در پاسخدهی حضوری نیز چنین است و پاسخگو باید نوبت پرسشگرانی که زودتر سؤال خود را مطرح کردهاند، رعایت کند. دانشمندان معتقدند، اگر ورود پرسشها یا پرسشگران، در یك زمان صورت گیرد، و یا سبقت نامهها و اشخاص معلوم نباشد باید، به قید قرعه، نوبت پاسخ آنها را مشخص سازد. برخى از علماء گفتهاند: باید در چنین موردى نوبت زنها و مسافران را بر دیگران مقدم دانست. (8)
همچنین اگر در پرسشنامه، چند سؤال مطرح شده باشد، بهتر است پاسخ آنها به ترتیب پرسشها باشد، و اگر سائل را متوجه پاسخهاى مربوط سازد، یا قبل از ارائة پاسخ، پرسش را بازنویسی کند، رعایت ترتیب پاسخ بر حسب ترتیب سؤال لازم نیست.
اگر در هنگامیکه پاسخگو مشغول پاسخ دهی به سؤال یکی از پرسشگران است، فرد دیگری کلام پاسخگو را قطع کرد، پاسخگو میتواند از پرسشگر دومیبخواهد که کمیصبر کند تا پس از اتمام پاسخِ پرسشگر اولی، به سؤال او نیز پاسخ دهد. در روایتی میخوانیم: یكى از انصار براى طرح پرسشى حضور پیامبر اكرمصلیاللهعلیهوآله رسید؛ در این اثنا مردى از قبیلة ثقیف وارد شد، [و در حین گفتگوى مرد انصارى با آن حضرت سخنى به میان آورد،] حضرت به او فرمود: اى برادر! این مرد انصارى پیش از تو مسئلهاى را با من در میان گذاشت. كمیدرنگ كن و در جاى خویش بنشین تا قبل از رسیدگى به خواستة تو، به برآوردن حاجت و نیاز این مرد انصارى، آغاز كنیم. (9)
ولی اگر اولین پرسشگر، نوبت خود را به دیگری واگذارد، اشکالی ندارد. در روایتی از امام صادقعلیهالسلاممیخوانیم: «دو مرد نزد پیامبرصلیاللهعلیهوآله آمدند؛ مردى از انصار و مردى از ثقیف. مرد ثقیفى گفت: اى پیامبر خداصلیاللهعلیهوآله ! نیازى دارم. حضرت فرمود: برادر انصاریت مقدّم است. عرض كرد: اى پیامبر خداصلیاللهعلیهوآله ! من در سفرم و شتاب دارم. مرد انصارى گفت: به او اجازه دادم و نوبتم را به او وانهادم.» (10)
37. ریشه یابی سؤالات
یکی از مهمترین وظایف پاسخگوی دینی هنگام پاسخ دهی به سؤالات و شبهات، ریشهیابى تاریخى آنهاست. در این صورت وی نه تنها به زمینة شکلگیری شبهات و پرسشها دست پیدا میکند؛ بلکه میتواند پاسخهایی را که دیگران به شبهة مذکور دادهاند، نیز بیابد. همچنین با تذکر این نکته که این شبهه از قدیم مطرح بوده و دانشمندان زیادی به آن پاسخ دادهاند، هیمنة شبهه و شبههگر شکسته میشود. این مطلب دربارة افرادی که با نام روشنفکری و نوگرایی شبهاتی را مطرح میکنند، بسیار مهمتر است. مثلاً وقتی بحث پلورالیزم مطرح میشود و عدهای سعی میکنند این مطلب را نو جلوه دهند و از نوآوریهای خودشان به حساب آورند، پاسخگوی مذهبی باید با ریشهیابی مطلب و قبل از ارائة هر گونه پاسخ تفصیلی به این نکته اشاره کند که پلورالیزم حداقل از چهار صد سال پیش در غرب مطرح بوده است. دربارة روش شهید مطهرى در پاسخ دهی میخوانیم: «او برای بررسى