روش خطابه و سخنوری (1)
نام نشریه: مبلغان، شماره 9
مقدّمه
«بیان» و «خطابه»، یكی از شیوههای تبلیغ و رساندن پیام و تربیت دیگران و كار فرهنگی و آموزشی است. كسی كه نتواند آموختهها و اندوختهها و اندیشههای خود را به صورت مطلوب، به دیگران منتقل كند، آن دانسته و اندوخته، بی ثمر میماند.
كلام، بر دیگران تأثیر میگذارد. اگر سخن سخنور، از ویژگیهای فنّی و مهارتهای لازم كه در «فنّ خطابه» مطرح است، برخوردار باشد، تأثیر سخن را چند برابر میكند، هر كس بتواند سخن خویش را به طور مؤثّر و نافذ، در دل و جان مخاطبان بیشتری بنشاند، موفّقتر است.
اصمعی گوید:
«مردی به فرزندانش توصیه كرد: فرزندانم! زبان و گفتار خویش را اصلاح و بسامان كنید؛ زیرا گاهی كه نیاز و حادثهای برای كسی پیش میآید و دوست دارد كه در آن هنگام خود را بیاراید، از این رو از دیگری مركب و جامۀ او را عاریه میگیرد ولی هرگز كسی را نمییابد كه زبانش را به او عاریه دهد..» (1)
در حدیث، از علی علیه السلام نقل است كه:
«احسَنُ الْكَلامِ ما زانَهُ حُسْنُ النِّظامِ وَفَهِمَهُ الخاصُّ والعامُّ؛ (2)
بهترین سخن آن است كه نظام نیكو آن را آراسته باشد و خواص و عامۀ مردم آن را بفهمند..»
شناخت این «حسن نظام»، چیزی است كه در علم بلاغت و فن خطابه روشن میگردد.
از این رو، آنچه در این بخش از نظر شما میگذرد، نكاتی است كه هم به شیوههای ایراد سخن مربوط میشود، هم به كیفیت تنظیم مطلب و هم تمرینهای عملی و كسب مهارتهای تجربی؛ به علاوه، از آن جا كه معیار فهم و دانش هر كس را از روی سخن و كیفیت بیان او ارزیابی میكنند، سزاوار است كه «آداب سخن گفتنِ» نیك و شایسته را بیاموزیم. به قول سعدی:
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
و این ترجمۀ كلام علوی علیه السلام است كه:
«المرءُ مخبوء تحتَ لِسانِه» (3)
مولوی هم به همین نكته اشاره میكند:
آدمی مخفی است در زیر زبان این زبان، پرده است بر درگاه جان
چون كه بادی پرده را در هم كشید سرّ صحن خانه شد بر ما پدید
كاندر آن خانه، گهر یا گندم است گنج زر، یا جمله مار و كژدم است
یا بر آن گنج است و ماری بر كران زان كه نبود گنجِ زر بی پاسبان
ماهیت خطابه
خطابه، صرف سخن گفتن در یك جمع نیست، بلكه «برانگیختن» افراد است؛ چه نسبت به انجام یك كار، چه نسبت به باز داشتن از یك عمل. از این رو، در خطابه چنان باید سخن گفت كه مستمعان برانگیخته شوند و دارای انگیزۀ «عمل» یا «ترك عمل» شوند. به همین دلیل است كه خطابه یك «هنر» است و ویژگیهای خاصّی میطلبد؛ مثلاً، باید چنان سخن گفت كه شنوندگان، برای جهاد، انفاق، كار، تحصیل، خدمتگزاری، ایثار و... برانگیخته شوند، یا از اموری همچون گناه، تنبلی، ترس و عقب نشینی، دنیاگرایی و حرص، تكبّر و خودبرتر بینی، و... دست بكشند. این در سایۀ تأثیر پذیری روحی شنوندگان و تأثیر گذاری نیرومند گوینده در دل و جان شنونده است و «هزار نكتۀ باریكتر ز مو این جاست..»
