سهگام شورآفرین در تبلیغ مؤثر
نام نشریه: مبلغان، شماره 20
هر مبلغ دلسوز و آگاه در طول عمر تبلیغی خود گاه با این پرسش جدی رو به رو میشود كه چگونه میتوانم دیگران را نسبت به انجام كارهای گوناگون مانند پرداخت هزینه مراسم مذهبی و مسجد یا انجام كارهای اخلاقی مانند كمك به بی سرپرستان، احترام به پدر و مادر، دوری از رباخواری و... تشویق نمایم، احساسات آنان را برانگیزم و به هیجان در آورم.
بسیاری از مبلغان همواره در پی پاسخ این مساله بوده اند، در این میان برخی با نوآوریهای شخصی تا حدودی از مشكل خود كاسته اند اما راه حلی كلی، كوتاه، ساده و گویا در این راستا ارائه نكرده اند یا به گونهای گذرا از كنار این مساله پراهمیت گذشته اند.
این مقاله در نظر دارد راه حل خود را براساس بهره وری هر چه بیشتر طراحی و ارائه نماید تا بتوان آن را در كوتاهترین زمان و با تغییراتی در زمانهای بلندتر به كار گرفت. بدیهی است گفتار ما در چگونگی تهیه متن و پیام شوق آفرین و تحریك كننده است و مبلغان را از مسائلی همچون شور و حرارت در گویندگان و ایمان به آنچه میگویند، توجه به مخاطبان و پردازش متناسب سطح پیام با آنان، موقعیت شناسی و اعتدال و میانه روی بی نیاز نخواهد ساخت. چرا كه هر كدام از موارد ذكر شده از جمله متغیرهایی به شمار میروند كه بر فرآیند تاثیرگذاری، هیجان آوری و احساس سازی پیام تاثیر مثبت یا منفی بر جا میگذارد.
بی گمان ایمان به هدف موجب شور سخن خواهد شد و بی ایمانی نسبت به هدف جز افسردگی چیزی دامن گیر مخاطبان نخواهد كرد.
چرا كه گفته اند: «افسرده دل، افسرده كند انجمنی را.»
از سویی بی توجهی به مخاطبان و نبود همزبانی با آنها پیام را دچار كاستی میكند. پیام وحیانی خداوند به همین نكته اشاره دارد كه میفرماید: «و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه لیبین لهم (1)» ؛ «هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم تا [حقایق را] برای آنان [آشكارا و شفاف] بیان نماید.» توجه به مخاطبان و همزبانی با آنان از راهكارهای انكارناپذیر در تشویق و تهییج است. از دیگر سو موقعیت شناسی و درك شرایط زمانی و مكانی در پیدایش درك متقابل اثری شگرف دارد، اما به شرط آن كه میانه روی به فراموشی سپرده نشود. هرگز نباید فراموش نمود كه پیام شورآفرین زمانی بهترین بهره را خواهد داد كه همراه با اعتدال باشد. از همین رو است كه خداوند بزرگ در كتاب گرانسنگ خویش همواره عذاب و عقاب را در كنار ثمره راه راست و صواب آورده است. مثلا میفرماید: «لان شكرتم لازیدنكم ولان كفرتم ان عذابی لشدید (2)» ؛ «اگر شكر و سپاس به جا آورید [نعمت خود را] بر شما خواهم افزود و اگر راه ناسپاسی را انتخاب كنید مجازات و عذابم بسیار شدید خواهد بود.»
همین شیوه در گفتار علوی منعكس شده است و امیرمؤمنان وظیفه دانایان را این چنین تعیین میفرماید: «دانای فهمیده و زیرك كسی است كه مردم را از رحمت الهی ناامید نسازد و آنان را از آسایش و بنده نوازی خدا مایوس نگرداند، همچنین مردمان را از مكر و كیفر الهی آسوده خاطر ننماید. (3)
«یك اسقف مشهور انگلیسی در فاصله جنگ اول جهانی با گروهی از سربازان اردوگاه اپتون صحبت میكرد. قرار بود سربازها را به سنگر اجتماعات ببرند، تنها عده كمی از آنها میدانستند چرا به آنجا میروند... .
عالیجناب اسقف با این سربازان درباره مناسبات بین المللی و حق حاكمیت صربها بر سرزمین خود صحبت میكرد. این در حالی بود كه نیمی از سربازها نمیدانستند صرب نام یك شهر است یا بیماری. جلوی درهای ورودی نیز نگهبان بود تا نتوانند در طول سخنرانی از سالن خارج شوند. اسقف اگر درباره كهكشانها و فرضیههای آسمانی هم حرف میزد، موضوع همین قدر بی معنا میشد. (4)»
به راستی چرا سخنان آن كشیش برای سربازان كسل كننده شد و نه تنها نتوانست آنان را به جنگ تشویق كند بلكه دلزده كرد؟ رمز و راز پاسخ در نداشتن شناخت از اصول ترغیب و علاقمندسازی نهفته است. به صورت یك قاعده باید در نظر داشت كه كلی گوییها، عدم توجه به سطح مخاطبان، روحیه آنان و از همه تاسف انگیزتر نبود پیامی شورآفرین كه جان و روان مخاطبان را به حركت در آورد، همگی موجب از بین رفتن ارتباط افراد شده، محتوای پیام را دچار اختلال و گسستگی مینماید. اما راه حل چیست؟ در پاسخ باید گفت: راه حل بستگی به زمان، مكان و مخاطب دارد. اما آنچه را میتوان به صورت یك اصل كلی پذیرفت و با توجه به زمان و مكان ارتباط در آن تغییراتی ایجاد نمود، استفاده از فرمول معجزه آسای ترغیب است. با این فرمول و به كار بستن سه ركن اصلی آن میتوانید در یك جریان آرام، لذت بخش و گیرا، ارتباط تبلیغی خویش را بهبود بخشیده، پیام ترغیبی خود را به دیگران ارائه نمائید. اگر چه این فرمول ویژه ارتباطهای هیجان ساز و عاطفه پرور است امام میتوان پارهای از اجزا و اصول آن را در دیگر ارتباطها به كار بست.