پرسشها و شبههها به سراغ ریشهها و انگیزههاى پیدایش آنها میرفت و خاستگاه آنها را در دنیاى معاصر و یا در فرهنگ كهن پى میگرفت و سیر تحول آن را در ادوار تاریخ تا روزگار معاصر دنبال میكرد و مسئله را از ریشه و بُن به سامان میرساند. ایشان در بررسى شبهههاى مادىگرایان نسبت به دین و نیز مسئله قضا و قدر این نكته را به دست میدهد كه این مسائل نوپیدا نیستند؛ بلكه بسیارى از اینها از روزگار گذشته و پیش از اسلام در جامعه وجود داشته و در گذر از فرهنگها و زمانها به اشكال گوناگون جلوه كرده و علما در هر دوره به آن پاسخ دادهاند و این تبلیغات و شگردهاى دشمنان است كه به صورت شبهة جدید و بىپیشینه به عرضة آن پرداختهاند. (11)
38. زمان پاسخگویی
پاسخگویی نیز همانند بسیاری از کارهای دیگر باید در زمان مناسب خودش انجام شود، در غیر این صورت نتیجة مورد نظر را نخواهد داشت. برخی مواقع پاسخگو به دلایل مختلف روحی و غیر روحی آمادگی جواب دادن ندارد. در چنین مواقعی نباید انتظار پاسخ مناسب داشته باشد؛ چنانکه امام علىعلیهالسلامفرمود: «رُبَّمَا ارْتَجَّ عَلَى الْفَصِیحِ الْجَوَاب؛ (12) گاه باب پاسخ بر شیوا سخن بسته مىشود»؛ یعنی هر چند پاسخگو سخنور زبردستی است؛ ولی در عین حال به خاطر برخی مشکلات نمیتواند پاسخ مناسب ارائه کند و به فرمودة آن حضرت، گاه مرد زبانآور از حجّت آورى درمىماند.
در چنین مواردی باید پاسخگو، از پاسخ دهی امتناع کند تا مشکلات فراهم آمده برطرف شود و سپس به جواب دهی بپردازد؛ چنانکه در روایتی میخوانیم: «مردى از امیرمؤمنان على بن ابى طالبعلیهالسلاممسئلهاى پرسید. حضرت ابتدا داخل منزل و سپس خارج شد و فرمود: پرسشگر كجاست؟ مرد گفت: اى امیرمؤمنان! من اینجا هستم. حضرت فرمود: پرسش تو چیست؟ او پرسش خود را مطرح كرد و حضرت به او پاسخ داد. آن گاه گفته شد: اى امیرمؤمنان! ما دیده بودیم هرگاه از تو پرسشى مىشود مانند سكّه داغ تند و زود پاسخ را كف دست پرسشگر میگذاشتى؛ امّا امروز چه شد كه در پاسخ این مرد درنگ كردى تا آنجا كه داخل خانه شدى و پس از بیرون آمدن پاسخش را دادى؟ حضرت فرمود: از فشار بول در تنگنا بودم و سه كس را رأى نباشد: آنكه از بول و غایط وَ تنگی كفشش در تنگنا باشد.» (13)
39. سکوت
در برخی موارد پاسخگو باید پاسخ سؤال را با سکوت دهد؛ چنانکه امیرمؤمنان فرمود: «بسى سخن كه پاسخش خاموشى است». و همو فرمود: «رُبَّ سُكُوتٍ أَبْلَغُ مِنْ كَلَام؛ (14) بسی سكوت که از پاسخ رساتر است.»
پاسخگو باید بداند که کجا باید سخن گوید و در چه زمانی باید سکوت کند. یکی از مواردی که پاسخگو باید از پاسخ دادن طفره رود، در برخورد با نادانان است که امام علىعلیهالسلامفرمود: «إِذَا حَلُمْتَ عَنِ الْجَاهِلِ فَقَدْ أَوْسَعْتَهُ جَوَاباً؛ (15) چون در برابر نادان بردبارى نمودى، او را پاسخى گشاده دادهاى.»
