خطابه و خطیبان جمعه (2)
نام نشریه: مبلغان، شماره 75
خطبه و خطابه به عنوان یكى از ابزارهاى مؤثر در ابلاغ پیام، محدود به دوران اسلامى نیست؛ بلكه در دوران پیش از اسلام نیز وجود داشته است.
اعراب جاهلى، همانطور كه در شعر و شاعرى، ید طولایى داشتند، در خطبه خوانى و خطابه نیز نام تعدادى از خطیبان برجسته، و پارهاى از خطابهها را متناسب با فرهنگ و دیدگاههاى همان دوره براى خود ثبت كردهاند. تاریخ، این هنر ارزشمند را براى سایر ملتها نیز ثبت نموده است.
از جمله ملتهایى كه، از فن خطابه بهرههاى بسیارى برده، و نسبت به رشد و كمال آن گامهاى نسبتاً بلند و مؤثرى برداشته است، یونانیان بودهاند كه علاوه بر وجود خطیبان توانمند در میان آن ملت، در تدوین اصول و به نظم كشیدن قواعد خطابه، نقش بسیار مهمى را در این عرصه ایفا كردهاند.
«فلاسفهاى چون افلاطون، سقراط و ارسطو در یونان باستان، فنون خطابه و منطق را مدون ساختند. كتاب خطابه ارسطو و فن سخنورى «گرگیاس» از آثار بجاى مانده از آن دوران است كه آداب سخن و مبانى خطابه را در بر دارد. (1)
عصر ظهور اسلام، عصر اوج فصاحت و بلاغت در میان اعراب بود. شاعران با اشعار خود و سخنوران با خطابههاى خود، فضاى فكرى و فرهنگى جامعه را اشغال كرده بودند و با بیان رسا و ادبیات قوى، عواطف آنان را بر مىانگیختند و سپس بر امواج خروشان احساسات آنها سوار شده و چون ناخداى كشتى، به هر كجا كه خاطر خواهشان بود مىبردند.
در چنین فضایى قرآن بر پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله نازل شد و آن حضرت از طرف خداى متعال مأموریت پیدا كرد تا با قرائت آیات نورانى قرآن، مردم را به توحید و یكتاپرستى دعوت نماید.
پیامبر خدا، در چنین فضاى شاعرانه و خطیبانهاى، هم آیات قرآن كریم را عرضه كرد كه زبان همه فصحا و بلغا را بست و هم در فرصتهاى مناسب، براى ابلاغ پیام الهى خود از خطابه بهره گرفت، ولى خطابههاى پیامبر با خطابههایى كه در جاهلیت ایراد مىشد تفاوت فراوانى داشت.
رسول اكرمصلى الله علیه وآله خطابه را از لحاظ محتوا و جهتگیرى تغییر داد و این حركت كه نوعى انقلاب فرهنگى و ادبى محسوب مىشود، موجب گردید تا در آینده تاریخ اسلام، آثار گرانسنگى چون خطبههاى امیرمؤمنان حضرت على، حسین بن على، على بن الحسین و زینب كبرىعلیهم السلام، و همچنین سایر پیشوایان و شاگردان شایسته آنها به ظهور رسد كه شامل مجموعهاى عظیم از معارف اسلامى است.
در دورانى كه خطباى عصر جاهلیت، به شرك و تفرقه دامن مىزدند و در سخنان خود از خدایان متعدد تمجید مىكردند، پیامبر اسلام در اولین خطابه خود، آن مردم را مورد خطاب قرار داد و فرمود:
«یا مَعْشَرَ قُرَیشٍ، یا مَعْشَرَ الْعَرَبِ، اَدْعُوكُمْ اِلى عِبادَةِ اللَّهِ وَ خَلْعِ الأْنْدادِ وَ الأَْصْنامِ وَ اَدْعُوكُمْ اِلى شَهادَةِ اَنْ لا اِلهِ اِلاَّ اللَّه وَ اَنّى رَسُولُ اللَّهِ فَاَجیبُونى تَمْلِكُونَ بِهَا الْعَرَبَ، وَ تَدینَ لَكُمْ بِهَا الْعَجَمُ وَ تَكُونُونَ مُلُوكاً؛ (2) اى جمعیت قریش، و اى جماعت عرب، شما را به بندگى خدا، و رها كردن خدایان ساختگى و بتان فرا مىخوانم، و شما را دعوت مىكنم به اینكه شهادت دهید كه جز خداوند یكتا، خدایى نیست، و من پیام آور خدا هستم، پس دعوت مرا اجابت كنید، تا در پرتو آن بر عرب چیره شوید، و عجم به آئین و طریق شما در آید و فرمانروایى و حاكمیت را از آن خود سازید.»
