آسیبشناسی تبلیغات دینی در عصر تکنولوژی
نام نشریه: سایت سازمان تبلیغات اسلامی
امروزه تبليغات نه به عنوان يک ابزار سنتي و ساده، بلکه به مثابهي فرآيندي پيچيده و در عين حال علمي، ذهن بشر را به شدّت به خود معطوف کرده و روز به روز بر تنوّع، گستره و عمق خود ميافزايد. در اين فرآيند، تکنولوژي مدرن نيز به عنوان ابزار و امکاني تازه در خدمت شيوههاي تبليغ قرار گرفته و از علومي چون جامعهشناسي و روانشناسي بهترين و بيشترين استفادهها به عمل ميآيد. در همين راستا مجموعهي ادبيات، نقاشي، سينما، موسيقي، اينترنت، ماهواره، مطبوعات و... ظرفيتهايي هستند که شبکهي تبليغ را ياري ميرسانند و ضمن تقويت کيفيّت و افزايش کميّت تبليغات، به همين نسبت نيز بر درهم تنيدگي و پيچيدگي آن ميافزايند.
در ايران نيز - بويژه در يکي دو دههي اخير - تبليغات دچار رشد و تحول چشمگيري شده و تحت تاثير فضاهاي فکري و فرهنگي جديد، روز به روز از بستر سنتي و کليشهي خود دورتر ميشود. در اين دو دهه، فرهنگ جديدي بر مناسبات تبليغي کشور حاکم شده و کالاهاي مختلف ادبي، هنري، فرهنگي، اقتصادي، صنعتي، و... مخاطبين خود را از طرق متنوعتري پيدا ميکنند. در اين چرخهي سيّال تبليغي، تبليغات ديني نيز براي ابقاي حيات و ايفاي نقش خود بايد پا به پاي گونههاي تبليغي ديگر، مسير تنوع و تحول را طي کند تا از فرو غلتيدن در دام تکرار و کليشه دور شود. اين در حالي است که به علت پيشينهي عاطفي و سابقهي فکري که جامعه از محتواي تبليغات ديني داراست، اين نوع تبليغات در قياس با گونههاي ديگر که خلقالساعه هستند و بايد از صفر شروع کنند و مسير ناهموار القاء و تلقين را از اول طي کنند، کار بسيار سهل و ممکنتري را در پيش دارد.
اما براستي آيا با وجود اين قابليت و ظرفيت مهم، تبليغات ديني توانسته آن طور که بايد به نقش اثرگذاري خود عمل کند و مخاطبين قديمي را حفظ نموده، عدهي تازهاي را به دايرهي علاقهمندان به دين جذب کند؟ آيا با توجه به اينکه برنامهريزيهاي دولتي و رسمي در سطح کلان در خدمت تحقق اهداف ديني هستند و مديريتهاي عالي و ميانه نيز به منزلهي ابزاري جهت دستيابي به آرمانهاي ديني تلقي ميشوند، مديريتها و برنامهريزيها در مرحله ي عمل توانستهاند روح معنويت را در جامعه دروني کنند و دينداري را به مثابهي يک روح زنده به تن جامعهي جوان، تزريق کنند؟
به هر حال شکاف عميق ميان نسل امروز و ديروز، چالشهاي اعتقادي جامعه، تنوع جريانهاي فکري که ريشه در تحولات سياسي و اجتماعي دهههاي اخير دارند و پرسشهاي بنيادين اخلاقي و عقيدتي که با سرعت شگفتانگيزي ذهن و زبان نسل امروز را به تسخير درآورده، حکايت از آسيبها و کاستيهايي جدي در عرصهي مديريت تبليغي کشور دارد. اين کاستيها و آسيبها آن چنان در بطن و متن تبليغات ديني در کشور رسوخ و رسوب و نفوذ کرده که اگر امروز، نسخه اي براي درمان آن پيچيده نشود، فردا ممکن است دير و بسي دير باشد و هزينههاي مضاعفي را بر دوش نظام و مسئولان آن بگذارد.
