هنر سخنوری
چکیده
دین مبین اسلام بالاترین خدمت را هدایت خلق بر می شمرد و یکی از بهترین راه ها برای این امر مهم «تبلیغ با خطابه ی قوی» است. تاریخچه خطابه به صورت دقیق مشخص نیست ولی در اولین بار در سرزمین یونان مورد استفاده قرار گرفته است. (1) مفهوم خطابه، آن است که خطیب سخن خود را با آرایش گفتاری و معنای به مخاطب عرضه کند و آرامش خاطر را برای او حاصل نماید. از این رو هنرهای خطابه را ما در این مقاله از قبیل فصاحت، بلاغت و... بیان کرده و سپس راه های تأثیرگذاری یک سخنران خوب از قبیل، تحریک حس اعجاب مخاطب، تحریک حس زیباگرایی مخاطب و... را بررسی و در آخر مقاله به بیان نکات و مسائل مهم سخنرانی در هنگام خطابه پرداخته ایم.
کلید واژگان: خطیب، خطابه، تبلیغ، هنرسخنور، مخاطب.
مقدمه
امروز در جامعه ی بشری نقش تبلیغ و پیامی که به مخاطب می رساند قابل اهمیّت است و مسئولیت سنگین سخنرانان و خطیبان در این امر نیز در تصرف و تغییر اندیشه های فکری عموم مردم، گفتاری است که سخنرانان را وامی دارد تا شرایط یک خطیب با استعداد را در اقناع و اشباع مثبتی که به وجود می آورد در نظر گرفته و روی آن سخن راند. زمانی که خطیب، هنر سخنوری را کامل بداند و سخن خود را پربار و مؤثر کند می تواند اعتماد بیشتری در بین مردم پیدا کرده و رسالت الهی و تبلیغی خود را به سامان برساند. بنابراین در برابر هجوم سهمگین تبلیغات ضد اسلامی دشمنان در اوضاع کنونی، تلاش عظیم مبلغین و سخنرانان توانا در امر یادگیری فنون سخنرانی و شرایط آن بسیار اهمیت دارد، به گونه ای که با رعایت این فنون در امر تبلیغ، مؤثر واقع شوند و آرامش خاطری را برای مخاطب صورت دهند.
تاریخچه سخنرانی
قبل از بیان هرگونه تعریفی، لازم است تاریخچه سخنوری را مورد توجه قرار دهیم. درحقیقت برای پیدایش خطابه، زمان دقیقی در دست نمی باشد. زیرا از ابتدای آفرینش دارای نطق بوده است «از ظواهر تاریخ چنین پیداست که فن خطابه برای اولین بار در سرزمین یونان مورد استفاده قرار گرفته و برای دفاع از حق مالکیّت به کار رفته است. پس به مرور زمان به دست محققانی چون «گورگیاس» و «ایسوکراتس» و «دموستنس» صورتِ یک فن مدون را پیدا کرده است. (2) البته ایرانیان از دیرباز با این فن آشنا بوده اند، زیرا عده ای از مورخان و خاورشناسان در این باره نوشته اند که: «برخی از خطبای یونانی از محضر استادان ایرانی استفاده کرده و در این کار متبحر شده اند» حتی برخی گفته اند: «اصل منطق و حکمت که ارسطو آن را تألیف و تهذیب کرده است، هنگام غلبه ی «اسکندر» بر (دارا) از گنجینه های ایرانی برداشته شده است.» (3)
مفهوم خطابه
در مورد تعریف خطابه بعضی گفته اند: خطابه صناعتی است که، از گفتارها و کلمات پیامبران و پیشوایان و دانشمندان بزرگ گرفته شده، که گفتار آن ها موجب آرامش خاطر مردم است، تا انسان بتواند به وسیله ی آن مردم را به قدر توانایی خود، به چیزی قانع نماید. (4) در بیان علمی و فشرده تری خطابه این طور تعریف شده: خطابه فن مشافهه و مخاطبه با توده های مردم، جهت تصرف در عواطف و اقناع آنان است. (5) «و بعضی ها هم اینگونه خطابه را تعریف نموده اند: خطابه از خَطَب (یَخطب) گرفته شده؛ و به معنای» سخنور شدن یا «سخنوری کردن است» بنابراین به مجموعه ای از حالات درونی و ظاهری انسان که از آرایش گفتاری، در معانی و قالب های زیبا و نافذ برخوردار است، خطابه می گویند. (6)
