رفتن به محتوای اصلی

گفتگویی صمیمی با آیت الله خزعلی؛چگونه تبلیغ موفق‌تری داشته باشیم؟

تاریخ انتشار:
· مجله مبلغان جهت آموزش مبلغان و تغذیه فكری آنان منتشر می‌شود و هم اكنون مورد استقبال روحانیون و مبلغان محترم قرار...

نام نشریه: مبلغان، شماره55

· مجله مبلغان جهت آموزش مبلغان و تغذیه فكری آنان منتشر می‌شود و هم اكنون مورد استقبال روحانیون و مبلغان محترم قرار گرفته است. استفاده از رهنمودها و تجربیات حضرتعالی، با سابقه درخشانی كه در تبلیغ دارید، برای مخاطبان این نشریه غنیمت است. به عنوان اولین درخواست خواهش می‌كنیم چنانچه مطالبی را برای ورود به بحث برای مبلغان ضروری می‌دانید مطرح فرمایید.

بسم الله الرحمن الرحیم. باتشكر و تقدیر از شما به خاطر كاری كه با عنوان «مبلغان‌» انجام می‌دهید و رساننده مطالب اعتقادی و اخلاقی به مبلغان هستید. مبلغان باید نسبت به سه چیز آگاهی داشته باشند:

1. موضوع كار خود را بدانند.

2. ابزار كار خود را بشناسند.

3. با هدف كارشان آشنا باشند.

موضوع

دانشمندان دیگر یا روی آهن كار می‌كنند و یا روی تخته یا زمین و... و اگر روی انسان نیز كار كنند، كار آنها روی جسم اوست؛ اما عالمان و مبلغان دینی روی روح انسان كار می‌كنند. انسانی كه دارای فطرت خدایی است. «فاقم وجهك للدین حنیفا فطرة لله التی فطر الناس علیها» (1) ؛ «پس روی خود را متوجه آیین خالص پروردگار كن. این فطرتی است كه خداوند، انسانها را بر آن آفریده است.‌»

انسانی كه از خداوند است و به سوی او باز می‌گردد. «انا لله وانا الیه راجعون‌» (2) ؛ «ما از آن خداییم و به سوی او باز می‌گردیم.‌»

این برای خدا بودن، به انسان قیمت زیادی می‌دهد. یعنی همه چیز برای انسان است و انسان برای خداست.

مبلغان با كسی كار می‌كنند كه حتی جبرئیل در مقابل او سجده كرد. «فسجد الملائكة كلهم اجمعون الا ابلیس‌» (3) ؛ «همه فرشتگان، بی استثنا، سجده كردند؛ جز ابلیس.‌» موضوع كار مبلغان كسی است كه خداوند او را جانشین خود در زمین قرار داده است. «انی جاعل فی الارض خلیفة‌» (4) ؛ «من در روی زمین، جانشینی قرار خواهم داد.‌»

اگر این خلیفه عام باشد، همه انسانها خلیفه خدا هستند و اگر مقصود از آن افراد زبده باشد، ما با كسانی كار می‌كنیم كه زبدگان آنها جانشین خدا هستند.

آباد كردن زمین كه بسیاری از مردمان دنیا جوش آن را می‌زنند، یكی از شئون انسان است كه خداوند فرمود: «هو انشاكم من الارض واستعمركم فیها» (5) ؛ «او شما را از زمین آفرید و آبادی آن را از شما خواست.‌» اما موضوع كار راهنمایان دین انسانی است كه یكی از شئون او این است و شئون دیگری نیز دارد كه از این بسیار برترند. یكی دیگر از شئون انسان، این است كه اراده دارد و شان دیگرش این است كه خداوند فرمود: «فالهمها فجورها وتقویها» (6) ؛ «سپس فجور و تقوا (شر و خیر) ش را به او الهام كرد.‌»

