در مواجهه فرهنگی و خلاقانه با وهابیت کم کاری کرده ایم
به گزارش بلاغ به نقل از فارس، وهابیت یکی از فرقه هایی است که جزو هیچ یک از مذاهب رسمی اسلامی نیست، هر چند خودشان مدعی حنبلی بودن هستند ولی با افکار و نظرات مذهب حنبلی تفاوت های بارزی دارند. مفهوم بدعت یکی از مفاهیم کلیدی وهابیت است و کاربرد گسترده ای دارد و آن ها فراوان علیه دشمنان خود از آن استفاده می کنند.
در عمل تفکر وهابیت منجر به پیدایش گروه های خشن، آنارشیست، هرج و مرج طلب، فاشیست، تروریست و بی منطقِ کودککش می شود که شکم می درند، آدم می سوزانند و نبش قبر می کنند و حتی به مرده ها نیز رحم نمی کنند، به اصحاب رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) جسارت می کنند، به حرم های مقدس حمله می کنند و حرمت هیچ چیز را نگه نمی دارند تا جایی که امروز می بینیم این تفکر سلفی های افراطی نظیر داعش را به وجود آورده که خود این ها بلای جان دنیا شده اند.
یکی از فجایعی که در این چند وقت اخیر شاهد آن بودیم اتفاقی بود که در ایام حج برای حاجیان سراسر دنیا در ایام حج تمتع در عربستان رخ داد و بسیاری از آن ها را به شهادت رساند و منشأ بسیاری ازاین مشکلات را هم در این آیین و فرقه می بینیم.
این مباحث بخشی از گفت و گو با همایون همتی، استاد مدعو دانشگاه بیلفلد آلمان و رایزن فرهنگی پیشین کشورمان در آلمان است. این استاد دانشگاه بیش از 30 جلد کتاب و 400 مقاله علمی نگاشته و دارنده نشان ملی پژوهش است.
مشروح گفت و گو با همایون همتی درباره ریشه های وهابیت، علل و شرایط ایجاد آن، زمینه های نفوذ و تأثیرگذاری آن ها در دنیا، تفاوت وهابیت و سلفیت و در نهایت فاجعه منا و تأثیرگذاری آن در دنیا را می خوانیم:
* با توجّه به سابقه فعالیتی که در حوزه وهابیت شناسی دارید و کتاب هایی که در این زمینه منتشر کرده اید، به عنوان سؤال نخست منشأ فکری وهابیت را توضیح دهید و اینکه این تفکر چه نسبتی با معارف اسلامی دارد؟
- بسیار خوشوقتم که خدمت شما همکاران فرهنگی هستم و متأسفم که یک کم کاری عجیب و رکود شدیدی این روزها در کل عرصه فرهنگ ما ایجاد شده است و اهالی فرهنگ در این دیار احساس غربت می کنند. خبری از نشریه های تخصصی و تریبون های علمی نیست. بیشتر شعار فرهنگ می دهیم تا اینکه در عمل حامی اندیشمندان و عالمان باشیم. امیدوارم که این وضعیت نابسامان و اندوهزا و غربت اهل فرهنگ از میان برود و شاهد نشاط علمی و فکری در کشور و رونق مباحث اعتقادی، فلسفی و الهیاتی باشیم.
ابتدا این را عرض کنم که بنده محور اصلی زندگی ام شغل معلمی است و حوزه کارم ادیان، فلسفه، الهیات و عرفان است. بیش از 30 سال است در دانشگاه ها تدریس می کنم، در اینجا نیز به عنوان یک معلم ادیان سخن می گویم. در مورد وهابیت بنده تاکنون سه کتاب نگاشته ام که یکی از آن ها در سالهای 64-65 به مناسبت کشتار حجاج ایرانی نوشته شد و بنده در آن زمان در سازمان تبلیغات اسلامی مشغول به کار بودم.
