نگاهی به حافظ و شعرش
زلال وحی
چند نمونه از ابیات حافظ که از آیات قرآن الهام گرفته شده
«نشاط عیش و جوانی چو گل غنیمت دان
که حافظا نبود بر رسول غیر بلاغ»
اشاره به آیه: «وَ ما عَلَی الرَّسُولِ اِلّا الْبَلاغُ الْمُبینُ...؛ و بر پیامبر [خدا] جز ابلاغ آشکار [وظیفه ای] نیست.» (عنکبوت: 18)
«نظر کردن به درویشان منافی بزرگی نیست
سلیمان با چنان حشمت نظرها بود با مورش»
اشاره به آیات: «حَتّی اِذا اَتَوْا عَلی وادِ النَّمْلُ قالَتْ نَمْلَةٌ...؛ تا آن گاه به وادی مورچگان رسیدند، مورچه ای [به زبان خودش] گفت: ...» و «فَتَبَسَّمُ ضاحِکاً مِن قَوْلِها...؛ [سلیمان] از گفتار او دهان به خنده گشود و ...». (نمل: 18 و 19)
«ماه کنعانی من مسند مصر آن تو شد
وقت آن است که بدرود کنی زندان را»
اشاره به آیه: «وَ قالَ اَلْمَلِکُ ائْتُونی بِهِ اَسْتَخْلِصْهُ...؛ و پادشاه گفت: او را نزد من آرید تا وی را خلاص کنم». (یوسف: 54)
یک جرعه آفتاب
شعر حافظ و احادیث
«گر چه شیرین دهنان پادشهانند ولی
او سلیمان زمان ست که خاتم با اوست»
اشاره به روایتی از امام صادق(ع): «عصای موسی و انگشتر سلیمان در دست او [امام زمان] خواهد بود».[1]
«تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرین کار
که در برابر چشمی و غایب از نظری»
اشاره به روایتی از امام علی(ع): «هنگامی که امام غایب، از دیده ها پنهان شود و مردم از غیبت او از حد شرع بیرون روند، توده مردم خیال می کنند که حجت خدا از بین رفته و امامت باطل شده است. سوگند به خدای علی در چنین روزی «حجت خدا در میان آنهاست، در کوچه و بازار آنها گام برمی دارد و بر خانه های آنها وارد می شود...».[2]
«در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشه ای برون آی ای کوکبِ هدایت»
اشاره به روایت امام زین العابدین: «فتنه هایی چون امواج تاریک شب بر آنها هجوم می آورد که کسی از آنها رهایی نمی یابد، بجز افرادی که خداوند از آنها پیمان گرفته است، آنها شعله های هدایت و سرچشمه های دانش و فضیلت هستند، که خداوند آنها را از هر فتنه تاریک نجات می دهد.[3]
حافظ عارف
شناخت حافظ هنگامی میسر است که با فرهنگ حافظ آشنا باشیم و برای این آشنایی، نخست باید عرفان او را درک کنیم. برای شناخت حافظ دو راه بیشتر نداریم؛ یا اینکه تاریخِ حافظ را مطالعه کنیم، یعنی اینکه ببینیم تاریخْ، حافظ را چگونه معرفی می کند و مردم زمانش و شاعران و ادیبان معاصرش درباره او چه می گفتند و یا اینکه سراغ دیوانش برویم و در لابه لای غزلیاتش سرک بکشیم.
مرحوم دکتر معین نقل می کند: «هرگاه در مجلس درس شریف علامه گرگانی شعر خوانده می شد، می گفت: به عوض این تُرهات به فلسفه و حکمت بپردازید؛ اما چون شمس الدین محمد می رسید، از وی می پرسید: بر شما چه الهام شده؟ غزل خود را بخوانید. شاگردان علامه به وی اعتراض می کردند: این چه رازی است که ما را از سرودن شعر منع می کنید ولی به شنیدن شعر حافظ رغبت دارید؟ استاد در پاسخ می گفتند: شعر حافظ، همه الهامات و حدیث قدسی و لطایف حکمی و نکات قرآنی است». ملقب ساختن شمس الدین محمد با عنوان «لسان الغیب» نیز نشانه دیگری از تاریخ گذشته حافظ و تأییدی بر عرفانی بودن غزلیاتش است.
