دوم فروردین 1342، آمیزه ای از شهامت و خشونت درباریان(بخش چهارم)
امام خمینی و حادثه فیضیه
به دنبال انتشار خبر جنایات دژخیمان رژیم در مدرسه فیضیه، امام خمینی تصمیم گرفت به سوی مدرسه حرکت کند. روحانیون و مردم حاضر در منزل ایشان از ترس آسیب رساندن ماموران با خواهش و سوگند از خروجشان جلوگیری کردند. عده ای نیز به دنبال انتشار شایعه حمله اشغالگران فیضیه به منزل امام در منزل را بستند. این اقدام موجب ناراحتی امام شد و با عصبانیت گفتند:
چرا در را بسته اید؟ به اجازه کی در را بسته اید؟ در را باز کنید.(1)
سپس با ایراد سخنرانی در آن شرایط وحشت زا ضمن افشای جنایات رژیم به مردم اعتماد به نفس دادند و فرمودند:
...ناراحت و نگران نشوید، مضطرب نگردید. ترس وهراس را از خود دور کنید. شما پیرو پیشوایانی هستید که در برابر مصائب و فجایعی صبر و استقامت کردند که آنچه امروز می بینیم نسبت به آن چیزی نیست. پیشوایان بزرگ ما حوادثی چون روز عاشورا و شب یازدهم محرم را پشت سرگذاشته اند و در راه دین خدا یک چنان مصائبی را تحمل کرده اند. شما امروز ه می گویید؟ از چه می ترسید؟ برای چه مضطربید؟ عیب است برای کسانی که ادعای پیروی از حضرت امیر(ع) و امام حسین(ع)
را دارند در برابر این نوع اعمال رسوا و فضاحت آمیز دستگاه حاکمه خود را ببازند.
دستگاه حاکمه با ارتکاب این جنایت خود را رسوا و مفتضح ساخت و ماهیت چنگیزی خود را به خوبی نشان داد. دستگاه جبار با دست زدن به این فاجعه، شکست و نابودی خود را حتمی ساخت. ما پیروز شدیم. ما از خدا می خواستیم که این دستگاه ماهیت خود را بروز دهد و خود را رسوا کند. بزرگان اسلام، در راه حفظ اسلام و احکام و قرآن کریم کشته شدند، زندان رفتند، فداکاری ها کردند تا توانستند اسلام را تا به امروز حفظ کنند و به دست ما برسانند. امروز وظیفه ماست در برابر خطراتی که متوجه اسلام و مسلمین می باشد برای تحمل هرگونه ناملایمات آماده باشیم تا بتوانیم دست خائنین به اسلام را قطع نماییم و جلو اغراض و مطامع آنها را بگیریم.(2)
شهید محلاتی درباره واقعه فیضیه و عکس العمل امام پیرامون آن چنین می گوید:
آقای انصاری از طرف آیت الله العظمی گلپایگانی به منبر رفتند، ساواکی ها شروع کردند به تکبیر گفتن و صلوات فرستادن و بعد شاخه های درخت ها را شکستند و با چماق به جان طلاب افتادند شروع کردند به زدن آنها و آنها را از بالکن پایین انداختند و عده ای را مجروح و شهید کردند. در آن زمان ما در تهران بودیم. وقتی که همان شب یا فردا شب به قم رفتیم دیدیم که عده ای از دوستداران امام آمده اند ایشان را یک جایی مخفی کنند. امام فرمودند: «همه تان بروید بیرون، من از جایم تکان نمی خورم» و همان جا ثابت ماندند و یک نقطه اتکایی شدند برای بقیه.(3)
آیت الله طاهری خرم آبادی نیز در خاطرات خود از استقامت امام در برابر وقایعی چون واقعه فیضیه چنین یاد می کند:
حضرت امام همیشه از حوادث و تحولات برای پیشبرد اهداف نهضت حداکثر استفاده را می کرد. او هیچ گاه تحت الشعاع حادثه ای قرار نمی گرفت و حادثه، هرچقدر هم خشن، سهمگین و تاثرآور بود، نه تنها نمی توانست امام را تحت تاثیر قرار بدهد؛ بلکه این امام بود که از آن حادثه بهره برداری می کرد...لذا در جریان حادثه فیضیه که رعب و وحشت، قم و بلکه سراسر ایران را کم و بیش فرا گرفته بود، امام یاس و ناامیدی را از دلها زدود و شور ونشاط را به دل های مایوس بازگرداند.(4)
پیامدهای حادثه فیضیه
انگیزه های شاه از حمله به مدارس فیضیه و طالبیه ایجاد رعب، وحشت و اختناق در جامعه روحانیت و مسلمانان و آماده سازی زمینه محو و مسخ اسلام و علمای وارسته و متعهد جامعه روحانیت بود تا بدین وسیله عوامل جلوگیری از پیشرفت توطئه های ارتجاعی و استعماری خود را از پیش رو بردارد.دژخیمان شاه در دل شب به مدرسه فیضیه رفتند تا آثار حملات جنایت بار خود را بزدایند. خون ها را شستند و در وپنجره های شکسته، عبا و عمامه های نیمه سوخته، لباس های خونین، چوبها و کتابهای پراکنده و نیمه سوخته را جمع آوری و در گوشه های مدرسه پنهان کردند.
