رفتن به محتوای اصلی
رحلت واعظ و خطيب شهير "شيخ مرتضي انصاري قمي" (1353ش) - 27 مرداد

زندگی نامه واعظ شهیر شیخ مرتضی انصاری قمی(ره)

تاریخ انتشار:
مرحوم آیه الله بروجردی در باره ایشان می فرمود: زبان انصاری و قلم سیدشرف الدین، هر دو خدمتگزار واقعی اسلام اند.
 شیخ مرتضی انصاری قمی

شیخ المحدثین، مرحوم حجه الاسلام والمسلمین حاج شیخ مرتضی انصاری قمی، یکی از مبلغین نستوه دین به شمار می رفت.

مرحوم آیه الله بروجردی در باره ایشان می فرمود:

زبان انصاری و قلم سیدشرف الدین، هر دو خدمتگزار واقعی اسلام اند. (1)

ولادت

ایشان، در سال 1321 یا1323 ق در قم، در خانواده ای پرفضیلت که نسب شان به شیخ الطایفه جناب سعدبن عبدالله بن ابی خلف اشعری قمی، صحابی جلیل القدر حضرت امام حسن عسکری(ع) می رسدزاده شد. (2)

پدرش (3) «العبدالصالح العابد المتهجد» مرحوم آقا شیخ محمدحسین زاهد، یکی از عباد و زهاد پایین شهر قم و از معتمدین و ثقات حضرات آیات: آقاشیخ ابوالقاسم قمی و آقا شیخ مهدی حکمی قمی بوده است. وی و برادرش مرحوم حاج شیخ علی زاهد، در تابستان های سخت و گرم ماه رجب و شعبان را روزه گرفته و به ماه رمضان متصل می کردند و در دوره عمرشان کمتر اتفاق افتاد که نماز شبشان ترک شده باشد. آنان در امر به معروف و نهی از منکر بسیار کوشابودند و مرتکبین امور خلاف شرع را شخصا توبه می دادند. (4)

تحصیلات

مرحوم انصاری در اوان تاسیس حوزه علمیه قم در سال 1340 ق 1300 ش - به تحصیل علوم دینی روی آورد و مقدمات و ادبیات رانزد مرحوم علامه ادیب تهرانی و سطوح را نزد حضرات آیات: میرزامحمد همدانی و آخوند ملاعلی همدانی و حاج شیخ محمدعلی حائری قمی و آیه الله حاج سید محمدتقی خوانساری فرا گرفت و پس از آن در سال 1347 ق، به درس خارج فقه و اصول آیه الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری حاضر شد و به زودی در زمره یکی ازشاگردان مبرز وی در آمد. (5) او در همان زمان، سخت مورد توجه استادش قرار گرفته بود، داستان زیر گواهی بر این مدعا است:

پیش از آنکه معمم شود، روزی در تیمچه بزرگ بازار، بر فرازمنبر بود که مرحوم آیه الله حائری وارد مجلس شد و زمانی که منبر شیرین وی را مشاهده کرد، او را به نزد خود طلبیدند وفرمود: نام شما چیست و چرا تاکنون معمم نشده ای؟

مرحوم انصاری گفت: آقا! نام من شیخ مرتضی است و تاکنون درخودم اهلیت و صلاحیت معمم شدن را ندیده ام آیه الله حائری فرمود:

ان شاءالله که شیخ مرتضی انصاری بوده باشی (و از همان زمان نام خانوادگی اش در میان علما و مردم به «انصاری » معروف شد)، توبهترین کسی هستی که شایستگی عمامه نهادن را دارد. فردا من به حجره ات - در مدرسه فیضیه - می آیم و عمامه بر سرت می گذارم.

روز بعد که مردم و بازاریان و طلاب باخبر شده بودند که آقای حاج شیخ به مدرسه فیضیه برای عمامه گذاری بر سر شیخ مرتضی می رود همه به مدرسه فیضیه رفته بودند.