پر واضح است که در طول اين بيست و چند سالي که از عمر با برکت انقلاب اسلامي ميگذرد، کميّت تبليغات ديني در مقايسه با حجم تبليغات غير ديني از فراواني و گستردگي قابل ملاحظهاي برخوردار بوده، اما سوال اين است که آيا در کيفيّت و اثر بخشي اين تبليغات نيز به اندازه کميّت آن، رشد و تعالي داشتهايم؟ آيا در رقابت حساس و سنگين تبليغات ديني و غير ديني، سعي کرده ايم با درک شرايط موجود، به جاي روحيهي تدافعي، حالت تهاجمي به خود بگيريم؟
آيا در اين رقابت ناگريز، درک و دريافت کردهايم که تبليغات غير ديني از چه روش و کدام متدها براي جذب مخاطب بهره مي گيرد؟ آيا از اين روشها به نفع خود بهره جستهايم؟
به هر حال به نظر ميرسد علل و عواملي وجود دارد که مانع از اثر بخشي عميق تبليغات ديني در کشور ميشود. به باور نگارنده از ميان علل مختلف، دو علت عمده در مقايسه با ديگر علتها، به شکل برجستهتري قابل تأمل و توجه است؛ که آن دو عبارتند از:
1- عملکرد بيروني بخشي از متوليان امور ديني که باعث بدبيني بدنهي متوسط جامعه نسبت به اصالت و حقانيّت پيامهاي ديني شده است.
2- عدم نقد جدي تبليغات ديني و نبود فرصت، مجال و بعضاً اجازهي نقد صريح شيوههاي تبليغي و نيز آسيبشناسي واقعگرايانهي مديريت تبليغي کشور که بتدريج موجب ضعف شديد کيفيت تبليغات ديني در کشور شده است.
الف: نقش عملکرد بيروني متوليان دين
اگر چه عمدهي موضوعات و مباحث علمي را بدون توجه به شخصيت اجتماعي نويسنده يا گوينده ميتوان براحتي ردّ يا قبول کرد، اما در حوزه مسائل عقيدتي و اخلاقي هرگز نميتوان گفتار و يا نوشتار فرد را جدا از شخصيت بيروني وي مورد تحليل قرار داد. امروزه مردم بدون آنکه بدانند و يا برايشان مهم باشد که کاشفان داروهاي پزشکي، خود در هنگام بيماري، کدام روش بهبود را در پيش ميگيرند، مقادير زيادي دارو را براي درمان دردهاي خويش مصرف ميکنند.
به عبارت ديگر استفاده يا عدم استفادهي کاشفان داروها تاثير چنداني در ديدگاه و اقبال عمومي نسبت به عملکرد آن داروها ندارد. مردم از انواع تکنولوژي مدرن نظير کولر، تلفن، اينترنت، ماهواره، هواپيما و... در طول زندگي استفاده ميکنند و برايشان مهم نيست که مخترعين اين صنايع، به کدام سبک و سياق زندگي ميکنند. براي مثال اگر سازنده هواپيما به علت ترس از بلندي، مسافرت با قطار را بر پرواز با هواپيما ترجيح دهد، کمترين تاثيري بر ميزان فروش بليطهاي هواپيما نخواهد داشت. اما جالب اينجاست که همين مردم در مسايل ديني بيش از آنکه چشم و گوش به دهان واعظان ديني بسپارند، مايلند بدانند آنها خود تا چه پايه به مطالبي که ميگويند پايبند هستند.