برخی طلاب و روحانیونی که از مدرسه دارالشفا(مجاور فیضیه) ناظر اعمال مزدورانه ماموران ساواک بودند، به محض خارج شدن آنان از مدرسه، فورا به آنجا رفتند و تمام آثار جنایات را که ماموران در دخمه ها و سوراخ های گوشه و کنار مدرسه جا داده بودند، بیرون آوردند و در جای اولش گذاشتند و مدرسه را تقریبا به صورت اول درآورده، بار دیگر آثار جنایات شاه را در برابر دیدگان عموم ملت نمایان ساختند. آنگاه به نوشتن شعارهای انقلابی پرداخته، تمام دیوارهای مدرسه را با شعارهای شورانگیز و حماسی زینت دادند.(5)
شاه به منظور پاک کردن جنایت ننگین خود فرمان بیرون انداختن مجروحان فاجعه را از بیمارستانها صادر کرد. به دنبال این اقدام مردم غیور قم مجروحان را به منازل خود بردند و تحت درمان قرار دادند. خانه های برخی از اهالی تبدیل به درمانگاه های کوچک شده بود و آنان با عواطفی شگفت انگیز کمر به خدمت به مجروحان فیضیه بسته بودند.
امام درباره علت بیرون انداختن مجروحان واقعه از بیمارستانها می فرمایند:
...مراکز علم را کوباندند برحسب توهم خودشان؛ بچه های ما را، عزیزهای ما را زدند، سرهایشان را شکستند، پاهایشان را شکستند، بعضی شان را کشتند، از پشت بام انداختند. اگر اینها دهقان بودند پس چرا این دستگاه انتظامی کمکشان می کرد؟ اینکه دیگر مخفی نبود، این را صدهزار جمعیت از توی خیابان ها و از توی صحن و از توی مدرسه، خوب می دیدند که دستگاه شهربانی دارد کمک مستقیم می کند؛ این دهقان ها را کمک می کرد برضد اسلام. پس چرا وقتی که مرضای ما را بردند در مریضخانه ها، شهربانی و (ساواک) فرستادند گفتند: دشمن های اعلیحضرت را می برید مریضخانه؟ پدرتان را در می آوریم، اینها باید بروند. اگر دهقان ها بودند، به اعلیحضرت چه کار دارد؟(6)
جامعه روحانیت با صدور اعلامیه ای ضمن اشاره به واقعه مدرسه فیضیه از اقدامات وحشیانه رژیم در زمینه بیرون انداختن مجروحان از بیمارستانها نیز یاد می کند.
اعلامیه های دیگری نیز از سوی قشرهای مختلف مردم در اعتراض به اقدامات رژیم صادر شد و در آنها اعمال جنایت بار و غیرانسانی ماموران افشا شد.
امام در تاریخ3فروردین42در سخنانی به مناسبت حمله ماموران رژیم به مدرسه فیضیه گفتند:
...مردم لازم است از مدرسه فیضیه دیدن نمایند و جنایات غیرانسانی دستگاه حاکمه را از نزدیک ببینند و نیز به بیمارستانها سرکشی کنند و از روحانیون مجروح و مصدوم عیادت به عمل آورند تا دریابند که دستگاه حاکمه با روحانیت چه کرده است!(7)
ایشان با صدور اعلامیه ای که با عنوان «شاه دوستی یعنی غارت گری» معروف شد، به شاه و همدستانش نشان داد که شعله های نهضت ایشان با حوادثی چون حادثه مدرسه فیضیه نه تنها خاموش نمی شود؛ بلکه بیش از پیش دامن حکومت دیکتاتوری آنان را می گیرد. امام در این اعلامیه صریحا اعلام کرد که تلاش مطلق رژیم برای از بین بردن اسلام و روحانیت است. اعلامیه تاریخی امام تمامی ایران را به لرزه درآورد و گام دیگری در جهت گیری نهضت ایشان بود. امام با فتوای تاریخی «تقیه حرام و اظهار حقایق واجب، ولوبلغ ما بلغ» که در اعلامیه خود آورد از توطئه عوامل ارتجاع پیشگیری نموده و موضع روحانیون را در برابر شاه و حامیانش مشخص کرد. موضوع قابل توجه دیگری که در اعلامیه آمده است استیضاح نخست وزیر می باشد که برای اولین بار در تاریخ شیعه، یکی از علما رئیس کشور را استیضاح می کند. با صدور این اعلامیه ترس و وحشتی که از واقعه فیضیه در قلب های عموم مردم ایجاد شده بود، جای خود را به شهامت داد. همه درباره اعلامیه امام و فتوای تحریم تقیه صحبت می کردند.
