رفتن به محتوای اصلی
پایانی خاطرات تدریس و تبلیغ در گفت وگو با حجت الاسلام والمسلمین محسن قرائتی (بخش سوم)

ما حق نماز را در كشورمان ادا نكرده ایم

تاریخ انتشار:

در دو بخش پیشین از مصاحبه حاضر، حجت الاسلام قرائتی به بیان خاطراتی از دوران شكل گیری فعالیت های تدریسی و تبلیغی خود و خاطراتش با امام راحل(ره) و نحوه آشنایی اش با رهبر معظم انقلاب و ارتباط وی با ایشان و نیز موضوع ولایت فقیه و مسائل دیگر پرداخت. در بخش پایانی به برخی فعالیت های انجام گرفته ایشان اشاره شده است كه با هم آن را از نظر می گذرانیم:

- تعریف قرآن از دین حنیف و اسلام ناب محمدی را در قرآن بیان كنید.

¤ یكی از مسائلی كه امام «سلام و رضوان خدا بر او» مطرح كرد، اسلام ناب محمدی بود. اسلام ناب محمدی چه بود؟ اسلام آمریكایی چه بود؟ قرآن می گوید: «و من یكفر بالطاغوت و یومن بالله». این اسلام محمدی است. الآن بعضی از كشورهای اسلامی یومن بالله هستند، اما یكفر بالطاغوت نیستند. ما باید نسبت به طاغوت حساس باشیم. نكته ای را بگویم كه شاید نشنیده باشید. همه گناهان را اگر مرتكب شدی، مجرمی. چند تا گناه هست كه می گوید گناه هم نكردی، اما نیتش را هم بكنی گناه است. می گوئی من كه هنوز انجام نداده ام. می گوید درست است كه انجام ندادی، اما نیتش را كه كردی، یكی از گناهانی كه نیتش هم گناه است، این است كه دوست داشته باشی آبروی مردم بریزد، ولو آبرو نریزی، ولی اگر خوشت بیاید كه این اتفاق بیفتد، مجرمی: «یحبون ان تشیع الفاحشه» یحبون یعنی علاقه دارد كه كارهای زشت دیگران لو برود. همین كه دوست داری گناهان مردم لو برود، دوست داشتنش هم گناه است. «لهم عذاب الیم» برای یحبون، یعنی محبتش هم گناه است.

یكی از چیزها راجع به طاغوت است. می گوید: «یریدون ان یتحاكموا الی الطاغوت» یعنی اراده اش و نیتش این است كه به دادگاه های طاغوت مراجعه كند، «و قد امروا ان یكفروا به» همین كه اراده كند، گناه كرده است. آبروی مومن، مراجعه به طاغوت و... اراده اش هم جرم است.

اسلام ناب یعنی اسلامی كه هر چه گفته اند، از متن دین باشد، مردم هم باید تسلیم باشند. یك خاطره بگویم. دو نفر كشاورز سر آبیاری دعوایشان شد، آمدند نزد پیغمبر(ص). حضرت قضاوت كرد. وقتی انسان داوری می كند و می گوید حق با این است، آن یكی ناراحت می شود. آنكه ناراحت شد، گفت: «باید هم بگوئی حق با این است. خویش و قومت است.» پیغمبر(ص) خیلی ناراحت شد كه: «عجب! مسلمان ها می گویند پارتی بازی كرده.» آیه نازل شد: «فلاو ربك لایومنون» به خدا قسم ایمان ندارند كسانی كه تو قضاوت می كنی، ولی آنها توی دلشان نق می زنند. كسی ایمان دارد كه وقتی تو قضاوت كردی، باید بگوید «یسلمواتسلیما»؛ چشم!

ما گاهی وقت ها به یك چیزی راضی نیستیم. بعد از پیغمبر(ص)، ائمه(ع) و بعد از آنها مجتهد جامع الشرایط و ولی امر می گوید قانون این است، باید بگوئی چشم؛ ولی نه، این جور نیستیم و می گوئیم باید حتماً چنین باشد، یعنی در مقابل آقا ایستادن، در مقابل مرجع تقلید ایستادن، در مقابل دین ایستادن.

