مبلغان دینی، وظایف و راهكارها
نام نشریه: مبلغان، شماره 27
اشاره:
آنچه پیش رو دارید متن سخنرانی حضرت آیت الله سبحانی است كه در جمع مبلغان خارج از كشور و در موضوع وظایف و ویژگیهای مبلغان دینی و نیز راهكارهای موفقیت در امر تبلیغ دین ارایه گردیده و با اندكی تلخیص و تنظیم، تقدیم میگردد. در پایان، سؤالاتی از سوی شنوندگان مطرح شده و گوینده محترم به آنها پاسخ داده است.
وظایف مبلغ
«الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه و لایخشون احدا الا الله و كفی بالله حسیبا»؛ (1) «كسانی كه پیامهای خدا را ابلاغ میكنند و از او میترسند و از هیچ كس جز خدا بیم ندارند. و خدا برای حسابرسی كفایت میكند.»
در طول زمان هر كس كه در حقیقت مبلغ اسلام باشد، مصداق این آیه مباركه است.
در این آیه خداوند متعال در درجه اول موصول «الذین» را میآورد تا مساله را كلی قرار بدهد؛ یعنی پیام الهی در این جا پیام شخصی نیست بلكه پیام كلی است و به تعبیر اصولیها، قضیه قضیه خارجیه نیست، بلكه قضیه حقیقیه است و آیه متوجه همه مبلغینی است كه در طول زمان مبلغان دینی، وظایف و راهكارها
آمده و خواهند آمد. این آیه سه وظیفه و ویژگی را برای مبلغان دین ترسیم میكند:
الف) رساندن پیامهای الهی
در علم نحو میگویند: «الذین» جزء مبهمات است و صلهای كه بعد از آن میآید، «الذین» را از ابهام بیرون میآورد. «الذین یبلغون رسالات الله» یعنی كسانی كه پیامهای الهی را میرسانند. بنابراین وظیفه مبلغان دین رساندن پیامهای الهی است. وظیفه شما بیان سیاستهای جهان، فحش دادن به افكار زید و عمرو، فحش دادن به این مكتب و آن مكتب نیست. تمام هدف شما رساندن پیام هائی است كه از طریق انبیاء و اولیاء و به ویژه پیامبر خاتم صلی الله علیه وآله و جانشینانش آمده است. در حقیقت اساس گفتار شما را باید قال الله، قال رسول الله، قال الباقر و قال الصادق علیهم السلام تشكیل دهد.
باید مردم بفهمند كه آنچه مبلغ میگوید حرف خداست؛ كه در این صورت بیشتر متاثر شده و نتیجه بهتری حاصل میشود.
گاهی برخی از گویندگان به نام مبلغ اسلام صحبت میكنند و از اول تا آخر سخنرانی آیه یا حدیثی را نقل نمیكنند بلكه همه صحبت خود را به كلماتی از این دكتر، آن پرفسور و... اختصاص میدهند. چنین كسانی مبلغ اسلام نیستند. مبلغ باید پیامهای الهی را ابلاغ كند. برای رسیدن به این مقصود، مبلغ دینی باید به موارد ذیل مسلح باشد:
1 - تا حد فراوانی حافظ قرآن باشد. اگر همه قرآن را هم حافظ نیست، بخشهای مهمی از قرآن را حافظ باشد؛ مثلا سوره حجرات را كه یك سوره اخلاقی است و یا سوره لقمان را كه یك مربی نمونه است حفظ باشد.
2 - قرآن را صحیح و بی غلط بخواند.
3 - مطالبی از نهج البلاغه را حفظ كند.
نامه علی بن ابی طالب علیه السلام به مالك اشتر با اضافه كردن مقداری از شواهد تاریخی، جهانی از مطلب خواهد بود. و نیز حفظ كلمات قصار و جملههای كوچك نهج البلاغه در تبلیغ بسیار كارساز خواهد بود.
4 - «تحف العقول» باید همیشه در كنار مبلغ باشد؛ چون «تحف العقول» كتابی سر تا پا اخلاقی و اجتماعی است.
ب) عدالت و خداترسی
وقتی كه سخن برای خدا گفته شود، این انگیزه الهی، هم در نحوه گفتن و هم در میزان تاثیرگذاری نقش عجیبی دارد. «و یخشونه» یعنی از خدا میترسند؛ پیام الهی را كم و زیاد نمیكنند و واقعیتها را میگویند. ترس از خدا همان عدالت است. عدالت یك الت خداترسی است كه انسان در سایه آن نه گناه كبیره میكند و نه اصرار بر صغیره دارد. پیامهای الهی را برسانید و منبر خود را براساس ترس از دیگران یا ترس از كم و زیادی امور مادی تنظیم نكنید.