حمله عمال رژیم به مدارس فیضیه وطالبیه در روز وفات امام صادق(ع) موجی از خشم و انزجار نسبت به رژیم در میان مردم پدید آورد. با فاصله اندکی از آن وقایع، نقاط مختلف تهران و بسیاری دیگر از شهرهای شاهد برگزاری مراسم یادبود و برپاییی تظاهرات بود. جامعه روحانیت تهران، قم، مشهد و برخی دیگر از شهرها و شهرستانها به منظور ابراز انزجار از جنایات خونین شاه در مدرسه فیضیه از هفتم تا دوازدهم فروردین 42دست به اعتصاب زدند و از رفتن به مساجد و اقامه نماز جماعت خودداری کردند. عمال رژیم نیز تدابیری برای مقابله با آنان اندیشیدند. در پی اعتصاب سراسری روحانیون، بسیاری از کسبه نیز با روحانیون هم صدا شدند. آنان با تعطیل بازار و مغازه های خود به مدرسه سه روز در اعتصاب شرکت کردند و بدین وسیله انزجار خود را از رژیم و حمایتشان را از روحانیون ابراز داشتند.
دستگاه جاسوسی شاه با بستن مغازه هایی که به حمایت از روحانیون اعتصاب کرده بودند تلاش می کرد تا بار دیگر ترس و نگرانی ایجاد نماید. ولی با سرسختی و مقاومت صاحبان آن مغازه ها و تعطیل عمومی و اعتصاب مجدد بازاریان به پشتیبانی از صاحبان مغازه های تعطیل شده روبرو شد.
سرانجام به دنبال درگذشت یکی از روحانیون به نام حاج سیدجوادی که مجلس یادبودی برای او در مسجد ارگ برگزار شد. عده ای از دانشجویان و مردم مبارز پس از پایان مجلس مزبور با شعار «آیت الله خمینی پیروز است» به میان بازار ریختند و به مامورانی که برای ممانعت از باز شدن مغازه ها در بازار گمارده شده بودند، حمله ور شدند!(8)
ماموران بازار را ترک نمودند و بازاریان مغازه های خود را باز کردند. این نخستین باری بود که مردم با شعاری به نام امام خمینی به تظاهرات خیابانی دست زدند.
در خاطرات آقای فلسفی درباره اقدامات حکومت پهلوی در مقابل اعتصابات و اعتراضات مردم آمده است:
عمق فاجعه فیضیه تا آنجا بود که تا در منبرها یا مجالس نام فیضیه برده می شد، صدای شیون و گریه مستمعین و حضار بلند می شد. مردم، عزاردار فیضیه شدند. بازارها را بستند و به سوگ و عزا نشستند.
دولت هم با نهایت وقاحت در بسته مغازه ها را با گچ و آجر تیغه کرد. در بازار که می رفتی، تعداد زیادی مغازه را می دیدی که بسته اند یا با آجر تیغه کرده اند؛ مخصوصا هرجا که صاحبان مغازه، مردمان نافذالکلمه و بیشتر علاقه مند به روحانیت بودند، مغازه ها را کلا تیغه کرده بودند. بعد از مدتی که گذشت، قرار شد که بازار باز شود، ولی ساواک به صاحبان مغازه ها اجازه نمی داد که مغازه ها را باز کنند.(9)
امام نیز طی اعلامیه ای از تمامی اعتصاب کنندگان تشکر نمود و اقدامات مردم را نشانه انزجار و تنفر عموم ملت از دستگاه حاکمه دانست. ایشان در این اعلامیه نیز به افشای توطئه های ضداسلامی رژیم پرداخت.
علما و مراجع عراق و بسیاری از شهرهای کشور با ارسال تلگرام هایی برای مراجع قم به ویژه امام خمینی حمله به فیضیه را محکوم و رژیم را مسئول مستقیم و اصلی آن دانستند.