در حوزه مسايل ديني، کوچکترين رفتار مغاير با دينِ متوليانِ امور ديني، بزرگترين ضربهها را به باور عمومي نسبت به گزارههاي دين وارد خواهد کرد؛ چرا که مردم عموماً مشروعيت پيامهاي ديني را در محبوبيت متوليان آن جستجو ميکنند و به همين علت نيز اگر رفتار بيروني متوليان امور دين مطابق با آنچه تبليغ آن را مينمايند، نباشد، رغبتِ مردم، ناخواسته نسبت به آن پيامها کمتر خواهد شد. البته مشاهدهي تناقض و تضاد بين رفتار و گفتار مبلغان دين همواره قادر نبوده مردم را تماماً از دين رويگردان کند؛ بلکه اساساً جامعه را به سمت يک نوع سستي، رخوت، خوشباشي و تساهل و تسامحِ افراطي در انجام فرايض ديني سوق ميدهد و اين خطري است که در دراز مدت ميتواند ريشههاي دينداري مردم را تا حد زيادي بخشکاند. به همين دليل در کلام بزرگان دين و ائمه اطهار(ع) تاکيد فراواني بر لزوم پايبندي عالمان دين به اخلاقيات شده و مطابقت و يکساني گفتار و رفتار آنها در کنار ساده زيستي، رمز اصلي جلب اعتماد مردم دانسته شده است. اين در حالي است که اگر بين رفتار و گفتار عالمان دين تناقض و دوگانگي مشاهده شود، بتدريج مردم از پذيرش پيامهاي دين بطور عام و از قبول پيامهاي چنين عالماني بطور خاص، روي ميگردانند و اين همان مسالهاي است که در اسلام به شدت مورد تأکيد و نکوهش قرار گرفته و خطر آن از خطراتي که از بيرون ممکن است دين را تهديد کند، به مراتب جديتر دانسته شده است.
ب: عدم نقد جدي تبليغات ديني
همانطور که ميدانيد، عالمان دين عمدتاً بخاطر حفظ حرمت، حريم و تقدّس دين، از نقد صريح دين و پيرامون آن پرهيز کرده، گزينهي سکوت را عليرغم هزينهي سنگينتر آن، در مقابل مسائل مستحدثه انتخاب ميکنند. اين در حالي است که پايه اسلام بر منطق، استدلال و عقلانيّت استوار است و محتواي دين آنچنان عميق و وسيع است که توان پاسخگويي به هر گونه شبهه و پرسشي را در حوزههاي مختلف فکري دارد. مشکلي که ما گاه به اشتباه دچار آن ميشويم اين است که فکر ميکنيم نقد عملکرد متوليان دين، مساوي است با نقد صريح دين و نفي آن؛ در حالي که اين دو مقوله عليرغم تمام وابستگيهايي که به هم دارند، در مواضع و مواردي قابل تفکيک هستند و نبايد به بهانهي تقدّسي که براي دين قائليم، از نقد عملکرد دينداران بپرهيزيم. براستي وقتي دين، خود دروازهي نقد و سوأل را باز گذاشته و قدرت پاسخگويي به هر پرسش و شبههاي را دارد، چرا متوليان دين نتوانند پاسخگوي عملکرد خود باشند؟ چرا وقتي ميدانيم برخي متواليان دين، شرايط و شايستگي لازم را براي تبليغ دين ندارند و نوع عملکرد و تبليغي که ارايه و انجام ميدهند، ضربات سنگين و جبران ناپذيري بر پيکر دين و دينداري وارد ميکند، باز هم دم بر نميآوريم و اجازه ميدهيم همچنان به کارشان بدون بازنگري ادامه دهند؟ بايد باور کنيم که در مواردي، ضرباتي که از ناحيهي خودي به دين وارد ميشود، هرگز خارجيها قادر به وارد ساختن اين آسيبها نيستند؛ به همين دليل هم نبايد اجازه داد فضاي ديني به گونهاي رقم بخورد که هالهاي از تقدّسِ کاذب، گرداگرد برخي به ظاهر متوليان امور دين ايجاد شود و نتوان آنها براحتي و خيرخواهانه نقد نمود.