هجرت

وی از بنیان گذاران هجرت برای تبلیغ در ماه مبارک رمضان و ماه محرم به همراه دوستانش مرحوم آیه الله محقق داماد و آیه الله شیخ محمدرضا طبسی بود. آیه الله طبسی در مصاحبه اش با مجله «حوزه » شماره 34 می گوید:

دهه آخر صفر، من به ساوه رفتم و دوستان هم نقاط دیگر را برای امر تبلیغ انتخاب کردند. مثلا مرحوم آقای سید محمد داماد،آشتیان را انتخاب کردند و مرحوم آقای انصاری، یزد را انتخاب کردند.

مرحوم آقای انصاری، حسب الامر آیه الله حائری چندین سال برای اقامه جماعت و ترویج دین به قصبه گرکان -دو فرسخی آشتیان- رفت و مردم آن سامان را با مواعظ و خطابه های خود ارشاد کرد. (6)درحقیقت دین مردم گرکان و آشتیان، مرهون اقامت چندین ساله وی وزحمات بی دریغ و شبانه روزی اش بوده است.

تسلط و آگاهی بر روایات

استاد علامه مرحوم حجه الاسلام سید عبدالعزیز طباطبایی می فرمودند:

«آقای انصاری در این مدت نهایت بهره و استفاده را از اوقات خویش برد. هم نسلی متدین تربیت کرد و هم با مطالعه دقیق بحارالانوار، آن را از حفظ کرد و بر آن مسلط شد، او به اندازه ای در حدیث شناسی متبحر و چیره دست بود که هر حدیثی را ازاو می پرسیدند با ذکر دقیق منبع آن - که در چه جلد و چه بابی است- پاسخ می داد».

او پس از حدود 10 سال توقف در آن منطقه، به زادگاهش بازگشت وبه فعالیت های دینی پرداخت.

او خطیبی رشید و سخنوری فصیح و بلیغ و واعظی دلسوز برای جامعه بود. محبت و اخلاص وی به ائمه اطهار(علیهم السلام)- به حد کمال و راوی روایات و احادیث آنان بود. او مردی روان شناس بود واغلب مطالب روز را با احادیث و روایات تطبیق و تلفیق می کرد وبا شیرینی و ملاحتی که داشت آن ها را به جامعه تفهیم می کرد.

تخصص وی بیشتر در نشر احادیث و اخبار بود، مطلبی را که باآیه ای از قرآن عنوان می کرد در باره آن تا آخر منبر، ده ها حدیث و روایت می آورد و آن را با اشعار و امثال و حکایت های دلنشین می آمیخت...». (7) او حافظ بیش از سی هزار دیث بود (8) و از این گنجینه گرانبها، در منبرهایش به خوبی استفاده کرد.

آیه الله العظمی صافی گلپایگانی (دام ظله) می فرمودند:

در یک مجلس شمردم تا هفتاد حدیث در یک موضوع خواند.

آیه الله مشکینی در خطبه های نماز جمعه قم - 22 رجب 1418 ق فرمودند: زمانی که ما وارد قم شدیم، آقای انصاری بسیار مشهوربود. او در هر منبرش بیش از یک صد حدیث می خواند، من از صدا وسیما می خواهم نوارهای ایشان و امثال او را پیدا کنند و برای مردم پخش کنند. اینها به گردن مردم حق دارند. اینها بودند که دین مردم را حفظ کردند....

آیه الله سبحانی می فرمودند:

در یک شب اربعین، پای منبر او بودم. او چهل حدیث با لفظ اربعین خواند و همه را توضیح داد.

منبری گرانقدر و مفید

منبرش به قدری مفید و باارزش بود که همه - از عالی و دانی واز فقیه و مجتهد تا آدم های عادی - از منبرش استفاده می بردند ومنبر او را قدر می دانستند. نمونه ای را در این باره می آوریم:

سالی در کربلا، در منزل مرحوم آیه الله العظمی حاج آقا حسین قمی منبر می رفت. روزی سخنش به درازا کشید و ظهر نزدیک شد، ایشان خواست منبر را خاتمه دهد. آیه الله قمی فرمودند:

به بیانات خود ادامه دهید، امروز نماز نمی رویم.