هنرهای سخنرانی
1.فصاحت سخنور
از جمله شرایط سخنوری صحیح و سازنده، فصیح بودن آن سخن است، به گونه ای که کلام روان و روشن بوده، قابل درک و فهم شنوندگان باشد و از به کار رفتن الفاظ و جملات نامأنوس و پیچیده پرهیز گردد. دانشمندان علم بیان در تعریف فصاحت می نویسند: «اَلفَصاحُةُ عِبارَةٌ عَنِ الأَلفاظِ البَّینة الظّاهرة، المتبادرة إلی الفهم، وَ المَأنُوسُةٍ الإستعمال بَینَ الکُتّاب و الشُّعراء لِمَکان حسن ها» (7)؛ (فصاحت عبارت است از:به کار بردن الفاظ روشن و روان، که زود فهمیده شود و در میان نویسندگان و شاعران، به جهت خوبی و مطلوب بودن، رایج و معمول باشد) حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: «مَن قامَ به فتقِ القَول وَ رِتقِه فَقَد حَازَ البَلاغَة» (8)؛ (کسی که بتواند مطلب و سخنی را باز و بسته و تحلیل کند و آن را جمع بندی نموده و به نتیجه برساند، به مرحله ی بلاغت دست یافته است) همچنین از امام علی (علیه السلام) سؤال شد: فصیح ترین افراد کیست؟ فرمود: «اَلمُجیبُ المُسکِت عندَ بَدیهیّة المقال» (9) بنابراین خطابه زمانی جذابیت و دل آرایی خواهد داشت که به زیور فصاحت آراسته باشد و از طریق چنین نفوذی، در آنان تحوّل فکری و سازندگی اعتقادی و اخلاقی به وجود آید.
2.بلاغت خطیب
بلاغت به معنای رساندن است و خطیب بلیغ به کسی گفته می شود که سه شرط الف حال زمان، ب حال مکان ج حال مخاطبان را شناخته و براساس مقتضای یاد شده علوم ذهنی و اعتقادی خود را به سمع و درک مستمعین برساند. از امام صادق (علیه السلام) سؤال شد، بلاغت چیست؟ آن حضرت فرمود: کسی که چیزی را خوب می داند، درباره ی آن زیاد سخن نمی گوید. «إنّما سُمِّیَ البَلیغَ لأَنّه یبلغ حاجَته بأهون سعیه» (10)؛ (به شخص بلیغ بدان جهت بلیغ گفته می شود که توانایی دارد با کوشش اندکی نیاز و خواسته ی خود را به دیگران اعلام دارد) بنابراین خطیب بلیغ، قدرت این را دارد که سخن خود را بگستراند و سپس آن را با نتیجه ای عالی به پایان رساند. اما سخنوری که معنا و مقصود را با پراکنده گویی و سریع بدون هیچ تحلیل و نتیجه ای بیان کند آن سخنور بدون مخاطب خواهد بود.
عقل و خرد کافی
اگر کسی از موهبت عظیم عقل بهره مند باشد انسجام رفتاری و گفتاری او و اندیشه اش تنظیم وسالم خواهد بود و با سخن خردمندانه خود ارشاد و آرامش را به صورت شیوا به مخاطبین هدیه خواهد کرد. اما اگر سخنوران بدون بهره مندی از خرد کافی و زبان شیرین بخواهند اظهار نظری نمایند عوض، ارشاد اضلال و به جای آرامش، پریشانی را جایگزین می نمایند. بی تردید خطیب با پشتوانه تعقل واندیشه ی سالم است که می تواند حقیقت اثرگذاری سخن خویش را در مخاطب بیابد. امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: «آلةُ البَلاغَة قَلبُ عَقُول و لِسانٍ قائل» (11)؛ (وسیله بلاغت، داشتن قلب انباشته از خرد و زبان شیرین و شیواست) همچنین آن حضرت می فرماید: «مَن قَلَّ عَقلَهُ ساءَ خِطابُه» (12)؛ (هر کس دستخوش کمی عقل و خرد است، سخن و گفتار او ناروا و نامطلوب می باشد)