براستي چرا اگر فردي بيگانه، چيزي بگويد که خوشايند ما نباشد، فوراً هزار تهمت و نسبت ناروا به او مي زنيم، اما اگر همان حرفها يا بدتر از آن را کسي از خود ما بر زبان بياورد، مصلحت پيشه ميکنيم و دم بر نميآوريم؟ چرا اگر خطري از بيرون، دين را تهديد کرد، به يکباره فرياد و فغان سر ميدهيم و در رسانههاي مختلف پاسخهاي در خور به او ميدهيم، اما در قبال خطر جديتري که از ناحيه خوديها متوجه دين است، سکوت ميکنيم؟ اين در حالي است که ميدانيم خطر يک تبليغ ديني بد، ناقص و نادرست از هزار حمله و هجمهي بيروني، حادتر و سختتر است. بايد باور کنيم که بسياري از تبليغات ديني که امروز در قالبهاي مختلف ارايه ميشود، آنچنان سست، بيمايه و به دور از منطق و استدلال عقلي است که جز از طريق احساس و عاطفه و اعتماد عامه، از هيچ مسير ديگري نميتواند در دايره پذيرش عموم قرار بگيرد. و لابد اين را هم ميدانيم که اعتماد عامه، تنها سرمايهاي است که جايگزين ندارد و به همين دليل نبايد مورد مصرف بيرويه قرار بگيرد. لذا به همين دليل است که بايد همچنان که در مقابل نقدها و تهديدات بيروني بر ميآشوبيم و مقابله به مثل ميکنيم و ساکت نمينشينيم و بيانيه صادر ميکنيم و گاه حتي کنترلمان را نيز از دست ميدهيم، در قبال خطري که از درون شبکهي تبليغات ديني متوجه گوهر دين است نيز نبايد بيتفاوت باشيم. به هرحال اگر کيفيّت و کميّت تبليغات ديني در کشور پيوسته مورد نقد، تحليل و ارزيابي دقيق و علمي قرار نگيرد، در آينده خطري جدي از همين ناحيه متوجه دين در کشور خواهد شد؛ خطري که هزينه آن نيز به مراتب سنگينتر از هزينههاي مشابه خواهد بود.
آنچه در طول دو سه دههي اخير، تبليغات ديني را در کشور خسته و فرسوده کرده و اثرگذاري آن را در جامعهي جوان ايران، تا حدي کمرنگ نموده، مجموعه در هم تنيدهاي از عوامل است که شناخت، تفکيک و بررسي آنها ميتواند تاثير بسزايي در رفع آسيبها و رشد نقاط مثبت داشته باشد. از ميان انواع آسيبهايي که در اين حوزه وجود دارد و هر کدام از آنها شايستهي تأمل و توجه ويژه ميباشد، به باور نگارنده موارد ذيل به گونهاي جديتر در اين زمينه مؤثر بوده و هستند.
1. صحبت از امتداد يک درد است
نوآوري و خلاقيّت دو عنصر مهم و حياتياند که در هر رشته و حوزهاي موجبات رشد، تحول و تعالي را فراهم ميکنند. اساساً تصوّر حرکت و پويايي در عرصههاي مختلف فکري و فرهنگي بدون وجود اين دو عنصر اصلي، تصوّري باطل و بي پايه است. در طول تاريخ هر گاه ادبيات، فرهنگ، هنر، علم و... رشد نموده و شکوفا شدهاند، يکي از دلايل اصلي آن به روحيهي نوآور و خلّاق کساني بر ميگردد که به عنوان پيشگامان آن عرصه، دست به خطر زده و از گام نهادن به عرصههاي