و این امر از شخصی زاهد و متقی مانند مرحوم آیه الله قمی بسیارعجیب بود. یکی از شاگردان حوزه نجف می فرمود:

ایشان سالی در ماه مبارک رمضان، در نجف اشرف در مسجد شیخ انصاری به منبر می رفت. آیه الله العظمی خویی(ره) هم شب ها درمسجد خضرا درس می فرمود. ما به ایشان می گفتیم: آقا، درس را کمی زودتر تعطیل کنید تا به منبر آقای انصاری هم برسیم. ایشان پرسیدند:

مگر آقای انصاری در منبر چه می گوید که شما می خواهید از درس من کم کنید؟ گفتیم:

آقا! منبر ایشان گفتنی نیست، دیدنی است.

ایشان، شبی درس را زودتر تعطیل کرده و به مجلس آقای انصاری،حاضر شد و از کثرت نقل احادیث در شگفت آمد و فرمود:

آری! شما حق دارید. این مجلس خیلی قابل استفاده است.

و از آن روز به بعد، هر شب درس را کمی زودتر تعطیل می فرمود.

برکات معنوی و مادی موعظه های مرحوم انصاری قمی

او به هر جا قدم می گذارد منشا خیر و برکت می شد. چه بسیارگنهکارانی به محضر ایشان آمدند و توبه کردند و از کارهای زشتشان به یکباره دست کشیدند. او خود در این باره گفته بود:

زمانی در شبهای محرم، در تهران پس از نماز مغرب و عشا سه مجلس را اداره می کردم. طیب خان - رضایی - پیش من آمد و مرا برای مجلس بارفروشان میدان شوش دعوت کرد. عذر آوردم و گفتم:

طیب خان! من پس از نماز سه مجلس دارم و دیگر به مجلس شمانمی رسم. وانگهی ساعت از نیمه شب هم می گذرد. او گفت: آقای انصاری! ما ده بیست نفر بودیم که همه جور کارهای خلاف را انجام می دادیم و در اثر منبرهای پارسال شما از همه آن ها دست کشیدیم.

من شما را - چه دعوت ما را قبول کنی و چه قبول نکنی - می آیم ومی برم.

من هم قبول کردم و فکر می کردم که مجلسم بسیار خلوت است. امادیدم مجلس مالامال از جمعیت است و از بهترین مجالس من در تهران شد. مرحوم حجه الاسلام حاج شیخ محمدعلی انصاری می نویسد:

در زمان رضاخان سواد کوهی و پس از آن، رشت و بندر انزلی دراثر استیلای حزب توده، مرکز فحشا و منکرات بود و زن و مرد درانواع تمایلات نفسانی آزاد بودند. در چنین شرایط سختی عده ای ازمتدینین بندر به فکر افتاده و از مرحوم حاج شیخ مرتضی انصاری دعوت کردند که دو ماه محرم و صفر برای تبلیغ به آن شهر برود.

وی آن سال را بدان شهر رفت و تبلیغات دینی را آغاز کرد.

می گفت: دیدم نامه های زیادی نوشته می شود و از گرانی پول حمام شکایت دارند. در منبر پرسیدم: آقایان! گرانی پول حمام به من چه ربطی دارد؟

گفتند: آقا تا وقتی شما به این شهر نیامده بودید، غالب مردم نماز نمی خواندند و برای غسل به حمام نمی رفتند. اکنون مردم اهمیت نماز را یافته و نیازمند حمام و غسل هستند و حمام کم وگران است.

از این رو ایشان دو باب حمام ساختند و مساجد متروکه و مخروبه را تعمیر و آباد کردند و دو مسجد جدید نیز ساختند.

