آداب و خصوصیات خطابه موثر
به گزارش خبرنگار بلاغ،یکی از آفات منابر ما این است که از مستمعین تقاضا نمیکنیم که از ما انتقاد کنند، در این شرایط فکر میکنیم که همه خوششان آمد؛درحالی که باید از مستمع تقاضا کنیم که عیب ما را به ما هدیه کند و بصورت خصوصی عیوب منبر را به ما تذکر دهد.
گفت وگو با خطیب پیشکسوت حجت الاسلام والمسلمین محمد باقر شریعت نیا سبزواری که به بررسی آداب وخصوصیات یک خطابه موثر پرداخته است.
با تشکر از استاد ارجمند که فرصتی را در اختیار خبرگزاری حوزه قرار دادید تا از تجربیات ارزشمندتان در عرصه خطابه و تبلیغ بهره ببریم؟بفرمایید یک خطابه مؤثر دارای چه خصوصیاتی است؟
بنده چهار کتاب در زمینه سخنوری نوشتهام که عبارتاند از «خطبه و خطابه در اسلام»؛ «درباره سخن و سخنوری» که هر دو را دفتر تبلیغات چاپ کرده است و کتاب دیگرم تحت عنوان «اصول و مبانی تبلیغ و سخنوری» منتشر شده است و دیگر اثر من در این زمینه کتاب «مناظره در اسلام» است که قسمتی از آن درباره فن خطابه است.در مشخصات اسلوب خطابی میتوان به چند مسأله توجه کرد
* اطناب مطلوب است، نه ایجاز و نه تطویل
اطناب به این معنی است که در سخنرانی نمیتوانیم تلگرافی صحبت کنیم و باید مطلب را باز کنیم و پرورش بدهیم و لذا ایجاز در سخنوری مطلوب نیست، چنانچه تطویل هم مناسب نیست. وقتی مطلبی را باز کردیم، دیگر ادامه دادن آن مطلوب نیست. بین ایجاز و تطویل، سدی به نام اطناب است.
* وضوح معنا و عبارات
مطلبی که خطیب در منبر مطرح میکند باید مطابق با فهم و درک مستمع باشد و درک مطلب برای مستمعین مشکل نباشد. به عنوان مثال اگر من درباره جبر و اختیار بخواهم صحبت کنیم به صورت کلامی بحث را تبیین کنم درک آن برای مستمع، مشکل است ولی اگر به صورت ساده آنرا مطرح کنم درک آن برای مخاطب آسان است همچنین عباراتی را که مطرح میکنم نباید از عبارات مبتذل و پیش پا افتاده مانند آنچه در گفتگوهای معمولی است باشد؛ همچنین نباید از نظر ادبی به حدی بالا باشد که از فهم مستمع بیرون باشد. در عین حال باید زیبا صحبت کنیم و عبارات شیوا به کار ببریم. فصاحت و بلاغت اقتضا میکند که الفاظ ما با ذهن مستمع آشنا باشد و الفتی داشته باشد که آن را درک کنند در عین حال زیبا صحبت کنیم، به عنوان مثال میگوییم: «خوبیها را بگیرید و بدیها را بریزید»، این مطلب در عین زیبایی ساده است، یا بگوییم: «از نظر علمی بشر به حدی ترقی کرده است که یک پا را به سفینه فضایی بسته است و از نظر اخلاق به حدی منحط شده است که پای دیگرش را به گاری بسته است، که نتیجه آن دو شقه شدن انسان است»، این نوع جملات هم لطیف و فصیح است و هم مورد فهم مردم است.
* حسن مبدأ و حسن خاتمه
حسن منبر این است که مقدمه در جای خود باشد و ذی المقدمه به دنبال آن بیاید. باید به ذی المقدمه بال و پر داده بشود و از مقبولات استفاده شود، مقبولات یعنی آنچه که مورد قبول مردم است، مانند کلام بزرگان و آیات قرآن و احادیث صحیح، همچنین اشعار حکیمانه شعرای مقبول مانند حافظ و سعدی و مولوی، مورد استفاده قرار گیرد.
دلایل و براهین برای اثبات مدعا در جای خود استفاده شود. در پایان منبر هم نتیجه گیری کلی انجام بگیرد، بعد از اینها حسن خاتمه ای دلپذیر قرار داده شود، چه به عنوان گریز به مصیبت باشد که مناسب با موضوع باشد و انسان بدون تناسب روضه نخواند و یا اینکه بوسیله اشعاری که مضامین گذشته را تأیید میکند که گاهی با آواز همراه است، منبر خاتمه پیدا کند. پس حسن مبدأ و حسن خاتمه برای منبر لازم است.
