رفتن به محتوای اصلی
سخنرانی آیت الله مصباح یزدی؛

ولایت فقیه، رمز پیروزی و ماندگاری انقلاب اسلامی

تاریخ انتشار:
این سخنرانی توسط حضرت ایت الله مصباح یزدی و با عنوان (ولایت فقیه، رمز پیروزی و ماندگاری انقلاب اسلامی) در نشست دفتر پژوهش های فرهنگی، مشهد مقدس ایراد شده است.
دهه فجر

پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| سخنرانی آیت الله مصباح یزدی؛ ولایت فقیه، رمز پیروزی و ماندگاری انقلاب اسلامی

بسم الله الرّحمن الرّحیم

پیروزی انقلاب مقدس اسلامی همه معادلات جهانی را برهم زد؛ به گونه ای که همه دشمنان اسلام درصدد تحلیل این پدیده بی سابقه و شگفت انگیز برامدند. پیروزی انقلاب اسلامی و شکست نقشه های دشمنان که طی چند دهه طراحی شده و به اجرا در امده بود، سبب شد که دشمنان درصدد برایند تا علت شکست خودشان را پیدا کنند. بعضی تحلیل ها فقط برای توجیه شکستشان بود، وگرنه خودشان هم باور نداشتند که ان عوامل چندان تاثیری داشته باشد. ولی از جمله عواملی که همه ان را خوب فهمیدند و به صورت های مختلف اعتراف کردند و درصدد تضعیف ان برامدند، نقش رهبری ولی فقیه در جریان انقلاب و بعد هم در مدیریت کشور بود.

فهم این مطلب خیلی احتیاج به تخصص در مسایل سیاسی و اجتماعی ندارد؛ با یک مقایسه خیلی ساده اهمیت این نقش را می توان درک کرد. مقایسه ای که قابل فهم است این که تقریباً هم زمان با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، حرکت انقلابی مردم افغانستان علیه حکومت دست نشانده وقت هم شروع شد و قریب بیست سال، اندکی بیشتر یا کمتر، ادامه پیدا کرد. تا ان جا که اطلاعات و شواهدی هست، مردم افغان در این راه خیلی فداکاری کردند. سختی هایی که انان تحمل کردند به مراتب بیش تر از سختی هایی بود که مردم ما در دوران انقلاب علیه حکومت پهلوی تحمل کردند. گفته های بعضی اشخاص موثق و بعضی از رهبران شیعه ان سامان موید این مطلب است. به قدری ان سختی ها عجیب بود که گمان می کنم اگر این امتحان برای مردم دیگری پیش می امد تا ان حد تحمل نمی کردند. به هرحال، داستان های واقعاً شگفت انگیزی است. ولی بالاخره نتیجه چه شد؟ صدها هزار نفر کشته شدند؛ بعدها هم جنگ های داخلی درگرفت و هزاران نفر هم در این جنگ ها کشته شدند. سرانجام هم حاضر شدند در مقابل امریکا خضوع کنند، و اکنون نیز پیداست کار به کجا انجامیده و خدا می داند بعد از این به کجا خواهد انجامید.

به طور قطع، بسیاری از مردم مجاهد افغانستان برای مبارزه با کفر جنگیدند و به برخی نتایج هم دست یافتند، چنان که علی رغم همه قدرتی که امریکا در ان جا اعمال کرد، نه انتخابات و نه قانون اساسی ان ها مورد رضایت امریکا نبود. ولی جا دارد جهاد افغان ها را با جهاد مردم ما در مقابل دولت دست نشانده امریکا مقایسه کنید. ایا در ان جا قدرت نظام های حاکم قوی تر از قدرت نظامی ایران در زمان شاه بود؟ بدون شک بزرگ ترین قدرت نظامی منطقه در ان زمان، قدرت ایران بود؛ حتی سلاح هایی که بیگانگان در اختیار دولت شاه گذاشته بودند، در منطقه به جز اسراییل کشور دیگری ان ها را نداشت. ولی ان چه باعث شد مردم ایران پیروز، ولی افغان ها این گونه پراکنده شوند، عزت ان ها از بین برود و بالاخره در مقابل امریکا تمکین کنند، بدون شک عاملی بود که در ایران وجود داشت و در ان جا وجود نداشت و ان برکت حضور شخص امام(رضوان الله علیه) و اندیشه اطاعت از ولی فقیه در میان مردم بود. این فرهنگ کاملاً در جامعه ما جا افتاده که کسی که جانشین امام زمان(ع) شد، اطاعت از او واجب است و اگر به امر او جان دادید شهید محسوب می شوید، و مردم ما نیز چنین کسی را شناختند.