تازه و نامکشوف ابا نداشتهاند. تبليغات ديني نيز به عنوان شبکه و سازماني سنتي، بينياز از اين دو مقوله نيست؛ چرا که اين حوزه به علت وابستگي و همبستگي شديدي که با سنّت و تاريخ دارد، بيش از ديگر حوزههاي فکري و علمي، مستعدّ دچار شدن به تکرار و کليشه است و کمترين سهلانگاري و کمکاري در اين زمينه ميتواند تبليغات ديني را به سرعت دچار روزمرهگي و کسالت کند. امروزه با توجه به رشد علوم مختلف اجتماعي و کيفيّت و کميّت حيرتانگيز تبليغات تجاري، مسير بسيار دشوار و سختي در راه جذب مخاطب پيش روي تبليغات ديني قرار گرفته و به سادگيِ گذشته نميتوان توقّع توفيق در اين نوع تبليغات داشت. امروزه مخاطبين، از سطح سواد و آگاهي بالاتري نسبت به قبل برخوردارند و کشاندن آنها به پاي ميز تبليغ، نيازمند ابزارهاي مختلفي است. ديگر دورهي مخاطبين قانع و تابع به سر آمده و با طرح هر مبحث فکري و نظري، سوالهاي بيشماري در ذهن مخاطب شکل مي گيرد؛ سوالهايي که اگر در ذهن باقي بمانند و به زبان نيايند، يک نوع خطر متوجه تبليغات ديني است و اگر به زبان بيايد و به پاسخ قانع کننده ختم نشود نيز نوع ديگري از خطر. مخاطبين امروز، براحتي قادرند سير و مسير بحث مبلّغ را پيشبيني کنند و اگر وي را فردي متوسط و معمولي بيابند، براي هميشه از گوش سپردن به خطابههاي او دست ميکشند. ديگر حرفها و نوشتههاي تکراري و کليشهي مبلغين، نميتواند ذهن نوجو و پرسشگر نسل امروز را قانع کند. اما براستي آيا مبلغين ديني نيز پابهپاي تحول و رشد فکري مخاطبين خويش، توانستهاند مسلّط و مسلّح به مباحث روز شوند؟ با يک بررسي دقيق ميتوان دريافت که متأسفانه در حوزه تبليغات ديني، مدتهاست که خلاقيّت جاي خود را به تکرار؛ و نوآوري جاي خود را به سهلانگاري و سادهانگاري داده است. پر واضح است که بيش از 90% محتواي تبليغي امروز، از ذهن و زبان تنها 10% مبلغين ديني تراويده است. امروزه کساني مثل مطهري و شريعتي و ... بايد باشند تا هم قادر به پاسخگويي به شبهات مستحدثه باشند و هم طرح نوي در محتواي تبليغات ديني دراندازند. همچنان که ديروز، مطهريها و شريعتيها به تنهايي نقش يک مدرسه و حوزه و دانشگاه را ايفا ميكردند، امروزه نيز بايد مبلغين جوان، خود را آمادهي ايجاد انقلابي عظيم در اين عرصه کنند و وضعيت تبليغات ديني را ارتقاء بخشند. در اين دو دهه با اينکه امکانات تبليغي نظير مجلات، کتابخانهها، صدا و سيما، اينترنت و... گسترش يافتهاند، متأسفانه تبليغات ديني افت کيفي چشمگيري داشته و نتوانسته آن طور که بايد به نيازهاي روز پاسخ بگويد. از اينجاست که بايد گفت ما امروز در بخش تبليغات ديني، بيش از تکرار، نيازمند توليد فکر هستيم.
2. كبريت در قلمرو خورشيد!
