سجاده خونین - محور دوم
محور دوم: امام و شهید مدنی
آیت اللّه مدنی، اطاعت از اوامر امام خمینی(ره) را همیشه برای خود و دیگران واجب و لازم می دانستند و علاقه خاصی به امام داشتند؛ امام امت نیز متقابلاً به ایشان علاقه ویژه ای داشتند؛ تا جایی که در جریانات همدان، حضرت امام به ایشان می نویسند: «شما سید العلماء الاعلامید» او را دست راست خود به حساب می آورند که، کنایه از شرافت و اهمیت ایشان است. یکی از شخصیت های آذربایجان به امام امت عرض می کنند: آیت اللّه مدنی با توجه به کسالتی که دارند، ملاحظه حال خود را نمی کنند و در بیست و چهار ساعت، فقط سه ساعت استراحت می کنند. امام فرمودند: اگر ما و مدنی استراحت کنیم چه کسی کارها را انجام می دهد؟ مدنی دست راست من است.(6) سخنان امام همیشه معیار دقیق و روشنی برای شناخت اشخاص و ویژگی های آنهاست. امام درباره خصوصیات ایشان فرمودند: شهید مدنی از چهره های کم نظیری بود که به حد وافر از علم و عمل و تقوی و تعهد و زهد و خودسازی برخوردار بود.
اطاعت بی چون و چرا از رهبر
آیت الله راستی کاشانی می فرماید:
می توان تعبیر کرد که شهید آیت اللّه مدنی، فدایی و فانی در امام بود. از سویی دیگر، ایشان بسیار مورد اعتماد امام بودند و امور حساسی که پیش می آمد، امام به ایشان واگذار می کرد.(7)
از نقطه نظر حجة الاسلام بروجردی (داماد شهید محراب): شهید مدنی با این جلالت علمی و کفایت و لیاقت شخصی، در مقابل امام راحل، کاملاً مطیع و دربست در اختیار ایشان بود. بلکه می توان گفت فانی در امام عزیز بود و بی نهایت به او عشق می ورزید، یکی از اقوام نقل می کرد، یک روز نشسته بودیم، شهید مدنی تلویزیون را روشن کردند؛ به محض اینکه تصویر حضرت امام(ره) در صفحه تلویزیون ظاهر شد، بی اختیار خم شدند و تصویر مبارک امام را بوسیدند.(8)
آیت الله ملکوتی نیز می گویند: دید شهید مدنی نسبت به امام در یک کلمه خلاصه می شود و آن اینکه او به تمام معنی فانی در امام بود؛ به نحوی که هیچگاه نظر خودش را مقدم بر نظر امام نمی دید و در تمام مراحل امام را در نظر داشت. شهید مدنی بارها فرمود: دینم به من می گوید باید امروز خودت را فراموش کنی و خود را زیرپای این مرد (امام خمینی) بگذاری تا یک قدم بالا بیاید و به دنبال ایشان حرکت کنی.
همچنین می فرمود: امام هر زمانی فرمانی بدهد باید بدون چون و چرا آن را اطاعت کنیم، حتی اگر به ضرر جانمان هم باشد و بارها دیده می شد به محض اینکه پیام امام به دست ایشان می رسید تمام کارها را تعطیل می کرد و دنبال آن چیزی که امام می فرمود حرکت می کرد به طوری که اطاعت از اوامر امام را واجب و لازم می دانستند و این خود نشانگر تواضع عمیق و ایمان راسخ ایشان بوده پس از به شهادت رسیدن آیت اللّه شهید قاضی طباطبایی توسط گروهک فرقان، امام خمینی(ره) باصدور فرمانی، شهید مدنی را به عنوان نماینده تام الاختیار خود و امام جمعه تبریز منصوب می نمایند.