هدف

هدف ما از نماز، زكات، روزه، حج، امر به معروف و نهی از منكر و... ، كه همه اینها جنبه عبادی دارند، رسیدن به خداست. «وان الی ربك المنتهی‌» (7) ؛ «و اینكه انتهای [همه امور به پروردگار توست.‌» و چون هدف، رسیدن به خداست، به ما گفته اند كه عبادت كنید و از عبادت نپرسید. دیگر نباید پرسید كه چرا نماز دو ركعت است و سه ركعت نیست، و چرا باید ركوع و سجده كرد؟ می‌خواهند ما را در مطالبی كه نمی‌توانیم بفهمیم تعبد بدهند تا با تعبد جلو برویم.

ابو علی سینا هم چیزهای زیادی را نمی‌توانست بفهمد، ولی تعبدا می‌پذیرفت. خود ابو علی سینا می‌گوید: من می‌توانم معاد روحانی را با برهان اثبات كنم؛ اما نمی‌توانم معاد جسمانی را اثبات كنم، در عین حال چون صادق مصدق، پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله فرموده است، ما قبول می‌كنیم.

این مرد دانشمند فكور می‌گوید: این راه بر من بسته است، اما بر پیغمبر كه بسته نیست و او هم كه صادق مصدق است، پس باید از او اطاعت كرد. ما را تعبد داده اند تا مطالبی را كه قرار است بشریت تا ده قرن دیگر بفهمد، همین امروز قبول كنیم، و این راه بسیار بزرگی است.

ابزار

ابزار كار ما دو چیز است؛ یكی زبان و دیگری اندام.

الف. زبان

زبان ما باید ساده باشد. ادبی باشد ولی بغرنج نباشد. اگر خیلی وارد سجع و قافیه شویم، كم كم كلام ما طوری می‌شود كه فقط به درد ادبا می‌خورد و عموم مردم متوجه نمی‌شوند. با زبان ساده می‌توان هم روستایی بی سواد و هم استاد دانشگاه را هدایت كرد. در اینجا توجه به چند نكته لازم است:

1. در هر دوره و زمانه‌ای، عده‌ای از روی ندانستگی یا غرض ورزی شبهاتی را القاء می‌كنند. باید تحقیق كنیم، ریشه شبهات را بشناسیم و با زبان ساده موارد ابهام را برطرف سازیم.

2. همیشه منتظر نمانیم كه دیگران شبهاتی را القاء كنند و آنوقت ما پاسخ بگوییم؛ بلكه برای سرگرم كردن دشمنان و مخالفانی كه در راه تبلیغ دین مشكل ایجاد می‌كنند، ما نیز باید در مقابل آنها سؤالاتی را قرار دهیم. و الا دائما شبهه می‌اندازند و ما باید برای پاسخگویی به آنها وقتمان را تلف كنیم.

مثلا اهل سنت از قول عمر نقل كرده اند كه: دو متعه در زمان پیغمبر حلال بوده و من آن را حرام می‌كنم. «كانتا محللتان فی زمن رسول الله وانا احرمهما». ما باید سؤال كنیم كه: شما چه كاره هستید؟ آیا وحی بر شما نازل شده است؟ آیا پیامبر صلی الله علیه و آله اسراری به شما سپرده است؟ و... .

3. در طرح شبهات مربوط به اهل سنت و پاسخگویی به شبهات آنها، مواظب باشیم كه به برادران اهل سنت توهین نكنیم. آنها این توهین را می‌گیرند و برای ما اسباب زحمت درست می‌كنند. مثلا می‌دانیم كه معاویه خبیث است، ولی وقتی نسبت به او در جمع اهل سنت و یا مصاحبه‌ای كه مربوط به آنهاست و یا در یك مناظره توهین كنیم، سنیها را تحریك می‌كند و نمی‌گذارند كه دیگر صحبت كنیم. گاهی نیز به خاطر برخی اهانتها كه به اهل سنت می‌شود، آنها نیز راه فحاشی را پیش می‌گیرند.