خانم! اسلام گفته حجاب واجب است. می گوید: نه، من نماز می خوانم، روزه هم می گیرم، مكه هم می روم، كمك به فقرا هم می كنم، تو هم دیگر روی حجاب خیلی چانه نزن. نمی شود بگوئی ماشین سه تا چرخ دارد، ولی چهارمی را ندارد، طوری نیست. ماشین اگر چهار تا چرخ داشته باشد، راه می رود. اگر شما از صبح تا شب روزه گرفتی، اما ده دقیقه به افطارگفتی خدایا! ما چهارده ساعت است چیزی نخورده ایم، حالااین ده دقیقه را هم شتر دیدی، ندیدی. روزه ات باطل است. اصلاً بگوئید تا یك دقیقه قبل از افطار، خب روزه باطل است. ما باید تسلیم باشیم.

من خیلی غصه می خورم در مورد افرادی كه نسبت به یك پزشك تسلیم هستند و باید هم تسلیم باشند، چون او بعد از دیپلم، ده دوازده سال كمتر یا بیشتر درس خوانده. به خاطر ده دوازده سال تحصیلات می گوید این قرص را هر 4 ساعت بخور، می گوییم چشم، این كپسول را هر دوازده ساعت یك دانه بخور، می گوییم چشم، این شربت را هر 24 ساعت یك قاشق بخور، می گوییم چشم. همه را می گوییم چشم. چرا؟ برای اینكه ده سال درس خوانده، اما مرجع تقلید كه هفتاد سال درس خوانده، می گوید اسلام گفته نماز صبح دو ركعت، می پرسیم چرا؟ نماز مغرب سه ركعت، می پرسیم چراً چطور به دكتر نمی گوئی این قرص هر چهار ساعت چرا؟ كپسول هر هشت ساعت چرا؟ چرا به كسی كه ده سال درس خوانده نمی گوئی چرا، اما به كسی كه هفتاد سال درس خوانده می گوئی چرا؟ به امام صادق(ع) چرا گیر می دهی؟ ریشه این در كجاست؟

بعضی ها می گویند اگر ما اسرار را نفهمیم، دلیل ندارد عمل كنیم. شما این حرف را به دكتر هم می زنی؟ به دكتر می گوئی چون اسرار این قرص و كپسول را نمی دانم آن را نمی خورم؟ اگر بنا باشد هر بیماری به هر دكتری بگوید چون راز این را نمی دانم، قرص شما را نمی خورم كه مردم باید از بی دوائی بمیرند. تمام مراجع ما وقتی بیمار می شوند، دكتر می روند و تسلیم هم هستند و هرچه هم دكتر گفت گوش می دهند. چطور مرجع هفتاد ساله گوش به حرف دكتر می دهد، من درس نخوانده گوش به مرجع نمی دهم؟ به هر حال ما باید نسبت به قانون خدا كه خالق ماست و می داند چه ساخته و چه جوری ساخته، تسلیم باشیم و در سایه این امكاناتی كه برای ما پیش آمده، قدردانی بكنیم.

یك خاطره بگویم تا مقایسه كنید بین قبل و بعد از انقلاب. حدود 22، 23 ساله بودم كه برادرم در بدرآباد، پادگانی در كنار خرم آباد سرباز بود. من طلبه جوانی بودم و به دیدنش رفتم. برادرم آمد كنار در دژبان. گفتم: «می شود من بیایم داخل پادگان سخنرانی كنم؟» با حیرت پرسید: «بله؟» گفتم: «هیچی! می خواهم بیایم سخنرانی كنم.» گفت: «مگر اینجا مجلس روضه است؟» به دژبان گفتیم، به هر كس كه آمد التماس كردیم، گفت نه. داداشمان هم گفت برو آقا. تو اگر بیائی اینجا سخنرانی كنی، هم تو را راه نمی دهند، هم بعد به من گیر می دهند. زمان شاه بود. گفت: اینها روی آخوند حساسند. گفتم: از آخوندی می روم بیرون، عمامه ام را برمی دارم و كت و شلواری می شوم، آن وقت می شود بیایم، سخنرانی كنم؟ گفت: «نه.» گفتم: «می شود سربازها را بگوئی بیایند دم در؟» گفت: «نه»، گفتم: «می شود چند تا از سربازهای همشهری كاشانی بیایند دم در؟ من از عمامه می روم بیرون، شما هم برو هر چه كاشانی هست بیاور و بگو بیائید داداشم را ببینید.» گفت: «نه». گفتم: «اگر چیزی بخرم برای خوردن، می شود؟» آخرش گفت: «شاید بشود، شاید نشود».