یکی دیگر از مواردی که انسان باید سکوت کند، جایی است که پرسشگری از استاد مطلبی را میپرسد؛ پس او نباید پیش دستی کند و قبل از استاد پاسخ بدهد. همچنین در مواردی که شخصی از آدمی درخواستی دارد که او به هر دلیل نمیخواهد آن را انجام دهد، سکوت معنی داری میکند که درخواست کننده بداند او قصد انجام این کار را ندارد. در سیرة رسول اعظمصلیاللهعلیهوآله به نقل از أمیرالمؤمنینعلیهالسلاممیخوانیم: «پیامبرصلیاللهعلیهوآله اینگونه بود که وقتی از او چیزی درخواست میشد، اگر اراده میکرد که به در خواست پاسخ مثبت بدهد میفرمود: بله و اگر نمیخواست انجام بدهد ساکت میشد؛ ولی نه نمیگفت. (16)
40. صحت وسلامت روحی و جسمی پاسخگو
چنانکه در روایت منسوب به امیر مومنان گذشت وقتی پاسخگو مشکلی دارد نباید به پاسخ دهی بپردازد. (17) عالمان فرهیخته برخی از مهمترین عوامل و موانع جسمیو روحی پاسخگویی را عوامل زیر بر شمردهاند: خشم، گرسنگى، تشنگى، اندوه، شادى مفرط، خواب آلودگى، ملال خاطر، بیمارى اضطراب انگیز، گرماى فوق العاده و بیتاب كننده، سرماى رنجآور، در فشار بودن به خاطر ادرار یا مدفوع و امثال آنها [كه موجب تفرق حواس و تشتت خاطر و عدم تمركز فكر انسان میگردند]. (18)
41. طمأنینه
یکی دیگر از اصول پاسخدهی آرامش و دقت نظر هنگام پاسخدهی و پرهیز از عجله است. در روایتی به نقل از امام علىعلیهالسلاممیخوانیم: «مَنْ أَسْرَعَ فِی الْجَوَابِ لَمْ یدْرِكِ الصَّوَابَ؛ (19) آنكه در پاسخ دادن شتاب كند، پاسخ صحیح را درنیابد»؛ چنانکه آن حضرت فرمود: «قَلَّمَا یصِیبُ رَأْی الْعَجُول؛ (20) كم مىشود كه رأى عجول درست درآید.» هر چند این اصل همیشه باید رعایت شود؛ ولی هنگام پاسخ دهیهای حضوری و هنگام مشاوره، رعایت آن از اهمیت بیشتری برخوردار است. در اینگونه موارد گاه سؤالات فراوانی از پاسخگو پرسیده شده، از اینرو وی سعی میکند به تعداد بیشتری پاسخ دهد و بدین علت عجله میکند و این عجله باعث اشتباه میشود.
42. عدم درخواست مزد
پاسخگویی، نوعی آموزش و یاد دهی است و اگر پاسخگوی دینی برای پاسخگویی، از پرسشگران درخواست مزد و پاداش کند، ممکن است از زمرة افرادی شود که در روایات تحت عنوان «المستآکل بعلمه» از آنان یاد شده است. (21) شعار پاسخگوی دینی باید شعار حضرت نوح (22)، هود (23)، صالحعلیهمالسلام (24) و... باشد که میگفتند: «وَ مَا أَسَْأَلُكُمْ عَلَیهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِىَ إِلَّا عَلىَ رَبِّ الْعَالَمِینَ»؛ «من براى این دعوت هیچ مزدى از شما نمىطلبم، اجر من تنها بر پروردگار عالمیان است.»
او باید دستور الهی نسبت به پیامبرصلیاللهعلیهوآله را آویزة گوش خود کند که: «قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَیهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاَّ مَنْ شاءَ أَنْ یتَّخِذَ إِلى رَبِّهِ سَبیلاً»؛ (25) «بگو: من در برابر آن (ابلاغ آیین خدا) هیچ گونه پاداشى از شما نمىطلبم؛ مگر كسى كه بخواهد راهى به سوى پروردگارش برگزیند [كه این پاداش من است.]»