فرمول هیجان سازی و شورآفرینی
این فرمول دارای سه جزء و پایه اساسی است كه هر كدام را در ابتدا به صورت كوتاه و سپس با توضیح مطرح خواهیم ساخت.
اول: شروع پیام با یك تجربه دلپذیر، این بخش بیشترین قسمت پیام را گرفته، زمان بیشتری به خود اختصاص میدهد. پیام تجربی در این مرحله باید دارای اصول ده گانه مشترك (5) باشد.
دوم: بعد از مرحله تجربه بایستی دیدگاه، خواست و مطالبه خویش را به گونهای روشن، واضح و قابل فهم در پیام بگنجانید.
سوم: علت طرح دیدگاه خود را بیان كرده، سود و زیان مخاطب را برای وی تبیین كنید و ضرر به كار نبستن، و استفادههایی را كه او از به كار بردن دستورالعملها خواهد برد برایش تشریح نمایید.
بنابراین در این فرمول گام اول یعنی بیان تجربه مهمترین قسمت خواهد بود و دو گام بعدی وقت كمتری را به خود اختصاص خواهند داد.
اجازه دهید این قسمت را با تجربهای از یك مبلغ آغاز كنیم: «آنچه را كه خودم تجربه كردم و به كار میبندم این است كه: مردم از كلی گویی خوششان نمیآید ولی هر قدر مسائل جزئی و مرتبط با متن زندگیشان باشد برایشان جالب است و استقبال میكنند. شخصا شاهد بودم منبرهایی كه سراسرش آیه و روایت بود نمیگرفت چون كلی گویی بود. البته روایتی كه حكایتی را بیان میكند و داستانی دارد، شیرین است، ولی روایتی كه صرفا مسائل علمی است خسته كننده است. (6)»
همان گونه كه این مبلغ اشاره نمود برای رهایی از خمودگی و كسالت میتوان شروع ارتباط را با تجربهای شخصی یا داستانی جزئی همراه نمود. شاید بپرسید علت این رهنمود چیست؟ چرا به جای مقدمهای عالمانه یا روایتی زیبا باید از تجربه یا داستان شروع نمود؟ پاسخ این پرسش در چند مساله خلاصه میشود كه یكایك به آنها میپردازیم.
1 - تجربه بی رحمترین و بزرگترین استاد زندگی است و درسهایی را كه به ما میآموزد آنچنان در روح و جانمان مؤثر میافتد كه گاه تا پایان عمر آن را فراموش نمیكنیم. بی تردید همه دلسوزان و پیشگامان تبلیغ دینی علاقمند به پیروزی در نبرد تبلیغی میباشند، دوست دارند تلاش آنها پرثمر باشد و فعالیتشان همراه با موفقیت. اگر شما هم به این گمان دل سپرده اید بایستی آن را در برنامهریزی و دوراندیشی و این دو را در پرتو تجربه به دست آورید.
امیرمؤمنان میفرمایند: «الظفر بالحزم و الحزم بالتجارب (7) ؛ پیروزی در سایه دوراندیشی است و دوراندیشی در پرتو تجربهها به دست خواهد آمد.» این تجربه است كه همچون معلمی بزرگ دست عواطف را گرفته و زبان شورآفرینی را به حركت در میآورد. به همین خاطر است كه وقتی تجربهای را به دیگری منتقل میكنیم، همراه با آن احساسات و عواطف خاصی نیز از خود بروز میدهیم كه موجب نزدیكی ارتباط بین ما و مخاطب میشود. البته شرط اصلی در این بخش ارائه زیبا و هنرمندانه تجربه است كه میتوان در این رابطه از فرمول خبرنگاران (8) بهره برد. شاید در این جا پرسشی مطرح شود و آن این كه ما همیشه و در همه موارد تجربه شخصی نداریم، پس چگونه میتوانیم ارتباط ترغیبی خود را آغاز كنیم؟ جواب این پرسش روشن است. لزومی ندارد مبلغ در هر زمینهای دارای تجربهای شخصی باشد. بلكه وی میتواند از وقایعی كه پیرامون او میگذرد و به نحوی از آنها مطلع میشود استفاده نماید. اما یك نكته اساسی را نباید فراموش كرد و آن اینكه همیشه تجربیات یا وقایعی را بر زبان برانید كه خود تحت تاثیر آن قرار گرفته اید. به عنوان مثال اگر میخواهید در مورد خطرهای اعتیاد سخن بگویید باید از آمار و وقایعی استفاده كنید كه از آن متاثر شده اید. در این هنگام است كه مخاطبان با شما هم احساس گشته، دروازه عواطف خود را بر روی شما خواهند گشود.
2 - دومین علت آغاز سخن با تجربه آن است كه ذكر خاطره یا تجربه موجب بیرون روی از یك نواختی و قالبهای مرسوم میشود. این مساله به نوبه خود نظر و توجه مخاطب را به خود جلب میكند، زیرا مخاطبان از جملههای قالبی و كلیشهای گریزان هستند و تشنه مطالب و قالبهای نوین و جدید میباشند. امیر بیان علی علیه السلام گفتاری ارزنده دارند و میفرمایند: «ان هذه القلوب تمل كما تمل الابدان، فابتغوا لها طرائف الحكم (9) ؛ دلها [از اندیشه در یك موضوع] به ستوه آمده و خسته میشوند، همانگونه كه بدنها نیز [از پرداختن به یك كار] افسرده میگردند. بنابراین برای آن دلها [و رفع افسردگی آن ها] از [دانش هاو] روشهای نوین و حكمت آموز سود برید.»