زمان جاهلیت بیشتر خطابهها بر محور تفاخر به اصل و نسب، اموال و ثروت و مسائلى از این قبیل بود كه قبیلهاى را بر قبیلهاى برترى مىدادند و با بیان خصوصیاتى از مجموعه یا فردى، آنها را رسوا مىكردند و چه بسا منازعات بسیار، و جنگهاى بىشمار، از این بابت بوجود مىآوردند؛ ولى اسلام بر این عادات و اخلاق زشت خط بطلان كشید و آنها را حول محور اعتقاد به خداى یكتا گرد آورد و معیار برترى انسانها را «تقوى» معرفى كرد.
پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله در حجة الوداع، طى خطابهاى به مسلمانان فرمود: «اَیهَا النّاسُ، اِنَّ رَبَّكُمْ واحِد وَ اِنَّ اَباكُمْ واحِد، كُلُّكُمْ لاِدَمَ وَ آدَمَ مِنْ تُرابٍ وَ اَكْرَمُكُمْ عِنْدَ اللَّهِ اَتْقاكُمْ لَیسَ لِعَرَبىٍّ عَلى عَجَمِىٍّ فَضْل اِلاَّ بِالتَّقْوى؛ (3)
اى مردم! همانا پروردگار شما یكى، و پدرتان نیز یكى مىباشد. همه شما از آدم به وجود آمدهاید و آدم از خاك آفریده شده است. گرامىترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست. هیچ عربى بر عجمى برترى ندارد مگر به تقوا و پرهیزكارى.»
همانطور كه اسلام، در محتوا و جهت گیریهاى خطبه، تحول و تغییر بوجود آورد از لحاظ ظاهر و شكل نیز براى خواندن خطبه، آداب و شیوههایى را توصیه كرد تا این هنر والا، با آراستگى بالا، در خدمت آرمانهاى خالق دانا قرار گیرد.
ما در اینجا به بخشى از آداب و شرایط خطبه و خطابه و خطیب اشاره مىكنیم. بعضى از این آداب جنبه مقدماتى براى خطبه دارند و بعض دیگر در متن قرار مىگیرند.
الف. آداب خطیب
1. آمادگى بیان
یكى از اصول موفقیت در كارها «اصل آمادگى» است. كسانى قلههاى زندگى را تسخیر كردند و در مبارزه با دشمن به پیروزى رسیدند و موانع شكننده را به آسانى از سر راه برداشتند كه پیش از ورود به میدان، آماده بودند. همیشه آمادگى نشانى از هوشیارى است و نمودى از تصمیم بر انجام كار.
البته میزان و مقدار آمادگى، و تهیه و تدارك امكانات باید متناسب با محدوده مسئولیت و هدف باشد، پس هر چه هدف والاتر، راه دستیابى به آن طولانىتر و سختتر خواهد بود و طبعاً امكانات و آمادگى بیشترى مىخواهد.
اصل آمادگى، به عنوان یك اصل فراگیر، بر همه شئون زندگى انسان حكم فرماست و خطیب جمعه نیز نمىتواند از این امر مستثنى باشد. امام جمعه باید پیش از اینكه بر مسند خطابت جمعه فراز آید و قبل از اینكه زبان به خطبه گشاید، آمادگى لازم را براى انجام چنین كارى داشته باشد تا در ایراد خطبهها نقش خود را به شایستگى ایفا كند و موفقیت مورد نظر را به دست آورد.
خطیب باید با فراهم آوردن اطلاعات علمى و انباشت سرمایه معنوى، مقتضاشناسى مطلوب، كلامى شیرین و دلپذیر، بیانى قوى و قانع كننده، و فصاحت و بلاغتى قابل قبول، خود را براى ورود به حوزه روح و روان مخاطب آماده كند و مخاطب نیز باید خود را براى شنیدن مواعظ و راهنمائیهاى بلیغ خطیب آماده نماید و البته مىدانیم كه بخشى از آمادگیهاى مخاطب را خطیب باید به وجود بیاورد.
2. آمادگى علمى
از آداب خطبه خوانى در نماز جمعه، آمادگى علمى است. خطیب جمعه باید در هر موضوعى كه سخن مىگوید، اطلاعات لازم و جامع را، پیرامون آن موضوع كسب كرده باشد. حضرت علىعلیه السلام فرمودند: «ینْبَغى اَنْ یكُونَ عِلْمُ الرَّجُلِ زائِداً عَلى نُطْقِهِ وَ عَقْلُهُ غالِباً عَلى لِسانِهِ؛ (4) سزاوار است كه آگاهى و دانش انسان، فزونتر از گفتارش، و نیز عقلش چیره بر زبانش باشد.»