برانگیختهها، یا بر اساس «مهر» و «محبّت» است، یا بر پایۀ «كین» و «نفرت»؛ یعنی، یا باید در دل طرف، شادی، عشق، امید و مهربانی آفرید، تا تحریك به عمل شود، یا باید سردی، افسردگی و ناخوشایندی پدید آورد، تا ترك كند.
آنچه در این مسأله بر «خطیب» كمك میكند، عبارتست از:
ـ عامل درونی شورانگیزی
ـ روش تدریجی در برانگیختن مخاطب
ـ موقع شناسی زمانی و مكانی
ـ نكته سنجی و دقّت در ویژگیهای شنوندگان
ـ تناسب میزان انگیزش با موضوع
ـ طبیعی بودن شورانگیزی، نه تصنّعی
ابعاد فن خطابه
در سخنرانی، از آن جا كه «مفاهیمی» برای «مردم» در یك جلسه عمومی «بیان» میشود، باید همۀ علوم و فنونی كه به نحوی قدرت و مهارت سخنران را در این سه زمینه (مفاهیم، مردم، بیان) افزایش میدهد، مورد توجّه قرار گیرد.
از این رو آشنایی با نكات زیر، لازم است:
1 ـ روانشناسی
آگاهی از روحیات مردم و كششها و گرایشها و زمینههای «اثرپذیری» و شیوههای «اثر گذاری»، از عوامل موفقیت یك خطیب است. روانشناسی آگاهیهای مفیدی در این زمینه میدهد.
2 ـ معلومات عمومی و اسلامی
هرچه دانش عمومی، ذخایر فكری و معلومات سخنران در زمینههای مختلف، به ویژه در زمینۀ موضوعات مورد خطابه بیشتر باشد، سخنانش از غنا و محتوای بیشتری برخوردار خواهد بود و قدرت «جذب مخاطب» بیشتر خواهد شد و هرچه با معارف گستردۀ دین آشناتر باشد، میدان سخن برای او بازتر است. سخنران باید به بهترین وجه، توان بهره گیری از آیات و احادیث را داشته باشد.
3 ـ ادبیات
از آن جا كه در سخنرانی، استفاده از كلمه، كلام و جمله بندی لازم است، سخنران هر چه بر ادبیات تسلّط بیشتری داشته باشد، سخنان او صحیحتر و استفاده از تعبیرات، بی غلطتر خواهد بود. آگاهی از اشعار، ضرب المثلها، تمثیلات و... نیز در همین مقوله است.
4 ـ تاریخ
چاشنی سخن، حكایات است. سخنران باید هر چه بیشتر از تاریخ (تاریخ اسلام، ایران، جهان، زندگی نامۀ صحابۀ پیامبر و ائمه و علما و دانشمندان و عارفان و مشاهیر جهان و بزرگان علم و صنعت و...) آگاه باشد تا بتواند با استفادۀ بجا از آنها، تأثیر سخن خویش را افزون كند.
5 ـ معانی و بیان
در این علم، فصاحت و بلاغت كه عهده دار شیوههای درستی سخن و رسایی كلام است، مطرح میگردد. آگاهی از علوم بلاغی و شیوههای سخن آرایی و زیباییهای گفتاری، خطابۀ سخنران را زیبایی و تأثیر بیشتری میبخشد.
6 ـ شناخت زمان
نیازهای موجود در هر عصر و شرایطی، نوعی سخن میطلبد. خطیب موفّق كسی است كه با درك بهتر نیازهای جامعه و مردم، سخنانی مفید و جهت دهنده و مرتبط با زمینههای موجود، ایراد كند و پا به پای زمان حركت داشته باشد.