از این رو بایستی تلاش نمود در آغاز متن ارتباطی خویش از جملات و كلماتی سود برد كه بتواند توجه مخاطب را جذب كند. به عنوان مثال برای نهادینه سازی حس احترام به بزرگسالان و تذكر محترمانه و از سوی دیگر آموزش وضو میتوانید برای كودكان، داستان برخورد امام حسن و امام حسین علیهما السلام با پیرمرد ناآشنا با وضو (10) را ذكر كنید و برای تشویق و ترغیب بزرگسالان با واژهها و جملههای عاطفی شروع نموده، تجربه و دستاوردهای خود را منتقل نمایید. میتوان این آیات الهی كه در مواجهه با بندگان گناهكار و پشیمان صادر شده است را نمادی از همین روش دانست. «قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لاتقنطوا من رحمة الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا» (11) ؛ «بگوای بندگان من،ای كسانی كه بر خود اسراف و ستم نموده اید، از رحمت خداوند ناامید نشوید كه خدا همه گناهان را میآمرزد.» این آیه آنچنان زیبا و مسحور كننده است كه درون هر گناه آلودهای را به جنبش در میآورد و وی را به توبه و بازگشت به سوی نیكیها وا میدارد.
واژهای همچون یا عبادی (ای بندگانم) از بار عاطفی بسیاری برخوردار است كه در آغاز آیه، شوری در دل ایجاد مینماید.
پرورش یافته مكتب قرآنی؛ علی علیه السلام نیز در گفتاری شگرف و ژرف به گونهای لطیف و سراسر زیبایی گناهكاران را این گونه تشویق میكند و شور توبه را در آنان شعله ور میسازد: «ما اهمنی ذنب امهلت بعده حتی اصلی ركعتین و اسال الله العافیة (12) ؛ هیچگاه گناهی كه پس از آن مهلت دو ركعت نماز و طلب اصلاح آن را یافتم اندوهگینم نساخت.» علی علیه السلام در ضمن ابراز راهكار توبه در قالبی تجربه گونه، بر روی عاطفه و احساس مخاطب انگشت گذاشته، وی را در مسیر بازگشت راهنمایی مینماید. به همین جهت بایستی پذیرفت كه ایجاد ارتباط در قالب تجربه و دست آوردها نه تنها گیرا و احساس ساز است بلكه با كمی نوآوری میتوان در همان لحظات نخستین گامهای بزرگی به سوی تحریك عواطف و احساسات مخاطبان برداشت.
در این جا مناسب است به این نكته توجه شود كه بحث ترغیب براساس تجربه، روشی گمشده و نایافتنی در قرآن كریم نیست. كلام الهی در موارد بسیاری با ذكر شواهد تاریخی و تجربیات دینی بشر سعی در ترغیب و علاقمندسازی مخاطبان به سوی نیكیها و پشت پا زدن به بدیها دارد كه نمونه عینی آن را میتوان در سوره مباركه ابراهیم مشاهده نمود. خداوند در آیه اول میفرماید: «الر، كتاب انزلناه الیك لتخرج الناس من الظلمات الی النور باذن ربهم الی صراط العزیز الحمید»؛ «الر، [این] كتابی است كه بر تو نازل نمودیم تا مردم را از تاریكیها [شرك و ظلم و جهل] به سوی روشنایی [ایمان، عدل و آگاهی] به فرمان پروردگارشان درآوری، به سوی راه خداوند توانا و ستوده.» (13) سپس بحث خروج از ظلمت و راهیابی به سوی نور را با تجربهای تاریخی در هم میآمیزد تا بحث در روح و جان مخاطب جا گرفته، برای مخاطب تشنه قابل فهمتر و عینیتر شود تا او بتواند این مساله را با تمامی زوایای آن درك نماید.
از این رو در ادامه میفرماید: «و لقد ارسلنا موسی بایاتنا ان اخرج قومك من الظلمات الی النور و ذكرهم بایام الله» (14) ؛ «ما موسی را با آیاتی از خود [به سوی قومش] فرستادیم [و دستور دادیم] قومت را از تاریكیها به سوی نور [رهنمون شو و] بیرون آور و ایام الله را به آنان یادآوری كن.» سپس قسمتهایی از داستان موسی علیه السلام را ذكر مینماید. بنابراین هیچگاه نباید استفاده از تجربیات و دستاوردهای ملموس را به فراموشی سپرد.
هشدارها
1 - اگر چه تجربیات بایستی هنرمندانه و با ذكر جزئیات سامان یابد، اما باید این نكته را از نظر دور نداشت كه تذكر همه جزئیات و رنگ و لعاب بیش از حد پسندیده و مطلوب نیست، چرا كه نظرها را از هدف اصلی دور میسازد و نمیگذارد گوینده به هدف خود نایل شود. مثلا اگر قرار است در مورد پی آمدهای سهمگین و بر باد دهنده بدحجابی و بی حجابی صحبت كنید بایستی واقعهای را كه خود دیده اید، خوانده اید یا شنیده اید به ترتیب اولویت برای مخاطبان تعریف نمائید و داستان دختری را كه به خاطر بی اعتنایی به مسایل مذهبی در دام گروههای فاسد افتاد شرح دهید و عاقبتش را كه سراسر نگون بختی، تاریكی و تنهایی است متذكر شوید.
اما اگر در این میان برخورد نیروهای انتظامی را با آب و تاب بیشتری نقل كنید، از هدف خود دور افتاده، ذهن مخاطب را از زشتی بدحجابی و بی حجابی به جای دیگر منحرف ساخته اید. پس سزاوار است تجربه را براساس هدف محوریابی كرده و بر آن متمركز شوید و هر نكته مناسب را در ارتباط با آن شرح و بسط دهید.
2 - در هنگام ارائه تجربه بسیار مناسب است حادثه را با حركات متناسب به صورتی زنده به نمایش بگذارید. به عنوان مثال اگر میخواهید به صعود و فرود هواپیما اشاره كنید با دست خود این عمل را نشان دهید.