هفت هشت ده كیلومتر تا خرم آباد فاصله بود ماشین نشستم و آمدم شهر. سی چهل كیلو كاهو خریدم، شستم و با چند تا شیشه سكنجبین دو مرتبه ماشین گرفتم و برگشتم پادگان. قیافه ام را هم عوض كرده بودم و از آخوندی رفته بودم بیرون. به دادشم گفتم: «برو به سربازهای كاشی بگو بیایند». رفت و یك مشت بچه های كاشی را آورد. گفتم: «كاهوها شسته است، شروع كنید به خوردن. شما تا كاهو می خورید، من برایتان صحبت می كنم.» گفتم: «اما دژبان می بیند كه یك كسی دارد برای سربازها صحبت می كند و ممكن است هم به من هم به شما گیر بدهد». آنجا یك الاغ بود. گفتم: «پخش بنشینید بروید آن طرف الاغ. دو سه نفر رویتان آن طرف باشد، دو سه نفر این طرف و خلاصه هر كسی به یك سمتی. من هم خم می شوم به قیافه كاهو خوردن، منتهی كاهو را می زنم توی سكنجبین، اما نمی خورم و لابلایی كاهو خوردن حدیث می گویم.»

الان چی؟ الان چند هزار روحانی در لب مرزها، نیروی انتظامی، سپاه، بسیج، ارتش هستند و همه جا نماز جماعت است. این قابل قیاس است كه بگوییم انقلاب چه كرده؟ البته نمی خواهیم بگوییم در انقلاب مشكل نداریم.

نمی گویم مملكت ما بی عیب است. توجیه، حماقت است. تضعیف، جنایت است. بالاخره این همه جوان تكه تكه شدند تا این انقلاب درست شد. تكلیف، رسالت است. می گفت این سه تا جمله را فراموش نكنیم. توجیه، حماقت است. ما هم چیزی را كه صحتش ثابت شد قبول می كنیم. تضعیف جنایت است، تكلیف، رسالت است. تكلیف ما این است كه كمبودها را جبران كنیم و روز به روز بهتر شویم.

بنابراین ما می دانیم در افراد، سازمان ها، كارهای دولت، كارهای ملت، نقاط ضعف و عیب هائی هست، اما این عیب ها دلیل بر این نیست كه تضعیف كنیم. تضعیف حرام است، توجیه هم حماقت است، تكلیف، رسالت است.

-یكی از كارهای ارزشمندی كه شما انجام دادید، تاسیس بنیاد امام زمان، مهدی موعود(عج) است. در میان مجموعه معارف و مسائل اسلام چه اولویتی را برای این مسئله احساس كردید كه روی این مسئله تمركز كردید؟

¤ یك وقتی در روزنامه ها و هم در رادیو و تلویزیون بحث درباره ولایت مطلقه فقیه و ولایت مقیده مطرح شد. حدود ده سال پیش بود. جوانی آمد و به من گفت: «ولایت فقیه مگر جانشین امام زمان(عج) نیست؟» گفتم: «چرا». گفت: «شما خود امام زمان(عج) را مگر چقدر مطرح می كنید كه حالاجانشین او را مطرح می كنید؟ شما چرا دائما روی فتوكپی چانه می زنید؟ روی نسخه اصلی كار بكنید. هر عاقلی وقتی فهمید ضرورت امام زمان(عج) چیست، می فهمد حالاكه ایشان غایب هستند، باید برویم سراغ مجتهد جامع الشرایط. چرا به جای اینكه روی نسخه اصلی تلاش كنید، دارید روی فتوكپی چانه می زنید؟».

