نگاهی دوباره به تدریس رساله
نام نشریه: مبلغان، شماره 70
یكی از پرسشهایی كه گاه برای مبلّغان دینی و مُرَوّجان فقه جعفری پیش میآید این است كه در آموزش و تدریس توضیح المسائل به همگان و بویژه نوجوانان و جوانان و بیان احكام الهی در این زمان، چه نكاتی را باید در نظر گرفت و از چه زاویه دیدی و با چه نگاهی باید به آن نگریست تا برای آنان گیرا و جذاب باشد.
در پاسخ به این پرسش مهم و امروزین و هنگام آموزش و تدریس رسالههای عملیه، باید چند نوع نگاه و زاویه دید را دوباره در نظر آورد تا بر جذابیت آموزش احكام الهی و مسائل شرعی افزود، اگر چه ممكن است برخی از آنها برای بعضی از مبلّغان و استادان احكام، زیره به كرمان و خرما به بصره و زغال سنگ به نیوكاسل بردن باشد و تنها جنبه یادآوری و یا تأكید داشته باشد، و یا ممكن است خدای ناخواسته حمل بر «روشنفكر بازی» واژه نگارِ این سطور شود، به جای آنكه حمل بر نگاه دوباره او به رسالههای توضیح المسائل و نوعی «دگر گفتنِ» وی در آموزش و تدریس احكام فقهی به همگان و بویژه نوجوانان و جوانانی از روی دلسوزی گردد، آن هم نوجوانانی كه برخی از آنان شب و روز خود را با كاربُردهای منفی ویدئو و كامپیوتر و اینترنت و ماهواره و... سپری میكنند.
اینك نگاهی دوباره به تدریس رساله میافكنیم و پیشاپیش از به كارگیری بعضی از واژهها و یا مسائل شرعی، به عنوان نمونه و مثال، پوزش میخواهیم و فعلا 10 نكته را در این زمینه بیان میكنیم «تا چه قبول افتد و چه در نظر آید»:
1. بیان معادلهای فارسی:
برای برخی از واژههای رسالهها میتوان معادل فارسی آنها را نیز بیان كرد، مانند «پاك كننده ها» برای «مُطَهِّرات» و «نیم خیز نشستن» برای «تَجافی.»
2. بیان معادلهای مفهومتر و رایج تر:
برای بعضی از واژههای توضیح المسائلها میتوان معادل عربی اما مفهومتر و رایجتر آنها را بیان كرد، مانند «ادرار» برای «بول»، «مدفوع» برای «غائط» و «استفراغ» برای «قی» كه همه این واژهها عربی هستند، ولی واژههای نخستین رایجتر و قابل فهمترند؛ هر چند برای اینها نیز ـ اگر بتوانیم ـ باید واژههای فخیمانهتر و زیباتری را به كار بگیریم.
3. بیان معادلهای امروزیتر و كاربردیتر:
برای برخی از واژههای رسالههای عملیه میتوان معادلهایی را به كار برد كه امروزه كاربرد بیشتری دارند، مانند «مسافت 5/22 كیلومتر» برای «حد مسافت شرعی»، «1250 گرم نقره» برای «500 درهم در مَهرالسُنّة» و «اندازه گِردی 2 ریالی و یا 5 ریالی» برای «درهم و اشرفی.» (1)
4. تعریف و توضیح اصطلاحات فقهی و فتوایی:
بسیاری از اصطلاحات فقهی و فتوایی را برای مردم باید تعریف كرد و توضیح داد، مانند حد تَرَخُّص، امور حسبیه، حَدَث اصغر، حَدَث اكبر، جاهل قاصر و جاهل مقصّر، به عنوان نمونه، به یاد میآورم كه حدود پانزده سال پیش برای معلمان دینی، درس احكام را تدریس میكردم. در آغاز تدریس به آنان گفتم: «بعضی از احكامی را كه برای شما تدریس میكنم «استفتائات» است. ناگهان یكی از معلمان دینی پرسید: «استفتائات» یعنی چه؟»
پس آیا هنگامی كه اصطلاحی مانند «استفتا» برای برخی از معلمان دینی ـ نه معلمان فیزیك و شیمی ـ روشن و شناخته شده نیست، میتوان گفت برای همگان و بویژه نوجوانان و جوانان واضح و تعریف شده است؟ و آیا هر چیزی كه برای ما كاملا روشن و آشكار است، میتوان بر این پندار بود كه برای مخاطبان ما نیز روشن و آشكار است؟
همچنین حتماً باید بسیاری از اصطلاحات فتوایی مانند «بعید نیست»، «خالی از قوت نیست»، «خالی از وجه نیست»، «خالی از قُرب نیست»، «خالی از اشكال نیست»، «احتیاط واجب»، «ارجح»، «اظهر»، «محل تأمل است» و «محل اشكال است» را برای بسیاری از مردم تعریف كرد و توضیح داد و اثر عملی آنها را برای مقلّدان ذكر نمود. مثلا برخی از طلاب ـ تا چه رسد به دیگران ـ نمیتوانند معنی این مسأله شرعی و اثر عملی آن را بیان كنند:
«اگر بچه ممیز بگوید چیزی كه در دست اوست نجس است، احتیاط آن است كه از آن اجتناب كنند، اگر چه بعید نیست اعتبار قول صَبی مُراهِق.»