ديگر مشکلي که در حوزه تبليغات ديني وجود دارد و نقش موثري در کمرنگ شدن تاثير اين نوع تبليغات بر مخاطب امروز ايفا ميکند، نوع گفتماني است که مبلغان ديني از آن بهره ميگيرند. پس از سالهاي اوليه انقلاب که دورهي شور و احساس و شعار و هيجان و حماسه بود، از اوايل دهه هفتاد به بعد، تحت تاثير فضاهاي فرهنگي جديد، رشد دانشگاهها، توسعه مطبوعات و صدا و سيما، رواج ترجمه متون غربي و... ادبيات خاصي بر سياست و فرهنگ جامعه حاکم شد؛ ادبياتي که آنچنان جديد و مناسب با فضا و روحيهي جمعي بود که به سرعت و شدت مورد پذيرش مخاطبين قرار گرفت و ادبيات سياسي و فرهنگي سنتي را پس زد. در اين دوره، توقع ميرفت تبليغات ديني نيز با توجه به حاکميت اين ادبيات نو بر جامعه، دست به خانه تکاني در زبان بزند و ادبيات جديدي را براي گفتگو با نسل امروز برگزيند. اما به غير از بخش کوچکي از شبکه تبليغي که چندان هم مخاطب عام نداشتند، ادبيات تبليغي کشور بر همان بستر سنتي حرکت کرد و نتوانست خود را با نيازهاي روحي و فکري نسل امروز هماهنگ کند. در نظر نگرفتن سليقه، ذائقه و روحيهي حاکم بر نسل امروز و اصرار بر تکرار شيوههاي تبليغي سنتي، مانع از آن شد که گفتمان تبليغي کشور دست به تجربهي تازهاي بزند و از اين طريق بتواند با نسل امروز ارتباطي به معناي وسيع کلمه ايجاد کند. اين در حالي است که تجربه ثابت نموده هر جا مبلغين ديني با ادبيات نو و امروزي به مکالمه و گفتگو با جامعهي جوان پرداختهاند، موفق شدهاند ضمن جذب مخاطبين بيشتر، تاثير مضاعفي نيز بر مخاطب بگذارند.
3. کدام قله؟ کدام اوج؟
ديگر مساله اي كه پيش روي ما قرار گرفته و متأسفانه نمي خواهيم يا نمي توانيم آن را به عنوان يك واقعيتِ محض بپذيريم، شكل گيري گروه هاي مرجعي است كه تحت تاثير تحولات و تغييرات سياسي فرهنگي در جامعه بوجود آمده و اگر نگوييم بيش از مبلغين ديني، در يك نگاه كاملاً خوشبينانه حداقل به اندازه آنها بر فكر و ذكر جامعه تأثير مي گذارند. امروزه به واسطه رشد سرسام آور و غير قابل كنترل علم و تكنولوژي و تنوع و تكثّري كه موجب فراگيري جريان هاي فكري و فرهنگي شده، نمي توان توقع داشت كه مردم از يك گروه خاص دستور و الگو بگيرند.
اين گروههاي مرجع عموماً شامل قشر تحصيلكردهاي ميشود كه به نظر ميرسد بيش از مبلغين ديني در متن جامعه حضور دارند و مردم نيز آنها را بيش از مبلغين از جنس خود ميدانند، با آنها راحتترند و احساس نزديكي بيشتري با آنها دارند؛ به همين دليل هم بيواسطه و بيتكلّفتر، از آنها الگو ميگيرند.
اين گروه مرجعِ نامريي اما موثر، شامل قشر عظيمي از معلمان، دانشجويان، شاعران، نويسندگان، سياسيّون، هنرمندان، ورزشكاران و... ميشود و بديهي است كه غفلت از قدرت و نقشي که آنها در تحولات و تغييرات اخلاقي و رفتاري اجتماع دارند، اشتباهي است كه ممكن است جبرانش بعيد باشد.