گاهی برخی میوه فروشها و یا قصابها به قدری میوه یا گوشت خود را خوب میچینند که انسان لذت میبرد. در منبر نیز باید مطالب را زیبا بچینیم، با بیان سلیس و روان باید مسأله را مطرح کنیم؛ این موارد اسلوب خطابه است.
* شور انگیزی و تحریک احساسات [حجت الاسلام شریعت نیا سبزواری]
این کار بوسیله آیات عاطفی و یا روایات بدست آورده میشود.
به نظر حضرتعالی چه آفات و آسیبهای میتواند خطابه را تهدید کند؟
* رعایت نکردن فصاحت و بلاغت:
انسان باید فصاحت و بلاغت داشته باشد، فصاحت معلوم است که شامل الفاظ زیبا و کلام مسجع و مقفع است، اما بلاغت به این معناست که به مقتضای حال و مجلس و مستمع صحبت کنیم. این مسأله بسیار مهم است. چنانچه مادری فوت کرده است، انسان باید از مقام مادر صحبت کند، اگر پدری فوت کرده و این پدر بعنوان مثال معلم است، در مورد تعلیم و تربیت و مقام معلم از نظر اسلام صحبت کنیم؛ اگر فقیه است در مورد نقش فقه و فقاهت در اسلام صحبت کنیم و مناسبترین آیات را انتخاب کنیم، چنانچه پزشکی فوت کرده است، در مورد نقش طب و طبابت در اسلام و جامعه صحبت کنیم، در روایات ما یکی از ارکان هر شهر و تمدنی از یک طرف وجود فقیه است و از طرف دیگر وجود طبیب و پزشک است، البته شرط دیگر حاکم و زمامدار فرزانه و عادل است، این سه مسأله از ارکان تمدن اسلامی است.
* آسیب جدی سخنرانی
صحبت بدون تناسب، به معنای فقدان بلاغت است که از آسیبهای جدی سخنرانی است، مثل اینکه مادری فوت کرده است و من در مورد مرگ و امثال اینها صحبت کنم، در صورتی که مقام مادر، مقام معظمی است، شما ابتدا باید مادر را تکریم کنید و قلوب مردم را متوجه احترام و مقام مادر نموده و بعد راجع به مطلب مرگ صحبت کنید. مثلاً بگوییم چنانچه مادران در تربیت فرزندان کوشا باشند در پل صراط نشاط خاصی خواهند داشت، چرا که مرگ گردنههایی دارد که یکی از آنها گردنه تربیت است و از پدر و مادر راجع به تربیت فرزندانشان سؤال میکنند، شما از مرگ صحبت کردهاید، ولی مجلس متوجه فوت مادر است. یا اگر کارمند اداره چاپ از دنیا رفته است، منبری باید راجع به مسأله چاپ اطلاعات خوبی داشته باشد، که مثلاً گوتنبرگ صنعت چاپ را اختراع کرده است و چاپ چه میزان در رشد جوامع بشری تأثیر داشته است، یا اگر کشاورزی فوت کرده است راجع به جایگاه کشاورز از نگاه روایات صحبت کنیم که در این زمینه روایات فراوانی هم داریم ما روایت بسیاری راجع به کشاورز داریم مانند حدیث امام صادق علیه السلام که میفرماید: «الزَّارِعُونَ کنُوزُ الْأَنَامِ یزْرَعُونَ طَیباً أَخْرَجَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُمْ یوْمَ الْقِیامَةِ أَحْسَنُ النَّاسِ مَقَاماً وَ أَقْرَبُهُمْ مَنْزِلَةً یدْعَوْنَ الْمُبَارَکینَ.»[1] کشاورزان گنجهای خداوند در زمین هستند... و حدیث «وَ مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِیاً إِلَّا کانَ زَارِعاً إِلَّا إِدْرِیسَ فَإِنَّهُ کانَ خَیاطا»[2] بنابر این ما باید ببینیم فوت کننده کیست، اگر تاجر بود ما راجع به تجارت و تاجر خوب صحبت کنیم و در اواخر صحبت اشاره به مرگ کنیم. انسان باید در مورد مشاغل مختلف اطلاعات داشته باشد، بنده دفتری بر طبق حروف الفبا دارم و در موارد گوناگون اطلاعات خود را آنجا یادداشت میکنم، آقایان اهل منبر و خطابه باید چنین تجهیزاتی داشته باشند و در اوقات فراغت در مورد تمام مشاغل و حرف تحقیق کنند؛ لذا اگر کسی برخلاف بلاغت صحبت کند و یا در مجلس فاتحه در باره مطلب خالی از موضوع و متوفی صحبت کند، مطمئن باشد که مستمع گوش نمیدهد و در دل خود شما را به بد سلیقگی متهم میکند.