نزدیکان شهید مدنی نقل می کنند: زمانی که به ایشان اطلاع دادند حضرت امام فرمانی به این مضمون صادر کرده اند که به تبریز بروید، ایشان شبانه عازم حرکت شدند و هرچه به ایشان اصرار کردیم که حداقل صبح حرکت نمایید، خطاب به ما فرمودند: اگر تا صبح زنده نمانم جواب خدا را در فردای قیامت چه بدهم؟».(9)
استفاده از درس اخلاق استاد
شهید مدنی از کلاس اخلاق علمی و عملی امام بهره فراوان برد و همین درس نیز باعث شد تا امام را در مقام عمل بالاتر و برتر از مرز علم بیابد و عشقش نسبت به ایشان فزونی یابد. او با داشتن چنین معلم اخلاقی، بیش از هرچیز به طهارت نفس و تقوا اهمیت می داد. و حتی پیروزی بر دشمنان و طاغوتیها را زمانی مفید و مؤثر می دانست که همراه با تقوا و اصلاح نفس باشد و با بیان گیرا و شیرین خود می گفت:
ما باید بدانیم وقتی می توانیم از این پیروزی استفاده ببریم که، اول نفسمان را اصلاح کرده باشیم، به این معنا که، اگر نفسمان اصلاح نشده باشد پیروزی به هر حدی برسد چاره دردهای ما نخواهد بود. همه طاغوتها را سرکوب کردن، وقتی به دردمان می خورد که در مملکت بدن خودمان حکومت الله مستقر شده و حکومت طاغوت ریشه کن شود.(10)
و این مرید و مراد به واقع در مملکت وجود خویش حکومت الله را مستقر کرده و عمری را در تهذیب نفس گذرانده بودند. آنچه می گفتند و به دیگران تعلیم می دادند، خود در صف مقدم عاملین آن بودند. و گرنه چگونه می توانستند در مقام معلم و مربی و اسوه برای دیگران، قرار گیرند و قلوب آنها را مالامال از محبت خود ساخته و به تسخیر خود در آورند. آنها مردان عمل بودند و تمام رفتار و کردار و گفتارشان حساب شده و دقیق بود و خدای را ناظر اعمال خود می دانستند. شهید مدنی می فرمود: «وقتی من مردم را به کار یا تظاهرات دعوت می کنم؛ باید اول خودم اقدام کنم و در پیشاپیش مردم باشم، تا اگر صدمه ای وارد شود، ابتدا متوجه خودم باشد».
آنها بواسطه اطاعت و عبودیت محض، قلوبشان حرم امن الهی گشته و سخنانشان رنگ خدایی گرفته و تا اعماق روح انسان نفوذ می کرد و آدمی را منقلب می ساخت. فضایل اخلاقی در وجودشان ریشه دوانده و تا پایان عمر آنها را همراهی می کرد و مراحل تثبیت خلق نیک و زدودن اخلاق زشت را پشت سر گذاشته بودند و با محاسبه مداوم نفس و مراقبت از خود، تا بدانجا رسیدند که تمام اعمال و رفتار و حرکات و سکناتشان در مدار رضایت الهی قرار گرفت.
ما از آن زندگی سراسر آموزنده، نکاتی را انتخاب کرده ایم تا ببینیم که این «از خود رستگان و به خدا رسیدگان» چگونه فرمایش مولای متقیان علی(ع) «کونوا دعاة الناس بغیر السنتکم؛ مردم را نه با گفتار بلکه با عملتان هدایت کنید» را جامه عمل پوشاندند و به بالاترین مدارج انسانی رسیدند.
منبع: پاسدار اسلام - شهریور ماه ۱۳۸۲ ، شماره ۲۶۱ - سجاده خونین
-----------------------------
پی نوشت:
6. هفته نامه شما، 20/6/76.
7. مصاحبه با حضرت آیة اللّه راستی کاشانی.
8. خاطراتی از حجة الاسلام بروجردی، یادواره شهید محراب، ص 182 و 183.
9. هفته نامه شما، 20/6/76.
10. هفته نامه شما، 20/6/76.
افزودن دیدگاه جدید