کتاب هایی که پیرامون وهابی گری نوشته ام بعضی به زبان های عربی، اردو و انگلیسی ترجمه شده است. اثر دیگرم نیز ترجمه کتاب «فتنة الوهابیة» تألیف سید احمد زینی دحلان، مفتی مکه بود که بعدها نیز توسط بعثه مقام معظم رهبری به چاپ رسید، اثر دیگری هم تحت عنوان «نقد و بررسی آیین وهابیت» دارم که از نشر ضحی است.
نکته دیگر این که در همه ادیان همواره فرقه هایی به وجود آمده که برخی از آن ها مصوب (Canonized) و مورد تأیید مقامات و روحانیت ادیان هست و برخی هم نیست، به طور مثال برخی فرقهها از قرن هجدهم در مسیحیت پیدا شدند و واتیکان آن ها را تأیید نمی کند چرا که اینها پاره سنت هایی (Sub-tradition) اختلاطی با هندوییسم و بودیسم و معجونی از دیگر تفکرات هستند نمونه چنین تفکرات التقاطی در شیعه و سنی هم به وجود آمده که مورد تأیید عالمان دینی نیست.
آیین وهابیت یکی از این فرقه ها است که جزو هیچ یک از مذاهب رسمی شیعه و سنی نیست. هر چند خودشان مدعی حنبلی بودن هستند ولی با افکار و نظرات مذهب حنبلی تفاوت های بارزی دارند.
مؤسس و پیشوای وهابیت محمد بن عبدالوهاب است که نام وهابیت را حتی خودشان هم نمی پسندند، چرا که منسوب به نام پدر محمد بن عبدالوهاب است و خودشان نام «محمدیه» یا «اهل توحید» را ترجیح می دهند. وهابیت نزدیک دو قرن است که در حجاز یا عربستان ظهور یافته است. خود محمد بن عبدالوهاب فردی با تحصیلات حوزوی ولی نامنظم بود که در شهر عیینه و سپس دِرعیه و نجد در انزوا زندگی می کرد، پدرش به انحرافات فکری او پی برده بود و برادرش سلیمان نخستین منتقدش بود که بعدها هم کتابی به نام «الصواعق الاهیة فی الردّ علی الوهابیة» در رد افکار او نوشت که نخستین ردیّه بر افکار محمد بن عبدالوهاب است.
زندگینامه نویسان او نوشته اند که بیشترین مطالعات او بر روی آثار ابن تیمیه، ابن قیّم و ابن جوزی بود همان ها که آبشخورهای اصلی وهابیت از قرن هفتم هستند بنابراین تفکر سلفی عبدالوهاب به ابن تیمیه به خصوص کتاب «منهاج السنة» بر می گردد کتابی که به گفته علامه امینی در «الغدیر» باید در واقع «منهاج البدعة» نام گذاری شود.
محمد بن عبدالوهاب به گواهی آثارش مثل استادش ابن تیمیه فردی بسیار ناسزاگو، بد زبان و تهمت زن بود و توهین هایی به مقدسات شیعه و علمای شیعه دارد و آثارش سرشار از تعابیر زشت و رکیک و خلاف ادب است. برای نمونه می توان به کتاب «کشف الشبهات» و «رسالة فی الردّ علی الرافضة» مراجعه کرد.
*پس با توجه به اینکه محمد عبدالوهاب بیشترین مطالعاتش روی آثار ابن تیمیه بوده، در واقع ابن تیمیه معلم اصلی وهابیت است؟
- بله علامه امینی در کتاب «الغدیر» به ایرادات ابن تیمیه نسبت به شیعه پاسخ داده و همینطور بزرگانی مثل مرحوم آیت الله سید شرفالدین جبل عاملی در کتاب «المراجعات» و «الفصول المهمة» نیز به این اشکالات پاسخ گفته اند و متأسفانه هنوز هم در جزوات و کتب درسی سعودی ها و وهابیت این اشکالات ابن تیمیه تکرار می شود اشکالاتی نظیر انکار حدیث غدیر خم، نصّ جانشینی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، تهمت ها بر اهل بیت(علیهم السلام)، توسل، زیارت، استمداد از اولیاء تا مسائل کلامی ریز مثل تقیّه، رجعت و بداع که در کلام شیعه وجود دارد در آثار وهابیان به شکل ترجیع بند مدام تکرار می شود و اشکال های اصلی آن ها به مذهب شیعه همان میراث شوم ابن تیمیه است که نخستین بار او مطرح کرده است. ابن تیمیه آموزگار فکری وهابیت و افکارش آبشخور اصلی این آیین است.