در حدیثی به نقل از رسول اعظمصلیاللهعلیهوآله میخوانیم كه: «در كتاب نخستین نوشته شده است: اى پسر آدم! رایگان یاد ده؛ همان گونه كه رایگان یاد گرفتى» (26) آنچه گذشت نه بدان معنی است که مخارج پاسخگوی دینی نباید تأمین شود و هیچ مؤسسه و ارگانی وجود نداشته باشد که این بزرگواران را از لحاظ مالی تأمین کند؛ بلکه مقصود این است که روحانی و کسی که بر کرسی جوابدهی نشسته است، کارش را برای این انجام ندهد که از پرسشگران مزدی ستاند. او نباید به خاطر اینکه مردم قدر او را نمیدانند، دانش خود را پنهان کند یا از پاسخ دهی سر باز زند. در غیر این صورت مصداق فرمودة امام سجّادعلیهالسلامخواهد شد که: «هركس دانشى را از كسى پنهان بدارد یا بر آن به عنوان پاداش مزد گیرد هرگز آن دانش به وى سودى نرساند» (27) وامام صادقعلیهالسلامفرمود: «کسی که مردم به او نیاز دارند که بدانان دانش دینی بیاموزد و او برای آموزش از آنان پاداش بخواهد، بر خداوند سزاوار است که او را وارد آتش جهنم کند.» (28)
43. عطوفت
خداوند متعال از پیامبر اسلامصلیاللهعلیهوآله خواسته است كه با حكمت و اندرز نیكو مردم را به راه پروردگارش دعوت نماید! و با آنان به روشى كه نیكوتر است استدلال و مناظره كند. (29) و از مؤمنان خواسته شده است كه با پیروان ادیان دیگر به شیوههاى پسندیده و روشى نیكو به بحث و گفتوگو بپردازند. (30) به نوشتة مفسران، مقصود از «جدال احسن» كه قرآن بر آن تأكید كرده است، گفتگویى است كه از نظر لحن و قالب، با ملاطفت و نرمى، و از نظر محتوا با قدرت عقلى همراه باشد. (31)
44. گفتنِ نمیدانم
جز پیامبران و امامان، دانش افراد دیگر محدود است و در تمام مسائل نمیتوانند صاحب نظر باشند و آن كس كه ادعا میكند كه در همة دانشها میتواند نظر بدهد نادان است و به فرمودة امام صادقعلیهالسلام:«إِنَّ مَنْ أَجَابَ فِی كُلِّ مَا یسْأَلُ عَنْهُ لَمَجْنُون؛ (32) آنكه به هرچه از او پرسیده مىشود، پاسخ میدهد [بىگمان] دیوانه است.» از اینرو اگر نگوییم مهمترین اصل لااقل باید بگوییم: یکی از مهمترین اصول پاسخگویی به سؤالات دینی این است که در پرسشهایی که نمیدانیم، جرأت گفتن «نمیدانم» یا «خدا بهتر میداند» را داشته باشیم. این اصل آنقدر مهم است که خداوند متعال در چندین آیه قرآن به پیامبرش دستور میدهد که بگوید «خدا میداند»؛ به عنوان نمونه در آیة 187 أعراف میخوانیم:
«یسئَلُونَك عَنِ الساعَةِ أَیانَ مُرْساها قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ رَبى لا یجَلِّیهَا لِوَقْتهَا إِلا هُوَ ثَقُلَت فى السمَوَتِ وَ الأَرْضِ لا تَأْتِیكمْ إِلا بَغْتَةً یسئَلُونَك كَأَنَّك حَفِىٌّ عَنهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ اللَّهِ وَ لَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا یعْلَمُونَ»؛ «دربارة قیامت از تو سؤال مىكنند: كى فرا مىرسد؟! بگو: علمش فقط نزد پروردگار من است و هیچ كس جز او [نمىتواند] وقت آن را آشكار سازد؛ [اما قیام قیامت حتى] در آسمانها و زمین، سنگین [و بسیار پر اهمیت] است؛ و جز بطور ناگهانى به سراغ شما نمىآید! [باز] از تو سؤال مىكنند چنانكه گویى تو از زمان وقوع آن باخبرى! بگو: علمش تنها نزد خداست؛ ولى بیشتر مردم نمىدانند.» و مشابه این مطلب در آیاتی دیگری نیز آمده است. (33)
چنانکه در روایات فراوانی به این نکته تصریح شده است که به عنوان نمونه به چند روایت اشاره میشود:
1. پـیـامـبر خداصلیاللهعلیهوآله در سفارش به ابوذر فرمود: «اى اباذر! اگر دربارة چیزى از تو سؤال شد كه نـمیدانـى، بـگو: نمیدانم تا از پیامدهاى آن خلاص شوى و دربارة آنچه نمیدانى فتوا مده تا از عذاب خدا در روز قیامت نجات یابى.