علم کافی
نشان معرفت و شخصیت هر انسانی زمانی آشکار می گرد که لب به سخن گشاید. از این رو اندیشه اش و افکار و عقیده او به تبع سخنش نمایان می گردد؛ لذا خطیبی که می خواهد به منظور ارشاد و هدایت خلق بر کرسی خطابه بنشیند باید به سینه ای انباشته از معارف لازم، در مورد موضوعی که می خواهد سخنرانی و اظهار نظر کند، مجهز باشد و ناآگاهانه و بدون مطالعه ی حساب شده، هرگز به این کار اقدام نکند. که سعدی استاد شیرین سخن سفارش می کند که:
تا نیک ندانی، که سخن عین صواب است باید که به گفتن، دهن از هم نگشایی (13)
بدین خاطر امام علی (علیه السلام) به فرزند خویش سفارش می کند: «دَعِ القَولَ فیما لاتَعرف وَ الخِطابَ فِیما لَم تُکَلِّف» (14)؛ (سخن گفتن در آنچه را نمی دانی و خطابه ای را که بدان مکلّف نیستی ترک کن) آری، سستی و بی اعتباری سخنور، زمانی اتفاق می افتد که مخاطبین بدانند که او از نظر علمی بی مایه، و از نظر گفتار و اندیشه اش بی عمق و محتو است و درباره ی موضوعی که علم ندارد سخن رانده، در حالیکه اطلاع و علم کافی در ابعاد مختلف آن ندارد و این امر سبب می شود که سایر گفتارهای او هرچند ارزنده باشد مورد بی توجهی شنوندگان قرار گرفته و آنرا بی محتوا تلقی کنند.
عذرخواهی زیان بخش
«شاید در مورد افرادی که تازه به میدان خطابه و سخن قدم گذاشته اند، این نقیصه را مشاهده کرده باشید که، هرگاه به کرسی سخن می نشینند، احساس رعب و خودباختگی کرده و برای جبران ناکامی احتمالی خویش، از همان آغاز سخن با جملاتی مانند می بخشید، حال من مساعدنیست، مسافرت بودم، وقت مطالعه پیدا نکردم، به من دستور دادند مزاحم شوم و من اطاعت امر کردم، به عذرخواهی می پردازند و هم روحیه ی خود را خراب تر می کنند و هم در ذهن شنوندگان شک وتردید ایجاد کرده و بذر یأس و ناامیدی می افشانند، در صورتی که این، نقیصه ای بزرگ است و باید از آن پرهیز شود؛ زیرا چنان که گفتیم تا کسی آمادگی فکری و علمی بدان سخن نداشته باشد نباید قدم به عرشه ی منبر گذارد، تا ناچار شود، زبان به عذرخواهی و ذلت وشرمندگی بگشاید. »دکتر دیل کارنگی می گوید: اشتباه بزرگی که یک منبری ممکن است در آغاز سخن مرتکب شود، آن است که عذرخواهی کند و بگوید: من سخنران نیستم، آماده برای نطق کردن نیستم، حرفی ندارم بزنم؛ نکنید، این کار را نکنید. (15)
درک استعدادها
از جمله وظایف مهم هر سخنور، درک و شناخت استعداد مخاطبان و مستمعان است ضرورت این کار به حدی است که اگر این شناخت حاصل نگردد، گاهی همه ی زحمات به هدر می رود و گاهی اصولاً درسخن، پریشانی و اختلال به وجود می آورد. بدین جهت برای این که سخن مفید و مؤثر واقع شود، شناخت استعداد و ظرفیت شنوندگان، از جمله شرایط سخنوری است، تا بر این اساس، خطابه صورت گیرد. امام علی (علیه السلام) فرموده است: «أَحسَنُ الکَلامِ مَا لاتَمجُّهُ الآذانُ و لایُتعَبُ فَهمُهُ الأفهام» (16)؛ (بهترین سخن آن است که گوش ها را رنجیده و بی رغبت ننماید و فهم و درک افراد را به مشقّت و اختلال نکشاند)
درک موقعیت زمانی