واقعه مدرسه فیضیه

پس از شکست خفت بار رژیم شاه در طرح انجمن های ایالتی و ولایتی،شاه به تصویب لوایح ششگانه و رفراندوم قلابی 6 بهمن 1341 روی آورد که این بار هم مراجع عالیقدر تقلید به همراه حضرت امام خمینی(ره)، به میدان آمدند و مردم مسلمان و غیور ایران برمخالفت و اعتراض بر علیه آن برانگیختند و موج تظاهرات واعتراضات در کشور به راه افتاد و به دنبال آن بسیاری از مساجدو درس های حوزه های علمیه به تعطیلی کشیده شد و روحانیون و علمابه زندان ها و سیاه چال ها روانه شدند و در پی آن، عید نوروز سال 1342، از سوی مراجع تقلید و علمای شهرستان ها روز عزا اعلام شد.

با حلول فروردین 1342، که همزمان با ایام شهادت رئیس مذهب شیعه امام جعفرصادق(ع) بود، رژیم شاه برای حمله به حوزه علمیه قم آماده شده بود. در آن روز، میدان آستانه و خیابان های اطراف حرم حضرت معصومه(س) مالامال از کماندوها و نیروهای ارتشی بود وکامیون های مملو از سربازان مسلح در خیابان های قم ترددمی کردند.

در قم یک حکومت نظامی اعلام نشده برقرار شده بود.

نویسنده کتاب بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی(ره) دراین باره می نویسد:

«... عصر روز جمعه دوم فروردین (25 شوال 1382 ق) به مناسبت سالروز شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع) از سوی مرحوم آیه الله العظمی گلپایگانی در مدرسه فیضیه، مجلس عزاداری برقرار بود.

ازدحام جمعیت -که تمام صحن حیاط، بالکن های طبقه دوم وشبستان های مدرسه آکنده از مردم بود بسیار زیاد و چشمگیر بود.

پس از سخنرانی حجه الاسلام حاج سیدمحمد آل طه، مرحوم آقای انصاری برفراز منبر قرار گرفت و درباره زندگی امام صادق(ع) و کوشش های دامنه دار آن حضرت در آگاه ساختن مردم به حقایق قرآن و مکتب تشیع و کار شکنی های شدید مخالفین و معاندین در مقابل آن حضرت داد سخن داد، آن گاه از حوزه علمیه قم به عنوان «دانشگاه امام صادق(ع)» و «سربازخانه امام زمان()ع » سخن به میان آورد ورشته سخن را به نقش آن حوزه در حفظ و حراست احکام اسلام واستقلال ایران کشانید که یکباره صدای پر مهیب صلوات در فضای مدرسه پیچید و سخن او را قطع کرد. او بی اعتنا به این صلوات بی مورد خواست به سخنان خود ادامه دهد که باردیگر صدای صلوات،او را از سخن گفتن باز داشت. در این هنگام آقای سیدرضا موسوی اردستانی -که نزدیک منبر نشسته بود- مرد نابکاری را دید که مرتب صلوات می فرستد، به او حمله کرد و مشت محکمی به دهان اوکوبید که یک باره صدها مشت از چپ و راست به سر و صورت آن سیدروحانی فرود آمد و او را به کلی گیج و از خود بی خود ساخت.

مردم که متوجه روی دادن حادثه ای درپای منبر شده بودند، از هرطرف سر می کشیدند تا ببینند چه خبر است؟ و برخی از جای خودبرخاسته می کوشیدند خود را به محل حادثه نزدیک کنند. ولی آقای انصاری که سخت کوشش داشت آرامش مجلس به هم نخورد، کوشید که باشوخی و بذله گویی جریان را به اصطلاح «ماست مالی » نماید ازاین رو مردم را دعوت به آرامش کرد و اظهار داشت:

«بنشینید، چیزی نیست، چند نفر پای منبر ما سر یک دانه سیگارکشمکش داشتند، تمام شد» و از آن جا که دریافت تمام افرادی که دور منبرش نشسته و با چشمان شرارت بار به او خیره شده اند، به گفته خودش عوضی هستند که برای برهم زدن مجلس و آشوبگری بدان جاآمده اند، لحن سخن خود را عوض کرد و با زبان نرم خواست آن دژخیمان وحشی را رام و آرام ساخته و از شرارت باز دارد، ازاین رو با لحنی ملایم اظهار داشت:

«ما که با کسی سرجنگ نداریم، مادر اینجا جمع شده ایم تا برای ششمین پیشوای شیعیان ذکر مصیبتی بکنیم و اگر حرفی می زنیم،سخنی می گوییم جز نصیحت مشفقانه منظوری نداریم، ما و ظیفه داریم خیر و صلاح ملک و ملت را...» که صدای صلوات باردیگرطنین افکند و یکی از آن ها از منبر بالا آمد تا بلندگو را ازجلو او بکشد، آقای انصاری هم یک پله پایین آمد و بلندگو را ازدست او کشید و فریاد برآورد:

«آی مردم! آی مسلمان هایی که از صدها فرسخ راه به این شهرمقدس آمده اید، به شهر و دیار خود که بازگشتید به همه برسانیدکه دیگر به روحانیت اجازه ذکر مصیبت برای رئیس مذهب جعفری هم نمی دهند...»

که باردیگر صدای صلوات رشته سخن را از کفش ربود. او که می دیدبه هیچ وجه نمی تواند سخن بگوید و اوضاع وخیم تر از آن است که فکر می کرد فورا سروته مطلب را هم آورد و از منبر پایین آمد ورفت کنار آیه الله گلپایگانی(ره) نشست » (9) ، اما در همین لحظه صدها کماندوی گارد با دستور سرهنگ مولوی به مردم و روحانیون حمله ور شدند و به قصد کشت، آنان را با سبعیت و درندگی هرچه تمام تر می زدند، حمله دژخیمان با شدت هرچه تمام تر تا پاسی ازشب ادامه داشت، در حین زد و خورد، بستگان آیه الله گلپایگانی وعده ای از طلاب خرم آبادی و دیگران، معظم له و آقای انصاری را به اتاق دوم مت شرقی مدرس می برند. کماندوها -که از منبرهای آقای حاج انصاری در صبح و عصر در مدرسه حجتیه و فیضیه، سخت عصبانی بودند و قصد کشتن او را داشتند- که متوجه شدند آیه الله گلپایگانی و آقای انصاری در آن اتاق هستند به آن جا حمله بردندو در و پنجره اتاق را درهم شکستند و خرد کردند و به دنبال آن وارد اتاق شدند و با محافظین که شمارشان بیش از پنجاه نفربود. به زد و خورد پرداختند...» (10).

پس از خروج آیه الله گلپایگانی و مردم و روحانیون از مدرسه فیضیه، آقای انصاری هم از طریق رودخانه متواری شد و تا مدت 40روز مخفیانه زندگی می کرد.

بناهای خیریه

مرحوم انصاری همت والایی در تشویق مردم به ایجاد بناهای خیریه داشت از نمونه های مشهود آن در قم، تعمیر مسجد امام حسن عسکری و مسجد جامع می باشد. او هر شب در مسجد امام به منبر می رفت ومردم را برای آبادی مسجد تشویق می کرد. پس از چند شب، به آجرپزها دستور داد تا هر شب چند ماشین آجر و قزاقی و نظامی درمدخل ورودی مسجد بریزند و در منبر گفت: هر کس وارد مسجد می شودیک دانه آجر با خود بیاورد و به این ترتیب شبی چند ماشین مصالح ساختمانی وارد مسجد می شد. یکی از محلات قم به نام کوچه حاج زینل، بدون مسجد بود. ایشان در منبر پرسید:

این کوچه را چه نام است؟ گفتند: کوچه حاج زینل.

ایشان پسران آن مرحوم را تشویق کرد و آنان مسجدی بزرگ ساختندکه اکنون هم برپا است.

نیز وی، زمانی در ماه مبارک رمضان در مسجد ارک تهران منبرمی رفت. کثرت جمعیت شرکت کننده به حدی بود که مسجد با تمام بزرگی اش کوچک می نمود. او در منبر گفت: این درست نیست که خانه خدا (مسجد ارک) کوچک باشد و خانه دولت - اداره رادیو - بزرگ باشد و با پرورش و پیگیری این موضوع و مکاتبات با نخست وزیری،موفق شد تا بخشی از حیاط اداره رادیو و تبلیغات را داخل مسجدارک کند.