ب. اندام

ابزار اندامی مؤثرتر از ابزار زبان است. كسی كه مثلا درباره توكل صحبت می‌كند، باید معلوم شود كه خودش نیز متوكل است، و الا مردم می‌گویند او از توكل صحبت می‌كند ولی در رفتارش توكل وجود ندارد. می‌گوید دروغ نگویید ولی خودش دروغ می‌گوید. اگر اهل عمل نباشیم، كار زبان هم خنثی می‌شود.

امام علی علیه السلام می‌فرماید: «من نصب نفسه للناس اماما، فلیبدا بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره، ولیكن تادیبه بسیرته قبل تادیبه بلسانه ومعلم نفسه ومؤدبها احق بالاجلال من معلم الناس ومؤدبهم (8) ؛ هر كس خود را در سمت پیشوایی مردم منصوب كند، می‌باید پیش از آموزش دیگران، از تعلیم خود آغاز كند، و می‌باید پیش از تادیب با زبان، با منش و عمل خود، ادب آموزد، و آن كسی كه خود را علم و ادب می‌آموزد، از آنكه به مردم علم و ادب می‌آموزد، به تكریم و بزرگداشت، سزاوارتر است.‌»

كسی كه می‌خواهد رهبر مردم باشد، باید اول خودش را تعلیم دهد و مجهولات خویش را روشن سازد. و زمانی كه خواست مردم را ادب كند، با بدن و رفتار تادیب كند، نه با زبان.

وقتی مردم می‌بینند كه او چگونه با مردم رفتار كرده، با جاهلان چطور بوده و سیره و روش زندگیش چگونه است، رشد می‌كنند.

مرحوم میرزا جواد آقا تهرانی در مشهد زندگی می‌كرد و واقعا مؤدب بود. ایشان با فلسفه مخالف بود، به همین جهت عده‌ای از دانشجویان دانشگاه تهران به مشهد رفتند تا ایشان را اذیت كنند. آنها سؤال می‌كردند و ایشان با آرامش جواب می‌دادند. هر چه خواستند ایشان را هیجانی كنند، هیجان پیدا نمی‌كرد، وقتی كه خواستند بروند، ایشان پا شدند، كفشهای آنها را جفت كردند و فرمودند: شما برای سؤال كردن آمده بودید و فرشته بال خود را زیر پای متعلم پهن می‌كند، به همین جهت من كفشهای شما را جفت می‌كنم.

آنها با شكست برگشتند و می‌گفتند: ما را عوض كرد و علاج نمود. ما رفتیم او را بكوبیم، او ما را كوبید.

همچنین ایشان امام خمینی رحمه الله را تایید می‌كرد. منافقین به او زنگ زدند كه اگر درباره امام صحبت كنی، تو را ترور می‌كنیم. ایشان در جواب گفتند: من صبحها ساعت 7 از كوچه مستشار حركت می‌كنم و در فلان مسجد درس می‌دهم، آن موقع خلوت است، اگر خواستید در آن موقع مرا به فیض شهادت برسانید تا خودتان هم گرفتار نشوید. همانطور كه گفته بود صبح حركت كرد، دیدند مرد عجیبی است و سیره او نشان می‌دهد كه نمی‌ترسد. آنها شكست خوردند.

حال اگر ایشان به جای این سخن گفته بود: خواهش می‌كنم قدری فكر كنید، كار شما كار خوبی نیست، شما را دیگران رهبری می‌كنند و... وضعیت خیلی فرق می‌كرد.

ایشان با سخن خودش جواب كوبنده‌ای به آنها داد و آن اینكه: شما كارتان را انجام دهید ولی بدانید كه ما این میدان را خالی نخواهیم كرد.

خود امام خمینی رحمه الله در این گونه مسائل برای مردم امام بود. سرگرد مولوی امام را باز داشت كرده بود و امام فرموده بودند: آن سرگردی كه حالا اسمش را نمی‌برم، هر وقت گفتم گوشش را ببرند، آن وقت اسمش را می‌برم.

