گزارشى از یك سفر تبلیغى«وضعیت شیعیان ساحل عاج»
نام نشریه: معرفت، شماره 53، فروردین 1381
اشاره
آنچه مى خوانيد گزارشى است از سفر جناب حجة الاسلام والمسلمين يوسفى غروى به كشور ساحل عاج، درباره وضعيت شيعيان، كه باهم مى خوانيم.
بسم الله الرحمن الرحيم. يكى از وظايف اصلى حوزه هاى علميه تبليغ اسلام و مذهب تشيع است و از قديم الايام اين كار انجام مى گرفته است. مسأله تبليغ، تاريخ طولانى و پرفراز و نشيب و ريزه كارى هاى بسيارى دارد. در عصر اخير، بويژه پس از پيروزى انقلاب اسلامى، سازمان تبليغات اسلامى و سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامى و ساير مؤسسات تبليغى، وظيفه تبليغ اسلام، به خصوص براى شيعيان خارج از كشور را بر عهده داشته و دارند. البته، در كنار سازمان ها و نهادهاى مزبور، از مجمع جهانى اهل بيت(عليهم السلام)نيز بايد نام برد كه عمدتاً از طريق انتشار كتاب و برپايى همايش ها و نشست هاى علمى به اين مهم مبادرت مىورزد. اما سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامى، بيش تر با اعزام مبلغ، اين وظيفه را انجام مى دهد. در اين زمينه، من چندين سفر به خارج از كشور داشته ام. در ماه مبارك رمضان سال جارى به دعوت حزب الله لبنان براى تبليغ در ميان شيعيان مهاجر لبنانى، به كشور ساحل عاج، يا به تعبير فرانسوى ها كوديفال، مسافرت كردم. اين كه مى گويم فرانسوى ها، چون بيش تر مناطق افريقاى غربى، از جمله ساحل عاج، در گذشته از مستعمرات فرانسه بوده است. همچنين فرانسه در ميان كشورهاى خاور ميانه، به خصوص شرق اسلامى و عربى از جمله كشور لبنان، تا مدت ها تسلط استعمارى داشته است. از اين رو، عده اى از لبنانى ها از اين جهت نقطه مشتركى ديدند كه براى يافتن كار از لبنان به كشورهاى تحت استعمار فرانسه، كه وضعيت بهترى از لحاظ بازار كار داشتند، مهاجرت نمايند. بسيارى از آن ها به كشور ساحل عاج، كه از نظر سياسى وضعيتى تقريباً مشابه لبنان دارد، يعنى هر دو كشور به نوعى مستعمره فرانسه به شمار مى رفتند، هجرت كردند. اين وضعيت تقريباً مشابه، به آنان كمك مى كرد تا مشكلات كم ترى را در كشور مقصد داشته باشند. بيش تر لبنانى هايى كه به كشور ساحل عاج مهاجرت كردند از شيعيان بودند.
البته، سابقه اسلام در قاره افريقا، به خصوص در كشور ساحل عاج به بيش از دو قرن مى رسد. اما پيش از هجرت شيعيان لبنانى، كه عمدتاً در اوايل قرن بيستم ميلادى صورت گرفت، نشانه هاى روشنى از وجود تشيع در آن جا نيست. البته، طبيعى است كه پس از هجرت شيعيان لبنانى ارتباطاتى ميان ميهمانان و ميزبانان ايجاد شده كه موجب گسترش تشيع در آن جا گرديده است; به خصوص از زمانى كه عده اى از علما و روحانيان شيعه لبنانى براى تبليغ در ميان شيعيان لبنانى به آن جا مهاجرت و حتى اقامت گزيدند و مراكز متعدد شيعى را در آن جا برپا كردند. برخى از آنان يادبودها و خاطره هاى بسيار خوبى از تشيع در آن سرزمين به يادگار گذاشته اند. آنان به عنوان ديد و بازديد به خانه هاى مسيحيان، حتى بوميان بت پرست مى رفتند و از اين طريق به تبليغ مذهب تشيع مى پرداختند.