ج) شهامت در حق گویی
از دیگران نترسید. نگویید اگر این كلمه را بگویم نانم قطع میشود. اگر این كلمه را بگویم فلانی خوشش نمیآید. البته معنای جمله «و لایخشون احدا الا الله» این نیست كه به هر منطقه رفتید شرایط آنجا را در نظر نگیرید. پیغمبر اكرم صلی الله علیه وآله هنگامی كه برای هر نقطهای سفیر میفرستاد، كسانی را انتخاب میكرد كه با آن منطقه آشنا باشند. چون آشنایی با منطقه موجب میشد كه پیام رسول خدا را بهتر برسانند. معنای «و لایخشون احدا الا الله» این نیست كه بی گدار به آب بزنید. خیال نكنید كه همه جا میشود همه چیز را گفت.
عاقل كسی است كه شرایط را در نظر بگیرد. آمادگی مردم، آمادگی محیط و شرایط دیگری كه بر منطقه تبلیغی حاكم است، همه را باید مد نظر داشت. بعضی از مسائل در همه جا قابل طرح نیست. معنای «و لایخشون احدا الا الله» این نیست كه كار مبلغ بی حساب باشد. كار پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله بی حساب نبوده است. پیامهای پیغمبر اكرم صلی الله علیه وآله در مكه غیر از پیامهای او در مدینه است. در مكه میفرماید: «لكم دینكم» ولی هنگامی كه به مدینه میرسد میفرماید: «قاتلوا المنافقین و المشركین» پیامها و مواضع در شرایط متفاوت فرق میكند. اگر یك مبلغ مجموع آیات قرآن را در مكه و مدینه مطالعه كند، میفهمد كه منطق پیغمبر از نظر شدت و رخوت فرق میكند. در مكه به گونهای صحبت میكند، و در مدینه به گونهای دیگر. در مكه موضع، موضع ضعف است، از این رو با نصیحت پیش میرود ولی در مدینه موضع قدرت و قوت است و با منطق قدرت سخن میگوید. اگر شما به منطقهای رفتید كه گاو را میپرستند، باید به گونهای خدا را اثبات كنید و توحید خدا را بگویید كه فردا در همسایگی برای شما ایجاد مزاحمت نكنند.
مبلغ باید شرایط را در نظر بگیرد، آگاه باشد و طبق شرایط سخن بگوید. البته معنی این جمله این نیست كه نان به نرخ روز بخورد بلكه معنی این جمله این است كه عاقلانه وارد میدان شود تا به نتیجه برسد.
حسابرسی
در آخر این آیه خداوند متعال میفرماید: «و كفی بالله حسیبا»؛ «كافی است كه خدا حساب گر است.» كلماتی كه از یك مبلغ صادر میشود حسابگرش خداست كه آیا این كلمه به نفع اسلام بوده است و یا به ضرر اسلام؟ آیا برای خوشحالی دیگری بوده یا برای خدا؟ ببینید قرآن كریم جمله «و كفی بالله حسیبا» را در كجا بیان كرده است. معلوم میشود مبلغ دینی وظیفه سنگینی برعهده دارد. خداوند در آیه مورد بحث شرایطش را بیان میكند و در آخر هم میگوید: حسابگر خداست.
توصیههای تبلیغی
چند نكته در تبلیغ حائز اهمیت است كه به هر یك به صورت گذرا اشاره میشود:
1 - توجه ویژه به جوانان
در این كه با ورود به منطقه تبلیغی باید بیشتر سراغ چه كسانی رفت، آیا باید اول مشایخ و سران قبایل را دید و یا اینكه باید گروههای دیگر را مقدم داشت، نظر امام صادق علیه السلام این است كه اول باید سراغ جوانان رفت.
امام صادق علیه السلام مردی را به بصره فرستاد. بصره مركز عمرو بن عبید رئیس معتزله بود كه در سال 143 ه. ق وفات كرد. او خیلی مورد علاقه خلیفه عباسی بود و شیعیان را متزلزل میكرد. فرستاده امام مدتی در بصره ماند و برگشت. امام صادق علیه السلام در دیداری از او پرسید: آیا در كارتان موفق بودید یا نه؟ گفت: خیر. فرمود: چرا؟ گفت: موفق نبودم. حضرت كمی فكر كرد و فرمود: شما سراغ كدام تیپ (به قول امروزی ها) رفتید؟ عرض كرد: من با رؤسای قبایل در تماس بودم تا از راه هدایت اینها بتوانم در افراد عشیره اثر بگذارم. حضرت فرمود: نقطه اشتباهت همین جاست. هویت و شخصیت شیخ قبیله شكل گرفته و تثبیت شده است و اثرگذاری در او مشكل است. درخت برومندی كه كج بالا رفته دیگر قابل اصلاح نیست، اما یك نهال كوچك، خیلی اصلاح پذیر است.