ایا می توان در کنار این عامل، عوامل دیگری را هم مطرح کرد؟ فرض کنید عوامل جنبی در افغانستان بیشتر بود، اما سرانجام چه شد؟ ایران پیروز شد و افغانستان شکست خورد؛ چرا؟ این مطلب را عوام هم می فهمند. متخصصان تحلیل مسایل سیاسی دنیا نیز از همان اغاز فهمیدند که بزرگ ترین رمز پیروزی و شکست ناپذیری مردم ایران اعتقاد به ولایت فقیه از یک طرف و وجود یک ولی فقیه مقتدر و مقبول از سوی دیگر است؛ ولی فقیهی که وقتی بر اساس مبانی اسلامی تصمیمی گرفت کسی نمی تواند ان را متزلزل کند. به همین خاطر از همان اغاز، به فکر افتادند که این رکن اصلی را در کشور ما تضعیف کنند، تا برای نسل اینده چنین عاملی با این قوت وجود نداشته باشد.

اگر فعالیت های اشکار و پنهان دشمن را از ابتدای انقلاب تاکنون بررسی کنیم، شاید اغراق نباشد اگر بگوییم همه این ها مثل حلقه های یک زنجیر، مرتبط باهم و در راه تضعیف بزرگترین عامل پیروزی در انقلاب اسلامی ایران است. از همان اوایل، بخشی از فعالیت ها در بُعد نظری و فکری این بود که سراغ کسانی رفتند که به واسطه معلومات کم خود، یا به جهات دیگری، اصل این مبنا را تضعیف می کردند. ان ها می گفتند: چه کسی گفته ولایت فقیه اعتبار دارد و واجب الاطاعه است. این افراد شروع به تشکیک درباره این تیوری و طرح شبهاتی در مورد ان کردند؛ کتاب ها نوشتند، بحث ها کردند و سخنرانی ها ایراد نمودند؛ حتی از امکانات رسانه ای انقلاب نیز علیه این فکر استفاده کردند، و البته این کار هم چنان ادامه دارد. بسیاری از مردم کم یا بیش با این اسیب ها و این دردها اشنایند و کسانی را در گوشه و کنار می شناسند که به صورت های مختلف در این جهت حرکت می کنند. گاهی مخالفت با ولایت فقیه را تحقیق علمی وازاد و به اصطلاح ازاد اندیشی می دانند و گاهی زیر بار قدرت حاکم نرفتن را برای خود ارزش می دانند؛ حتی اگر قدرت حاکم، ولایت فقیه باشد. به هر حال، به دلایلی کسانی امدند که اصل نظریه ولایت فقیه را زیر سوال ببرند و با پیدا شدن کسانی که چنین ضعف ها و خواسته هایی داشتند، دشمنان نیز به تقویت ان ها کوشیدند.

گاهی دشمن از ابتدا نقشه ای دارد و خودش ان را مستقیماً پیاده می کند؛ ولی گاهی عنصری را پیدا می کند که به درد کارش می خورد، سپس انگیزه وی را تقویت می کند؛ به هر حال حرکت تضعیف اصل و مبنای ولایت فقیه، همچنان هم ادامه دارد و در بعضی از جاها نیز تشدید شده است؛ ولی الحمدلله در طول بیش از ربع قرنی که از پیروزی انقلاب گذشته است، این تلاش ها به جایی نرسیده و دشمنان نتوانسته اند خدشه ای در این مسیله وارد کنند و جوّ جامعه را به دست بگیرند. شاید یکی از علل شکست ان ها این باشد که این اصل جزء فرهنگ شیعه است و اصولاً امری ارتکازی و رایج در جامعه شیعه است و همه مردم می دانند که باید به دستور مجتهد جامع الشرایط عمل شود.