2. امـام علىعلیهالسلام: هرگاه از دانشمند سؤالى شود كه پاسخش را نمیداند، از این كه بگوید پاسخش را نمیدانم، شرم نمیكند.» و فرمود: «هر كه «نمیدانم» را ترك گوید، به هلاكت درافتد.» و فرمود: «جمله «نمیدانم» نصف دانش است.»
3. امـام باقرعلیهالسلام: «آنچه میدانید بگویید و هرگاه چیزى نمیدانید، بگویید: «خدا بهتر میداند» همانا مـرد آیـهاى از قـرآن بـیـرون میكشد و [ندانسته به تفسیر آن مىپردازد و با این كار] از آن، به فاصلهاى دورتر از آسمان [تا زمین]، سقوط میكند [و منحرف مىشود].»
روش دانشمندان بزرگ نیز چنین بوده که وقتی مسئلهای را نمیدانستند، گاه با صدای بلند میگفتند: «نمیدانم» یا «خدا بهتر میداند» یا «خدا میداند» (34) به عنوان نمونه درباره شیخ انصاری نوشتهاند: وقتى چیزى از او مىپرسیدند، اگر نمیدانست، تعمد داشت بلند بگوید: «ندانم، ندانم، ندانم». این را میگفت كه شاگردها یاد بگیرند كه اگر چیزى را نمیدانند ننگشان نكند بگویند «نمیدانم» (35)
شهید ثانی در این باره مینویسد: «بدان كه سخن دانشمند در گفتن «نمیدانم» منزلت وى را پایین نمى آورد؛ بلكه مایة رفعت و مزید منزلت و عظمت وى در قلوب مردم میگردد. این تفضّلى است از خداى متعال و پاداشى است در برابر به حق گردن گزاردن و دلیلى است روشن بر بزرگى گویندهاش و تقوا و كمال شناخت وى. و بى اطلاعى وى نسبت به برخى مسائل نیز، ضررى به این شناخت نمیزند.
«نمیدانم» گفتن وى نیز حاكى از تقواى اوست و چنین مىنماید كه در فتوا گزافه نمىبافد و نشان از این است كه آنچه پرسش شده، از مسائل مشكل است و تنها آن كس كه كم دانش و بىتقوا در دین است «نمیدانم» نمیگوید؛ زیرا میترسد كه «با گفتنِ آن» از دیدة مردم بیفتد و این خود، نادانى دیگرى است. مبادرت به پاسخ گفتن در آنچه نمیداند او را دچار گناهى بزرگ مىسازد و مانع از پى بردن به جهلش هم نمىشود. به علاوه، نقطة ضعف و قصور وى را آشكار مىسازد و به موجب حدیث قدسى: «هركس درونش فاسد و تباه شود، خداوند برونش را فاسد و تباه گرداند»؛ (36) خداوند تعالى گستاخى وى را در سخن گفتن نابجا در امر دین برملا خواهد ساخت.»