ظرفیت زمانی و شرایط اجتماعی بر اساس، نیازمندی های ضروری مخاطبان و جامعه، چیزی است که همواره باید مورد توجه و مطالعه ی یک سخنور آگاه قرار گیرد و بر پایه ی آن موقعیت و مجال لب به سخن گشاید، تا هم گفتار اومطلوب و مقبول شنوندگان واقع شود و هم از عوارض زیانبار ناشیانه سخن گفتن، پیش گیری به عمل آید. امام علی (علیه السلام) می فرماید: «مَن عَرَفَ الأَیّام، لَم یَغفُل عَنِ الإستعداد» (17)؛ (کسی که موقعیت زمانی را درک می کند و می شناسد، از حوادث و تحوّلات آن غافل نمی ماند و خویشتن را برای برخورد با آن آماده می نماید)
تعادل و آرامش خاطر
تسلط بر فکر و اعصاب و تعادل روحیه و مزاج، از جمله شرایطی است که باید سخنور به نحو مطلوب از آن برخوردار باشد؛ زیرا سخنوری که احساس امنیّت نمی کند، از فکر پریشان و اعصاب متشنّج رنج می برد، با روحیه ی آشفته و خراب دست به گریبان است، قوا و مشاعر خویش را سخت تسلّط ندارد، نمی تواند در تنظیم فکر و تمرکز، مطالب و ادای سخن وضع متعادلی داشته باشد. اما علت نداشتن تعادل و آرامش خاطر چیست؟ ممکن است به خاطر درد و ناراحتی جسمی، مساعد نبودن وضع محیط و مجلس، خستگی زیاد یا بی خوابی یا مطالعه نکردن ونداشتن محفوظات لازم فکری و یا سرانجام همه ی این علل و زمینه ها دست به هم داده و چنین ناتوانی و ضعفی را برای سخنران به وجود آورده باشد، که وظیفه ی خطیب توانا آن است که پیوسته علاج واقعه را قبل از وقوع بنماید، تا در کار خویش موفق گردد. باری ریشه یابی و معالجه ی هر یک از ناراحتی هایی که بیان شد، عموماً در اختیار خود انسان است. بنابراین تا آن ها را برطرف نکرده و تعادل جسمی وروانی هنوز پابرجاست هیچ گاه بر کرسی خطابه ننشینید. (18)
راه های تأثیرگذاری یک سخنران
«1.تحریک حس زیباگرایی در مخاطب: سخنران باید بتواند احساسات شنوندگان را برانگیزد؛ مثلاً می تواند در ابتدای سخن با یک بیان ادبی توجه مخاطبان را به بحث زیاد کند.»
2.توجه و تمرکز بخشیدن به تفکر و اندیشه ی مخاطب: مثلاً با طرح سؤال، می توان توجه مخاطب را زیاد کرد.
3.تحریک حس اعجاب مخاطب: یعنی با بیان مثال هایی تعجب مخاطب را برانگیزد. برای نمونه، بگوید: «خورشید با آن همه بزرگی و عظمت، همواره در حال حرکت با سرعت مهیبی است و در هر ثانیه 19/5 کیلومتر راه می پیماید یعنی در هر دقیقه 1170 کیلومتر حرکت می کند. امام صادق (علیه السلام) اولین کسی بود که به طور صریح، درباره ی حرکت سریع خورشید سخن گفته است. »أنی أعلَمُ ما فی اللَّحظَةِ الوَاحِدَةٍ مَسیرةٍ الشَّمس (19)؛ (به یقین می دانم که در هر یک لحظه، حرکت خورشید چقدر است)
4.تحریک عواطف و احساسات دینی در مخاطب: یعنی سخنران باید به گونه ای برخورد کندکه اعتماد مخاطبان به او جلب شود و آن ها سخن او را کاملاً بپذیرند. بنابراین مطالب باید مستند، قوی با استدلال و منطقی باشد و به اندازه فهم مخاطبان باشد تا موجب اعتراض آن ها نشود. (20)
روش های ایجاد انگیزه در مخاطب
سخنران باید در ابتدای بحث توجه مخاطب را به خود جلب کند. بنابراین برای آماده سازی مجلس، روش هایی بیان شده است که عبارتند از: 1.ابهام گویی 2.تعریف از مطلب 3.ایجاد پرسش در ذهن مخاطب.