این مساله حتی در ارتباطهای آموزشی مانند احكام نیز بسیار كاربرد دارد. در غیر این صورت منتظر ارتباطی یخ زده باشید! این تجربه واقعی شاهدی گویا بر گفتار ما است: «جایی رفتم و برادری داشت سخنرانی میكرد. من طلبه هم نشستم تا استفاده كنم، سخنانش خوب و پرمحتوا بود، ولی او از اول منبر تا آخر كوچكترین حركتی نكرد. از این نظر منبر تا آخر بسیار كسل كننده شده بود. در حالی كه میتوانست وقتی در اثناء سخن از آسمان میگوید با دست اشاره به بالا كند، وقتی در مورد زمین میگوید اشاره به پایین كند، وقتی در مورد قلب میگوید با دستش به قلب خودش اشاره كند و خلاصه منبر را از حالت یك نواختی و كسل كنندگی به درآورده و شنونده را سر ذوق بیاورد. (15)»
3 - اگر چه زحمت دارد، اما خاطره بایستی مناسب با حال و هوای ارتباط و هدف مورد نظر باشد وگرنه جز تخریب ارتباط چیزی به دنبال نخواهد آورد. از این رو از پراكنده گویی باید بر حذر بود.
گام دوم: ارائه خواست و دیدگاه به گونهای شفاف
پس از گذر از مرحله ارائه تجربه و استفاده صحیح و درست از فرمول خبرنگاران، نوبت به گام دوم میرسد. در این مرحله ناچار از رعایت اصولی اساسی میباشیم تا ثمره گفتار تجربی گذشته قوام یابد و مخاطب هدف را به خوبی مشاهده نماید. مرحله ارائه خواست از ظریفترین و مهمترین بخشهای ارتباط ترغیبی است.
اصل اول: دیدگاه خود را به صورت كاربردی مطرح سازید. مخاطبان زمانی دل به پیام میبندند كه كاربردی بوده، بفهمند از آنها چه چیزی خواسته شده است. از آن جا كه گام دوم، مرحله راهیابی به عمل و تصمیم سازی است و مبلغ باید مخاطب را به این سمت و سو راهنمایی كند، بهتر است جملات به دور از كلی گوییهای غیرقابل عمل، رنگ كاربردی بگیرد. تنها در این صورت است كه میتوان از آنان انتظار عمل داشت. بنابراین مناسب است به جای رهنمودهای كلی مانند «والدین، بسیار محترمند، سعی كنید آنها را از خود خشنود سازید» بگوییم: «جمعه این هفته به خواست خداوند همگی ما سعی كنیم با پدر و مادر خود دیدار نموده، هدیه مورد نیازشان را برای آنان تهیه نماییم و همراه خود ببریم.»
اجازه دهید این بحث را با یاری طلبی از كتاب آسمانی دنبال كنیم. قرآن این ذخیره و كلام بی جانشین به گونهای راستین بر توصیههای كاربردی كه در متن زندگی قابلیت پیاده شدن را داشته باشد پای میفشارد.
در موضوع احترام به پدر و مادر در یك رهنمود كلی این چنین اظهار میدارد: «و بالوالدین احسانا» (16) ؛ «به پدر و مادر نیكی كنید.» در این توصیه كوتاه نكته بس ژرف و عمیقی نهفته است كه رهنمود فوق را از كلیت خارج میسازد و آن این كه كلمه «احسان» هرگاه با كلمه «الی» ذكر شود، مفهوم آن نیكی كردن است اگر چه به طور غیرمستقیم و با واسطه باشد اما زمانی كه با كلمه «باء» ذكر گردد معنای آن نیكی كردن به طور مستقیم و بی واسطه است. بنابراین، آیه شریفه بر این نكته تاكید میكند كه موضوع نیكی به پدر و مادر را باید به گونهای پراهمیت دانست كه شخصا و بدون واسطه انجام گیرد. (17)» این كتاب شگفتی آفرین با دقت در واژگان مورد استفاده، نكتهای كاربردی را به مخاطبان گوشزد مینماید. اما به این توصیه كوتاه بسنده نمینماید و در جای دیگر به صورتی روشن میفرماید:
«و قضی ربك الا تعبدوا الا ایاه و بالوالدین احسانا اما یبلغن عندك الكبر احدهما او كلاهما فلا تقل لهما اف و لا تنهرهما و قل لهما قولا كریما× واخفض لهما جناح الذل من الرحمة و قل رب ارحمهما كما ربیانی صغیرا» (18) ؛ «پروردگارت فرمان داده كه جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیكی كنید؛ هرگاه یكی از آن دو یا هر دوی آنها نزد تو به سن پیری رسند، كمترین اهانتی به آنها روا مدار و آنها را از خود مران [و بر آنها فریاد نزن] و گفتار لطیف، سنجیده و بزرگوارانه به آنها بگو و بالهای تواضع خویش را از محبت و لطف در برابر آنان فرود آر و بگو: پروردگارا همان گونه كه آنها مرا در كوچكی تربیت كردند، مشمول رحمتشان قرار ده.» (19)
در این دو آیه خداوند متعال لزوم احترام و نهایت بزرگداشت پدر و مادر را در قالب 6 دستورالعمل كارا یادآور میشود:
یك. لزوم احسان بدون واسطه به پدر و مادر «و بالوالدین احسانا»
دو. كوچكترین اظهار ناراحتی ننمودن به آنها «فلا تقل لهما اف»، امام صادق علیه السلام در تفسیر این بخش میفرمایند: «اگر چیزی كمتر از اف وجود داشت، خدا از آن نهی میفرمود و این كمترین میزان مخالفت و بی احترامی به پدر و مادر است و از جمله این گونه بی احترامی نگاه تند به سوی پدر و مادر است.» (20)
سه. برسر آنها فریاد نزن «ولا تنهرهما»
چهار. با آنان كریمانه و بزرگوارانه سخن بگو «و قل لهما قولا كریما»
پنج. نهایت فروتنی در برابر آنها «واخفض لهما جناح الذل من الرحمة» جالب این كه قرآن كریم به هنگام توصیه پیامبر به احترام گذاری برای مؤمنین میفرماید: «واخفض جناحك للمؤمنین» (21) اما به هنگام فروتنی در مقابل والدین كلمه خفض جناح را كه كنایه از احترام بسیار است به همراه واژه «ذل» میآورد و میفرماید: برای والدین ذلیلانه و از موضع كوچكی فروتنی نمایید. «واخفض لهما جناح الذل من الرحمة»
شش. طلب رحمت برای آنها در هنگامه مناجات «و قل رب ارحمهما كما ربیانی صغیرا»
همان گونه كه مشاهده نمودید قرآن توصیههای خود را براساس متن زندگی كارا نموده است. از این رو مبلغ نیز بایستی به كارآیی و كاربردی بودن توصیهها و خواست خود توجه لازم را مبذول نماید.