پر واضح است آن گاه كه دیده مىشود پژوهشگران بسیار میگویند: «نمیدانم» و این نگونبخت هرگز این كلمه را بر زبان جارى نمیكند، دانسته مىشود كه آنان بر دین و تقواى خود اندیشناكاند؛ اما وى به جهت جهل و كمىِ بضاعت دینى خود گزافه مىبافد و سرانجام در همان جا فرو مىافتد كه از آن مىهراسد و سرانجام نیز به فساد نیت و كجروشى متّصف مىشود. پیامبرصلیاللهعلیهوآله مىفرماید: «گرسنة سیر نما مانند كسى است كه جامة باطل بر خود پوشیده است» (37)
خداوند تعالى در داستان موسى و خضرعلیهالسلامو گفتگوهایی که بین شاگرد (موسی) و معلم (خضر) رد و بدل شده، به دانشمندان درس ادب داده است... . (38)
45. مشورت برای تهیه پاسخ
اصل مشاوره یکی از اصولی است که در اسلام تأکید زیادی بر آن شده است، و کسی که با دیگران مشاوره میکند، از عقل و درایت آنان نیز استفاده کرده تصمیم بهتری خواهد گرفت. عالمان دینی معتقدند در پاسخ دهی به سؤالات و شبهات نیز مستحب است پاسخگو با حاضران دربارة محتواى پرسش مشورت کند؛ اگر پرسش کتبی است، او نامه را بر حاضرانى كه داراى اهلیت هستند، بخواند، و با آنان دربارة محتواى آن مشورت كرده و با رفق و مدارا و منصفانه راجع به آن مذاكره و مباحثه نماید؛ اگرچه حاضران از لحاظ علمى پایینتر از او و یا شاگردانش باشند. شهید ثانی علت این امر را چنین میشمرد: زیرا اگر وى در پاسخ به نامههاى استفتا چنین شیوهاى را در پیش گیرد - علاوه بر اینكه در این مورد از پیشینیان اقتدا و پیروى كرده - این امید وجود دارد كه اگر احیاناً نكاتى از نظر مفتى مخفى بماند، به مدد مشورت و مذاكره با حاضران آن نكات روشن و پدیدار گردد؛ زیرا هر ذهن و فكرى بهرهاى از فیض الهى را دارا است». البته اگر در نامة پرسشگر مطالبى آمده باشد كه اظهار آن ناپسند باشد و یا پرسشگر ترجیح میدهد كه محتواى نامة او مكتوم بماند یا اظهار و فاش ساختن مضمون نامه متضمن مفسدهاى باشد، نباید آنرا با حاضران در میان گذاشت. (39)
46. سرعت پاسخ دهی
وقتی پرسش یا شبههای به دست پاسخگو میرسد، او باید در اولین فرصت ممکن به فکر تهیة پاسخ جامع و مانع برای پرسش باشد. اگر پرسش به سرعت پاسخدهی نشود، پرسشگر از دریافت پاسخ دلسرد و مأیوس میشود. تسریع در ارائة پاسخ در شبهات، اهمیت بیشتری دارد؛ زیرا شاید شک و شبهه گذرگاه خوبی باشد؛ ولی به هیچ وجه منزلگاه خوبی نخواهد بود. اگر شبهه به سرعت پاسخدهی نشود، تبدیل به عقده و مشکل میشود. شیوة امامان نیز در پاسخدهی به سؤالات و بهویژه شبهات، سرعت عملِ هنگام پاسخ دهی بوده است. به عنوان نمونه، دربارة حضرت علیعلیهالسلاممیخوانیم که: هرگاه از آن حضرت پرسشی میشد، او به سرعت به سؤالات پاسخ میداد. از اینرو، وقتی به خاطر رفع حاجت پاسخ پرسشگر را به تأخیر انداخت، با او گفتند: اى امیرمؤمنان! ما دیده بودیم هرگاه از تو پرسشى مىشود مانند سكّة داغ تند و زود پاسخ را كف دست پرسشگر میگذاشتى... . (40) این روایت به خوبی نشان دهندة این مطلب است که سیرة پیشوایان تسریع در امر پاسخ دهی بوده است.
47. وضوح پاسخ
بیان پاسخ دهنده باید صحیح، قابل فهم و بسیار روشن باشد. او در پاسخ باید از به کار بردن لغتها و کلمات دو پهلو بپرهیزد. تا جایی که برایش ممکن است، از مجازگویی پرهیز کرده، کلمات مشترک را بدون قرینه قطعیه در کلامش به کار نبرد. طرز بیان و تعبیرات پاسخگو باید واضح، روشن و در عین حال درست و صحیح باشد كه هم تودة مردم آنرا بتوانند درك كنند و هم سخن دانان و دانشمندان عبارات او را سست و سبك تلقى ننمایند.
«الحمد لله اولاً و آخراً و ظاهراً و باطناً»
پینوشـــــــــــــتها:
(1). كافی ج1، ص23؛ أمالی شیخ صدوق، ص504.