اشتباهت اینجا بود كه سراغ جمعیتی رفتی كه از نظر شخصیت تكمیل شده بودند. سپس امام فرمود: «علیك بالاحداث فانهم اقرب الی كل شیی ء؛ به سراغ جوانها برو كه به همه چیز نزدیك ترند.» او دوباره به بصره برگشت. این بار بساط را با جوانان شیعه پهن كرد، همان جوانانی كه در آستان تحت تاثیر قرار گرفتن عمرو بن عبید معتزلی بودند. و این بار موفق شد.
البته معنای تماس بیشتر با جوانان این نیست كه نسبت به پیرمردها و بزرگان شهر و منطقه بی اعتنایی شود. در عین حالی كه آنها محترمند و میتوانند كارشكنی یا كارسازی كنند، بیشتر باید روی سخن با جوانان باشد. وادار كردن جوانان به سخن، سؤال و تبلیغ خیلی مهم است.
امروز جهان تبلیغ عیسویت و مسیحیت به همین روال است. رادیوی مسیحیها در ایران شنیده میشود، هم نامهها و هم كتاب هایشان همه و همه با دختر و پسر جوان است. تبلیغ بهاییها خصوصا در خارج از ایران مثل تركمنستان و جمهوری آذربایجان نیز متمركز در قشر جوان است. شما هم باید آنها را در نظر بگیرید، البته با ظرافت خاصی كه نسبت به بزرگان بی احترامی نشود.
اصولا دور انبیاء را جوانان میگرفتند. در تاریخ ابن هشام هست كه برخی از سران قریش بعد از آن كه پیغمبر با نامهای قیصر را به اسلام دعوت كرده بود، به قدس كه مركز قیصر بود، رفته بودند. قیصر گفت: قریش را بیاورید. قریش را آوردند و ابوسفیان جزء آنها بود. قیصر گفت: بگویید ببینم دور این مردی كه مدعی نبوت است را چه كسانی گرفته اند؟ پیرمردها یا جوان ها؟ همگی گفتند: جوان ها. گفت: اتفاقا این نشانه نبوت است كه هر موقع انبیاء در نقطهای ظهور كردند، دور آنها را بیشتر جوانها میگرفتند.
2 - منبر حسینی
منبر حسینی مسلمان ساز است و در روح و روان مردم تحول ایجاد میكند. این تحول را غیر منبر حسینی ایجاد نمیكند. كوشش كنید منبر بروید؛ همان منبری كه در حسینیهها، امام زادهها و... است. البته گاهی شرایط ایجاب میكند كه ایستاده سخن بگویید ولی كوشش كنید منبر حسینی بروید، آن هم منبر حسینی آبرومند. به قول یكی از حكماء: «الاسلام محمدی الحدوث، حسینی البقاء» نور پاك محمد بن عبدالله صلی الله علیه وآله پایه گذار اسلام است، اما كسی كه در بقاء اسلام حق بیشتری دارد حسین بن علی علیهما السلام است.
منبر حسینی اولش خطبه میخواهد، بعد آیه میخواهد، بعد مقداری سخن گفتن میخواهد. مقداری روحیه مردم را تحریك كنید. احساسات را تحریك كنید. خدا میداند كه منبر حسینی كارساز است.
جناب آقای شیخ احمد كافی رحمه الله مدعی نبود كه من سواد زیادی دارم، خودش هم معتقد بود كه سواد فوق العادهای ندارد، اما زبان جوانها را بلد بود و منبر حسینی داشت. بسیاری از بی نمازها را با نماز كرد. شارب الخمرها را ترك داد. قمار بازها را توبه داد. جناب آقای سیدان یكی از دوستان ایشان در مشهد است و نقل میكند كه: من ماه رمضان در تاكسی نشسته بودم. نوار، صدای آقای كافی را پخش میكرد. راننده تاكسی به من گفت: اگر این آقا شیخ نبود، آب را تا حالا خورده بودم. این آقا شیخ مرا وادار كرده روزه بگیرم.
داشتن سواد، بخشی از سلاح مبلغ است و بخش دیگر آن موقعیت شناسی، زمان شناسی و شرایطشناسی است. حتما منبر بروید و بالای منبر آیه و حدیث بخوانید و اگر مانند مبلغین ایرانی آهنگ دارید چند شعر آموزنده از مثنوی و یا كتابهای دیگر با آهنگ بخوانید و بعد از تكیه به صوت، مقداری سخن بگویید و سپس روضه حسینی را بخوانید، البته آن مقداری كه متناسب با محیط تبلیغ باشد. در لندن نمیشود روضه ایرانی را خواند. هر جا برای خود یك تناسبی دارد.
نگویید من روشنفكرم، و امروزه دیگر نیازی به منبر حسینی نیست. روشنفكر كسی است كه واقع شناس باشد. واقع آن است كه این اسلام از منبر حسینی برای ما مانده است.
