ماجرای استخاره مؤسس «مدرسه حجتیه» در آخرین لحظات عمر
بیست و سوم جمادی الاول سالروز رحلت آیت الله سید محمدحجت کوهکمرهای در سال 1372 هجری قمری است، وی پس از آیت الله بروجردی، اولین مرجع عالم تشیع بود که میلیون ها نفوس شیعه از ایشان تقلید می کردند.
آیت الله کوهکمرهای سال 1310 هجری قمری در تبریز متولد شد، پدر و نیاکان او همه از سادات اصیل و شریف روستای کوه کمره بوده اند، نخستین مکتب درسی و محفل تربیتی سید محمدحجت، محضر پر صفا و معنویت پدرش بود، او در زادگاه خویش به جهت ذکاوت و هوش سرشار توانست در زمانی کوتاه، علاوه بر ادبیات معمول و مقدمات فقه و اصول با علوم عقلی و ریاضیات نیز آشنا شود، وی علاوه بر این علوم در علم طب نیز که به طب قدیم مشهور بود، وارد شد و آن را فرا گرفت و همچنین با علم فیزیک و شیمی نیز در همان دوران جوانی آشنا شد.
در سال 1330 در 20 سالگی راهی حوزه علمیه نجف شد و در آن دیار از محضر اساتیدی همچون آیات سید محمد کاظم یزدی(صاحب عروه)، سیدابوتراب خوانساری، سید شریعت اصفهانی، میرزا حسین نائینی، سید ضیاء الدین عراقی فیض برد و اجازه های اجتهاد و نقل روایت را اخذ کرد، مدت اقامت آیت الله کوهکمرهای در حوزه علمیه نجف 20 سال طول کشید تا اینکه در سال 1349 به خاطر بیماری و ناراحتی های جسمی به ایران بازگشت.
آیتالله حجت در همان سال به قم رفت و تدریس خود در این حوزه را آغاز کرد، آیتالله حائری از همان ابتدای اقامت وی در قم، با ایشان نسبت بسیار نزدیکی برقرار کرد، به گونه ای که در عین تدریس حوزه به عنوان یکی از مشاوران آیت الله حائری محسوب شد.
وی پس از قرار گرفتن در رأس حوزه در کنار سامان دادن به وضع معیشتی طلاب برای اسکان و فراهم ساختن زمینه های رشد و تحصیل آنان تلاش کرد و مدرسه حجتیه او به وسعت 13 هزار متر مربع با 126 حجره و با مدرس ها و مسجد ساخته شد، در همین راستا بود، آیت الله حجت در کنار این مدرسه کتابخانه ای نیز تأسیس کرد که بیش از هزار جلد کتاب در زمینه های مختلف در آن وجود دارد، سرانجام آن سید ربانی پس از عمری تلاش و مجاهدت مظلومانه در سال 1372 قمری دار فانی را وداع گفت و در مقابل مسجد حجتیه به خاک سپرده شد.
*ماجرای استخاره مؤسس مدرسه حجتیه در آخرین لحظات عمرش
در آخرین کسالتی که متوجه ایشان شد و در واقع با آن دار فانی را وداع گفت، همه اعضای خانواده و وکیل خود را احضار کرد و پس از حاضر شدن وصی خود، به آقای حاج سیداحمد زنجانی و بعضی فضلای دیگر فرمود: مُهر مرا بشکن!
آقایان گفتند: برای چه؟!
فرمود: برای اینکه بعد از من، کسی از این مهر استفاده نکند.
گفتند: چرا حالا؟!
فرمود: من از این کسالت خوب نخواهم شد و سپس اصرار کردند که باید مهر را بشکنید.
حاضران زیر بار نمی رفتند تا اینکه ایشان قرآنی خواسته و استخاره برای این کار کردند، همه منتظر بودند که آیه وعده بهبودی ایشان بیاید، اما دیدند تا آقا قرآن را گشود و به اول صفحه آن نگاه کرد، با وجد و نشاط فراوان گفت: «له دعوة الحق» و سپس قرآن را به دست آن ها داد و همه حاضران دیدند که آیه فوق آمده است.
و عجیبتر اینکه بعد از مدتی دیدند که آثار بیماری در او شدیدتر شد و پس از قرائت زیارت عاشورای امام حسین(ع) با رویی متبسم دار فانی را وداع گفت.
منبع: فارس
افزودن دیدگاه جدید