از این رو، تدوین یك «فرهنگ اصطلاحات فقهی و فتوایی» در پایان رسالهها و یا به طور مستقل كاری شایسته و بلكه امری بایسته است. شایان توجه است در نخستین نگارش رسالههای توضیح المسائل فارسی كه طبق فتاوا و نظریات مرحوم آیت الله بروجردی ـ رحمه الله ـ بوده است، بسیاری از این اصطلاحات فتوایی در فتاوای ایشان اصلا دیده نمیشود. (فَتَأَمَّلْ جَیداً)
5. رفع ابهام از تعریفهای واژگان و اصطلاحات:
باید از شماری از واژگان و اصطلاحات فقهی رفع ابهام كرد و آنها را شفاف نمود.
مثلا در تعریف «بچه مُمَیز» و به تبعیت از رسالهها به مردم میگوییم: «بچه ممیز بچهای است كه خوب و بد را میفهمد.» حال اگر یكی از شنوندگان از ما بپرسد كه منظور از «فهمِ خوب و بد»، مثلا خوب و بدِ اخلاقی یا اقتصادی یا جنسی یا فكری یا سیاسی یا اجتماعی است، به او چه پاسخی می-دهیم؟
یا مثلا در تعیین سن بلوغ پسر و دختر میگوییم: «تمام شدن 15 سال قمری در پسر و 9 سال قمری در دختر.» و حال آنكه بسیاری به این نكته مهم توجه ندارند كه سال قمری به مقدار 10 روز و 18 ساعت از سال شمسی كمتر است و در نتیجه طبق سال شمسی و شناسنامهای، پسران در هنگامی كه تقریباً 14 سال و 6 ماه و 16 روز و دختران در زمانی كه تقریباً 8 سال و 8 ماه و 22 روز دارند به سن تكلیف میرسند.
6. بیان تعریف لغوی و اصطلاحی موضوعات و واژههای فقهی:
شایسته است كه معانی لغوی و اصطلاحی برخی از موضوعات و اصطلاحات فقهی و ارتباط این دو معنی با یكدیگر گفته شود. به طور مثال، بارها از شاگردان و یا حتی طلاب شركت كننده در كلاسهای آموزش و یا روش تدریس احكام میپرسیدم كه تعریف لغوی «وضو» چیست و آنان یا پاسخی نمیدادند و یا اشتباه پاسخ می-دادند.
بدین جهت شایسته است مثلا به آنان بگوییم كه «وضو» در لغت به معنی «نظافت و پاكیزگی» است و از این رو، عربها به شخص نظیف و پاكیزه میگویند: «وَضیءْ.» (2) و وضو در اصطلاح فقهی عبارت است از شستنِ صورت و دستها (غَسلَتان) و مسحِ سر و پاها (مَسحَتان) طبق دستوری كه شارع مقدس اسلام فرموده است. و چون بنابر روایتی یكی از علتها و فلسفههای وضو نظافت و پاكیزگی است، بدین جهت به آن «وضو» گفتهاند و این نكته از نظر علمی و تجربی نیز روشن است.