از جملههای مبهم و كلی باید پرهیز كرد زیرا این گونه جملهها عمل مشخصی را از مخاطبان درخواست نمینماید. هرچه درخواستها دارای دو معیار عمل مشخص و از سوی دیگر زمان معین باشند، بر صراحت و شفافیت آن افزوده خواهد شد و ابلیت سنجش عملكرد تبلیغی را برای مبلغ فراهم خواهد ساخت. یعنی مبلغ میتواند پس از زمان تعیین شده میزان تاثیرگذاری سخن خود را ارزیابی نماید و این مقوله بسیار مهم است. پس اگر میخواهید به عدهای بگویید: «بد حجابی بد است و عواقت وحشتناك و ترسناك اجتماعی به دنبال دارد»، بهتر است بگویید: «خواهران محترم با توجه به تجربهای كه گفته شد آیا بهتر نیست از همین لحظه و در همین جلسه حجاب خود را بهتر از گذشته رعایت كنید و پیش از استراحت روزانه در مورد آن بیاندیشید؟»
اجازه دهید این گفتار خود را با سخنان امیرمؤمنان علیه السلام عمق بخشیم كه در توصیهای كارا و زمان بندی شده به پنددهی میپردازد: «لایكون الصدیق صدیقا حتی یحفظ اخاه فی ثلاث: فی نكبته و غیبته و وفاته (22) ؛ با رعایت سه شرط در سه وقت، دوست میتواند ادعای دوستی كند: در رنج و گرفتاری [با مال و جان همراه او باشد] و در نبودش [از گفتار سنجیده حفظش كند] و در وفات و درگذشت او [با طلب آمرزش یادش كند.]
اصل دوم: شفاف و رسا
از دیگر اصول مورد نظر در گام دوم شفافیت، سادگی و رسایی در هسته اصلی پیام است. باید توجه داشت كه هسته اولیه تصمیم سازی در جان مخاطبان در این قسمت شكل میپذیرد. به عبارتی تمامی تلاش ما در گامهای اول و سوم برای نهادینه سازی گام دوم یعنی ارائه خواست است، تا بتوانیم پذیرش مخاطب را شاهد باشیم. به همین خاطر اگر ارتباطگر نتواند با فافیت خواست خود و به تعبیر دیگر هدف اصلی را بیان نماید در روند تصمیم سازی و ترغیب مخاطب اختلال ایجاد میشود. از این رو بایستی برای دوری از این مشكل از كلی گویی، فنی پردازی و درخواستهای نامناسب با توان مخاطب خودداری كرد. در این قسمت نیز مناسب است قالب پیام با مثالهای در خور آمیخته شود تا جنبههای عینی آن برای مخاطبان شفاف و روشن شده، فوران علاقمندی در چهره او آشكار شود. جالب آنجاست كه قرآن كریم نیز استراتژی خود را در ارائه مثالها، حكایتها و شاهدهای تاریخی براساس اصل یادآوری، تذكر و تصمیم سازی قرار داده است و میفرماید: «و یضرب الله الامثال للناس لعلهم یتذكرون» (23) ؛ «خداوند برای مردم مثالها میزند، شاید متذكر شوند (پند گیرند و راه خویش را بیابند).»
بنابراین اگر میخواهید عدهای را تشویق به حفظ قرآن نمائید بهتر است با توجه به مخاطبان پر مشغله خود، به جای توصیهای مبهم مانند: «برای بالا بردن حافظه میتوانید قرآن حفظ كنید»، بگوئید: «كسانی كه میخواهند حافظه خود را تقویت كنند سعی كنند روزانه یك حدیث كوچك یا آیه قرآنی را پنج بار با صدای بلند با فاصله یك دقیقه بخوانند تا حفظ شوند.» پس هیچگاه در ارائه خواست و هدف اساسی خود این توصیه قرآن را فراموش ننمائیم: «و لقد یسرنا القران للذكر فهل من مدكر» (24) ؛ «قرآن را برای پند گرفتن و یادآوری آسان نمودیم، آیا پند گیرندهای هست؟»
قرآن كریم خود پرچمدار شفافیت در گفتار و ارائه خواست و هدف مورد نظر خود است. با ذكر حكایات و مثالهای گوناگون بسترسازی مینماید و سپس به گونهای روشن هدف خویش را اعلام میكند. پیامبر را مورد خطاب قرار میدهد و با بیانی رسا هدف از بعثت و برانگیختن او را این گونه گوشزد مینماید: «انا ارسلناك... داعیا الی الله باذنه» (25) ؛ «تو را فرستادیم تا باذن و فرمان خداوند مردم را به سوی او دعوت كنی.»
و در جای دیگر هدف از فرو فرستادن قرآن را در آیهای كوتاه بیان میكند، بیانی كه سراسر اشاره، كنایه و تشبیه است: «كتاب انزلناه الیك لتخرج الناس من الظلمات الی النور باذن ربهم» ؛ « [این قرآن] كتابی است كه به سوی تو فرو فرستادیم تا مردمان را از تاریكیهای [شرك و ظلم و جهل] به سوی روشنایی [ایمان، داد و آگاهی]، خارج سازی.»