7 ـ منبع شناسی
از مهمترین نیازهای سخنران آن است كه با كتب گوناگون در زمینههای مختلف آشنا باشد و بداند برای تهیۀ مواد سخنرانی به چه منابعی مراجعه كند. البته مطالعۀ مستمر ناطق، به طور طبیعی او را كتاب شناس با ر میآورد، ولی دانستنِ منابع خاصّ هر موضوع، برای ناطق بسیار مهمّ است. (4)
عناصر خطابه
در سخنرانی، دو مورد مهم باید مورد توجّه قرار گیرد:
الف ـ شكل و فرم ظاهری خطابه
ب ـ محتوا و درونمایۀ سخن
در هر یك از دو محور فوق نیز، عواملی باید به كار گرفته شود تا سخنرانی را مؤثر سازد.
آنچه در یك خطابه مورد نظر است، عبارت است از:
1 ـ اقناع و باوراندن مسأله به مخاطب (با برهان و دلیل)
2 ـ جلب توجّه شنوندگان به سخن (با آداب و احوال گوینده)
3 ـ تأثیر گذاری كلام (با تحریك عواطف و برانگیختن نفوس)
امّا اسكلت و مجموعۀ یك خطابه تشكیل میشود از:
1 ـ مقدّمه و بیان موضوع
3 ـ پرداختن به موضوع اصلی
3 ـ آوردن حكایات و تمثیلهای مناسب
4 ـ تنظیم شایسته و ترتیب مناسب مباحث
5 ـ نتیجه گیری و پایان سخن
امّا «مقدّمه»:
بجز برای برخی سخنرانان و سخنرانیها كه نیازی به «مقدّمه» نیست، اغلب باید سخنران مطالبی را به عنوان مدخل كلام بیاورد تا شنوندگان هم به موضوع، هم به سخنران و هم به اهمّیت بحث، توجّه پیدا كنند. مقدمه، از نظر تناسب با گوینده، موضوع، جلسه، و مخاطبان باید تنظیم شود.
آنچه خوب است در مقدمه رعایت شود:
1 ـ متناسب با مقتضای حال و موقعیت جلسه باشد.
2 ـ طبیعی و دور از تصنّع باشد.
3 ـ طولانی نباشد كه ملال آور شود. (5)
4 ـ مرتبط به بحث باشد. (رعایت براعت استهلال)
5 ـ وعدههای غیر عملی و لافهای گزاف نباشد.
6 ـ آرام، سنگین و با وقار شروع شود.
7 ـ در مقدّمه، از خودستایی یا اظهار ناتوانی و عجز، پرهیز شود.
تنظیم مقدمّه كه پنجرهای به روی مباحث اصلی است، خوب است پس از تكمیل مواد اصلی سخن باشد تا بهتر بتوان مطالب مرتبط به اصل موضوع را در مقدّمه بیان كرد.
تنظیم محتوا:
آفت و اشكال برخی سخنرانیها، «كم محتوایی» است، برخی «نامرتّب بودن».
پس، ناطق باید هم به محتوای غنی، سودمند، نكات جالب، سازنده و نو توجّه كند، هم شیوۀ عرضه و قالب بیان و تدوین مطالب را به صورت به هم پیوسته و مرتبط و منسجم رعایت كند.
سخن، باید دارای نكات برجسته باشد.
شروع خوب و خاتمۀ مناسب داشته باشد.
از مطالب تكراری یا تكرار مطالب پرهیز شود.
هر مطلب در جای خود باشد و نظم منطقی بر مجموعۀ سخن حاكم باشد.