ابهام گویی
«یکی از روش های ایجاد انگیزه در مخاطب، ابهام گویی است که دارای شرایط و ویژگی هایی است. اولاً برای هر نوع مخاطبی کاربرد ندارد این روش برای مخاطبان هوشمند و قوی مناسب است. ثانیاً ابهام، درمطالب و محتوا نیست بلکه نسبت به موضوع بحث است؛ یعنی مخاطب بتواند در انتهای بحث از مطالب گفته شده نتیجه گیری کند. تا هدف از طرح موضوع کاملاً مشخص گردد. ثالثاً تحریک حس کنجکاوی مخاطب و ایجاد عطش برای دنبال کردن سخن تقویت می کند.» (21) نکته قابل توجه این است: هنگامی سخنران می تواند، از روش ابهام گویی استفاده کند که بر بحث خود تسلّط کامل داشته باشد. همچنین مخاطب علاقه مند است بداند، موضوع اصلی سخنرانی چیست؟ این روش نیز در قرآن بسیار استفاده شده است از جمله در سوره های شمس، قیامت و تین. مثلاً در سوره ی شمس خداوند می فرماید: «وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا*وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا*وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا» (22) در این سوره خداوند با بیان هفت قسم پشت سر هم، موضوع را در ابهام قرار داده و در پایان قسم ها، از تزکیه و رستگاری سخن گفته است.
تعریف از مطلب
روش دیگر ایجاد انگیزه تعریف از مطلب در ابتدای کلام است. در حقیقت سخنران برای توجه مخاطب نسبت به موضوع بایدمطلب را به خوبی تعریف کند و اهمیت آن را برای شنونده روشن سازد.
ایجاد پرسش درذهن مخاطب
روشی که کاربرد آن از دو روش قبلی راحت تر و بهتر است؛ و موضوع بحث را بیشتر در عمق وجود شنونده جای می دهد؛ روش ایجاد پرسش درذهن مخاطب است. البته این روش باید به صورت یک طرفه باشد، یعنی سخنران نباید منتظر دریافت پاسخ از شنونده باشد، مثلاً برای بحث در مورد امام رضا (علیه السلام) بهتر است اینگونه بحث را شروع کرد: «1.چرا حضرت مهدی (علیه السلام) را صاحب عصر یا ولی عصر، یا امام زمان می نامند؟ 2.راز طول عمر امام زمان (علیه السلام) چیست؟ 3.چگونه رجعت در زمان امام زمان (علیه السلام) صورت می گیرد؟» این سؤالات، سبب تحریک ذهن مخاطب شده تا بهتر بحث را دنبال کند.
ویژگی های سؤال کردن از مخاطب
1.توجه به نوع سؤال:
به این معنا که سؤال باید برای شنونده مورد نیاز او و کاملاً جنبه ی کاربردی داشته باشد؛ مثلاً:برای به اجابت رسیدن دعا چه کارهایی باید انجام داد؟ یا» فلسفه و حکمت عزاداری بر امام حسین (علیه السلام) چیست؟ «آیا جسم انسان بعد از مرگ با روح ارتباط دارد؟» «انسان در روز قیامت چگونه زنده می شود؟» چنین سؤالاتی برای مخاطب جالب است و تلاش می کند در همه ی مباحث شرکت کند تا جواب آن ها را دریابد. استفاده از این روش در سخنرانی های تربیتی و پشت سر هم بسیار مفید است. بنابراین اگر سخنران به نوع سؤال توجه نکند؛ باعث کاهش حضور شنوندگان می شود.
2.برطرف کردن شبهه از موضوع سخنرانی:
سخنران باید دقت داشته باشد که: اگر در بحث، سؤالی را مطرح می کند، آن را بدون جواب نگذارد؛ یا اگر شک و شبهه ای در موضوع به وجود آمده است، آن را تاآخر بحث، برای مخاطب روشن کند.
3.استفاده از آیات و روش های قرآنی:
در قرآن برای جلب توجه مخاطب از روش های مختلفی استفاده شده که بهره گیری از آن ها در سخنرانی بسیار مفید است، مثلاً «وَقُلِ اعْمَلُواْ فَسَیَرَی اللّهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُون» (23)؛ (بگو به خلق که هر عملی کنید خدا به شما می نماید و هم و رسول ومؤمنان بر آن آگاه می شوند) قبل از بحث، می تواند ذهن مخاطب را آماده کند که در این عالم هستی، کسانی بر اعمال ما ناظر هستند.