در هر صورت محمد بن عبدالوهاب با فلسفه غرب و فلسفه اسلامی کمترین میزان آشنایی را داشته و نه اساساً از ذوق عرفانی برخوردار بوده است بلکه شخصی قشری، جامد اندیش و سطحی نگر بوده است و افکارش به کلی فاقد لطافت های انسانی و زیبایی های روح بشری بوده است.
به همین سبب وهابیت از همان ابتدای ظهور، با مظاهر تمدن مخالف بود حتی تیرهای پست و تلگراف را که در شهرهای عربستان نصب کرده بودند به سربازان خشن خود دستور دادند تا آن ها را خراب کنند. زیرا در مورد آن ها چیزی در کتاب و سنّت یافت نشده و بدعت محسوب می شد.
این مفهوم بدعت نیز از مفاهیم کلیدی آیین وهابیت است و کاربرد گسترده ای دارد و فراوان علیه دشمنان خود از آن استفاده می کنند البته بعدها وهابیت دچار استحاله و تغییر شد تا جایی که امروز در عربستان از تکنولوژیهای پیشرفته استفاده می کنند و آن ها را هم بدعت نمی دانند و حتی در مواردی برخی زنانشان اجازه رانندگی دارند و به طور کلی مظاهر مدرن غرب را در زندگی خود وارد ساخته اند.
*پس این ها وابسته به آمریکا هستند؟
-به لحاظ سیاسی به آمریکا و دیگر قدرت های سلطهگر وابستگی دارند و آن را پنهان هم نمی کنند ولی مهمتر این است که فاقد درک درستی از قرآن و سنّت و دین هستند. آیین وهابیت به طور عمده بر «توحید عبادی» یا توحید در پرستش تکیه دارد و بقیه مراتب توحید ذاتی، افعالی و صفاتی در آثار آن ها بسیار کم رنگ ظاهر شده است. گویی اساساً توحید را در همین یک قسم خلاصه کرده اند.
از نظر آن ها آنچه شیعه در پرستش اعم از عقیده به شفاعت، توسل، زیارت اهل قبور، حاجت خواهی از اولیاء و اعمال عبادی حتی عقیق به دست کردن و نماز خواندن در کنار قبور ائمه(علیهم السلام) و دعا کردن انجام می دهد با توحید عبادی منافات داشته و همه را شرک می دانند. او معتقد است که توحید، تنها همان توحید در عبادت است و بدین سان وهابیان یک قرائت خشک قشری، سطحی و غیر قابل دفاع و عقلانی از اسلام دارند.
از نظر علم کلام هم کلام وهابی همان کلام احمد بن حنبل و ابوالحسن اشعری یعنی تفسیر اهل حدیث کاملاً ظاهرگرایانه و لفظی (Verbalistic) است زیرا مخالف هرگونه تأویل قرآن هستند و مثلاً معتقدند که خدا چشم و گوش جسمی و مادّی دارد که این سخن هم در آثار احمد بن حنبل و هم در آثار ابوالحسن اشعری و ابن تیمیه آمده است. (برای نمونه به دو کتاب «اللّمع» و «الابانة» اشعری می توان مراجعه کرد که پیشوای سلفی ها است).