4. و کسي گفت، چنين گفت: سفر سنگين است
به نظر ميرسد مبلغين ما در طول بيست و چند سال انقلاب، خود را در يك قالب كليشه و از بيش تعيين شده محصور نموده و به جاي استفاده از روش ها و متدهاي جديد تبليغ، دائم در يك چرخه ي آشنا حركت ميكنند. اين در حالي است كه بنگاههاي تبليغاتي غرب با استفاده از ابزارها و عناصر تبليغي مدرن نظير خبرگزاري ها، مطبوعات، راديو، تلويزيون، سينما، هنر و... روز به روز بر دامنه تأثيرگذاري خود مي افزايند. واقعيت اين است كه ما نه تنها بايد - و لازم است - از تجربه تبليغي مسيحيت و يهوديت در جهت تقويت مباني تبليغي دين اسلام بهره بگيريم، بلکه استفاده از روش هاي صحيح تبليغ اديان غير الهي نيز نبايد هيچ منعي داشته باشد. اما حقيقت تلخ اين است كه شبكه ي تبليغ ما امروزه دروازه ي خود را حتي بر روي تجربه هاي موفق تبليغات ديني كشورهاي اسلامي همجوار نيز بسته و كمترين مراوده اي در اين زمينه با آنها ندارد؛ و اين مساله هرگز با شعار اسلام كه معتقد است بايد عناصر و مسائل مفيد را از ديگران ياد گرفت، حتي اگر نزد دشمن باشد، سنخيّت ندارد. امروزه چه بخواهيم چه نخواهيم بايد بپذيريم كه شرايط زندگي جديد، ذائقه و سليقه و علائق انسان ها را دگرگون و متحول كرده و به همين علت هم اگر تبليغات بر اساس و پايهي تحولات زيستي، ذهني و زباني بشر تنظيم نشود، قطعاً به نتيجه منجر نخواهد شد. مضافاً اينكه اگر بخواهيم به شعار اصلي انقلاب كه صدور اسلام به ديگر كشورهاست عمل كنيم مجبوريم كه متُد و روش تبليغات ديني خود را بر اساس معيارها و ملاك هاي عملي نوين تنظيم كنيم و زبان تبليغ را بهتر بدانيم. در اين صورت است كه مي توان اميدوار بود تلاش هاي تبليغي ما به هدر نخواهد رفت و ثمر خواهد داد. بويژه كه آنچه در طول سال هاي گذشته محتواي تبليغات ديني را بيش از ديگر عناصر مورد تهديد و ترديد قرار داده، همين ابزارهاي مدرن تبليغي نظير ماهواره، اينترنت، رسانه و....است؛ از همين رو بهترين راه براي مقابله با اين خطر، وارد كردن كاركرد تبليغات ديني به حوزه ابزارهاي مدرن است؛ چرا كه اين ابزارها، ظرف ها و ظرفيت هاي بالقوه اي هستند كه نبايد ناديده گرفته شوند.
5. رنج اگر هست، نه از جاده که از ماندن هاست
با اينكه مخاطب تبليغات ديني در كشور عمدتاً قشر جوان و تحصيلكرده است؛ اما شكاف عميقي بين مراكز تبليغي كشور و دانشگاه ها و مدارس كه كانون تجمع اين قشر هستند ايجاد شده و به نظر ميرسد اثر بخشي و نتيجه بخشي تبليغات ديني بدون ارتباط نزديك و دو سويه اين دو کانون مهم امكان پذير نيست؟ اكنون كه بحران هويت تمام هوش و حواس نسل جوان را تسخير كرده و نسيم هاي اطلاعاتي جديد تبديل به تند بادهاي مهيب شده اند، چگونه مي توان بدون اتصال و وحدت اين دو منبع، توقع اصلاح جامعه داشت؟ آيا مي توان چند ميليون دانش آموز و دانشجوي نوجوان و جوان را به اميد چند واحد دروس معارف عمومي به امان خدا رها كرد و توقع دينداري از آنها داشت؟ آيا به اين فكر كرده ايم كه اين دانشجويان در كنار تخصّصي كه كسب ميكنند، زمينه لازم براي ديندار شدن نيز برايشان فراهم است؟ به هر حال تنوّع و دگرگوني كه در الگوپذيري اين نسل ايجاد شده و كم رمقي محض دروس معارف اسلامي در مدارس و دانشگاه ها و ترديد اخلاقي كه تا مغز استخوان اين نسل فرو رفته، شرايط نامطلوبي را براي جوانان جامعه بوجود آورده كه اگر امروز فكري به حال آنان شود ممكن است فردا دير و بسيار دير باشد.