4.استفاده از داستان:
قرآن کریم از این روش برای عبرت پذیری و پند و اندرز انسان ها استفاده نموده است. البته بهتر است در اواسط یا اواخر بحث، داستانی از شرح حال بزرگان برای مخاطبان بیان کرده یا از داستان های پرمحتوا و عبرت آموز استفاده کند (24)
محورهای اساسی در سخنرانی
1.نوع مخاطب:
سخنران در شرایط مختلف با مخاطبان گوناگونی برخورد می کند مخاطبان به گروه های مذهبی و غیرمذهبی (عمومی) کم سواد و بی سواد، داوطلب و غیرداوطلب تقسیم می شوند. سخنران باید مخاطب خود را بشناسد، اگر افراد سالم و کم معلومات جامعه بودند باید مطلب خود را ساده و در قالب موعظه و با توجه به فهم آنان بیان کند؛ و اگر افرادی آگاه و با بصیرت بودند، با برهان و دلایل حکیمانه آنان را ارشاد کند.
2.ذوق، نیاز و ظرفیت مخاطب:
سخنران باید مسائل و موضوعات را با توجه به ذوق، نیاز و ظرفیت مخاطب بیان کند. مثلاً ممکن است با طرح یک مسأله ی عرفانی نه تنها مخاطب جذب نشود بلکه آن را رد کند و ظرفیت پذیرش آن را نداشته باشد.
3.نقطه اوج سخنرانی:
هنگامی که سخنران بتواند کاملاً بر مخاطب اثر بگذارد، زمان اوج سخنرانی است. یعنی اوج تأثیرگذاری بر مخاطب در آن زمان صورت می گیرد یکی از عواملی که سخنران بتواند به کمک آن مخاطب را جذب کند این است که نقطه ی اوج بحث را با یک داستان یا روایتی زیبا و دلنشین آغاز کند.
نکات و مسائلی که سخنران در هنگام سخنرانی باید دقت کند
1.حذف لهجه:
سخنران هرچه فصیح تر و گویاتر، به زبان فارسی سخن گوید، مطالب، برای مخاطب پرجاذبه تر خواهد بود. اگر سخنران دارای لهجه ی محلی باشد، درطول بحث به دنبال جایگزینی لغات فارسی به جای لغات محلّی است. بنابراین ذهن، به صورت ناخودآگاه مشغول می شود و کیفیت سخنرانی پائین می آید؛ از طرفی شنونده به جای توجه به محتوا به لغات و لهجه ی سخنران دقت می کند.»
2.حذف واژه ها واصطلاحات عربی:
سخنران باید در هنگام بحث از واژه ها و اصطلاحات عربی، لذا، مَعَ ذلک، حتّی الامکان، حتی المقدور، قِس علی هذا، ذی نفع، مَعَ الوَصف، خودداری کند. اگر از واژه ها و اصطلاحات عربی استفاده شد (مثلاً از خطبه اول سخنرانی) نباید آن ها را خیلی غلیظ و به لهجه عربی تلفّظ کرد، زیرا برای شنونده بسیار آزاردهنده می شود. (25)
صفات خطیب و مبلّغ
1.آگاهی و بصیرت
مبلغ در صورتی می تواند مردم را به حق هدایت کند که هم خود «آگاه» باشد و هم بر اساس آگاهی مردم را به دین دعوت کند: «قُلْ هَذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَی اللّهِ عَلَی بَصِیرَةٍ أَنَاْ وَمَنِ اتَّبَعَنِی» (26)؛ (بگو این راه من است، من و پیروانم با بصیرت و آگاهی کامل، مردم را به سوی خدا دعوت می کنیم) حضرت خضر (علیه السلام) که مسئولیت تعلیم حضرت موسی (علیه السلام) را به عهده داشت توسط خداوند آموزش یافته و آگاه شده بود: «وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا» (27) اینگونه است که خداوند متعال از پیروی انسان های نادان و ناآگاه نهی فرموده است: «وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاء الَّذِینَ لَا یَعْلَمُون» (28) حضرت علی (علیه السلام) می فرماید: «با علم و آگاهی سخن بگویید که هیچ چیزی در سخن جاهلانه نیست.» (لاخیر فی القول بالجهل) (29)
2. ایمان به هدف
خطیب و مبلّغ باید چنان به هدف خود ایمان داشته باشد که همچون پیامبر (صلی الله علیه و آله) اگر خورشید را در دستی و ماه را در دست دیگر قرار دادند، دست از هدف خود برندارد و همچون خضر (علیه السلام) در گرسنگی و تشنگی نیز رسالت خویش را انجام دهد؛ اسْتَطْعَما أَهْلَها فَأَبَوْا أَنْ یُضَیِّفُوهُما فَوَجَدا فِیها جِداراً یُرِیدُ أَنْ یَنْقَضَّ فَأَقامَهُ- قالَ لَوْ شِئْتَ لَاتَّخَذْتَ عَلَیْهِ أَجْراً (تفسیر العیاشی، ج 2، ص: 334 )؛ موسی و خضر (علیهماالسلام) وارد قیه ای شدند در حالیکه گرسنه بودند از مردم درخواست غذا کردند ولی آن ها از مهمان کردنشان خودداری نمودند (با این حال) چون در آنجا دیواری یافتند که در حال خراب شدن بود، خضر دیوار را تعمیر و برپا کرد و بی وفایی مردم را در اراده آنان اثر نگذاشت؛ و جریان مباهله پیامبر (صلی الله علیه و آله) با علمای مسیحیت نجران نشانه ایمان بالای او به هدف است. از این رو یک مبلّغ نیز باید بعد از شناخت هدف خود ایمان استوار ومستقری به آن هدف داشته باشدواگر چه جان اوهم در خطر افتاد باز دست ازسخن حقِ خویش نکشد.