خطیب براساس اصل قرآنى «لا تَقْفُ ما لَیسَ لَكَ بِهِ عَلْم»، (5) چیزى را كه بدان علم و آگاهى ندارد و یا اطلاعات او نسبت به آن ناقص است، هرگز مطرح نمىكند.
امام علىعلیه السلام فرمودند: «لا تُخْبِرْ بِما لَمْ تُحِطْ بِهِ عِلْماً؛ (6) از آنچه كه به آن احاطه علمى ندارى سخن مگو.»
پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله در بیانى كوتاه، مفهومى كلیدى و بلند را، به عنوان اصلى از اصول هدایت و خطابت ارائه نموده و فرموده است: «لا تَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ لاتَنْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ حَتَّى تَكُونَ عالِماً، وَ تَعْلَمَ ما تَأْمُرُ؛ (7) امر به معروف و نهى از منكر مكن، مگر اینكه معلومات لازم را داشته باشى و بدانى كه به چه چیزى امر مىكنى.»
بنابراین خطیب باید پیش از حضور در نماز جمعه و ایراد خطابه، اطلاعات لازم را براى خطابه خود گردآورى و دستهبندى كند تا با تسلط بیشتر، پیام خود را به مخاطب ابلاغ نماید. او باید با بهرهگیرى از معارف اهل بیت عصمت و طهارتعلیهم السلام، و بیان محاسن علوم آل محمدصلى الله علیه وآله، اثر گزارى سخن را افزایش دهد و این موضوع وقتى به خوبى تحقق پیدا مىكند كه امام جمعه، نخست محاسن علوم اهلبیتعلیهم السلام را فراهم آورد و سپس آنها را براى مردم بیان نماید.
3. اخلاص خطیب
از دیگر آداب «خطیب» در فرهنگ اسلامى، «اخلاص» است. اخلاص به معناى «خلوص نیت» است و كسى خلوص نیت دارد كه انگیزه و نیت خویش را در انجام كارها از مسائلى چون ریا و شرك، هواهاى نفسانى و مطامع دنیایى دور نگه بدارد و عمل را براى خدا و با انگیزه خدایى انجام دهد.
پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله فرمودند: جبرئیل امین به من خبر داد كه خداوند متعال فرموده است: «اَلاِْخْلاصُ سِرّ مِنْ اَسْرارِى اسْتَوْدَعْتُهُ قَلْبَ مَنْ اَحْبَبْتُ مِنْ عِبادى؛ (8) اخلاص سرّى از اسرار من است و آن را در دل هر كس از بندگانم كه دوستشان بدارم به امانت مىگذارم.»
ظواهر زیبا و حجم بزرگ كارها دلیل بر محبوبیت بیشتر و یا مقبولیت نیست. معیار سنجش عمل و میزان محبوبیت آن در پیشگاه خداى سبحان، به خاستگاه آن عمل كه نیت و اخلاص باشد بستگى دارد.
امام علىعلیه السلام فرمودند: «لَیسَتِ الصَّلوةُ قِیامَكَ وَ قُعُودَكَ، اِنَّمَا الصَّلوةُ اِخْلاصُكَ وَ اَنْ تُریدَ بِهَا اللَّهَ وَحْدَهُ؛ (9) نماز، قیام و قعود تو نیست؛ حقیقت نماز همان اخلاص تو است و اینكه تنها خدا را بخواهى.»
پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله فرمود: «اِنَّمَا الاَْعْمالُ بِالنّیاتِ وَ اِنَّما لِكُلِّ امْرِءٍ ما نَوى؛ (10) ارزش اعمال به نیتها بستگى دارد و هر كه را همان نصیب است كه نیت كرده باشد.»
روح باید تا دهد طاعات بر مغز باید تا دهد دانه شجر
دانه بى مغز كى گردد نهال صورت بى جان نباشد جز خیال
در احادیث اسلامى بر این نكته تأكید شده است كه «نیت انسان مؤمن از عمل او بهتر و با ارزشتر است.» چنانكه پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله فرمودند: «نِیةُ الْمُؤمِنِ خَیر مِنْ عَمَلِهِ؛ (11) انگیزه و نیت مؤمن از عملى كه انجام مىدهد بهتر است.»
براى برخى این پرسش پیش آمده كه چگونه مىتواند نیت از عمل بهتر باشد، با اینكه غرض اصلى از نیت، عمل است؟! در پاسخ به این پرسش دلایل بسیارى، توسط اندیشمندان اسلامى بیان شده است. یك دلیل این است كه نیت، روح و جان عمل مىباشد و جان برتر از جسم است، و یا گفتهاند: نیت علّت عمل است و علت، اشرف از معلول است، و یا اینكه در نیت، ریا و خودنمایى وجود ندارد زیرا نیت انسان را غیر از خدا كس دیگرى نمىداند.