با یك تشبیه، میتوان خطابۀ خوب و بد را این گونه مثل ترتیب اعداد، بیان كرد:
صحبت خوب: مثل ترتیبِ 1، 2، 3، 4، 5، 6، (مرتّب)
صحبت بد: مثل ترتیبِ 2، 1، 4، 3، 5، 6، (بی ترتیب)
صحبت بدتر: مثل 2،1، 3، 2، 1، 6، (بی ترتیب و با تكرار) (6)
سخنرانی هم مثل بنّایی و خیاطی، نیازمند به طرح و محتواست؛ همانطور كه در بنّایی، نقشه و هدف ساختمان، مصالح ساختمانی و معمار لازم است، و در خیاطی، نیاز به مشخص بودن نوع لباس، مدل و الگو، پارچه و خیاط است، در یك خطابه نیز هدف از سخنرانی، نقشۀ كلی و طرح سخن، موادّ اوّلیه و مطالب، ظریف كاریها و هنرنماییها لازم است.
همچنان كه در مدیریت یك موسسه، یا هدایت یك عملیات، یا هماهنگی یك مراسم، لازم است كه طرح و نقشهای تنظیم شود و مرحله به مرحله، طبق آن نقشه عمل گردد، مجموعۀ یك سخنرانی هم نیازمند چنین طرح ریزی و اجرای نقشه است، تا هدف سخنران در نهایت، تأمین گردد. ابتدا باید موضوع را مشخص كرد، سپس دربارۀ جزئیات و شاخههای آن اندیشید و تفكیك كرد، سپس مواد و مطالب لازم برای هر كدام تهیه نمود، آن گاه صورت نهایی مطالب را منظّم ساخت و آمادۀ القا نمود. (7)
در این كه «چه باید گفت؟» و پیرامون فلان موضوع و مناسبت، چه مطالبی شایسته است، از راه «مشورت» نیز میتوان استفاده كرد. وقتی با كسی دربارۀ موضوع سخنتان به تبادل نظر میپردازید، هم نظر او در غنای بحث شما مفید است، هم ذهن شما از آنچه او میگوید، به مطالب دیگری منتقل میشود. این «تداعی معانی» شاید از شیرینترین ثمرات مشورت با دیگران باشد.
«حكایت و تمثیل»:
در سخنرانی، استفاده از حكایت و تمثیل، بسیار مناسب و ضروری و این فواید را دارد:
ـ به تفهیم مطلب كمك میكند.
ـ مانع خستگی شنوندگان میگردد.
ـ سخن را در ذهن، ماندگار میكند.
ـ سخنرانی را برای گوینده آسانتر میكند.
ـ الگوهای داستانی، در دلها بیشتر تأثیر میگذارد.
در بیان حكایت در سخنرانی، چند نكته باید رعایت شود:
1 ـ حكایت، تبدیل به اصل نشود كه مطالب عمده نادیده گرفته شود.
2 ـ داستان، روشن و گویا و جذّاب باشد.
3 ـ موجز و مختصر و دور از زواید و صحنههای غیرلازم و جزئیات بی فایده باشد.
4 ـ درست و مستند باشد؛ نه دروغ، یا بی سند و ضعیف.
5 ـ بدآموزی نداشته باشد.
6 ـ حسّ كنجكاوی را تحریك كند.
هر سخنران كه بیشتر حكایت بداند و از داستان استفادۀ بجا و مناسب كند، سخنش گیراتر خواهد بود. برای این كار، باید اهل مطالعه بود و قصّههای سازنده را به صورت موضوعی و تناسب با هر مسأله، شناسایی كرد. دامنۀ حكایت بسیار وسیع است و در كتب مختلفی (چه خاصّ داستان یا بطور ضمنی) آمده است. محورها این هاست:
ـ حكایات مربوط به انبیا و ائمه و صحابه
ـ داستانهای مربوط به اقوام پیشین و حكومتها و تمدّن ها
ـ شرح حال بزرگان علم و اخلاق و حكایتهای عرفانی
ـ حكایات قدیم و حوادث جدید و معاصر
ـ داستانهای تخیلی و افسانههای قدیمی و حكایات تمثیلی
تمثیل نیز برای محسوس ساختن معقول و عینی كردن موضوعات عقلی و ذهنی بسیار خوب است. تمثیل هم میتواند در قالب حكایت مطرح شود (نظیر آنچه در داستانهای تمثیلی مثنوی یا شعرهای پروین اعتصامی یا بوستان سعدی آمده است) هم به صورت بیان تشریحی و عادی و غیر داستانی.