من حرف او را پسندیدم و دیدم حرف خوبی است. انجمن حجتیه فعالیت هائی می كرد، اما به دلایلی خراب شد. آدم خانه خشتی را خراب می كند، خانه آجری می سازد. ما خانه خشتی را خراب كردیم. خانه آجری هم نساختیم. امام زمان(عج) یك زمانی عقیده شیعی بوده، اما الان عقیده بین المللی است و دنیا از خودش می پرسد آینده جهان با كیست؟ كار ندارند كه با امام معصوم(ع) پسر امام حسن عسكری(ع) است. می گویند آینده جهان با ماست. هر كسی برای تاریخ آینده فیلم می سازد و كار و طراحی و نقاشی می كند. اسرائیل نظریه دارد، آمریكا نظریه دارد و همین طور بقیه.

ما هم برای امام زمان(عج) آن قدرها كار نكردیم. فقط تقریبا سالی یكی دو شب در نیمه شعبان و چراغانی و مداحی و شكلات! من این حرف هایی را كه به شما زدم، خدمت رهبر معظم انقلاب هم گفتم كه ما می خواهیم یك كاری برای آقا امام زمان(عج) بكنیم. ایشان فرمود:«خدا را شكر كنید چیزهائی به ذهن شما می آید كه به ذهن كسان دیگر نمی آید. این را قدر بدانید. كار خوبی است و زود شروع كنید.»

كارهای مختلفی شد و تا الان بیش از 50كتاب كوچك تولید و كتاب های خوبی تلخیص شده اند. مثلاآقای محمدرضا حكیمی یك كتاب به اسم «خورشید مغرب» دارد. گفتند كتاب خوبی است، ولی زیاد است و این را بروشورش كنید. خدمت ایشان رسیدیم، گفت: «باید ببینم. اگر عرضه داشتید كتاب 800صفحه ای را بروشور كنید، به شما اجازه می دهم.» این كار را كردیم و پسندید و بروشور را چاپ میلیونی كردیم.

تلخیص كتاب های مفید، تولید كتاب های جیبی مفید، سوبسید دادن برای نگارش كتاب هائی درباره امام زمان(عج) از كارهای این بنیاد بود. یك زمین هم كنار مسجد جمكران خریدیم كه جوانانی كه به جمكران می آیند، اول بیایند آنجا توجیه شوند و بعد وارد مسجد جمكران بشوند.

-مركز مهدویت چطور؟

¤مركز مهدویت هم به این صورت بود كه ما خانه ای داشتیم كه از شش دانگ، سه دانگش مال ما بود. سیصد متر زمین از آستان حضرت معصومه(س) بود. گفتیم یك طبقه از آن را كلاس می كنیم. بیست تا طلبه را گزینش كردیم. طبقه بالای خانه را گفتیم خانوادگی باشد. بعد دیدیم آنجا نمی شود زندگی كرد و طبقه بالاهم طلبه ها آمدند. بعد دیدیم جا تنگ شد، خانه بغل دستش را خریدیم. خانه آن طرفی را هم یك كسی خرید و در اختیارمان گذاشت. الان سه تا سیصدمتر، یعنی نهصدمتر به هم وصل شده.

در این ده سال جمعی از طلبه ها آمدند و بعد شروع به كار كردند. طلبه هائی بودند كه سطح و مقداری از خارج خوانده بودند و در آنجا سه چهار سال تخصص مهدویت دیدند. گروهی از شورای عالی حوزه آمدند و متون و سرفصل ها را دیدند. حداقل مدركی كه می دهند فوق لیسانس است. تعداد زیادی پایان نامه برای كارشناسی ارشد و دكترا تهیه شده است و الان جمعیت قابلی طلبه فاضل فارغ التحصیل داریم. فقط پارسال، مركز مهدویت 1000 سفر داشت. فارغ التحصیلان به شهرهای دوردست سفر و تبلیغ می كنند.