اما حالا که  الحمدلله  تلاش دشمنان انقلاب در این جهت به جایی نرسید، ان ها باید راه جانشینی هم برای این در نظر داشته باشند. سناریوی دوم ان ها این است که اگر نتوانستند اصل نظریه ولایت فقیه را سرکوب کنند، در مصداق ان تشکیک نمایند و پس از ان سعی کنند مصداقی که کمابیش به فکر خودشان نزدیک تر باشد سرکار بیاورند. اجرای این حیله شیطانی را هم با راه کارهایی که همه ما کمابیش با ان اشنا هستیم، از همان اوایل شروع کردند و این کار مسیله تازه ای نیست. ان ها این شبهه را مطرح کردند که ولایت فقیه هم باید مدت معینی داشته باشد مثل ریاست جمهوری که چهار ساله است یا بعضی پست های دیگر که پنج ساله یا هشت ساله است. کسانی که این شبهه را طرح کردند برای اثبات گفته خود ادعا کردند هر کس قدرتی به دستش امد و مدت طولانی در این قدرت ثابت ماند، قدرت او را به فساد می کشاند؛ حتی کسانی هم که برای احراز پستی صالح باشند بهتر است مدت محدودی متصدی ان پست باشند؛ چون ممکن است حتی اگر خود ان ها هم سالم باقی بمانند، اطرافیانشان سوء استفاده کنند. پس بهتر است مدت تسلط حاکم محدود باشد تا فساد پیش نیاید. این حیله یکی از همان حلقه های زنجیر است که عرض کردم. گاهی از قران هم دلیل می اورند که (وَ ما جَعَلْنا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِک الْخُلْد)؛[1] هر کس که می خواهد برای این پست کاندیدا شود، ابدی نیست و سرانجام فرد دیگری خواهد امد.

حلقه دیگر این است که گفتند خوب است مردم مستقیماً ولی فقیه را انتخاب کنند؛ همان طور که نمایندگان مجلس و رییس جمهور را انتخاب می کنند. مردم باید رای بدهند که چه کسی ولی فقیه باشد. چرا؟ به این بهانه که این روش به دمکراسی نزدیک تر است، و اگر مردم به طور مستقیم رای بدهند و کسی را انتخاب کنند، به فکر مردم بیشتر احترام گذاشته شده و حکومت مردمی تر و دمکرات ماب تر است. ولی انگیزه ان ها از طرح این مسیله چیست؟ انگیزه ان ها این است که اگر انتخاب رهبر مستقیماً از طرف مردم باشد، از راه های مختلف می شود به افکار مردم نفوذ کرد؛ هم چنان که گاهی در بعضی از کشورها مشاهده می شود کسانی برای احراز یک پست به پول، تبلیغات، وعده و وعید، راه انداختن کارناوال ها و چیزهای دیگر متوسل می شوند؛ چنین عواملی به هرحال تاثیرگذار است. کشور ما هم در گذشته کم و بیش این تجربه ها را داشته؛ است؛ انشاءالله که بعداً نداشته باشد.

با تبلیغات و با عوامل شناخته شده دیگر که دنیای غرب، دو سه قرن ان ها را تجربه کرده، در انتخابات یک مرحله ای و مستقیم می شود رای ساخت، ولی اگر انتخابات چند مرحله ای، غیرمستقیم و به گونه ای باشد که انگیزه ای برای انتخاب شخص معینی نباشد و کسانی که انتخاب می شوند، ازادی فکر و احساس مسیولیت شرعی بیشتری داشته باشند، در این صورت خطا کم تر می شود، و کم تر می شود در ان نفوذ کرد. وقتی بنا باشد صد نفر در یک کشور انتخاب شوند، نمی توان نتیجه را کنترل کرد و مشخص نمود که این صد نفر چه کسانی باشند. این که دشمنان سعی می کنند انتخابات چند مرحله ای نباشد برای این است. می گویند مگر حکومت تان مردمی نیست، دمکراسی اسلامی نیست؟ دمکراسی یعنی این که مردم رای بدهند، پس بگذارید خود مردم رای بدهند. چرا اول می ایید خبرگان را انتخاب می کنید تا بعد خبرگان بیایند رهبر تعیین کنند؟ بگذارید مردم خود بیایند انتخاب کنند. این حیله ای است برای این که بتوانند در ان منتخب نفوذ کنند، و کسی را سرکار بیاورند که اندکی به تمایلات ان ها نزدیک تر باشد و موید فکر ان ها باشد.