زان سبب فرمود آن شاه اجل نیت مؤمن بود به از عمل
زانكه او جان است و اعمال تو جسم نیت معنى بود كردار اسم
آن كشاند دل سوى دل آفرین دل بپردازد زیاد آن و این
این تنت را بازدارد از وبال از براى جسم تو باشد كمال
جز یكى از كار دل آگاه نیست این و آن را در دل كس راه نیست
كار دل چون باشد از جز او نهان كس بجز از او نخواهد زان نشان (12)
با توجه به مطالب یاد شده، خطیب جمعه باید اساس خطابه را بر پایه اخلاص بنا كند و در گفتار خود انگیزهاى جز رضاى خداوند متعال نداشته باشد. خطیب اسلامى، در برابر هر كلمه و یا جملهاى كه بر زبان مىراند، خود را در پیشگاه خداوند مسئول مىداند و معتقد است كه روزى باید پاسخگوى گفتار خود باشد.
پیامبر خدا فرمود: «ما مِنْ عَبْدٍ یخْطُبُ خُطْبَةً اِلاّ اللَّهُ سائِلُهُ عَنْها ما اَرادَ بِها؛ (13) بندهاى نیست كه خطبهاى ایراد كند مگر اینكه خداوند از او خواهد پرسید كه انگیزه و هدفش از آن خطابه چه بوده است.»
روزى پیامبراسلامصلى الله علیه وآله، ابوذر را مورد خطاب قرار داد و فرمود: «یا اَباذَر! ما مِنْ خَطیبٍ اَلاَّ عُرِضَتْ عَلَیهِ خُطْبَتُهُ یوْمَ الْقِیامَةِ وَ ما اَرادَ بِها؛ (14) اى ابوذر! هیچ خطیبى نیست مگر اینكه روز قیامت خطبه او و انگیزهاش از آن خطابهاى كه ایراد كرده است به او عرضه مىشود.»
بنابراین خطیب جمعه باید در جایگاه خطابه، خود را در محراب، و در حال عبادت بداند و حقیقت عبادت چیزى جز اخلاص و انگیزه الهى نیست. او باید از هر چیزى كه خطابهاش را از فضاى اخلاص دور مىكند به شدت پرهیز نماید.
پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله فرمودند: «مَنْ قامَ بِخُطْبَةٍ لا یلْتَمِسُ بِها اِلاَّ رِیاءً اَوْقَفَهُ اللَّهُ یوْمَ الْقِیامَةِ مَوْقِفَ ریاءٍ وَ سُمْعَةٍ؛ (15) هر خطیبى كه خطابهاى را ایراد كند و انگیزهاش ریا و خودنمایى باشد، خداوند روز قیامت او را در جایگاه ریا و شهرتطلبى قرار مىدهد.»
خوشا به حال آن دسته از خطیبان و سخنورانى كه در پى كسب رضایت حضرت حق تعالى هستند و گفتار و رفتارشان، سخن و سكوتشان، در جهت خشنودى خداوند است. همانطور كه امیرمؤمنان حضرت علىعلیه السلام فرمود: «فَطُوبى لِمَنْ اَخْلَصَ لِلَّهِ عَمَلَهُ وَ عِلْمَهُ وَ حُبَّهُ وَ بُغْضَهُ وَ اَخْذَهُ وَ تَرْكَهُ وَ كَلامَهُ وَ صَمْتَهُ وَ فِعْلَهُ وَ قَوْلَهُ؛ (16) خوشا به حال كسى كه عمل و علمش، دوستى و دشمنیش، گرفتن و رها كردنش، سخن گفتن و سكوتش، رفتار و گفتارش، فقط براى رضاى خداوند باشد.»
ادامه دارد... .
· پاورقــــــــــــــــــــی
1) پژوهشى در تبلیغ، ص361.
2) بحار الانوار، ج18، ص180.
3) البیان و التبیین، ج2، ص54.
4) غرر الحكم، شماره 10946.
5) اسراء/ 31.
6) غرر الحكم، شماره 10179.
7) كنز العمال، ج3، ص74.
8) بحار الانوار، ج67، ص249؛ محجة البیضاء، ج8، ص125؛ منیة المرید، ص43.
9) شرح نهج البلاغة، ابن ابى الحدید، ج1، ص325.
10) بحار الانوار، ج67، ص211.
11) اصول كافى، ج2، ص84، باب النیة.
12) دیوان طاقدیس، ملا احمد نراقى، ص84.
13) كنزل العمال، ج10، ص192، حدیث 29012.
14) كتاب الامالى للطوسى، تحقیق علىاكبر غفارى، ص780.
15) كنز العّمال، ج 3، ص483، حدیث 7532؛ اسد الغابة، ج1، ص401.
16) غرر الحكم، ج2، ص467.
افزودن دیدگاه جدید