سرگرد مولوی با كلت آمد و امام نیز در آن زمان گرفتار بود. مولوی گفت: تازگی دستور نداده اید گوش كسی را ببرند؟ امام فرمودند: دیر نشده است. امام با این حركت جواب محكمی به مولوی داد.

همچنین پاك روان، رئیس ساواك، به باز داشتگاه امام آمد و گفت: شما به دربار شاه نمی‌آیید تا با شاه صحبت كنید؛ ولی شاه درویش است. به ایشان می‌گوییم به زندان بیاید و با شما صحبت كند، صحبتهایتان را تمام كنید تا مردم كشته نشوند. او منتظر ماند تا ببیند امام چه می‌گویند. امام فرمودند: اگر شاه انگشتش به دریا برسد، دریا نجس می‌شود.

ما باید در سیره خود این چنین باشیم و از هیچ چیزی جز خدا نترسیم. باید پاك و متدین باشیم.

به پول چشم نبندیم، ولو پول حلال باشد. خدا روزی ما را می‌رساند. او خودش در سوره زمر آیه 36 فرموده است: «الیس الله بكاف عبده‌» ؛ «آیا خداوند بنده خودش را كفایت نمی‌كند؟» این آیه به انسان یك تكانی می‌دهد. و با استفهام تقریری می‌خواهد بگوید: چرا به این ور و آن ور می‌زنی؟ این آیه را شعار خودمان قرار دهیم و با مردم فقیر و غنی گرم بگیریم و به غنی دل نبندیم.

· بحث ابزار تبلیغ مطرح شد. با توجه به وجود ابزارهای جدید تبلیغ در دنیا و استفاده از آنها توسط مبلغان مسیحی و دیگران، ما به عنوان مبلغ دینی تا چه حد باید به این ابزارها رو بیاوریم؟

تا هر جا. ابزار گاهی باعث فساد است؛ ولی ما كه برای فساد استفاده نمی‌كنیم. مثلا ماهواره مطالب را به تمام دنیا پخش می‌كند، اینترنت نیز این چنین است.

اخیرا دیدم در اینترنت راجع به بنده مطلبی را تحریف كرده بودند. من گفته بودم: به خاطر دهه فجر، برای صاحب دهه فجر یك دور قرآن می‌خوانم و یك روز روزه می‌گیرم. در اینترنت نوشته بودند كه: خزعلی گفته است، به خاطر كسانی كه در انتخابات ردشان كرده اند، روزه می‌گیرد و قرآن می‌خواند.

اصلا رد صلاحیت افراد موضوعی نیست كه من برای آن روزه بگیرم. امام و دهه فجر نعمت بزرگ الهی است و انسان برای عمت بزرگ روزه می‌گیرد. این افراد (نامزدها) اگر هم باشند، چهار سال بیشتر نیستند.

ما باید از اینترنت و ماهواره استفاده كنیم. دشمنان دارند عكسهای مبتذل را با ماهواره و اینترنت منتشر می‌كنند. حداقل در مقابل این كارهای زشت، عیوب اینترنت و ماهواره را برای مردم بیان كنیم. البته در این بیان، باید از كلمات تند پرهیز كنیم؛ چون گاهی مردم به خاطر چند كلمه تند كنار می‌كشند و موضع می‌گیرند.

خداوند به حضرت موسی علیه السلام، آنگاه كه قرار بود برای هدایت فرعون برود، فرمود: «وقولا له قولا لینا لعله یتذكر او یخشی‌» (9) ؛ «با او به نرمی سخن بگویید، شاید متذكر شود یا بترسد».

البته در مقابل فرعونیان نباید چاپلوسی كرد، بلكه باید سخن ما جنبه پدری داشته باشد و پدر با فرزندش طوری صحبت می‌كند كه به راه بیاید، در عین حال كه تملق نیز نمی‌كند.