اصل سوم: ایمان و شور
سومین اصل در گام دوم، یكی از مهمترین و كلیدیترین راهكارهای دستیابی به موفقیت در امر ترغیب و تشویق است.
پیام بایستی به گونهای باشد كه ایمان و شور در لابلای كلمات و واژههای آن هویدا گردد. تنها در این صورت است كه نقش مورد نظر در جان مخاطب حك میشود. در غیر این صورت حس همدلی مخاطب از دست خواهد رفت.
نمونه عملی آن كه الگویی بی بدیل است در رفتار و گفتار پیامبر در جریان مباهله آشكار است. پیامبر صلی الله علیه و آله آنچنان با ایمان و استحكام و شور، پیام خود را ارائه دادند كه از لابلای گفتارشان ایمان به هدف مشاهده میشود. بدیهی است چنین صلابت نموداری در پیام، روح مخاطب را به هیجان در میآورد و علمای مسیحی را به فكر فرو میبرد. «تعالوا ندع ابناءنا و ابناءكم و نساءنا و نساء كم و انفسنا و انفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله علی الكاذبین» (26) ؛ «بیایید هر كدام فرزندان خود را دعوت كنیم، ما زنان خویش را دعوت میكنیم و شما هم زنانتان را دعوت كنید، ما از نفوس خود دعوت مینمائیم، شما نیز از نفوس خود، آن گاه مباهله كنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.»
پیامی این چنین تكان دهنده كه از ژرفای ایمان و اعتقاد بر میخیزد، پهنای دل مخاطب را آماج شور میسازد و وی را به تجدیدنظر فرا میخواند. تصور كنید مبلغی پاكباخته در جریان تعمیر مسجد به مردم رو كند و بگوید: «شما میدانید كه من منزل شخصی ندارم، اما مقداری پس انداز برای تهیه خانه كنار گذاشتهام. اما الان با توجه به وضع موجود نصف یا تمام پس اندازم را برای بازسازی و جلوگیری از خراب شدن مسجد اهدا میكنم.«
به نظر شما آیا كسی در آن محله خواهد ماند كه به مسجد و تعمیر آن یاری نرساند اگر چه با كار دستی و كارگری. مناسب ست برای روشن شدن بحث به این خاطره توجه كنیم:
«15 سال است كه به طور مستمر در محلی به تبلیغ میروم. در زمانی كه جنگ بود برای جبهه پول جمع میكردند و من روی منبر و در هر فرصتی مردم را تشویق میكردم كه كمك كنند، اما هر وقت میخواستم كمك كنم به خاطر اخلاص بیشتر پول را مخفیانه میدادم. مدتها گذشت، یك روز یك نفر با عصبانیت از آخر مسجد با صدای بلند گفت: حاج آقا! شما كه اینقدر از ثواب كمك به جبهه و جهاد با مال میگوئید چرا خودتان هیچ وقت كمك نمیكنید؟ - این در حالی بود كه كسانی كه در صف اول مینشستند میدیدند كه من همیشه مخفیانه كمك میكنم - بعد از آن حادثه تجربه پیدا كردم و هر بار كه كمكها جمع آوری میشد، به عنوان اولین نفر و به صورت آشكار پول در كیسه میانداختم، چرا كه برای بعضی از مردم دیگر هم این پرسش به وجود آمده بود كه: اگر این ثوابها حقیقت دارد، چرا خودشان پیشقدم نیستند؟ همچنین دریافتم كه گاهی برای خدا باید كارهای مخفی را علنی نمود. براساس همین تجربه بار دیگر كه میخواستند برای ساختن خانه بهداشت خودیاری جمع كنند، خودم پنج هزار تومان به طور علنی پرداختم و تاثیر بسیاری نمود كه دیگران بیست و سی و حتی چهل هزار تومان پرداخت كردند. (27)»
ایمان به گفتار آثار بیرونی خود را چه در پیام و چه در عمل و رفتار بر جای میگذارد و از همه مهمتر، این ایمان و اعتقاد است كه روح پیام ما را به گوش جان مخاطب میرساند وگرنه جز زیان چیزی به بار نمیآورد.
شاید این تجربه نیز گویای همین بعد از مساله ایمان و شور در پیام باشد: «یك بار به شعر خوبی برخوردم، آن را یادداشت كردم و فكر میكردم با این شعر به خوبی میتوانم در روضه خوانی فیض خوبی برسانم. اتفاقا در روضهای همان شعر را با آب و تاب خواندم، ولی هیچ فیضی نداشت و آنچه را كه قبلا میدانستم تثبیت شد و آن این كه اولا روضه خوان وقتی در روضه موفق است كه روضه را از روی سوز دل خودش بخواند، آنگاه است كه سوز دل او روی دیگران تاثیر میگذارد و آنها را هم میسوزاند. ثانیا: روضه خوان باید به آن روضه معتقد باشد و برایش حقیقت قایل شود. اگر چنین بود آن روضه تاثیرگذار و گیرا است وگرنه گاهی میبینیم شعر خوب و صدای زیبا وجود دارد ولی چون اعتقاد و ایمان و سوزدل در كار نیست جاذبهای ندارد. (28)»
شاید پرسیده شود چگونه میتوان به مرحله شور و ایمان دست یافت و این گوهر ناب را به چنگ آورد؟ در پاسخ باید گفت: ترك آنچه نهی میكنیم و انجام آنچه به آن امر مینمائیم راز دستیابی به این صفت ارزشمند است.