البته مناسب است كه برای هر قشری از مخاطبان، به تناسب سطح فكر، نوع كار و شغل، زمینههای روحی و شرایط سنّی، و... تمثیلهای خاصّ خودشان و برگرفته از محیط زندگی و مسایل محسوس و ابزار مأنوس با آنان به كار رود. (8)
نتیجه گیری
اغلب اگر شنوندگان دریابند كه گوینده در صدد القای مطلبی به آنان است، تأثیر پذیری كمتر میشود. در این گونه موارد، بهتر است ناطق به نحوی گفتههای خود را آرایش دهد كه به طور غیر مستقیم، مطلب را انتقال دهد و گفتار، خود به خود به «نتیجه گیری» منتهی شود، بی آن كه گوینده تصریح كند «پس نتیجه میگیریم كه.....»
گاهی شنوندگان یا بحث، به گونهای است كه نتیجه گیری و جمع بندی مطالب توسّط سخنران را میطلبد. در این گونه موارد، خطیب باید از مجموعۀ مباحث خود، به نحوی به پایان برسد كه مستمعین، نتیجۀ روشن و جمع بندی كاملی داشته باشند و بدانند كه مطلب چه بود و چه شد.
كیفیت به پایان رساندن سخن نیز مهمّ است. «دیل كارنگی» توصیه میكند كه سخنرانی خود را با یكی از راههای زیر تمام كنید:
الف ـ خلاصۀ مطالبی كه گفته اید، بگویید.
ب ـ شنوندگان را به فعالیت وادارید.
ج ـ شنوندگان را تعریف و تمجید كنید.
د ـ با مطلب شیرین و خنده داری، نطق خود را خاتمه دهید.
ه ـ نكتۀ شاعرانهای بگویید.
و ـ منطق خود را با ذكر جملهای از یك كتاب مقدّس خاتمه دهید.
ز ـ در خاتمه سخنرانی اوج بگیرید و مطالب و نكات مؤثّر بگویید. (9)
ادامه دارد...
· پاورقــــــــــــــــــــی
* ـ متن حاضر از كتاب روشها، نوشتۀ استاد جواد محدّثی، نقل شده است.
1 ـ قال رجل لبنیه: یا بُنی! اَصلحوا السنتكم فانَّ الرّجل تنوبُهُ النائبةُ یحبّ اَن یتجمّل فیها فیستعیرُ مِن اخیهِ دابَتَه و ثوبَه، ولا یجدُ مَن یعیره لسانَه.
(مصنّفات شیخ مفید، ج 2، ص 91)
2 ـ غرر الحكم.
3 ـ نهج البلاغه، فیض الاسلام، حكمت 140.
4 ـ به بحثِ «كتاب شناسی» در همین مجموعه (روش ها) مراجعه كنید. در زمینۀ موضوع شناسی و محورهای مباحث، برای آشنایان به عربی كتاب «زاد المبلّغین» محسن محمد عطوی و «مفتاح الخطابة و الوعظ» محمد احمد العدوی مناسب است.
5 ـ علی علیه السلام میفرماید: آفةُ الكلامِ الإطالةُ.
6 ـ «فن سخن گفتن»، دكتر مظلومی، ص 14.
7 ـ در این زمینه، به «مراحل یك نوشته» در بحثِ «روش نویسندگی» در همین مجموعه (روش ها) مراجعه كنید.
8 ـ تمثیلهایی كه آقای قرائتی و آیت الله حائری شیرازی در بحث هایشان به كار میبرند، قابل دقّت است.
9 ـ ناطقین زبر دست، فصل یازدهم، ص 145 (چاپ سوم).
افزودن دیدگاه جدید