در قم تخصص های دیگری هم هست، اما اینجا تنها مركزی است كه تا درس تمام می شود، شروع به استفاده كردن از فارغ التحصیلان می كند. یعنی این طور نیست كه یك سری طلبه فاضل درست كند و كنار بگذارد. مثل نانوائی است، از تنور كه درمی آید، می رود توی دهن مردم. مثل سوهان فروشی های قم نیست كه سوهان را تولید می كنند و شش ماه می ماند!

كار بسیاربا بركتی بود. این ده هزار زمین هم بعد كم آمد آقای دكتر شیبانی بانی پیدا كرد و ده هزار متر دیگر هم گرفت. الان حدود 20هزار متر زمین و 19 هزار متر ساختمان هست. بعد از صحن حضرت معصومه (س) و جمكران، شاید بشود گفت كه با بركت ترین ساختمان قم، همین مركز مهدویت شده، یعنی همین طور پر و خالی می شود. با مبلغ خیلی كم صبحانه، ناهار، شام، استراحت، تختخواب، تلویزیون، حمام، تلفن، جای پارك، جای قدم زدن فراهم است و الحمدلله جای بسیار با بركتی شده است.

دراین مركز دو تا مجله تولید شد. یك مجله فنی به نام «انتظار» و یك مجله عربی به نام «امان». به لطف خدا الان كه اواخر سال 89 است و دارم با شما گفت وگو می كنم، درحدود 20استان نمایندگی داریم. این فارغ التحصیلان به آن استان ها می روند و دوره هائی را می گذرانند. درمشهد، شیراز و حتی دزفول كه مركز استان هم نیست، تا به حال 20دوره مهدویت گذاشته شده است. آنچه را كه طلبه ها درسه چهارسال خوانده اند، عصاره اش را درسه چهارجلسه می گویند. مثل شیشه گلابی كه عطرش می كنند. چكیده اش را به شاگردان می دهند. آن وقت آنهائی كه دوره می بینند، برای مربی ها دوره می گذارند.

حقیقتش این است كه انسان احساس می كند این ما نیستیم كه این كارها را انجام می دهیم. اینكه قرآن می گوید:«ما رمیت اذ رمیت»، «و ما نطقت اذ نطقت»، «و ما كتبت اذ كتبت» یعنی هر كاری كه ما می كنیم، از اوست. آدم دست خدا را می بیند، وگرنه بینی و بین الله. بنده كه بحق حقیر حقیرم، كجا تا 30سال دیگر هم می توانستم توی تلویزیون حرف بزنم؟ امروز كه برای جمعیت انبوهی از قاضی های تهران صحبت كردم، همه گفتند استفاده كردیم. به مناسبت اینكه بحث در شب اربعین پخش می شد، گفتم می خواهم چهل تا آیه درباره قضاوت بخوانم. دست به هرچه می زنیم،به لطف خدا بابركت است. امیدوارم خدا كمك كند كه بخشی از این حرف ها قبول و ذخیره قیامت بشود.

- به نظر جنابعالی ما درمورد نماز درجامعه درچه موقعیتی هستیم و باید چه كنیم كه به آن نقطه مطلوب برسیم كه واقعاً آیه «الذین ان مكناهم فی الارض» محقق شود؟

¤ واقعیت این است كه اقامه نماز آن ارزشی را كه باید برای ما داشته باشد، ندارد. ما باید نماز جماعت را برای خودمان محور قراربدهیم و موانع آن را برطرف كنیم. مثلاً الان دولت برای تعمیر مناطق فرسوده پول یا وام می دهد كه خراب كنید و خودتان بسازید. تكلیف مسجدهای فرسوده چیست؟ ما مسئله نماز را جدی نگرفته ایم. الان اگر به ما بگویند زمین ورزش بیشتر ساخته اید یا نمازخانه؟ من نمی توانم جواب بدهم.

-حتی در دولت اصولگرا...