(2). بحار الأنوار، ج،2 ص64؛ در این باره روایات فراوانی در دست است که به عنوان نمونه به چند حدیث دیگر اشاره میشود:
1) امیر المؤمنین علىعلیهالسلام: «براى مردم احادیثى را كه مىتوانند بفهمند نقل كنید (وگرنه) آیا مایلید كه خدا و رسول تكذیب شوند؟»
2) امام صادقعلیهالسلام: «حكمت را با غیر اهل آن در میان مگذارید كه نادانى نمودهاید و از اهلش باز مدارید كه گناه كردهاید. باید هریك از شما چون پزشك درمانگر باشد. اگر جایى براى دارویش دید اقدام و گرنه خوددارى كند.»
ر. ک: بحار الأنوار، ج2، ص64، باب النهى عن كتمان العلم و الخیانة و جواز الكتمان عن غیر أهله.
(3). بحار الانوار، ج5، ص57.
(4). التوحید للصدوق، ص363.
(5). بحار الأنوار، ج46، ص320.
(6). همان، ج54، ص357.
(7). منیة المرید، ص300.
(8). همان.
(9). همان، ص272؛ بحار الأنوار، ج2، ص64؛ میزان الحكمة، ج،2، ص1227.
(10). حلیة الأبرار، سید هاشم بحرانی، ج1، ص182؛ بحار الأنوار، ج 18، ص220.
(11). مقاله «شهید مطهرى، پرسشها و رسالت حوزویان»، سیدعباس رضوى.
(12). تصنیف غرر الحكم و درر الكلم، ص49؛ میزان الحکمة، ج1، ص480.
(13). امالی شیخ طوسی، ص514؛ بحار الانوار، ج3، ص60.
(14). تصنیف غرر الحكم و درر الكلم، ص215؛ میزان الحکمة، ج1، ص480.
(15). تصنیف غرر الحكم و درر الكلم، ص285.
(16). سنن النبیصلیاللهعلیهوآله، علامه طباطبائی، ص132.
(17). امالی شیخ طوسی، ص514؛ بحار الانوار، ج3، ص60.
(18). منیة المرید، ص291.
(19). تصنیف غرر الحكم و درر الكلم، ص215.
(20). همان، ص267.
(21). برای آگاهی از این روایات رک: کافی، ج1، كتاب فضل العلم باب المستأكل بعلمه والمباهی به؛ میزان الحكمة، محمدی ری شهری، ج3، ص2077.
(22). شعراء/ 109.
(23). شعراء /127.
(24). شعراء/145.
(25). فرقان/57.
(26). میزان الحكمة، ج،3 ص2077؛ مسند ابن الجعد؛ علی بن جعد بن عبید كتاب العلم أبو خیثمة نسائی؛ الكفایة فی علم الروایة خطیب بغدادی.
(27). میزان الحکمه، همان.
(28). همان.
(29). «ادْعُ إِلى سبِیلِ رَبِّك بِالحِْكْمَةِ وَ الْمَوْعِظةِ الحَْسنَةِ وَ جَادِلْهُمْ بِالَّتى هِىَ أَحْسنُ... » النحل/125.
(30). «وَ لاَ تُجَادِلُوا اَهْلَ الْكِتَابِ اِلَّا بِالَّتِى هِىَ اَحْسَن» عنکبوت/46.
(31). مجمع البیان، ج8، ص449.
(32). بحار الأنوار، ج2، ص117.
(33). ر ک: طه/ 52؛ الأحزاب/ 63.
(34). برخی دانشمندان معتقدند تنها عالمان، حق دارند بگویند «خدا بهتر میداند» و کسانی که از علوم بهرهای ندارند، نبایند چنین بگویند.
(35). مطهری.
(36). «وَ مَنْ أَفْسَدَ جَوَّانِیهُ أَفْسَدَ اللَّهُ بَرَّانِیه.» (بحارالأنوار، ج68، ص365).
(37). «الْمُتَشَبِّعُ بِمَا لَمْ یعْطَ كَلَابِسِ ثَوْبَی زُور.» (بحارالانوار، ج2، ص123).
(38). شهید به برخی از این آداب در ص217 اشاره کرده و بحث مبسوط را در صفحات 235 الی 239 کتاب شریف «منیة المرید» بیان میکند.
(39). منیة المرید، ص196.
(40). امالی شیخ طوسی، ص514؛ بحارالانوار، ج3، ص60.
افزودن دیدگاه جدید