3 - اخلاق عملی
عمل و اخلاق مبلغ بیش از گفتار او موثر است. در هر منطقهای كه باشید، رفت و آمد و طرز سخن گفتن شما خیلی مؤثر است. خدای ناكرده اگر بین عمل و گفتار فاصله بیفتد، تمام زحمات هدر میرود. كوشش كنید عملتان بیشتر از گفتارتان باشد. كه: دو صد گفته چون نیم كردار نیست.
به ما فرمان داده اند كه: «كونوا دعاة الناس بغیر السنتكم؛ با غیر زبان مردم را [به سوی حق] دعوت كنید.» باید در عمل مراقب باشیم و در زندگی نظم داشته باشیم. آقا امیرالمؤمنین علیه السلام میفرمایند: «اوصیكم بتقوی الله و نظم امركم؛ شما را به تقوای الهی و نظم در كارهایتان سفارش میكنم.» منظم و مرتب و سروقت نماز را شروع كنید، سروقت منبر بروید، وقتی كه باید سخنرانی تمام شود تمام كنید و طول ندهید. جمعیت شما را گول نزند. مردم كار و زندگی دارند و پا به پا میكنند تا شما از منبر پایین بیایید. مردم را خسته نكنید تا شیرینی منبر در ذائقه و ذاكره آنها باقی بماند. نظم را بیش از دیگران رعایت كنید.
پرسش و پاسخ
*بعضی از علما میفرمایند كه تا یكبار «بحارالانوار» را نخوانده اید نباید منبر بروید؟ نظر حضرت عالی در این باره چیست؟
كسی كه میخواهد خیلی منبری قادر و قهاری باشد، بهتر است كه همه بحارالانوار را بخواند. ولی اگر مقداری قرآن، نهج البلاغه و تحف العقول و... را خوانده و منبر حسینی هم داشته باشید فعلا برای شما كافی است.
*طبق رویه جاری بین مؤمنین، بعد از نماز، زیارت پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله، زیارت امام حسین علیه السلام و زیارت امام رضاعلیه السلام را میخوانیم و زیارت ائمه دیگر را نمیخوانیم. علت این نحوه زیارت و ترك زیارت بقیه معصومین علیهم السلام چیست؟
به این سبك زیارت در روایات وارد نشده است. بهتر آن است كه بعد از نماز همه چهارده معصوم را زیارت كنیم، ولی الآن در ایران این رسم است و برای این طرز زیارت كردن دلیل شرعی وارد نشده است.
*از چه زمانی جمله «حی علی خیر العمل» وارد ا ذان و اقامه شد؟
جمله «حی علی خیر العمل» از اول جزء اذان بوده است. در واقع باید بگویید از كی این جمله از اذان ساقط شد؟ مورخین مینویسند: «حی علی خیر العمل» در زمان پیامبرصلی الله علیه وآله و چندی بعد از او نیز جزء اذان بوده است. عمربن خطاب برای این كه مردم را به جهاد تشویق كند، گفت: این جمله را حذف كنید، وقتی كه میگوییم «حی علی خیر العمل» مردم به نماز میروند، پس این را حذف كنید تا مردم بهتر به جهاد بروند. لذا همیشه در تاریخ هر موقع در مدینه عباسیها غلبه كردند «حی علی خیر العمل» را آوردند، و هرگاه امویها مسلط بودند، «حی علی خیر العمل» را حذف كردند. اصلا یك مساله تاریخی شده بود؛ علاقمندان خلیفه آن را حذف میكردند و مخالفین آن را میآوردند. هنگامی كه حسنیها غالب شدند، فورا مؤذن را بالای مناره فرستادند تا اذان را با «حی علی خیر العمل» بگوید.
«قوشچی» یكی از علمای اهل سنت است، او در شرح تجرید دارد كه از كارهای خلیفه حذف «حی علی خیر العمل» است.
البته «اشهد ان امیرالمؤمنین...» جزء اذان و اقامه نیست و اگر كسی به عنوان جزئیت بگوید، بدعت است. بله آقا امیرالمؤمنین ولی خدا است و آیه «انما ولیكم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزكوة و هم راكعون» شاهد این ادعا است. و در روایت از رسول الله صلی الله علیه وآله داریم كه «كلما شهدتم علی رسالة محمد فلتشهدوا بولایة علی بن ابی طالب؛ هرگاه بر رسالت محمد صلی الله علیه وآله شهادت دادید باید به ولایت علی بن ابی طالب نیز شهادت دهید.» شهادت دادن به ولایت امیر مؤمنان علیه السلام در اذان از این باب است.
پینوشـــــــــت:
1) احزاب / 39.
افزودن دیدگاه جدید