لذا از ویژگی های کلام وهابیت، قول به تجسیم و اعتقاد به نوعی ماتریالیسم دینی است به طوری که ابن تیمیه معتقد بود خدا شب های جمعه روی پشت بام ها می نشیند بنابراین مسئله «رؤیت» که از بحثهای عمیق و دشوار و ریشهدار کلامی است و ائمه شیعه به کرّات درباره آن صحبت کردهاند در آیین وهابی با تفسیری مادهگرایانه مطرح شده است. امامان شیعه فرموده اند که رؤیت البصر یعنی دیدن خدا با دیده سر محال است ولی رؤیت القلب را یعنی با دیده دل ممکن دانسته اند که در حدیث ذعلب یمانی، حضرت علی(علیه السلام) به این امر تصریح فرموده اند. برای مطالعه یا فهم بهتر این نکته می توان به کتاب «ولایت نامه»، تألیف علامه طباطبایی با ترجمۀ بنده مراجعه کرد.
*آیا این نوع کلام می تواند همگام با مسائل روز دنیا پیش برود؟
-خیر، چرا که با دنیای امروز سازگاری ندارد فقه وهابی هم همان فقه حنبلی است هم گو اینکه مفتی بزرگشان «عبدالله بن باز» هم که به تازگی فوت کرده و از خانواده شیخ محمد بن عبدالوهاب است تلاش کرده تا فتواهای جدیدی بدهد و این آیین را تا حدودی روزآمد کند و جالب است بدانید با اینکه باب اجتهاد در فقه شان بسته است اما او مجموعۀ 30 جلدی کتاب فتاوا دارد و کوشیده نواقصی که در فقه حنبلی و وهابی هست را جبران کند.
در عمل هم تفکر وهابیت منجر به پیدایش گروه های خشن، آنارشیست، هرج و مرج طلب، فاشیست، تروریست و بی منطقِ کودک کش می شود که شکم می درند، آدم می سوزانند و نبش قبر می کنند و حتی به مرده ها نیز رحم نمی کنند، به اصحاب رسول الله جسارت می کنند، به حرم های مقدس حمله می کنند و حرمت هیچ چیز را نگه نمی دارند و همه جا نیز به آیات قرآن استناد می کنند و سردسته مفسدشان هم ادعا می کند دکترای علوم قرآنی دارد. معلوم نیست کجای قرآن اجازۀ این جنایت ها را داده است.
قرآنی که سوره اش با دو صفت رحمان و رحیم خداوند آغاز می شود. با چنین افکاری مشخص است که چه وضعی در منطقه ایجاد می کنند و از قرار گرفتن در دامن اسرائیل و آمریکا هم هیچ ابایی ندارند.
*درباره منابع اصلی مورد مطالعه و نگارش محمد بن عبدالوهاب توضیح دهید؟
- محمد بن عبدالوهاب حدود 42 اثر داشته است که بعضی بسیار کم هستند. سه کتاب آن ها از همه مهمترند نخست «رسالة التوحید» که مانیفست وهابیت است و این اثر اخیراً به فارسی هم ترجمه شده و سرشار از اعتراض به شیعه است. دو اثر دیگر «رسالة فی الردّ علی الرافضة» و یکی هم «کشف الشبهات» است.
آثاری هم در فقه و در سیره دارد و مجموعه ای در باب حدیث در چند جلد نگاشته و بعضی کتاب های اهل سنّت را مثل «صحیح بخاری» خلاصه کرده است و اخیراً بنده در کلاس های شیعه شناسی برای اعضای هیئت علمی دانشگاه ها در تدریس از این منابع استفاده می کنم و در کلاس مورد نقد علمی قرار می دهم. خود وهابیان هیچ یک از آثار او را همپایۀ «رسالة التوحید» نمی دانند.
بیشترین واژه های به کار رفته در آثار او شرک، ایمان، توحید و کفر است لذا نیاز است که فقها و علمای شیعه این واژه ها را دوباره تعریف کنند و حتی آنچه در برخی کتب قدیم درباره شیعه آمده است مثل «ملل و نحل» شهرستانی، «الفصل» ابن حزم، و «الفَرق بین الفِرق» عبدالقاهر بغدادی همگی باید مورد بازنگری و تصحیح دقیق علمی قرار گیرند زیرا یک معرفی غلط نسبت به شیعه می دهند و این وظیفه و رسالت سترگ عالمان دینی است.