7. استفاده از واژههای فخیمانه و محترمانه:
یكی از وظایف ما، به كارگیری واژههای فخیمانه و محترمانه در هنگام آموزش و تدریس احكام است. مثلا در هنگام به كارگیری واژههای «آبستن و حامله و باردار»، آیا واژه «باردار» فخیمانهتر نیست؟ یا در هنگام بیان علائم بلوغ، استفاده از واژههای «شرمگاه» و یا «اندام تناسلی و زایشی» به جای واژه «عَورت» و «...» محترمانهتر نیست؟
آیا نباید واژههای غیر فخیم و به كار رفته در رسالههای توضیحالمسائل، مانند مسائل 1576 (3) و 2381، (4) را به كار نبُرد و آنها را به گونهای دیگر تغییر داد و بیان كرد؟
8. با اِعراب صحیح خواندن و یا نوشتن كلمات:
باید در هنگام بیان یا نوشتن احكام الهی، كلمات و واژهها را با اِعراب صحیح خواند و یا نوشت تا مانند آن شخصی نشود كه در مكه از روحانی كاروانِ خود، به جای هَروَله، پرسیده بود: «هَرُوله» به چه معنی است؟» و یا فرد دیگری سؤال كرده بود: «دو كلمه قَبل و دَبْر كه در رسالهها نوشته شدهاند به چه معنی است؟» و یا یكی از روحانیان كاروان حج به نام آقای «حسن زاده» میگفت: «یكی از حاجیان از بنده میپرسید كه من هنگام طواف، این گونه نیت كرده و گفتهام: هفت دور طواف برای حُجّة الاسلام حسن زاده (نه حَجّة السلام) به جا میآورم واجبْ قُربةً الی الله. آیا نیت من صحیح بوده است یا نه؟»
خودم بارها از مردم و حتی طلاب حوزه شنیدهام كه به جای «مُبطِلات وضو» میگویند: «مُبطَلات وضو»، یا به جای «مُطَهِّرات» میگویند: «مُطَهَّرات»، و یا به جای «مُنكَرات» میگویند: «مُنكِرات» و قِس علی هذا بابَ فَعْلَلَ و تَفَعْلَلَ.
از این رو، باید اِعراب این گونه كلمات را به طور صحیح برای دیگران خواند یا نوشت تا اشتباه و تفاوتهای معنایی و یا متضادی مانند «مُقَلِّد»، «مُقَلَّد»، «مُطَهِّرات»، «مُطَهَّرات»، «مُبطِلات» و «مُبطَلات»، و «مُنكَرات» و «مُنكِرات» پیش نیاید.
9. آموزش مسائل رساله به صورت تدریجی:
مجموعه قوانین و احكام الهی در مدت 23 سال و به صورت «تدریجی» بر پیامبر محبوب خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ نازل و به مردم ابلاغ گشت. مثلا حکم خوردن شراب به صورت تدریجی و در چهار آیه از قرآن بیان شد تا اینكه در مرحله چهارم، حكم قطعی حرمت شراب به مردم ابلاغ گردید.
از این رو، برای آموزش و تدریس احكام رساله به مردم، در برخی از موارد باید زمینه سازی كرد.
به طور نمونه، یكی از استادان احكام میگفت: «برای تعدادی از خواهران، درس احكام میگفتم. روزی به احكام حجاب و پوشش رسیدم. دیدم برای تدریس احكام آن باید زمینه سازی كنم؛ زیرا ممكن است بعضی از مسائل شرعی حجاب و پوشش را نپذیرند و یا به آن، توجه لازم را نكنند. بدین جهت تصمیم گرفتم پیش از آغاز درس احكام، مرثیه حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ را برای آنان بخوانم و رقّت قلبی ایجاد كنم. همین كار را كردم و پس از گریه و مرثیه خوانی، این نكته را به آنان تذكر دادم كه اگر بخواهیم پیرو حقیقی حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ باشیم، باید حجاب خود را كاملا رعایت كنیم و احكام آن را در زندگی عملی خویش پیاده سازیم. آن گاه به بیان احكام پوشش و حجاب پرداختم و با این زمینه سازی بود كه پذیرش احكام آن برای آنان آسان شد.»
بدین جهت باید سه حدیث شریف ذیل برای هر استادی در هنگام آموزش رساله و احكام الهی و حتی موضوعات دیگر مورد توجه وافر باشد:
پیامبر عزیز خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ : «یا مُعاذُ! بَشِّر و لا تُنَفِّر، یسِّر و لا تُعَسِّر؛ (5) ای معاذ!] هنگام تبلیغ در یمن [مژده آور باش و رماننده] از دین [نباش. آسان گیر باش و سخت گیر نباش.»