3. پیشگام بودن
مبلّغ، امام و رهبر دیگران است. پس باید خود را در همه کارها پیشگام و قبل از تعلیم دیگران به تعلیم خود بپردازد.
قال علی (علیه السلام) : «مَن نَصَب نَفسَه اِماماً لِلناسِ فَعَلیهِ أن یَبداءُ به تعلیمِ نَفسَهُ قَبلَ تَعلیمِ غَیرِه» (30) او باید قبل از اینکه مردم را به انجام کارهای خوب دستور دهد خود آن ها را انجام داده و قبل از نهی از اعمال زشت و ناروا خودش آن اعمال را ترک کرده باشد که این صفت رسولان الهی بوده است.
4. اخلاص در عمل
رمز موفقیت یک خطیب و مبلّغ اخلاص اوست که اگر تبلیغ به خاطر خدا انجام گرفت، بر دل ها اثر بیشتری خواهد گذاشت. شیوه ی تمامی رسولان الهی اخلاص بود که به مردم می گفتند: «وَمَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَی رَبِّ الْعَالَمِینَ» (31)؛ (من برای رسالت خویش از شما پاداشی نمی خواهم وپاداش من تنها نزد خداوند عالمیان است)
5. دارای سعه صدر و استقامت
حضرت موسی (علیه السلام) هنگام رفتن به سوی فرعون، برای هدایت او و آگاه نمودن مردم، از پروردگارش فراخی سینه و قدرت و تحمل سختی ها را درخواست نمود. زیرا وجود این صفت برای یک مبلّغ و خطیب ضروری است. «رب اشرح لی صدری و یسّرلی امری»؛ (خدایا سینه ام را وسعت ده و کارم را آسان ساز) یک مبلّغ باید بداند مخاطبان او یکسان نیستند و بعضی به زبان ایمان می آورند اما در قطب ایمانی ندارند و در مسیر کفر بر یکدیگر سبقت می گیرند. بنابراین نباید اندوهگین شود. در زمان مرحوم آیت الله العظمی بروجردی نماینده ای از سوی ایشان برای تبلیغ به یکی از شهرهای ایران رفت. پس از مدتی به خاطر فعالیت چشمگیر او، دشمنان دین، با تهمت ها و شایعات فراوان، عرصه را بر او تنگ کردند تا او را فراری دهند. آن روحانی اعلام کرد که در فلان روز جلسه ای مهم خواهد داشت و حرف آخر را خواهد زد. دوستان و دشمنان به گمان اینکه جلسه خداحافظی است همه جمع شدند و او روی منبر رفت و گفت: ای مردم! اگر پشت سر من گفتند فلانی با ارباب و سرمایه داران رابطه دارد باور کنید. اگر گفتند فلانی اهل فساد و فحشاست، باور کنید. اگر گفتند نماز نمی خواند باور کنید و...اما اگر گفتند او می خواهد از این شهر برود باور نکنید که من تا آخرین لحظه در سنگر تبلیغی خود خواهم ماند. (32) مبلغی که پیرو رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است همچون آن حضرت مأمور به استقامت است: «فَادْعُ وَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْت» (33)؛ (پس تو چنان که مأموری استقامت و پایداری کن)
نتیجه
یک سخنران خوب زمانی نقش مؤثری را در افکار و عقاید مخاطبین خود می گذارد که الف از هنرهای سخنوری با اطلاع باشد و آن ها را عملی نماید. ب هیچگاه بدون ایمان به هدف، حرکتی را انجام ندهد دیگر که ایمان به هدف نداشتن تأثیر ایدآل و حقیقی را نخواهد گذاشت و چه بسا خطیب سخنرانی را بر زبان جاری ساخته اما چون خودبه هدفش ایمان نداشته است، اثری زودگذری و سطحی بر مخاطب خواهد گذاشت. جعلوم و معارف کافی را کسب کردن و به موقعیت زمانی و انتظار مخاطب توجه نمودن از مواردی است که بسیار حایز اهمیت بوده و می تواند یک سخنور و مبلّغ را سامان بخشی نماید و به اوج کمال و ترقی برساند.