· حضرتعالی با این سن و سال و با اینكه به عنوان یكی از رجال علمی كشور مطرح هستید، برای تبلیغ دین به شهرهای مختلف مسافرت می‌كنید. خوب بود كه همه علمای بزرگ ما چنین می‌كردند. شما در این موضوع چه فرمایشی دارید؟

در اینجا دو مطلب دارم. یكی اینكه همه باید تبلیغ كنیم. ممكن است گاهی بزرگان به خاطر اینكه تبلیغ هم می‌روند، در میان عوام قدری پایین بیفتند. اگر آدم بیاید و منبر برود، می‌گویند او آن درجه علمی بالا را ندارد. ما باید این را بشكنیم، گر چه مردم فعلا اینطوری هستند. ما كه نیامده ایم تا حتما در نزد مردم محترم باشیم.

مطلب دوم اینكه همه آقایان، حتی بزرگان، در منبر خود مسائل واجب مردم را بگویند. مگر امیرالمؤمنین علیه السلام و پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله این كار را نمی‌كردند؟ اول چند مسئله درباره نماز جماعت و روزه و... بگویید و بعد وارد وعظ شوید. نگویید مسئله گو زیاد است. شما هم بگویید. مسائل اخلاقی و داستانها و... خوب است، اما مردم با وظیفه واجب خود چه كنند؟

و نیز این مطلب را اگر می‌شود در «مبلغان‌» بنویسید كه وقتی آقایان می‌بینند مقلدین از مراجع مختلفی تقلید می‌كنند، مسائل متفق علیه را بیان كنند و اگر در موردی مسئله مورد اختلاف را مطرح می‌كنند، بگویند نظر فلانی چنین است.

· بسیاری از جوانها می‌گویند این دینی كه شما دارید ارائه می‌كنید، دین گریه است، دین عزاست، دین مصیبت است. شاید ما هم در ارائه دین مقصر بوده ایم. شما چه توصیه‌ای در این زمینه برای مبلغان دارید؟

هم باید شادی دین را منتقل كرد و هم عزای آن را. به حالت شادمانی ائمه علیهم السلام نگاه كنید و آن شادمانی را به بیرون منتقل كنید. اما در عین حال عزا هم خوب است؛ چون اثرگذار است. مردم به مظلومیت علی علیه السلام پی می‌برند و تحریكی در آنها ایجاد می‌شود كه این مظلوم را باید نجات داد. ما همین را می‌خواهیم. ما می‌خواهیم با گفتنمان ایجاد انگیزه كنیم، نه اینكه كاری بی روح انجام دهیم و ثواب برده باشیم.

از این تحریكها و ایجاد انگیزه‌ها، امینیها و سید شرف الدینها و مدرسها را ساختند. بزرگانی هم الآن در سن كودكی پای منبرها هستند و در آنها ایجاد انگیزه می‌شود.

وقتی دهه اول محرم می‌شود، مردم عوض می‌شوند، در خیلیها انگیزه پدید می‌آید، گر چه درجات انگیزه در افراد متفاوت است.

· بحث علامه امینی مطرح شد. او كسی است كه خدمت بسیار ارزشمندی به دنیای تبلیغ انجام داد. در صورتی كه از مجاهدت و تلاش ایشان خاطره‌ای دارید بیان بفرمایید.

در حرم حضرت رضا علیه السلام مشغول زیارت بودم كه دیدم آقای امینی هم هست. زیارت را مختصر كردم و در ایوان مسجد گوهرشاد به یكدیگر رسیدیم. ایشان مرا در بغل گرفت و من هم اظهار ارادت كردم. بعد سؤال كردم: چند ماه در هند بودید؟ فرمود: چهار ماه. گفتم: چقدر كار كردید؟ گفت: چهار هزار صفحه نوشتم. (یعنی هر ماه هزار صفحه. آیا الان یك روحانی گیر می‌آورید كه در ماه هزار صفحه مطلب بنویسد؟) گفتم: دیگر چه كار می‌كردید؟ گفت: از كتابخانه‌ها هم عكسبرداری كردم. گفتم: هوای گرم هندوستان اجازه 16 ساعت كار را به شما می‌داد؟ گفت: اتفاقا همین سؤال را در هند از من كردند و من تازه فهمیدم كه هوا گرم است. اگر سؤال نكرده بودند، احساس گرما نمی‌كردم.