¤ ما حق و سهم نماز را نداده ایم، مثلاً تلویزیون چند تا فیلم برای آموزش نماز ساخته؟ آن مقداری كه برای ساختن گنجشك كاغذی، زبان آلمانی، عربی، خیاطی، كیك پزی و ورزش،فیلم ساخته برای نماز ساخته؟ كسی جرئت می كند بگوید:«اشهد انك قد اقمت الصلوه »؟ چنین آدمی را نداریم.

آیت الله استادی می گفت پسرم درخانه نماز فرادا می خواند. به مادرش گفتم:«برو از او بپرس با اینكه مسجد سركوچه است، چرا درخانه نماز می خوانی؟» مادرش پرسیده بود. پسرم جواب داده بود:«از بابا بپرس خودت چرا نمی روی؟»

خدا وقتی می خواهد بگوید صلوات بفرست، اول خودش صلوات می فرستد. بعد بخشنامه می كند كه شما هم صلوات بفرستید.

الان بودجه ای را كه وزارت ارشادمان برای نماز نوشته بیاورید روی كاغذ، سازمان تبلیغات همین طور، حوزه علمیه همین طور، صدا و سیما همین طور.گاهی اوقات می گویند 2000 ساعت برای نماز كاركردیم، ولی واقعیت این است كه دقایق اذان ها را درشبكه های مختلف داخلی و خارجی جمع می كنند می گویند شده 2000 ساعت! من خودم بیش از صد طرح برای اقامه نماز دارم. مثلایك شبكه می تواند به سوالات نماز جواب بدهد. چرا نمازصبح را باید بلند خواند ونماز ظهر را آهسته؟ چرا نماز آیات 5تا ركوع دارد و نماز عید 5 تا قنوت؟ جواب این چراها درقرآن و درروایات آمده. یك شبكه، آموزش روخوانی نماز را بگوید، یك شبكه اسرار نماز را بگوید. خلاصه باید بسیج شویم و راجع به نماز كاری كنیم.

وقت انتخابات كه می شود، 5هزار نفر احساس وظیفه شرعی می كنند كه خودشان را كاندیدا كنند50.تا می روند مجلس، 4950تا نمی روند. به هر یك از این 4950 نفربگویید بیا توی ستاد اقامه نماز، احساس وظیفه نمی كند. یك جای كارمان گیر است. حج خیلی كوچك تر از نماز است، چون حج با همه بزرگیش، قبله نماز است. برای حج ببینید. چقدر داوطلب هستند، برای نماز چه؟ یعنی هنوز «آمن الرسول بما انزل» نشده. گیرمان توی این جورجاهاست.مسلمان هستیم،مومن هم هستیم، ولی فرق می كند كه «ولما یدخل الایمان فی قلوبكم» در قرآن دوتا دخول هست. یك بار وقتی است كه مردم داخل دین می شوند، یك وقت دین داخل مردم می شود. مردم داخل دین شده اند، ما وارد جمهوری اسلامی شده ایم، اما آیا دین وارد قلب ما هم شده؟ هنوز نه. اگر منزلمان كنار مسجد بود

و نمازمان را فرادا خواندیم، غصه نمی خوریم، اما اگر یك جعبه پرتقال بخریم و بفهمیم دو تا خیابان بالاتر ارزان تر می داده، احساس ضرر می كنیم. حتی گاهی می رویم میدان یا بازار كه یك چیزی را ارزان تر بخریم. چطور برای خرید یك جنس مسافت خانه تا بازار و میدان را طی می كنیم، ولی برای نماز كه اگر ده نفر به بالاباشند، هیچ كس نمی تواند ثوابش را محاسبه كند، چند تا خیابان بالاتر نمی رویم؟ قرآن دو رقم كار گفته بكنید.یا حقش را انجام بدهید مثلاً حق جهاد یا اگر حقش را انجام نمی دهید، می گوید ما استطعتم. بنده حقش را كه انجام نداده ام هیچ، «ما استطعتم» را هم انجام نداده ام، یعنی نمی توانم بگویم اشهد بالله بیش از این توان ندارم.