ما در این سال های بعد از انقلاب، انتخابات زیادی داشته ایم. شما در طول این سال ها، صادقانه نظر کنید، چه کسانی در مقابل تهدیدهای دشمن و تطمیع های انان توانستند کاملاً استقامت کنند و به هیچ وجه تحت تاثیر افکار دشمنان واقع نشدند. شما دیدید در زمان حیات امام (رضوان الله علیه) تصمیم گیرنده شخص ایشان بود. گاهی همه نزدیکان امام با مسیله ای مخالف بودند، ولی همین که امام می فرمود باید این گونه شود، دیگر همه سکوت می کردند، وگرنه اگر بنا بود از اقایان دیگر رای گیری شود، مسیله به گونه ای دیگر می شد. بعد از امام هم خدا مقدر فرمود کسی امد که نسخه بدل امام بود. موارد فراوانی بوده که تقریباً همه سیاستمداران کشور، که بسیاری از ان ها سوابق انقلابی خوبی هم داشتند، در مقابل تهدیدها و تطمیع های دشمن کوتاه امدند، و تنها کسی که مقاومت کرد، شخص رهبر بود و نتیجتاً هم معلوم شد که حق با ایشان است. مواردی پیش امد که همان کسانی که شجاعت ها داشتند، فداکاری ها داشتند، دلاوری ها داشتند، در یک مواردی احساس ضعف کردند، و اگر بنا بود این گونه افراد رهبر می شدند، تاکنون چندباره فاتحه اسلام خوانده شده بود. مثلاً وقتی می گفتند نیروگاه هسته ای بوشهر را منفجر می کنیم، دلش می لرزید، احساس خطر می کرد، و می گفت مسایلی در کار است که شماها نمی دانید. اما رهبری دلش مثل کوه است، انگار که روح امام در کالبد او دمیده شده است.

دشمنان خیلی خوب می دانند از کجا باید شروع کنند و چه کار کنند که به گمان خودشان به نتیجه برسد، پس خوب طراحی می کنند، اما غافلند از این که دست دیگری هم در کار است که نمی گذارد نقشه هایشان درست پیاده شود، و عواملی وجود دارد که نمی توانند پیش بینی کنند. شما کسی را سراغ دارید که در این انتخابات اخیر حدس زده باشد که چه کسی بناست انتخاب بشود؟ من با شخصیت های مهمی صحبت کردم، ان ها گفتند: ما هیچ امیدی نداشتیم که ایشان انتخاب شود. براساس حساب های ظاهری هم، ما هیچ عاملی برای انتخاب شدن ایشان سراغ نداریم. کسانی احساس مسیولیت کردند که ما هیچ گمان نمی کردیم در این وادی قدم بگذارند. ما همه طلبه هستیم، وضع زندگی خودمان را می دانیم، اگر صد تومان به شهریه مان افزوده شود در زندگی ما اثر دارد. من طلبه ای را سراغ دارم که یک میلیون تومان قرض کرد تا برای این انتخابات خرج کند و هنوز هم بدهکار است. چه عاملی باعث می شود که او چنین کاری را انجام دهد؟ هم لباسی یا هم صنفی بودن، و چیزهای دیگر که کم و بیش جاذبه هایی دارد، هیچکدام مطرح نبود؛ اما دل ها یک دفعه متوجه نقطه ای شد که کسی باور نمی کرد. چه عواملی وجود داشت؟

چه خرج هایی که برای تبلیغات دیگران نشد، چه زمینه های اجتماعی که وجود داشت، در نهادهای مختلف کشور، در وزارتخانه ها، در ادارات، در نهادها چه زمینه هایی برای گرایش به دیگران بود، چه قدرت هایی در اختیارشان بود، حتی بعضی از افراد خودشان اعتراف کردند که اعتماد ما به عوامل خارجی بود، و مطمین بودیم که کمک های خارجی نمی گذارد شکست بخوریم. اما تقدیر به گونه ای دیگر رقم خورد. ان وقتی که مردم خالصانه به سوی خدا بروند، خالصانه از خدا کمک بخواهند، خدا هم می داند چه کند: (اِذْ تسْتَغِیثُونَ رَبکمْ فَاسْتَجابَ لَکم)[2]. شرط این است که استغاثه باشد؛ تا ما متکی به این قدرت، به ان قدرت، به این عامل و ان عامل ظاهری و... هستیم، به همین عوامل واگذار می شویم. خداوند در حدیث قدسی می فرماید: (و عزّتی و جلالی و ارتفاعی علی عرشی، لاقطّعنّ امل کل مومّل غیری بالیاس).[3] وقتی امید به غیر خدا باشد به جایی نمی رسیم؛ اما وقتی امید از همه جا قطع شد، دست ها به طرف خدا بلند شد، خدا هم کمک می کند.