حضرت امیر مؤمنان علی ـ علیه السلام ـ :
«لا تَقُل كُلَّ ما تَعلَمُ؛ (6) همه آنچه را میدانی مگو.»
امام سجاد ـ علیه السلام ـ :
«اِیاكَ أَن تَتَكَلَّمَ بِما تَسبِقُ اِلَی الْقُلوبِ اِنكارُهُ و اِن كانَ عِندَكَ اعْتِذارُهُ...؛ (7) بپرهیز از اینكه سخنی بر زبان جاری سازی كه دلها در نپذیرفتن و انكار آن پیشی گیرند، اگر چه عذر و بهانه مناسب آن را نیز داشته باشی.»
10. تنظیم و دسته بندی احكام رساله:
حضرت امیر مؤمنان علی ـ علیه السلام ـ میفرمایند:
«أَحسَنُ الْكَلامِ ما زانَهُ حُسنُ النِّظامِ و فَهِمَهُ الْخآصُّ و الْعآمُّ؛ (8) زیباترین سخن آن است كه تنظیم و دسته بندی زیبایش آن را آراسته كرده باشد و خواص و عوام، آن را بفهمند.»
روان شناسان نیز معتقدند، از نظر یادگیری و آموزش، مطالب منظم و دسته بندی شده بهتر از مطالب نامنظم و دسته بندی نشده در ذهن انسان جای میگیرند.
یكی از شاگردان حضرت امام خمینی ـ رحمه الله ـ میگوید: «امام در هنگام تدریس، مطالب را خیلی عالی مرتب و تنظیم میكردند و همین تنظیم مطالب، در بهتر فهمیدن و زودتر فهمیدن مطالب درسی، كمك بسیار مؤثری به ما میكرد.» (9)
از این رو، سعی كنید حتماً در آغاز، احكام را دسته بندی كنید و آن گاه به مخاطبان خود آموزش دهید؛ البته دسته بندی احكام دارای روشی خاص است كه توضیح و تبیین آن را «این زمان بگذار تا وقت دگر.»
امید است با عنایات خداوند سبحان و توجهات امام زمان ـ علیه السلام ـ این گونه مباحث و مطالب در زمینه «آموزش و تدریس رساله» به همگان و بویژه جوانان و نوجوانان و دانشجویان و دانش-آموزان، برای مبلغان گرانمایه و گرانپایه سودمند آید، و «مولوی» چه دُر سُفته است كه گفته است:
این همه گفتیم لیك اندر بسیچ بی عنایات خدا هیچیم هیچ
ای خداای فضل تو حاجت روا با تو یاد هیچ كس نَبْوَد روا
قطرهای دانش كه بخشیدی ز پیش متصل گردان به دریاهای خویش
پینوشــــــــــــــــــــــــتها
1. در صورتی كه این معادلها طبق فتوای مرجع تقلیدی كه احكام و فتاوای او را بیان میكنیم، صحیح و مورد قبول وی باشند.
2. گفتنی است كه «وضو» معانی دیگری نیز دارد.
3. در مسائل مربوط به دومین مبطل از مبطلات روزه.
4. در مسائل مربوط به عیبهایی كه به واسطه آنها میشود عقد را به هم زد.
5. سیری در سیره نبوی، آیت الله شهید مرتضی مطهری، چاپ هفدهم، قم، انتشارات صدرا، 1376، ص 210، به نقل از: سیره ابن هشام.
6. نهچ البلاغه، گردآوری سید ابوالحسن محمد شریف رضی، ترجمه علینقی فیض الاسلام،] بی چا [،] بی جا [،] بی نا [،] بی تا [، كلمه قصار 374، ص 1268.
7. سفینة البحار، حاج شیخ عباس قمی، ج2،] بی جا [، بیروت، دار المرتضی،] بی تا [، ج 1، ص 573.
8. معجم الفاظ غررالحكم و دررالكلم، مصطفی درایتی، چاپ اوّل، قم، مركز الابحاث و الدراسات الاسلامیه، مكتب الاعلام الاسلامی، 1413، ص 464.
9. با اقتباس از: مجله حوزه، ش 32، ص89.
افزودن دیدگاه جدید