در آثار جدید اسلام شناسان اروپایی از بهاییت و وهابیت به عنوان اسلام جدید (Neo- Islam) نام برده شده و در کتب درسی رشته ادیان ذیل عنوان «تحولات جدید در اسلام» معمولاً به معرفی این دو آیین می پردازند. «رسالة التوحید» محمد بن عبدالوهاب سرشار از روایات جعلی از عمر بن سیف تمیمی و ابی الهیّاج است که هر دو جزو «مجاهیل» یعنی کسانی که در «علم رجال» نه تنها توثیق نشده اند بلکه هیچگونه اطلاعی از آن ها در دست نیست و لذا احادیثی که آن ها روایت کرده اند، فاقد اعتبار است.
*با ریشه یابی دقیقی که از منشأ فکری وهابیت و تفسیر خاصشان از اسلام داشتیم لطفاً درباره تأثیرات این ها در حوادث منطقه در سال های اخیر و ایجاد گروهک هایی نظیر داعش توضیحاتی بفرمایید؟
-ابتدا این نکته را توضیح دهم که گاهی برای وهابیت از واژه سلفی استفاده می کنند، سلفی یک عنوان عام تری از وهابیت است سلفی ها اعتقاد دارند که باید به سلف صالح بازگردند و مقصود از این سلف اصحاب پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) است و این ها معتقدند درست ترین تفسیر از اسلام تفسیر سلف است.
با توجه به برخی احادیث پیامبر نظیر حدیث خیر القرون که درباره اصحابشان است می گویند باید اصحاب و تابعین را الگوی خود قرار دهیم. این حدیث از نظر دلالت و تفسیر معنای آن مشکل دارد و به فرض صحّت مقصود سلفی ها را ثابت نمی کند زیرا ما طبق قرآن فقط پیامبر را الگو می دانیم نه اصحاب او را «و لکم فی رسول الله اسوة حسنة» اما اهل سنّت به طور کلی قاعده ای دارند به نام «عدالة الصحابة» یا «اصالة الصحابة» که می گویند همه یاران پیامبر عادل اند و عملشان حجّت است: «الصحابة کلهُم عُدول». شیعه این اصل را با این کلیّت قبول ندارد و دلایل تاریخی و قرآنی اقامه می کند که بعضی از صحابه مرتدّ شدند، منافق بودند در مقابل پیامبر ایستادند و با او جنگیدند و ما نمی توانیم این ها را عادل بدانیم.
سلفی ها با استناد به این حدیثِ پیش گفته، تنها به سیصد سال نخستین اسلام توجّه دارند و دیگر توجه نمی کنند که اسلام در آن زمان در حالت اولیه بوده و دوره نطفگی و جنینی را داشته و در طول تاریخ چه تحولاتی را طی کرده و چه تفاسیر مختلفی از قرآن ایجاد شده و چه علومی در اسلام شکل گرفته است. آن ها به اصطلاح به پدیده شناسی اسلام توجه ندارند و اصلاً با فنومنولوژی دین آشنا نیستند.
در کتاب «درآمدی به اسلام» خانم پروفسور آنه ماری شیمل که رساله پرعمقی است آمده که اسلام حقیقی، اسلام بسیط است یا اسلامی که در طول تاریخ خودش را نشان داده است این بحث در مباحث پدیدارشناسی ادیان باید مطرح شود. بنابراین شعاری که سلفی ها می دهند مغایر با قرآن است چرا که قرآن ما را به تبعیت از اصحاب پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) دعوت نکرده بلکه به تبعیت از خود پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) دعوت کرده است.
به علاوه شیعه معتقد است که در دین اسلام هم اصحابی هستند که مقابل پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) می ایستند و خون به دل او کرده، حتی جنگ به پا می کنند این ها را ما نمی توانیم تطهیر کنیم. این چه اسلامی است که یزید و معاویه در آن تطهیر شده و امیرالمومنین خوانده می شوند؟
در صدر اسلام برخی از صحابه فاسق بودند و پیامبر از آن ها راضی نبود حتی اواخر عمرشان آن ها را لعن هم کرد این ها در کتاب «صحیح بخاری» آمده است. تعریف صحابه نیز از نظر اهل سنت بسیار وسیع و بی حد و مرز است مثلاً می گویند هر کس پیامبر را دیده باشد جزو صحابه است درصورتی که بسیاری زردشتی ها، یهودی ها، کفار و گبرها هم پیامبر را دیده بودند اما دلیل نمی شود که جزو صحابه باشند.