من گمان نمى كنم كه در ساير كشورهاى افريقايى، به جز كشورهايى كه ساكنان اصلى آنان را اعراب تشكيل مى دهند، وضعيت تشيع بهتر از كشور ساحل عاج باشد.
اگر چه اين سفر، اولين سفر من به ساحل عاج بود، اما به طور اجمالى از وضعيت شيعيان مهاجر لبنانى در آن كشور، اطلاعاتى داشتم. اما در اين سفر، تا حدودى با مهاجرنشين هاى شيعه لبنانى در ساحل عاج آشنا شدم.
خوشبختانه مسلمانان اين كشور ارتباط دينى خوبى با انقلاب اسلامى و جمهورى اسلامى دارند و ظواهر دينى و شيعى را خوب حفظ كرده اند. اما متأسفانه هويت دينى و شيعى مهاجرنشين هاى شيعى كه به مناطق ديگر از جمله برزيل و آرژانتين سفر كرده اند، تحت تاثير عوامل هجرت كم رنگ شده است. البته با سفرهاى تبليغى كه علماى شيعه، پس از پيروزى انقلاب اسلامى به آن منطقه داشتند، تا حدودى وضعيت نسبت به گذشته بهتر شده است.
يكى از عوامل هجرت شيعيان كشورهاى عربى، به خصوص سوريه و لبنان، به مناطق ديگر، سربازگيرى دولت عثمانى، در جنگ جهانى اول و پيش از ورود استعمار فرانسه، بوده است; وقتى سرباز با خانواده اش خداحافظى مى كرد، خداحافظى مرگ مى كرد; چون مى دانست كه احتمال زنده برگشتن او بسيار ضعيف است. از اين رو، عده زيادى براى فرار از سربازى، ترجيح مى دادند كه براى رفتن به كشورى ديگر، سوار بر كشتى هايى شوند كه از مقصدشان خبر نداشتند. اين گونه بود كه آن ها از برزيل و آرژانتين و ساحل عاج سر درآوردند. همان طور كه گفتم، بيش تر شيعيانى كه به برزيل و آرژانتين مهاجرت نمودند، هويت دينى و شيعى خود را گم كردند و تنها اسم شيعه را با خود يدك مى كشيدند، اما اين وضعيت در ميان شيعيان لبنانى ساحل عاج خيلى كم تر به چشم مى خورد كه يكى از دلايل آن حضور علما و مبلغان شيعى در آن جاست. ظواهر دينى و شيعى در ميان اين شيعيان مهاجر بيش تر و پررنگ تر از جاهاى ديگر است. حتى در ميانشان جوان هايى هستند كه هم از نظر ظاهر دينى و هم از نظر تقوا و تدين هيچ تفاوتى با جوانان حزب اللّه لبنان، كه در كشور لبنان به سر مى برند، ندارند.
از آنجايى كه يكى از مسائل لازم و ضرورى در مسأله ارتباط با ديگران، مخاطب شناسى است، اولين شرط مخاطب شناسى اين است كه بدانيم او چه زبانى دارد. همان گونه كه اشاره شد، زبان اصلى شيعيان مهاجر لبنانى عربى و زبان منطقه مهاجرتشان (ساحل عاج) فرانسوى است. از اين رو، يكى از چيزهايى كه در آن جا بسيار مورد نياز مى باشد، كتاب هايى به اين دو زبان به خصوص فرانسوى است. نسل جوان آنان بيش تر به زبان فرانسوى صحبت مى كنند تا زبان آبا و اجدادى خود. آنان ترجيح مى دادند به زبان فرانسوى كتاب هاى تبليغى تشيع داشته باشد. اما از نظر تركيب جمعيتى، در ساحل عاج، 60 درصد جمعيت مسلمان، 30 درصد مسيحى و 15 درصد بومى هستند. اگر چه مسيحيان در اين كشور در اقليت به سر مى برند، اما وسايل و امكانات برايشان فراهم تر است; چون حكومت در اصل در دست دولت فرانسه بوده و به ترويج مسيحيت پرداخته است. از سوى كليساى ابيجانِ ساحل عاج، با انتشار كتابچه هاى تبليغى به ترويج مسيحيت مى پردازند. اما از طرف مسلمانان و به خصوص از طرف شيعيان، چنين جزوه هاى متقابلى به چاپ نمى رسد. يادم هست يكى از شب ها من در آن جا يادى از مرحوم شهيد استاد مطهرى و كتاب حجاب ايشان كردم و اتفاقاً آن شب سفير جمهورى اسلامى ايران در مجلس حاضر بودند و داوطلب شدند كه آن بخش مهم از مسئله حجاب را كه از نظر فرهنگى و اعتقادى راه گشاست، پس از ترجمه به عربى و فرانسوى، تكثير و توزيع نمايند. متأسفانه تا زمانى كه من آن جا بودم اين كار انجام نگرفت; چون نتوانستيم حتى ترجمه عربى اين كتاب را در ابيجان به دست آوريم.