بررسی آثار حافظ در قالب غزلیات به خوبی نمایان گر روحیات و خلقیات ایشان است. غزلیات لسان الغیب، به گونه ای با قرآن و مفاهیم آن پیوند خورده که گاه برای درک ابیات، نیاز است سراغ تفاسیر قرآنی برویم و در آنان تأمل کنیم. وسعت معانی و مفاهیم در دیوان حافظ، علاقمندانش را با اقیانوسی از زیبایی ها مواجه می کند. خواجه چنان از خاک تا افلاک را به تصویر می کشد و چنان با سوز و گداز به سوی محبوب (ذات حق تعالی) می شتابد که کمتر کسی به خود اجازه می دهد به عرفانش شک کند و او را عارف نخواند. نظری عمیق بر ابیات این معجزه ساز پارسی گو خود مُهر تأییدی است محکم بر این مدعا.
چراغ راه
مقام معظم رهبری
«همه قشرها از عرفای مجذوب جلوه های الهی تا ادیبان و شاعران خوش ذوق، تا مردم معمولی، هرکدام در حافظ سخن دل خود را یافته و به زبان او شرح وصف خود را سروده اند؛ شاعری که لفظ و معنا و قالب و محتوا را با هم به اوج رسانده است و در هر مقوله ای زبده ترین و موجزترین و شیرین ترین گفتار را دارد».[4]
گوته
«ای حافظ سخن تو همچون ابدیت بزرگ است. زیرا آن را آغاز و انجامی نیست، کلام تو همچون گنبد آسمان، تنها به خود وابسته است و میان ِ نیمه غزل ِ تو با مطلع و مقطعش فرق نمی توان گذاشت، زیرا همه آن در حد کمال است».[5]
زلال قلم
«الا یا ایها الساقی ادر کاساً و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها»
اینک، سفره ای وسیع، پیش چشمانت گسترده است. کافی است بیتی از غزل های حافظ را بخوانی تا سرگشته و حیران، بی اختیار، همچون تشنه ای که جرعه ای از آب دریا را به بهانه رفع عطش می نوشد، لحظه به لحظه واله تر و تشنه تر گردی. دست طلب به سوی هیچ ادیبی دراز نکن که حافظ خود قدم به قدم، تو را تا درگاه عرفان پیش می برد و دست و دلبازانه به مقصد می رساند؛ اگر بدانی که به دنبال چه هستی.
او خود می دانست اقیانوسی از مفاهیم و واژه ها را چنان کنار هم قرار داده که هر کسی به اندازه فهم و درک خود، از آن جرعه ای می نوشد.
همان طور که دیوانش را ورق می زنیم، عطر بهشت از آن به مشام می رسد. خواندنی و به یاد ماندنی است توکل حافظ:
«حافظ آب رخ خود بر در هر سفله مریز
حاجت آن به که برِ قاضی حاجات بریم»
نماز عاشقانه و سجده های عارفانه حافظ، بی مثال است؛ او که بارها و بارها، سحرگاه را بهترین زمان برای دعا و نیایش خوانده؛ او که همیشه و همه جا سر بر آستان اَحَد فرومی آورد؛ او که بیت بیت اشعارش، عرفان خاص خود را به همراه دارد؛ او که همیشه راضی است به رضای خدا و می خواهد آنچه را که خدا برایش رقم زده است.
«کار خود گر به کرم باز گذاری حافظ
ای بسا عیش که با بخت خداداده کنی»
حافظ، کسی است که می توان با اشعارش، لذت عاشق شدن را چشید. حافظ، چون راهنمایی مهربان، دستان لرزان خواننده را می گیرد و قدم به قدم پیش می برد تا دنیای وسیعی از دانسته ها و اعتقادات را جلوی چشمانش به نمایش گذارد. حافظ، کسی است که پس از اتمام دیوانش (اگر مفاهیم را درست درک کرده باشیم) در ابتدای جاده منتهی به نور حق تعالی قرار گرفته ایم. او شاعری است که آرزوی تمام دوست دارانش درآمیختن با اشعار بی مثالش است.
منبع: اشارات - مهر 1387، شماره 113 - روز بزرگداشت حافظ
---------------------------
پی نوشت:
1. غنی، قاسم، دیوان حافظ (برگرفته از نسخه مرحوم قزوینی)، نشر محمد، چاپ شانزدهم.
2. جمالزاده، سید محمد علی و دهباشی، علی، آشنایی با حافظ، نشر سخن، 1384.
3. حکیمی، محمدرضا، خورشید مغرب، تهران، نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، 1360.
4. مجتبایی، فتح الله، شرح شکن زلف، نشر سخن، 1385.
5. مطهری، مرتضی، تماشاگه راز، قم، صدرا، چاپ اول، 1359.
افزودن دیدگاه جدید