در نهایت باید بگویم که با همه این توصیفات، سلفی گری مساوی وهابیت نیست چرا که در سلفی گری ما چهره هایی مثل سید قطب، سید جمال، شیخ محمد عبده، مولانا ابوالاعلی مودودی و رشید رضا را داریم که جزو مصلحان هستند و شعار بازگشت به سلف سر داده اند پس حتی خود سلفی ها هم چند دسته اند یک دسته سلفی های دعوتی و فرهنگی اند و یک عده سلفی های جهادی مثل داعش هستند.
سلفی های داعشی معتقدند که دیگر زمان کار فرهنگی سر آمده است و با این همه وسایل تبلیغی پیام اسلام به همه رسیده بنابراین نیازی به کار فرهنگی نیست الان دیگر اگر کسی مسلمان نباشد باید کشته شود اما فرهنگی ها معتقدند که باید بحث علمی و منطقی کرد یک عده هم نوسلفی ها هستند که تفکرات جدیدی دارند و عمدتاً در انگلستان درس خوانده اند و تلاش دارند سلفی گری را قدری خردپذیر و منطقی نمایش دهند.
اما اعمال خشن داعش که به اعتقاد خودشان توجیه قرآنی و فقهی هم دارد به فرض اگر این ها سرکوب هم بشوند که باید به لحاظ نظامی با آن ها پیکار کرد این سرکوب باید دیپلماتیک و نظامی باشد چرا که این ها مجهز به سلاح های سنگین و مدرن هستند، اما به فرضِ از بین رفتن باز هم خطر تفکرات آن ها وجود دارد باید این تفکرات آسیب شناسی شود نظیر افکار مجاهدین خلق(منافقین) که هنوز هم ما پاسخ منطقی مکتوبی برای آن ها برای نسل جوان ارائه ندادیم.
بنده خودم هم ردیه هایی در این حوزه دارم که منتشر شده است ولی این تفکر به لحاظ سیاسی پا برجا و آتش زیر خاکستر است و ممکن است توسط دشمنان دوباره فعال شود. لذا من معتقدم در کنار مقابله نظامی و سیاسی با این جریان تروریست خطرناک که داعیۀ سلفی گری هم دارد باید کار گستردۀ فرهنگی صورت گیرد و به شبهات آن ها درباب تفسیر آیات قرآن و سوء استفاده از قرآن و نیز عقاید اسلامی، پاسخ های عمیق و مستدل داده شود.
این شبهات اگر در ذهن ها از بین نرود با عملیات نظامی تنها، دردی دوا نمی شود و حتماً باید به شبهات داعشی پاسخ گفت و با این تفکر و اینگونه فهم دین و فهم اسلام نیز مبارزه فکری و قلمی کرد کاری که باید درباره همه گروهک های انحرافی و التقاطی انجام داد. بالاخره باید بدانیم کدام قرائت از اسلام درست است، امروز انواعی از تفسیرها در مورد اسلام وجود دارد اسلام فمینیست ها، اسلام سکولار ها، اسلام لیبرال ها که سایت و نشریه دارند، ده ها سخنگو و نماینده دارند و لازم است همه این دیدگاه ها مورد نقد دقیق علمی قرار گیرند.
تفکر داعش نیز یکی از آن هاست. آن ها بیانیه می دهند و به آیات قرآن استناد می کنند و چهرۀ مخدوش از اسلام به دنیا نشان می دهند و این نیاز به کار فرهنگی و مقابله فکری دارد.