در این مدت چقدر نذر، زیارت عاشورا، زیارت جامعه، اطعام، نماز جعفر، و انواع عبادات ها شد؟ ما در شهر خودمان سراغ داریم. چه وقت برای انتخابات چنین کارهایی انجام می گرفت؟ تا ان جایی که بنده یادم هست در این 27 سال که از انقلاب اسلامی گذشته، برای هیچ انتخاباتی این همه مردم نذر و نیاز نکردند، ان هم مردم مستضعف. ان هایی که این نتیجه را نتوانستند پیش بینی کنند، همانانند که اصل انقلاب را نمی توانستند پیش بینی کنند. به هر حال، قراردادهای تنظیم شده و منتظر امضاء با شرکت های نفتی و جاهای دیگر به هم خورد، و ان کسی که خدا مقدر کرده بود انتخاب شد. ولی دشمن دست از فعالیت نکشیده و نخواهد کشید.

دراین میان ما باید چه کنیم؟ قران عاملی را برای شکست دشمنان اسلام معرفی می کند: (ذلک باَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَفْقَهُون)؛[4] به خصوص درباره منافقین می فرماید این ها که شکست خوردند و این ها که ذلیل شدند به خاطر این است که فهم صحیحی نداشتند، درست نمی توانستند مسیله را درک کنند. در مقابل از مومنین در بسیاری موارد تعریف می کند و عامل پیروزی انان را همین درک صحیح از مسایل می شمارد. بر ما است که چشم مان را نبندیم و در مقابل، این تجربیات (همین تجربیات بعد از انقلاب که خودمان دیدیم) را بررسی کنیم و پند بگیریم: (اِنَّ فِی ذلِک لَعِبْرَه لِاُولِی الْاَبْصار)؛[5] خدا را بهتر بشناسیم، سنت های خدا را در تدبیر انسان و جوامع، بهتر درک کنیم. خیال نکنیم همه چیز براساس همین اسباب عادی و جریانات طبیعی اداره می شود. البته ابی الله ان یجری الامور الا باسبابها؛ اما اسباب منحصر به اسباب عادی نیست. نزول ملایکه هم یکی از اسباب است. اول خدا را بهتر بشناسیم، ایمان و یقین داشته باشیم به اینکه اگر کسانی خدا را یاری کنند، خدا ان ها را یاری خواهد کرد: (اِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکم)؛[6] خیال نکنید این ها تعارف است، این حقیقت است. ایات قرانی شعارهای انسان گونه ما نیست، این ها مبتنی بر یک حقایق عمیق الهی، ثابت، و لایتغیر است: (سُنَّه اللَّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْل)[7].

همان طور که ذکر شد، یکی از وظایف قطعی ما این است که مطلب را خوب بفهمیم و نسبت به ان بی تفاوت نباشیم. وقتی فهمیدیم دشمن چه حیله هایی دارد باید در مقابلش موضع گیری کنیم. ان ها با این همه اصرار نقشه های شوم شان را دنبال می کنند؛ ما با خونسردی و بی تفاوتی از کنارش نگذریم، زیرا پرداختن به این مسایل شکر نعمت خدا و انجام وظیفه است. نکته سومی که ما باید کاملاً به ان توجه داشته باشیم درک راه هایی است که موجب دریافت رحمت الهی می شود. باید شرایطی که موجب نزول برکات خدا می شود را بشناسیم و راه هایی که دشمن می خواهد در ما نفوذ پیدا کند و اهداف شوم خودش را محقق کند را نیز بشناسیم و در مقابلش موضع صحیح بگیریم. اگر کسانی در چنین موقعیتی درصدد برامدند که این مسایل را بررسی کنند، این نشانه اگاهی، وظیفه شناسی، و قدردانی از نعمت های خدا است، به شرطی که تداوم پیدا کند..ان شاءالله دشمن مثل گذشته ناامید شود و پیروزی نهایی از ان اسلام و مسلمین باشد. والسلام علیکم و رحمه الله

پی نوشت ها:

[1] انبیاء ،34.

[2] انفال، 9.

[3] بحارالانوار، ج 68، ص 154، باب 63.

[4] حشر، 13.

[5] ال عمران، 13.

[6] محمد، 7.

[7] احزاب، 62.

منبع: حوزه نت
 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.