مبارزه با مظاهر فساد

مرحوم حجه الاسلام انصاری، در مبارزه با فساد و منکرات بسیارمی کوشید و هر جا قدم می نهاد در اولین مرحله به تبلیغ علیه مظاهر گناه برمی خاست. و با تشویق مردم این مراکز را از بین می برد و یا بعضا به مراکز فرهنگی تبدیل می کرد.

داستانی را در این باره می آوریم:

در زمان متفقین (1321 ش) چند باب مغازه شراب فروشی، در خیابان حضرتی باز شده و اشاعه فساد می کردند. از طرفی هم بارندگی بسیار کم و خشکسالی سختی شد و اغلب زراعات مردم قم بی آب ماند.

مردم دو قریه محلات و نیماورد به پشتیبانی قدرت نخست وزیر وقت صدرالاشراف محلاتی - عهدنامه هزار ساله قم را نادیده انگاشته وآب رودخانه را به روی مردم قم بستند. فریاد مردم به گوش دولت- که نخست وزیرش مالک آن قرا بود- نرسید. زارعین به ستوه آمدندو ماشین هایی تهیه کردند و با چوب و چماق و تفنگ بر آن شدند تابه محلات رفته و سدها را بشکنند و آب را به طرف قم جاری کنند،بیم فتنه ای بزرگ و کشتاری بسیار می رفت. آقای انصاری در آن زمان بر فراز منبر، به آیات مبارکه سوره واقعه:

(افرایتم ما تحرثون اانتم تزرعونه ام نحن الزارعون افرایتم الماء الذی تشربون اانتم انزلتموه من المزن ام نحن المنزلون لو نشاء جعلناه اجاجا فلولا تشکرون). استناد کرده و پس از شرح و تفسیر آن ها فرمودند:

مردم چرا جماعت ها را به هم می زنید؟ اگر می خواهید انقلاب کنیدکه نتیجه بگیرید پس بریزید شراب فروشی ها را به هم بزنید که دراین شهر دینی و مذهبی، علیه قرآن و مقدسات مذهبی اشاعه منکرات نکنند. شما در این مغازه ها را ببندید، من از آسمان به شما آب می دهم، جنگ کردن لازم نیست.

صبح روز بعد جوانان و روحانیون و مردم، همه جمع شدند و بادامن های پر از سنگ و چوب به طرف مشروب فروشی ها روان شده، زدندو شکستند و سوختند و از آنجا به طرف شهر نو رفته و عمده فروشی مسکرات و خانه های فواحش را به آتش کشیدند.

شگفت آنکه در کنار مغازه های مشروب فروشی، یک دکان نجاری و یک مغازه لباس فروشی بود و با این که شعله های فروزان مشروبات الکلی به آسمان می رفت، اما به قدرت الهی به آن دو مغازه زیانی نیامد. عصر روز بعد، ابرهایی در آسمان پدیدار شد و باران شدیدبارید که در رودخانه سیل جاری شد و زراعات و باغات مشروب گردید. (11)

انتقاد از حکام جور

او هماره بر فراز منبر، از اوضاع بد اجتماع و اقتصاد و فرهنگ مملکت و کارهای دولت انتقاد می کرد و حقایق را می گفت، از این رو چندین بار به کلانتری احضار شد و پرونده برایش ساختند.

از جمله در یکی از سال ها، در ماه مبارک رمضان در مسجد ارک تهران منبر می رفت. در شب نوزدهم ماه که شب قدر بود، وزرای وقت در کاخ گلستان - مقابل مسجد - مجلس شب نشینی و زیبایی اندام تشکیل داده بودند - در آن شب، اشرف پهلوی جایزه 200 هزارتومانی را از آن خود کرد - روز بعد که مرحوم انصاری باخبر شد،از شدت خشم چشمانش سرخ و رنگش برافروخته شد و به منبر رفت ودودمان کثیف پهلوی را به باد انتقاد گرفت و گفت:

یک مشت فاحشه بی بند و بار از جان این ملت مسلمان چه می خواهند؟

شب قدر، شب ضربت خوردن امیرالمؤمنین، رجال دولت مشغول عیش ونوش و بدمستی اند؟

و تا پایان منبر با حرارتی هر چه تمام تر، در حالی که صدایش علاوه بر مسجد، به تمام خیابان های اطراف می رسید و جمعیت زیادی در مسجد و اطرافش اجتماع کرده بودند، این گونه سخن گفت. مجلس که تمام شد، پلیس انصاری را بازداشت کرده و به شهربانی بردند.که با اقدامات مرحوم آیه الله میرسیدمحمد بهبهانی، آزاد گردید.

تالیفات

از آن مرحوم، یازده دفتر پر برگ در تنظیم احادیث و آیات وروایات و اشعار باقی مانده، که یکی از آن ها تفسیر سوره والعصر- به طور کامل - می باشد.

وفات

سرانجام آن خطیب شهیر عالم اسلام، پس از عمری موعظت و ارشاد وپس از یک دوره بیماری در تاریخ چهارشنبه 27 مرداد ماه 1350 ش(26 جمادی الاول 1391 ق) (12) در 70 سالگی بدرود حیات گفت.

پیکر پاکش، صبح روز پنجشنبه 28 مرداد از مسجد رفعت به سوی حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه(س)، با حضور یکپارچه علما و روحانیون و قاطبه اصناف و اهالی قم تشییع و پس از نماز مرحوم آیه الله العظمی نجفی مرعشی بر آن، در مقابر اشعریین - قبرستان شیخان روبه روی مرقد جناب زکریا بن آدم اشعری به خاک سپرده و مراسم متعددی از سوی مراجع و بزرگان برای ایشان برگزار شد.

به هنگام تشییع جنازه اش، بازار قصد قم تعطیلی داشت اما چون روز 28 مرداد بود، شهربانی قم با اعزام پلیس به بازار و تهدیدبازاریان، آنان را مجبور به باز کردن مغازه ها و چراغانی کردند.

همچنین تشییع جنازه آن مرحوم، باعث شد تا مراسم جشن و رژه 28مرداد بر هم زده شود. و روز بعد برخی از متصدیان تشییع را به ساواک و شهربانی احضار و تحت بازجویی قرار دادند.

 

پی نوشت ها:

-----------------------

1. مجله معارف جعفری، سال دوازدهم (اسفند 1350/ محرم الحرام 1392 ق)، ص 291-292 نیز ببینید: مجله مکتب اسلام، ش 141 (مهرماه 1350)، ص 16، روزنامه کیهان مورخ 1 شهریور 1350، ص 3.

2. رجال قم، 158، گنجینه دانشمندان، ج 2، ص 340.

3. الذریعه، ج 26، ص 20.

4. مقدمه دیوان انصاری، ص 129، دایره المعارف تشیع، ج 2، ص 200.

5. گنجینه دانشمندان، ج 2، ص 340; رجال قم، ص 158; آثارالحجه،ج 2، ص 144; مجله معارف جعفری، ص 291; آینه دانشوران.

6. گنجینه دانشمندان، ج 2، ص 340; رجال قم، ص 158.

7. مقدمه دیوان انصاری، ص 138.

8. دایره المعارف تشیع، 2/200.

9. بررسی و تحلیلی از نهظت امام خمینی(ره)، سید حمید روحانی،ج 1، صص 339-337 .

10. نهضت روحانیون ایران، ج 3، صص 266-265; از فیضیه 42 تافیضیه 57، صص 79-78; خورشید آسمان فقاهت و مرجعیت، ص 85.

11. مقدمه دیوان انصاری، صص 131-133; آثار الحجه، ج 1، ص 121;قم از نظر اجتماعی و اقتصادی، ص 412.

12. میراث اسلامی ایران، ج 9، ص 402; (حوادث الایام)، روزنامه کیهان، اول شهریور 1350، ص 3.

 

منبع: پیام حوزه - پاییز 1378، شماره 23 - زندگی نامه واعظ شهیر شیخ مرتضی انصاری قمی

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.