در حال حاضر در دنیا «انجمن بین المللی سکولار سازی اسلام» داریم که رییس آن همکلاس سابق سلمان رشدی به نام مستعار ابن ورّاق است که تاکنون بیش از دوازده کتاب علیه اسلام نوشته است و چند تا از کتاب های او توسط برخی از به اصطلاح اپوزیسیون ایرانی خارج نشین، ترجمه شده است اگر کسی از این ها اطلاع داشته باشد می داند که سرکوب کردن نظامی یک بحث است و مقابله فرهنگی خلاقانه بحث دیگری است و ما در این حوزه دوم کم کاری زیادی داشته ایم. هم حوزه های علمیه و هم دانشگاهیان ما قصور داشته اند و باید به جبران برخیزند.
*در نهایت اشاره ای بفرمایید به اتفاقی که اخیراً در ایام حج افتاد و تحلیلتان را از تأثیر وهابیت در این فاجعه بگویید؟
-بدون مبالغه، این حادثه بسیار اسف انگیز و دل آزار بود که جمعی از هم وطنان ما به رحمت ایزدی پیوستند توهین هایی به کشور ما شد و برخی نادان ها در عربستان سعی کردند ما را تحقیر کنند ولی فرمایشات جان دار، عزت مندانه و به موقع رهبری و هشدارهای صریح ایشان بسیار کارساز بود و قدری آن ها را به خود آورد و متوجه موقعیت ایران شدند، دولت ما هم قدری شل برخورد کرد ما البته باید با تدبیر و صلابت و قاطعیت و پیگیری، قضیه را پیش ببریم، نوعی اجماع بین علمای اسلام برقرار کنیم، لابیگری گسترده می خواهد، مسافرت به کشورهای اسلامی و دعوت از عالمان نیاز دارد تا مدیریت حج را از دست و انحصار عربستان دربیاوریم و مثلاً سازمان کنفرانس اسلامی بر مراسم حج ناظر باشد.
بنابراین اصل قضیه اگر تعمدی هم نبوده باشد که فعلاً نباید قضاوت قطعی کنیم اما نحوه برخورد عربستان و کوتاهی ها و بی اعتنایی ها و سردی هایی که بعد از این حادثه دیدیم نشان داد این ها در این زمینه مقصر هستند حتی اگر در اصل قضیه تعمد نداشته باشند لذا قطعاً دولت عربستان مقصر بوده و رفتار او خلاف اخلاق اسلامی و برادری است اما باید اجماع برقرار کنیم.
الان می بینیم برخی کشورهای اسلامی دویست تا حاجی آن ها کشته شده اما اعتراضی نکردند ما باید سریع مسئله را اجماعی کنیم و یک دیپلماسی فعّال داشته باشیم و اعتراض دسته جمعی خود را به مراجع بین المللی برسانیم و به دادگاه های بین المللی شکایت کنیم و غرامت بستانیم تا دولت عربستان تنبیه شود و بداند که از تکرار این مسائل باید جلوگیری کند.
ایران به لحاظ نظامی قدرتی بزرگ با دستاوردهایی شگفت در همه زمینه ها است و و کشورهای منطقه باید بدانند ک همان جوانان غیور و با شهامتی که 8 سال در برابر کل سلطه گران جهان ایستادند هنوز هم وجود دارند و ما ظلم و ذلت را از هیچکس نمی پذیریم در عین حال اهل دوستی و برادری و همکاری هستیم.
باید بعضی کشورها تغییر رویه دهند و در رابطه شان با ایران تجدید نظری جدی کنند. دانشگاهیان، هنرمندان، روشنفکران و حقوقدان های ما باید واکنش نشان دهند و تیم هایی برای شکایت و پیگیری و گرفتن غرامت داشته باشیم. عالمان دینی و حوزه ها نیز باید فعالانه برای تغییر مدیریت حج وارد عمل شوند. من به خانواده های داغدار به عنوان یک هموطن کوچک تسلیت می گویم و برای همه جان باختگان آمرزش و رحمت حق را طلب می کنم. امیدوارم که چنین رویدادهای غم انگیزی دیگر تکرار نشود.
*با تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید.
-من هم از شما سپاسگزارم.
افزودن دیدگاه جدید