علامه امینی موجود عجیبی است. او در علی علیه السلام محو بود و خداوند هم این معنا را در وجود ایشان در مقابل صدام قرار داد. صدام همه كتابخانه‌های نجف را به هم زد و برد، ولی گفت: با كتابخانه امینی كاری نداشته باشید. ما تاب مقاومت امینی را نداریم.

من هفت سال پیش به نجف رفتم و تبركا در این كتابخانه مطالعه كردم. سه ماه پیش نیز رفتم، (10) سه روز بیشتر فرصت نداشتم و می‌خواستم همه بقاع متبرك را زیارت كنم. گفتم: اگر قبر هیچ عالمی را در نجف زیارت نكنم، حتما باید قبر امینی را زیارت كنم. البته به زیارت بعضی از قبور بزرگان موفق شدم و قبر امینی را كه در كتابخانه خودش بود و روی آن را سنگ مرمر گذاشته بودند، زیارت كردم.

· یك وقتی شما خاطره‌ای را از شفای دختر یك عالم سنی با وساطت علامه امینی نقل كرده بودید. اگر ممكن است آن خاطره را بیان كنید.

آن عالم سنی برای علامه امینی نوشت كه تو ارتباطت با امیرالمؤمنین علیه السلام خوب است، من بچه‌ای دارم كه دكترها او را جواب كرده اند ولی خیلی به او علاقه مندم. علامه امینی همانجا در صحن امیرالمؤمنین علیه السلام در نجف نشست و در جواب نامه نوشت: همین كه نامه من به دست شما برسد، بچه تان خوب شده است.

علامه می‌گوید: این نامه را نوشتم و به خانه رفتم. با خود گفتم كه اگر تا زمان رسیدن نامه، بچه مرده بود چه كنم؟ نزد امیرالمؤمنین علیه السلام رفتم و عرض كردم: یا امیرالمؤمنین! آبروی من در خطر است، اما آبروی شما بیشتر در خطر است.

پس از چند روز عالم سنی نامه‌ای فرستاد و در آن نوشته بود كه: الان بچه مثل دسته گل در مقابل ماست و راحت راه می‌رود. امینی تو چه كردی؟ حتی ننوشتی انشاءالله خوب می‌شود؛ بلكه بدون قید نوشتی بچه ات خوب می‌شود.

البته این راه به روی همه باز است و اختصاص به علامه امینی هم ندارد. ما نمی‌رویم در بزنیم تا نتیجه بگیریم.

· چنانچه خاطره دیگری از تبلیغ یا مبلغان موفق دارید، برایمان بیان كنید.

مرحوم شیخ عباس قمی به مشهد مقدس آمده بود تا در ماه مبارك رمضان در آنجا صحبت كند. مرحوم آخوند ملاعباس تربتی در تربت صحبت می‌كرد. همین كه شنید شیخ عباس در مشهد سخنرانی می‌كند، گفت: امسال، سال صحبت كردن نیست، باید بروم و از ایشان استفاده كنم. حركت كرد و پای منبر شیخ عباس قمی آمد. شیخ عباس از بالای منبر دید پیرمردی در گوشه‌ای نشسته و با كمی دقت متوجه شد كه تربتی است. از منبر پایین آمد و گفت: با بودن تربتی نوبت منبر به من نمی‌رسد.

اینها افرادی عالی بودند و اسلام را نگه داشتند. انسان وقتی به سیره آنها نگاه می‌كند، به آنها آفرین می‌گوید.