چرا كه قرآن از زبان شعیب علیه السلام فرموده است: «ما ارید ان اخا لفكم الی ما انهاكم عنه، ان ارید الاالاصلاح مااستطعت» (29) ؛
«من هرگز نمیخواهم چیزی كه شما را از آن باز میدارم مرتكب شوم، من جز اصلاح - تا آنجا كه توانایی دارم - نمیخواهم.»
تنها در این صورت است كه میتوان امیدوار بود ریشههای ایمان در تار و پود كلام ما شاخه دواند.
گام سوم: سود و زیان مخاطبان را گوشزد نمایید
پس از آن كه تجربهای بیان گشت و هدف با روشنی مطرح گردید، مخاطب با این پرسش رو به رو میشود كه این كار چه سود و زیانی برای من یا جامعه دارد؟ به تعبیری عامیانه تر، اگر این كار را انجام ندهم چه میشود؟ در پاسخ به این پرسش است كه گام سوم مطرح میشود. در این قسمت مبلغ باید بتواند به دور از بیهوده گویی و طولانی ساختن گفتار و ذكر دلایل، علتهایی را برای انجام دادن یا انجام ندادن كار بر شمارد. به خاطر داشته باشیم كه مخاطب در گام سوم مقداری از توانایی تمركز خود را از دست داده است و اینك باید با گزینش راهی كوتاه و درست، او را به ادامه ارتباط مشتاق و علاقمند ساخت وگرنه او از ادامه همراهی دست خواهد كشید و فرایند ترغیب ناتمام خواهد ماند. چرا كه امیرمؤمنان علیه السلام فرمودند: «ان القلب اذا اكره عمی؛ (30) هنگامی كه قلب و جان [مخاطب] وادار [به شنیدن سخنی] شود، [روی بر میتابد] و كور میشود.» بر همین اساس در این مرحله رعایت دو نكته در خور اهمیت است.
نكته نخست: تناسب
دلایلی كه ذكر میشود با مثال و تجربهای كه در آغاز پیام آمده است تناسب داشته باشد، همچنین دلیل به گونهای باشد كه درخواست شما در گام دوم را موجه سازد. به عنوان مثال اگر در مورد احترام به پدر و مادر صحبت میكنید باید دلیل شما آن گونه باشد كه مخاطب در مواجهه با آن تاب و توان خود را از دست بدهد و تسلیم دلیل گردد و لذت احترام را در كام خود بچشد و ارزش معنوی یا مادی آن را دریابد. در همین رابطه قرآن كریم در خصوص عظمت احترام به مادر به تشریح دلیل آن میپردازد و با گفتاری كوتاه لزوم رعایت حقوق مادر و تقدم او بر پدر را برمی شمارد. «و وصینا الانسان بوالدیه احسانا حملته امه كرها» (31) ؛ «ما به انسان توصیه كردیم كه به پدر و مادرش نیكی كند، مادرش او را با ناراحتی حمل میكند و باناراحتی بر زمین میگذارد. (32)» همان گونه كه مشاهده میشود این آیه با بزرگداشت حق مادر، آن را برتر از حق پدر میداند. چرا كه در آغاز مساله احسان و نیكی به پدر و مادر را به صورت كلی بیان نمود، سپس مادر را جداگانه ذكر كرده، مشقت و رنج وی در هنگام بارداری و زایمان را بازگو مینماید. (33) در جهت ایجاد تنفر نیز دلیل باید روشن و قانع كننده باشد تا مخاطب با توجه به تجربه از پیش گفته شده و خواست مطرح شده، حق را به شما دهد و احساس ناخوشایندی نسبت به مثلا ربا پیدا نماید. پس تناسب بین تجربه، خواست و دلیل را نبایستی فراموش نمود.
نكته دوم: پافشاری بر یك دلیل
در ارائه دلیل یا دلایل بهتر است بر قویترین آنها تكیه شود. البته قویترین در این جا نسبی است؛ یعنی با توجه به مخاطبان باید دست به گزینش زد. چه بسا استدلالهایی كه نزد مخاطبان غیر فرهیخته پذیرفته نمیشود و چه بسا گفتارهای عام پسندی كه نزد خواص جایی ندارد. اما آنچه در گام سوم مهم است گزینش تنها یك دلیل قوی و برگزیده است. هیچگاه تصور نكنید با ارائه انبوه دلایل میتوانید مخاطب خویش را تسلیم نمائید. چون اگر موافق با شما باشد ذكر دلایل بسیار، او را خسته میكند و اگر مخالف باشد به خاطر سرعت شما در پردازش دلایل و عدم توجه به نظرات یا ظرایف مساله، از شما رو بر خواهد تافت. چه زیبا فرموده اند امام كاظم علیه السلام: «من محا طرائف حكمته بفضول كلامه فكانما اعان هواه علی هدم عقله (34) ؛ هر كس با زواید سخن خود شیرینی و زیبایی حكمت و نكات باریك و دقیق آن را از نظرها دور كند، گویا هوای خود را بر نابودی خرد خویش كمك نموده است.» در این زمینه آگهیهای تجارتی بسیار قوی عمل میكنند. در این نوع آگهیها هیچگاه لیستی از دلایل برتری كالا ارائه نمیشود بلكه با استفاده از روشهای روانشناسانه، تنها به دلایلی كوتاه یا تنها یك دلیل بسنده میشود اما همان دلیل به زیباترین شكل مطرح میشود. از این رو بهتر است بر روی قانع كننده ترین، همه فهمترین و مهمترین دلیل خود پافشاری نمائیم.
اجازه دهید ادامه بحث را در خدمت قرآن پی گیری نمائیم و با مثالی روشن این ویژگی خاص قرآن را نیز مشاهده كنیم. در یكی از آیات در رابطه با حرمت تجسس و غیبت میفرماید:«ولاتجسسوا ولایغتب بعضكم بعضا ایحب احدكم ان یاكل لحم اخیه میتا فكرهتموه» (35) ؛ «هرگز [در كار دیگران] تجسس نكنید و هیچ یك از شما دیگری را غیبت نكند، آیا كسی از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد [به یقین] همه شما از این امر كراهت دارید.»