- به نظر می رسد كه شما به «ما استطعتم» عمل كرده اید، منتهی در نظام اسلامی همه موظف به این قضیه هستند. اگر نظام غیراسلامی بود و یك نفر این كار را انجام می داد، خیلی مطلوب بود، اما وقتی كه نظام، نظام اسلامی شد، من فكر می كنم رئیس جمهور وظیفه اولش اقامه صلوه است، چون «ان مكناهم» تمكن خاصی نیست، هر نوع تمكنی است. پدر كه در خانه نسبت به خانواده اش تمكنی دارد، وظیفه اولش اقامه نماز در محدوده خانه است. یك معلم ولو معلم فیزیك باشد، خداوند به او تمكنی داده است كه شاگردها از او آموزش می بینند، وظیفه اولش اقامه نماز است. استاندار و فرماندار و رئیس دانشگاه، وزیر آموزش و پرورش و... وظیفه اولشان اقامه نماز است. «ان مكناهم» هم نوع تمكنی را در هر جایگاهی شامل می شود. زیربنایی ترین كار برای هر سازمانی این است كه افرادش «اهل نماز» باشند كه اگر باشند، ضریب خطا به حداقل می رسد.

¤ خود شما بیایید و 3 تا نیم ساعت با 3 تا وزیر صحبت كنید كه وضع نماز این است و ستاد نماز هم تا اینجا آمده. من دیگر نه جانش را دارم و نه وقتش را. این را هم نمی خواهم كه بگویند نماز مال قرائتی است. خدا رحمت كند مادرم را. پلو كه می پخت هم، آتش زیرش می گذاشت، هم روی در آن، وگرنه زیر پلو می سوزد و روی آن ناپخته می ماند. یك سری كارها را باید دیگران انجام بدهند. مثلاشما بیائید روزنامه ها را وادار كنید كه یك ستون برای نماز بنویسند. یا مثلادر جائی كه هستید، با آدم های دلسوز و فاضلی كه مشكل مالی هم ندارند، سر و كار دارید كه می توانند در خانه مقاله برای نماز بنویسند و به روزنامه ها بدهند. مثلاخود شما یك ساعت در روز برای ارتباط با شاخه اهل قلم و نشریات در زمینه نماز وقت بگذارید. نه من مسلمان تر از دیگرانم، نه دین مال من است. چه كسی را پیدا كنیم كه مثل شما بیاید ستاد اقامه نماز و با اعتقاد حرف بزند؟ شاید به خاطر این یك ساعت، مشكلات دیگران هم حل شد، چون خدا می گوید: «واستعینوا بالصبر و الصلوه» یعنی از نماز كمك بگیرید. شما یك ساعت در روز برای نماز وقت بگذارید، بعد بگوئید خدایا من هر مشكلی دارم حل كن.

اگر در ستاد اقامه نماز چهار نفر باشند كه مال آنجا نیستند، حرفشان بیشتر خریدار دارد. من كه حرف بزنم، می گویند پول می گیرد و حرف می زند. توی پادگان اگر یك آخوند درباره نماز حرف بزند، می گویند كارش این است، ولی اگر یك افسر هم حرف بزند، همین را می گویند؟ باید دید در هر جایی چه جوری می شود حرف و كار را پیش برد. این همه ورزشگاه و زمین بازی، چند تا نمازخانه كنارشان هست؟ این همه جوان عاشق ورزش داریم، نباید چهار تا روحانی وسط اینها بگردند و آنها را با نماز و احكام آشنا كنند؟ این همه بودجه برای فوتبال و چرخ سواری و مشت زنی و... داریم، چقدر برای اقامه نماز كنار گذاشته ایم؟

من واقعا الان نمی دانم هر وزیری بودجه اش و قدرتش چقدر است و با چه لحنی باید با او صحبت كنم؟ شما كه نزد آنها وجیه تر هستید بسم الله! شما بیایید و روزی یك ساعت وقت بگذارید. شما می دانید كه باید برای نماز دل سوزاند و كاری كرد.

- من تلاشم را می كنم.

¤ شهدا از این بابت كه شما بخشی از وقتی را كه برای رسیدگی به خانواده آنها می گذارید، برای نماز بگذارید، بسیار خوشنود خواهند بود.