بنابراين، يكى از احتياجات اوليه تبليغى آن جا، مسأله زبان، و به ويژه زبان محاوره اى است. البته به جهت اين كه سطح معلومات بيش تر شيعيان مهاجرنشين در آن جا پايين است، كتاب هاى علمى سطح بالا چندان براى ايشان مفيد فايده نمى باشد، بلكه اگر بيش تر، مطالب به صورت داستانى و اخلاقى باشد، براى آن ها قابل استفاده تر خواهد بود.
جمهورى اسلامى در پايتخت كشور ساحل عاج، يعنى ابيجان حوزه علميه اى را داير كرده است كه بيش از 120 طلبه دارد. يك روز به اتفاق آقاى صفارهرندى، كه از سوى مركز جهانى علوم اسلامى مسؤوليت آن جا را بر عهده دارند، براى ايراد سخنرانى به محل اقامت آن ها، كه ساختمان مجهزى بود رفتيم. اتفاقاً زمانى وارد شديم كه آنان مشغول انجام تعقيبات نماز عصر بودند. نكته اى كه موجب شگفتنى من شد، قرائت دعاى فرج بود كه به صورت دسته جمعى صورت مى گرفت.
من صحبت را از اين جا شروع كردم كه الان اگر امام زمان (عج) به حسب ظاهر، حضور داشتند و مى ديدند كه شما در شاخ افريقا نداى اهل البيت(عليهم السلام)را لبيك گفته و براى وجود آن حضرت دست به دعا بلند كرده ايد، قطعاً مسرور مى گشتند. انصافاً هر مسلمان شيعى كه به آن جا مى رود با ديدن اين مناظر شگفت زده مى شود. اين آثار و بركات صرفاً از انقلاب اسلامى و جمهورى اسلامى نيست، بلكه بيش تر نتيجه زحمات سابق علماى شيعه روحانى لبنانى است كه به آن جا رفته بودند.
نكته قابل توجه اين كه ساير فرق شيعه در آن جا حضورى ندارند. البته، يك مقدارى سلفى ها و وهابى ها در آن جا هستند كه از امكانات خوبى نيز برخوردارند. مثلاً، در پايتخت، كه شيعيان فقط چهار حسينيه داشتند، آن ها نزديك 30 مسجد با گنبد و گلدسته داشتند كه اكثراً توسط سعودى ها تأسيس شده اند! تعدادى از مالكى ها هم در آن جا حضور دارند. از آن جا كه مذهب مالكى در طول تاريخ ضديتى با تصوف نداشته و حتى قرابت زيادى بين آن ها وجود داشته است، و از طرفى، ميان تصوف و تشيع پل هاى ارتباطى خوبى برقرار است، از اين رو، بين مالكى ها و تشيع نيز ارتباط عاطفى خوبى برقرار است. اما اين ارتباط با ساير مذاهب وجود ندارد. به خصوص وهابى ها ضديت فوق العاده اى با تشيع دارند. آن ها حتى به شكل غيرعلمى و غير استدلالى نيز اظهار ضديت مى كنند. بحمدلله شيعيان لبنانى مهاجر، به خصوص در پايتخت، حضورى چشمگير در مراسم مختلف مذهبى داشتند.