در این آیه با بیانی زیبا و در ضمن تشبیهی جالب، ضرر غیبت تشریح میشود. جهت نهی و بر حذر داشتن از غیبت، آن است كه این صفت ناپسند اجزاء جامعه بشری را یكی پس از دیگری فاسد میسازد، انس و الفت را كاهش میدهد و ترس از یكدیگر را به جامعه تزریق مینماید. و این با اساس جامعه اسلامی كه بر «انما المؤمنون اخوة» استوار است، سازگار نیست. راز مرده خواندن غیبت شده نیز آن است كه او بی خبر از غیبت است و توانایی پاسخ گویی را ندارد و قسمتی از آبرویش به وسیله كسی به دندان غیبت گرفته شده است. (36)
به نظر میرسد همه مبلغان آگاه بایستی با الگو قرار دادن كلام وحیانی، گزیده گویی را در بیان سود و زیان برگزینند و تا میتوانند در گام سوم از حاشیه پردازی دوری كنند و مانند امیرمؤمنان در جملاتی كوتاه سود مخاطب را به وی بنمایانند: «ای مردم با ایمان، هر كس ستم و ظلمی را ببیند كه رواج یافته و عمل میشود و منكر و ناپسندی را مشاهده نماید كه به آن دعوت میشود و در آن هنگام با دل از او روی برگردانده، انكار نماید [از پاسخ گویی در روز رستاخیز] رهایی یافته و [از گناه] بیزاری جسته است. و هر كس آن را با زبان خود انكار نماید پاداش خواهد گرفت و او از منكر به دل پاداشش بیشتر است و هر كه در مقابل آن با شمشیر بایستد تا كلمه خدا در جایگاه عالی خود قرار گیرد و مكتب ستمگران پست شود، او راه یافته سبیل رستگاری است و به راه راست هدایت یافته و نور یقین در دل او فروزان میگردد. (37)»
از این رو باید تلاش نمود تا ضمن دلیلی روشن و شفاف، محكم و استوار در آخرین مرحله گام زد و قدم پایانی را در جهت شوق آفرینی با موفقیت به پایان رساند. در پایان این بحث چكیده گفتار خود را در كلام علی علیه السلام جست وجو میكنیم كه فرمودند: «اذا ازدحم الجواب خفی الصواب (38) ؛ هرگاه [در برابر پرسشی جوابهای بسیار داده شود، راه درست پنهان خواهد ماند [و مخاطب به دو دلی دچار میشود.]
این چند نكته را همیشه در نظر داشته باشیم:
گام اول: تجربه و دستاوردی دلنشین، پندآموز و زیبا
گام دوم: درخواست شفاف به دور از كلی گویی و فنی گویی، براساس اعتقاد راستین
گام سوم: شناساندن سود و زیان مخاطب و رفع ابهام.
· پاورقــــــــــــــــــــی
1) ابراهیم/4.
2) ابراهیم/7.
3) الفقیه كل الفقیه من لم تقنط الناس من رحمة الله ولم یؤیسهم من روح الله ولم یؤمنهم من مكر الله»، نهج البلاغه فیض الاسلام، حكمت 87.
4) آیین سخنرانی، دیل كارنگی، ص 128، با تغییر و تصرف.
5) در مجله مبلغان شماره 18 صفحه 28 به بعد به این اصول دهگانه اشاره شده است. این اصول عبارتند از: 1 - موضوعات مورد علاقه و شورآفرین 2 - توان مخاطبان 3 - راستی و صمیمیت 4 - تصویرسازی با كلمات 5 - سادگی و روانی 6 - فرمول خبرنگاران 7 - مرزشناسی در موضوع 8 - چینش، سنجش، گزینش 9 - شناخت زبان، فرهنگ و بینش 10 - پیام احترام آمیز.
6) تجارب مبلغان هنرمند، ص 113 و 114.
7) غرر الحكم، ح 42.
8) كه، كجا، كی، چه، چرا، چگونه.
9) نهج البلاغه فیض الاسلام، حكمت 89.
10) داستان راستان، ج 2، ص 103.
11) زمر/53.
12) نهج البلاغه فیض الاسلام، حكمت 291.
13) ترجمه آیت الله مكارم شیرازی / 255.
14) ابراهیم / 5.
15) تجارب مبلغان هنرمند، ص 116.
16) انعام / 151.
17) هزار و یك نكته از قرآن، ص 435 به نقل از المنار، ج 8، ص 185 و نمونه، ج 6، ص 33.
18) اسرا / 23 و 24.
19) ترجمه آیت الله مكارم، ص 284.
20) لو علم الله شیئا ادنی من اف لنهی عنه و هو ادنی العقوق ومن العقوق ان ینظر الرجل الی والدیه فیحد النظر الیهما، هزار و یك نكته از قرآن، ص 438 به نقل از نور الثقلین، ج 3، ص 149.
21) حجر / 88.
22) نهج البلاغه فیض الاسلام، حكمت 129/1151.
23) ابراهیم / 25.
24) قمر / 17.
25) احزاب / 45 - 46.
26) آل عمران / 61.
27) تجارب مبلغان هنرمند، ص 98 با اندكی تغییر و تصرف.
28) همان، ص 123، با اندكی تصرف.
29) هود / 88.
30) نهج البلاغه صبحی صالح، ص 503.
31) احقاف / 15.
32) ترجمه آیت الله مكارم، ص 504.
33) با استفاده از تفسیر كبیر، ج 28، ص 14؛ هزار و یك نكته از قرآن، ص 437.
34) اصول كافی، ج 1، ص 17.
35) حجرات / 12.
36) برداشتی از تفسیر المیزان، ج 18، ص 323.
37) نهج البلاغه فیض الاسلام، حكمت 365، ص 1262 - 1263.
38) همان، حكمت 235، ص 1194.
افزودن دیدگاه جدید