مرحوم شیخ عباس قمی به خواب پسرش آمد و به او گفت: فلان دهه را فلان جا منبر برو و جایی كه قول داده‌ای منبر نرو؛ زیرا پولشان آلوده است. وقتی با پسر تماس گرفتند تا منبر برود، گفت: من نمی‌توانم بیایم. گفتند: شما قول داده بودید. گفت: پدرم در عالم خواب فرمود اینجا منبر نروم، چون پول آنها آلوده است. دعوت كننده گفت: راست گفته است. تا به حال پولم آلوده به ربا نشده بود، اما امسال آلوده شد.

پسر حاج شیخ عباس می‌گوید: آن موقع در یك دهه به من هزار تومان می‌دادند، اما آخر آن دهه، یك زن آمد و مبلغ صد تومان به من داد. پیش خودم گفتم: پدرم فكر حلال و حرام كرده بود اما فكر زندگی من را نكرده بود. اما خانم دیگری آمد و گفت: شما بودید كه اینجا صحبت می‌كردید؟ گفتم: بله. او یك پاكت به من داد كه هزار تومان در آن بود و مستمعین آن را داده بودند. فهمیدم كه پدرم فكر زندگیم را هم كرده است.

· با عرض تشكر از حضرتعالی به خاطر حوصله‌ای كه داشتید، به عنوان آخرین سؤال عرض می‌شود كه: ما جمعی هستیم كه این نشریه (مبلغان) را منتشر می‌كنیم. از آنجا كه این مجله تنها نشریه تخصصی تبلیغ حوزه است، خواهش می‌كنیم سفارشاتی هم به خود ما و نویسندگانمان داشته باشید تا ان شاءالله بتوانیم نشریه قوی تری داشته باشیم.

با كسانی كه سن و سال بالاتری دارند و صاحب تجربه هستند تماس بگیرید و از آنها بخواهید كه اگر كوتاهی و یا خرده‌ای در كار می‌بینند، بیان كنند تا برطرف شود. آنها هم نسبت به شما مهربان هستند و مایلند نقیصه در كار نباشد؛ چون مال دین است، نه مال شما و نه مال حوزه. حوزه هم به خاطر دین دارد این كار را می‌كند.

در مورد تاریخ ائمه هم نویسندگان دقت كنند كه مطالب صحیح را نقل كنند. اگر مطلبی مدرك ندارد آن را ننویسند؛ چون بعد از نوشتن نویسنده، وعاظ آن مطلب را در سخنرانی بیان می‌كنند و اگر مدركی نداشته باشند، عده‌ای به ریش وعاظ می‌خندند.

برای بیان مطالب احساس برانگیز، لازم نیست كه منبریها از مطالبی استفاده كنند كه مدركی ندارند. مطالبی كه سوزناك و دردآور است و در عین حال با مدرك و دقیق است فراوانند كه باید هم بیان شوند.

به سخنوران گفته شود كه تا مطالعه نكرده اند منبر نروند. حداقل نیم ساعت برای یك منبر مطالعه شود. كتابهای محققان شیعه مثل كتابهای شیخ مفید، مرحوم سید شرف الدین، امینی، میر حامد حسین و... را ببینند و سپس منبر بروند تا پاسخگوی پرسشها و شبهات مطرح شده در این زمان باشند.

انشاءالله موفق باشید و روز به روز بر رونق مجله شما و تاثیر آن افزوده شود. سلام ما را هم به متصدیان این كار برسانید.

پی‌نوشــــــــــــت‌ها:

1) روم/30.

2) بقره/156.

3) حجر/30 و 31.

4) بقره/30.

5) هود/61.

6) شمس/8.

7) نجم/42.

8) نهج البلاغه، حكمت 73.

9) طه/44.

10) این مصاحبه در دهه آخر ماه صفر سال 1425 ه. ق انجام شده است.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.