------------------------------------------
پی نوشت ها:
1. چگونه سخنران خوبی شویم، ص 12.
2. چگونه سخنران خوبی شویم، حجت الله سروری، ص 12.
3. روش تبلیغ، ص 117.
4. صناعت خطابه یا آئین سخنوری، ص 23.
5.جزوه درسی دارالتبلیغ اسلامی، ص 1.
6. چگونه سخنران خوبی شویم، ص 13.
7. جواهر البلاغه، ص 7.
8. غررالحکم، ج 2، ص 707.
9. بحار، ج 68، ص 290.
10. بحارالأنوار، ج 75، ص 241 و 302.
11. میزان الحکمه، ج 1، ص 464.
12. غررالحکم، ج 2، ص 627.
13. کلیات سعدی، ص 151.
14. نهج البلاغه، تحقیق صبحی صالح، نامه 31، ص 392.
15.روش های تبلیغ و سخنرانی، صادقی اردستانی، احمد، ص 179.
16. غررالحکم، ج 1، ص 214.
17. غررالحکم، ج 2، ص 697.
18. ر. ک: روشهای تبلیغ و سخنوری، ص 201 و 202.
19. بحارالأنوار، ج 55، ص 220.
20. چگونه سخنران خوبی شویم، ص 24ـ25.
21. چگونه سخنران خوبی شویم، ص 26.
22. سوره شمس، آیه 1 تا 3.
23.سوره توبه، آیه 105.
24. ر. ک: چگونه سخنران خوبی شویم، ص 28ـ29ـ30.
25.ر. ک:چگونه سخنران خوبی شویم، ص 35 و 36.
26. سوره یوسف، آیه 108.
27. سوره کهف، آیه 65.
28. سوره جاثیه، آیه 18.
29. نهج البلاغه، فیض الاسلام، ص 1171.
30. بحارالأنوار، ج 2، ص 56.
31. سوره شعراء، آیه 109.
32. ر. ک : خاطرات، قرائتی، محسن، ص 39.
33.سوره شوری، آیه 15.
منابع و مآخذ
1. قرآن کریم
2. نهج البلاغه
3. بحارالأنورا، مجلسی، محمدباقر، نشرالوفاء، چاپ بیروت، 1403.
4. غررالحکم، آمدی تمیمی، عبدالواحد، نشر دفتر تبلیغات، قم، چاپ اول، 1366 ش.
5. میزان الحکمه، محمدی ری شهری، محمد، نشر دارالحدیث، قم، چاپ سوم، 1381 ش.
6. روش های تبلیغ و سخنرانی، صادقی اردستانی، احمد، نشر دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چاپ سوم، 1380 ش.
7. چگونه سخنران خوبی شویم، سروری، حجت الله، نشر صغیر، چاپ اول، اصفهان، سال 1386 ش.
8. روش تبلیغ و سخنرنی، کرمی، رضا، نشر افق فردا، بی تا.
9. سخن و تحول آفرینی، اختری عباسعلی، نشر مؤسسه بوستان کتاب، چاپ قم، سال 1385 ش.
10. نرم افزار عروج، وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی استان اصفهان.
11. نرم افزار جامع الروایات، وابسته به مرکز تحقیقات رایانه ای علوم اسلامی، حوزه ی علمیه قم.
منبع: سایت راسخون
افزودن دیدگاه جدید