* اطاله کلام و طولانی کردن منبر
از دیگر آفات منبر اطاله کلام و طولانی کردن منبر است، در ابتدای کلام این مطلب را ذکر کردم، گاهی افراد از پای منبر یکی یکی بلند میشوند و میروند و منبری توجه نمیکند که مردم را خسته کرده است، مرحوم آقای فلسفی به مردم نگاه میکرد و تا میدید که مردم خسته شدهاند فوراً ایجاد تنوع میکردو منبر را تمام میکرد، اینگونه گمان نکنند که حتماً باید نیم ساعت صحبت کنند، گاهی کمتر هم کفایت میکند، بسیاری از افراد در مجالس ختم به صرف اجبار و احترام آمدهاند، اما در ماه رمضان که مردم فقط برای شنیدن منبر میآیند و کاری هم ندارند و افطار کردهاند، یا بعد از ظهر است و خوابیدهاند و آمد اند شما یک ساعت صحبت کنید، ولی در مجالس مختلف باید مقتضای حال رعایت شود، بنابر این صرف به مناسبت صحبت کردن هم مطلوب نیست و مطلب باید نو و تازه باشد، اگر مطلب برای شما تازه بود برای دیگران هم تازه است، برخی احادیث کمتر مطرح شدهاند و مردم فراموش کردهاند اشکالی ندارند که آنها ایراد شود و اشعار هم باید اشعاری معقول و مطابق با نصوص و روایات باشد، مگر زبان حال باشد، در ذکر مصیبت هم برخی افراد طوری دروغ میگویند که افراد تا میخواهند گریه کنند به خاطر دروغ روضه خوان، دیگر نمیتوانند گریه کنند.
یکی از آفات منابر ما این است که از مستمعین تقاضا نمیکنیم که از ما انتقاد کنند، در این شرایط فکر میکنیم که همه خوششان آمد؛ از مستمع تقاضا میکنم که عیب من را به من هدیه کند و بصورت خصوصی عیوب منبر شما را به شما تذکر دهد چون بسیاری از مسائل را انسان متوجه نمیشود.
در منبر از قرآن و روایات چقدر استفاده کنیم؟
قرآن در موضوعات مختلف آیات متعددی دارد، یکی از آقایان منبری دائماً حدیث میخواند، به ایشان عرض کردم هر مطلبی که مورد نظر شماست، بفرمایید تا آیه آن را به شما بدهم، چنانچه امام صادق علیه السلام فرمود: هر چه به شما میگویم آیه آن را از من طلب کنید[3]، فیه تبیان کل شیء، در قرآن کریم همه چیز بصورت مستقیم یا با اشاره یا تفسیر وجود دارد. بنده معتقدم که نباید آیه قرآن را به عنوان تبرک بخوانیم، باید موضوع ما متخذ از آیه باشد، باید آیه را در میانه منبر برگردانیم و در مورد نکات آن تفاسیر ارائه بدهیم، در هر آیه ای چند موضوع اتخاذ شده است که باید مطالعه بشود و نباید آیه رها شود و در میانه منبر مردم متوجه شوند که موضوع شما قرآنی است و با روایاتی که ارائه میدهید مردم متوجه شوند که روایات برای تبیین قرآن آمده است. البته باید توجه داشت که روایتی که در منبر ذکر میشود صحیح باشد و با روایات دیگر یا قرآن کریم مخالف نباشد. متاسفانه برخی آقایان روایاتی را در منابر ذکر میکنند که حتی مخالف قرآن است.