6. به عمل کار برآيد؛ به سخنداني... ؟
نكته قابل ذكر ديگر در باب تبليغات ديني توجه به اين نکته ضروري است كه تبليغ خوب، فقط ارايه يك محتواي مناسب و مقبول نيست؛ بلكه استفاده از اصالت محتوا و ديگر ابزارهاي تبليغ براي تشويق مخاطب و ايجاد انگيزه در او براي تجربه ي صحيح زندگي كردن و البته خوب زندگي کردن است. در يك تبليغ خوب، به مخاطب صرفاً آگاهي ديني داده نمي شود، بلكه زمينه جذب و كشش او به سمت فكر و زندگي سالم و متعارف نيز فراهم مي شود؛ وقتي با اين نگاه به مقوله تبليغات ديني مي نگريم مي بينيم كه تبليغات ديني صرفاً ارايه و انتقال يك سري معلومات و اطلاعات ديني و تاريخي نيست، بلكه عمل كردن و تشويق به عمل كردن است.
با اين ديد که به مسأله تبليغات ديني در کشور نگاه ميکنيم، ميبينيم که كاستيهايي جدي در شيوه تبليغات امروز وجود دارد و متاسفانه تبليغات ديني در کشور کارکرد خود را تنها به ارايه و انتقال پيام محدود كرده و به باز خورد آن چندان توجه نميكند. البته ذكر اين نكته ضروري است كه اولاً بدون در نظر گرفتن متدهاي روانشناختي و جامعهشناسي، هرگز نميتوان توقع نتيجهبخشي تبليغات ديني داشت. ثانياً براي اثر بخشي بيشتر تبليغات ديني بايد به فعاليتها و برنامههاي پيش و پس از تبليغ اهميت خاصي قايل بود؛ گفتار، نوشتار و رفتار مبلغين قبل و بعد از تبليغ، مسالهاي است كه در مخاطب ايجاد واكنش منفي و يا مثبت نسبت به محتواي تبليغ ميكند. به همين علت مهم نيز لازم است كه مبلغ برنامهريزي خاصي داشته باشد كه خداي نكرده عملكرد قبل و يا بعد از تبليغ وي، تاثير تبليغي او را خنثي نكند. ضمن اينكه با توجه به توقعي كه اسلام از مبلغين ديني دارد، پر واضح است كه عملكرد هر کدام از مبلغين ميتواند بر ذهنيت عموم مردم نسبت به ديگر مبلغين نيز تاثير بگذارد و به گونهاي غيرمستقيم، روح تبليغ و ميزان اثرگزاري تبليغات ديني ديگران را مورد تهديد و يا حمايت قرار دهد. از اين رو دولت اسلامي كه حامي تبليغات ديني است، بايد و بهتر است تمهيدي بينديشد كه خداي نكرده عملكرد عدهاي از مبلغ نماها باعث از بين رفتن تلاش ديگر مبلغين نشود.
7. و باز هم جاي خالي پژوهش
و نكته آخر اينكه عليرغم گسترده بودن شبكهي تبليغي كشور و پراكنده بودن مبلغيني که در قالب روحانيون بومي، روحانيون مستقر، روحانيون هجرت، روحانيون اعزامي و... فعاليت ميکنند، متاسفانه جاي پژوهشهاي كاربردي و راهبردي در اين عرصه كاملاً خالي است و كمتر به اين مهم دقت ميشود كه بهترين راه براي تقويت مباني صحيح تبليغ و جلوگيري از رشد بيش از پيش آسيبها، انجام پروژههاي تحقيقي و پژوهشي و علمي در اين زمينه است. در حال حاضر، نيروهاي مبلغ به عنوان بهترين عنصر براي انجام پروژههاي پژوهشي، قابليّت بهرهوري دارند و قادرند در كوتاهترين زمان ممكن، تحقيقات ميداني وسيعي را بصورت ماهانه، فصلي و يا سالانه ارائه و انجام دهند. قطعاً با نتايجي كه از اين كار بدست خواهد آمد، زمينه تقويت مباني اصولي تبليغات ديني در كشور فراهم خواهد شد.
افزودن دیدگاه جدید