اما، در خصوص جمعيت شيعيان از لحاظ تحصيل و مدارج علمى بايد گفت: در ميان شيعيان مهاجر لبنانى كه تعدادشان به حدود 60 هزار نفر مى رسد، طبعاً قشر فرهنگى تحصيل كرده خوبى وجود دارد كه به زبان فرنسوى در حد اعلا مسلط هستند و با بخش هاى فكرى، فرهنگى و دانشگاهى ساحل عاج ارتباط دارند. اين ارتباط به خصوص در بخش هاى اقتصادى بيش تر است; چون رگ تجارتى ساحل عاج عمدتاً در دست شيعيان لبنانى است. البته معناى اين سخن اين نيست كه همه آن ها در رتبه واحدى از التزام دينى باشند، اما بالاخره لبنانى ها هستند كه رگ اقتصادى آن جا را در اختيار دارند. از اين رو، آن ها توانسته اند مراكز علمى مختلفى به خصوص در رشته هاى اقتصاد، تجارت، مديريت تجارى، اقتصادى، مالى و حتى مديريت سياسى برقرار كنند. از جمله اقدامات بسيار خوبى كه آن جا انجام گرفته است، راه اندازى راديوى اسلامى است كه در زمينه هاى مذهبى، قرآنى و معارف فعاليت مى كنند. اين راديو عمدتاً به زبان هاى عربى و فرانسه اقدام به پخش برنامه مى كند.
نكته ديگر اين است كه بحمدلله در اين كشور، تبليغات مسيحى چندان چشمگير نيست. البته رئيس جمهور اسبق ساحل عاج، كليساى عظيمى را در پايتخت ساخته كه حتى مى توان گفت از كليساهاى واتيكان بسيار عظيم تر و وسيع تر است! اما در عين حال، آنان حرفى براى گفتن ندارند; آن ها تصور مى كردند كه با اين كارها مى توانند پيشرفتى در تبليغ مسيحيت داشته باشند، اما اين طور نشد. حتى خودشان در آمارهاى رسمى و البته محرمانه ـ كه يك روزنامه نگار به آن دست يافته بود ـ اعلام كردند كه تعداد مراجعان به كليسا كاهش چشمگيرى داشته است. تازه همان تعداد هم كه به كليسا مى روند، عمدتاً از نسل غيرجوان و از نسل هاى از كار افتاده هستند. از اين رو، آن ها به اجتماعات اسلامى غبطه مى خوردند. هرچند آن ها كليساى عظيمى را ساخته بودند، اما جلوه مساجد مسلمانان بسيار بيش تر بود. حضور مسلمانان در مساجد، خصوصاً در شب هاى ماه مبارك رمضان و به هنگام افطار، بسيار چشمگير بود.
بحمدلله در اين كشور، تنشى بين شيعه و سنى وجود ندارد، اما متأسفانه يك مقدارى تنش بين خود شيعيان به چشم مى خورد. مثلاً برخى از شيعيان ساده لوح لبنانى خطبه اى را به اسم اميرالمؤمنين(عليه السلام)چاپ كردند كه مورد بهره بردارى مبلغان وهابى قرار گرفت و حتى آن را بر روى شبكه اينترنت آوردند تا بدينوسيله چهره شيعه را مخدوش كنند. اين خطبه يكى از خطبه هاى مجهول و داراى مضامينى كفرآميز مى باشد كه آن را به حضرت على(عليه السلام)نسبت مى دهند.
متأسفانه در اثر اين كه نسبت به اين مسأله كم تذكر داده شده، بعضى ها باورشان نمى شد كه اين خطبه جعلى است و لذا من در چندين مناسبت اين مطلب را تذكر دادم.
نكته ديگر اين كه متأسفانه صدا و تصوير برنامه هاى صدا و سيماى جمهورى اسلامى در آن جا، حتى از طريق ماهواره نيز دريافت نمى شود و بجز اخبارى كه از طريق ساير كانال هاى ماهواره اى كشورهاى عربى پخش مى شود، برنامه هاى ديگرى وجود ندارد.
افزودن دیدگاه جدید