- من اساسا معتقدم كه زیربنای فرهنگ شهادت، نماز و پایگاه شهادت، مسجد است. اساسا حكومت اسلامی جز با مسجد امكانپذیر نیست، دلیلش هم این است كه پیغمبر(ص) به محض اینكه به مدینه می رسند، اولین جائی كه درست می كنند دارالعماره و خانه شخصی نیست، بلكه مسجد است.

¤ شما بیایید اینجا در ستاد اقامه نماز، همین حرف ها را بنویسید و به همه روزنامه ها فكس كنید.

- من لاینقطع دارم در همه صحبت ها این حرف ها را می گویم، در عین حال در خدمت شما هستیم.

¤ در صحبت ها برای چند نفر می گویید؟ امروز كه برای قاضی ها صحبت می كردم، گفتم باید دوربین تلویزیون باشد تا حرف هایم را برای كل ایران پخش كنید، چون اگر حرف من خوب است، چرا قاضی تهرانی بشنود، قاضی بیرجندی نشنود؟ اگر حرف من خوب است چرا غیر از همان عده ای كه در جلسه هستند، دیگران نشنوند؟ گفتم به شرطی می آیم كه تلویزیون باشد. الان در جمهوری اسلامی كار برای زیر یك میلیون یعنی خسارت. شما ناله تان را در میان جمع می زنید، چرا؟

- خیلی جاها اگر همین حرف را بزنیم، عین خیالشان نیست. راجع به مساجد و مقایسه آنها حتی اگر كشور خودمان را با كشورهای لائیكی مثل سوریه كه حكومت اسلامی هم ندارند، مقایسه كنیم، می بینیم برجسته ترین و آشكارترین نماد دمشق و مسیر دمشق تا حلب، در تمام روستاها، بلااستثنا مناره های مساجد بود. ما در تهران 03 كیلومتر راه می رویم، یكی از این نمادها را نمی بینیم.

¤ رك به شما بگویم این ناله ای كه دارید اینجا می زنید، وظیفه دارید به وزیر مسكن بگویید و بپرسید شما كه این همه درباره انبوه سازی صحبت می كنید و توی تلویزیون هم نشان می دهید، مسجدتان كو؟

- الان یكی از مسائل مهم جامعه ما ازدواج است كه با مسكن و اشتغال ارتباط دارد. دولت دارد در این دو زمینه كار می كند، ولی در مقوله ازدواج كار جدی انجام نمی شود و مسئله ازدواج بسیاری از جوان ها برای خودشان و خانواده ها به خاطر مسائل انحرافی كه در ازدواج به وجود آمده و ربط دادن به موضوع اشتغال و مسكن و اعتباریات دیگر، بسیار پیچیده و كند شده و درصد طلاق هم افزایش پیدا كرده است.

¤ من قرائتی قدیم نیستم و با قرص زندگی می كنم. شما به آدمی نگاه كنید كه در 56 سالگی روزی ده دوازده ساعت كار می كند. پنجشنبه و جمعه و تابستان و زمستان هم نداشتم، ولی دیگر نمی كشم. هر وقت فرمایشی داشتید، بگویید قرائتی! این سه تا نیرو مال تو، حالاسایت ازدواج را هم راه بینداز، سایت خنده را هم راه بینداز. بدون نیروی حسابی نمی شود كار كرد. من واقعا دیگر جا ندارم.

- توصیه تان چیست؟

¤ توصیه من؟ آدم هائی مثل خود شما. راستش را بخواهید از نظر فكری، روی كره زمین، شما نزدیك ترین آخوند به من هستید. هر دو همفكریم، ولی همدیگر را نمی بینیم.

- این را نگر كه من و یار چون دو چشم همسایه ایم و خانه هم را ندیده ایم!

¤ شما هفته ای یكی دو روز بیایید اینجا و كمكمان كنید.

منبع: روزنامه كیهان، شماره 19909 به تاریخ 4/2/90، صفحه 6 (معارف)

 

 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.