در ارائه محتوای یک منبر چه نکاتی را مد نظر داشته باشیم؟
گاهی انسان با تناسب صحبت میکند اما محتوای صحبت او تکرار مکررات است و مطالب دستمالی شده ای را که همه بارها شنیدهاند ارائه میدهد. ما در هر زمینه ای باید مطلب نو داشته باشیم و الا اگر تکرار مکررات باشد، لا اقل متفکرین از پای منابر قهر میکنند و میگویند ما چیزی یاد نمیگیریم. مطلب تازه همیشه است لااقل تازههایی که مردم فراموش کردهاند را از درون کتابها باید بیرون بکشیم، بنده یک هفته به سوریه دعوت شدم و منبر میرفتم، بعد از اینکه صحبت کردم، فردی نزد بنده آمد که رئیس دانشگاه آزاد یکی از استانها بودند، نوعاً در جایی که کنار قبر مطهر حضرت رقیه بود، دائم مطالب عاطفی نقل میشد اما بنده در مورد عبرت و بصیرت در قرآن صحبت کردم و این آیه را خواندم: «قَدْ جاءَکمْ بَصائِرُ مِنْ رَبِّکمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ عَمِی فعلیها وَ ما أَنَا عَلَیکمْ بِحَفیظ»[4] و یک هفته مطالب راجع به بصیرت مطرح کردم، ایشان میگفت: بنده ده سال است که پای منابر نمینشینم و قهر کردهام، چون آقایان دائم یا خوابهای آنچنانی نقل میکنند که هیچ اعتباری ندارد و یا مسائلی در منابر مطرح میکنند که مفید فایده نیست، من تعجب کردم که در کنار مرقد حضرت رقیه کسی راجع به عبرت در قرآن صحبت میکند، من برای زیارت آمده بودم، اما وقتی صحبت شما را شنیدم، پای منبر شما نشستم و از صحبت شما لذت بردم، چرا شما دیگران را ارشاد نمیکنید که این مسائل را مطرح کنند.
اهل منبر و تبلیغ در ماه مبارک رمضان به چه موضوعاتی بیشتر بپردازند؟
در ماه مبارک رمضان به تناسب لااقل چند روز درباره عظمت ماه مبارک رمضان و تاریخچه پدید آمدن روزه در اسلام و اینکه این عبادت بزرگ مخصوص همه امتها و همه پیامبران است و فقط مخصوص ما نیست بلکه یک عبادت قهرمانانه گسترده در همه امتهای پیشین است پرداخته شود همچنین از آنجایی که قرآن نتیجه روزه را تقوای دانسته است مناسب است که راجع به تقوا نیز مطالبی بیان شود که مثلاً تقوا چیست و چگونه تقوا به دست میآید، چگونه باید تقوا را ایجاد کنیم و چگونه آن را حفظ کنیم، راجع به تقوای فردی، اجتماعی، تقوای سیاسی و اقتصادی نیز میتوان صحبت کرد، در تقوای اقتصادی میتوان به مباحث خمس و زکات اشاره نمود و اینکه انسان باید قناعت کند، از اسراف و تبذیر خود را حفظ کند، و...
سخن پایانی حضرتعالی؟
یکی از سبکهای اسلوب خطابه تفنید است. تفنید به معنای مناقشه در آراء است، بعنوان مثال هندوها میگویند تمام سعادت در ریاضات است، ما میگوییم خیر، ریاضات باید مشروع باشند، ما نباید به بدن خودمان لطمه بزنیم، ما نباید چهل روز به یک بادامی بسازیم، بنابر این همه اینها قابل تحلیل است، تفنید یعنی اگر آرائی را که صحبت میکنید آرائ خلافی باشد مناقشه کنید وگر نه بحث خود را ادامه میدهید، بنابر این انسان باید این سبک اسلوب را در خطابه رعایت کند.
آقای فلسفی یکی از معیارهای خوب منبریها بودند، من یادم است که درباره حضرت میرداماد صحبت کردند در مورد آقای بروجردی صحبت کردند و به قدری مناسب صحبت کرد که یک ساعت صحبت کرد و کسی سرش را برنگرداند و همه توجه داشتند، خیلی مناسب صحبت میکردند، حتی راجع به یک چاپخانه چی که از دنیا رفته بود در مورد صنعت چاپ صحبت کرد و غوغا کرد، در مورد حکومتهایی هم که بستگان او از دنیا میرفتند ایشان به قدری با تناسب صحبت میکرد که تمام افراد مجذوب میشدند، ما باید از بزرگانمان یاد بگیریم، شنیدهام مرحوم آقای اشراقی مناسب صحبت میکردهاند، حضرت آیت الله وحید در کویت که منبر میرفتند بسیار متناسب صحبت میکردند، مرحوم تربتی هم بودند که ما پای منبر ایشان بودیم متناسب صحبت میکردند و بسیاری از بزرگان ما در شهرستانها و جاهای دیگر بودند ولی الان متأسفانه برخی از آقایان منبری بدون توجه صحبت میکنند و مطالبی را میگویند که هیچ مناسبتی با مجلس ندارد.
پی نوشت ها:
[1] - کافی (ط - الإسلامیة)، ج5، ص: 261
[2] - عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، ج3، ص: 204
[3] -
[4] - انعام؛ 104
افزودن دیدگاه جدید