آیت الله سیدمحسن حکیم طی تلگرام هایی جداگانه به 32تن از مراجع و علمای ایران، ضمن ابراز تاثر از واقعه مدرسه فیضیه از آنان خواست تا بطور دسته جمعی به عتبات عالیات مهاجرت کنند و از آن طریق رژیم را تحت فشار قرار دهند. شاه پیش از رسیدن تلگراف آیت الله حکیم به امام خمینی و سایر علمای قم، اقدام به اعزام سربازان و کماندوها به آن شهر نمود تا ترس و خفقان بوجود آورد، سپس سرهنگ پرتو(رئیس شهربانی قم) و سرهنگ بدیعی(رئیس ساواک آن شهر) را مامور ساخت تا به همراه فرماندار قم به منزل امام روند و پیام وی را به ایشان ابلاغ کنند. پس از آنکه امام از پذیرفتن آنان خودداری ورزید، به منزل آقای شریعتمداری رفتند و التیماتوم فاشیستی شاه را بدین شرح به او ابلاغ کردند:
تلگرافی از آیت الله حکیم به دست شما می رسد که شما را دعوت به خارج شدن از ایران و رفتن به نجف کرده است، اگر بخواهید بروید، دولت وسایل رفتن شما را فراهم می کند؛ :
، ولی اگر بخواهید روی تلگرام آن سروصدایی راه بیندازید، کماندوها و زنان هرجایی را به خانه های شما می ریزیم، شما را می کشیم، نوامیستان را هتک می کنیم و خانه هایتان را غارت می نماییم. این پیغام همایونی جدی است و جنبه صرفا تهدید ندارد.(10)
نمایندگان اعزامی از شریعتمداری خواستند پیام مذکور را به اطلاع امام برساند. فردای آن روز تلگرام آیت الله حکیم به مقامات روحانی قم رسید. متن تلگرام ایشان بدین شرح می باشد:
حوادث مولمه پی درپی و فجایع محزنه به ساحت علمای اعلام و روحانیت قم، قلب عموم مسلمین را جریحه دار و موجب تاثر شدید اینجانب گردیده است(وسیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون) امید است حضرات علما دسته جمعی به عتبات عالیات مهاجرت بنمایند تا بتوانم رای خود را نسبت به دولت صادر بنمایم.
اما امام، آیت الله گلپایگانی و شریعتمداری با ارسال تلگرام هایی برای ایشان مهاجرت را درآن شرایط به مصلحت ندانستند و این اقدام را عامل نابودی حوزه علمیه قم و سایر حوزه ها و از بین رفتن استقلال کشور دانستند.
نجف، حضرت آیت الله حکیم-دامت برکاته و علت کلمه
تلگراف محترم در تسلیت فاجعه عظمی موجب تشکر گردید. امید است با وحدت کلمه علمای اعلام اسلام و مراجع وقت-کثرالله امثالهم- حفظ استقلال مملکت و قطع دست اینجانب را نموده، از حریم اسلام و قرآن کریم دفاع کرده، نگذاریم دست خیانت به احکام مسلمه اسلام دراز شود. ما می دانیم با هجرت مراجع و علمای اعلام- اعلی الله کلمتهم- مرکز بزرگ تشیع در پرتگاه هلاکت افتاده و به دامن کفر و زندقه کشیده خواهد شد و برادران ایمانی عزیز ما در شکنجه و عذاب الیم واقع خواهند شد. ما می دانیم با این هجرت، تغییرات و تحولات عظیمی روی خواهد داد که ما از آن بیمناکیم. ماعجالتا در این آتش سوزان به سربرده و با خطرهای جانی صبر نموده، از حقوق اسلام و مسلمین و از حریم قرآن واستقلال مملکت اسلامی دفاع می کنیم و تا سرحد امکان، مراکز روحانیت را حفظ نموده امر به آرامش می نماییم، مگر آنکه دستگاه جبار راهی را بخواهد طی کند که ما را ناگزیر به مطالبی کند که خدای تبارک و تعالی از آن پناه می بریم. اینجانب دست اخلاص خود را به سوی جمیع مسلمین، خصوصا علمای اعلام و مراجع عظام- اطال الله بقائهم- دراز کرده و از عموم طبقات برای صیانت احکام اسلام و استقلال ممالک اسلامی استمداد می کنم و اطمینان دارم با وحدت کلمه مسلمین سیما علمای اعلام، صفوف اجانب و مخالفین در هم شکسته و هیچگاه به فکر تجاوز به ممالک اسلامی نخواهند افتاد. ما تکلیف الهی خود را ان شاءالله ادا خواهیم کرد و به احدی الحسنیین نائل خواهم شد. یا قطع دست خائنین از حریم اسلام و قرآن کریم و یا جوار رحمت حق جل علا؛ انی لا اری الموت الا سعاده و الحیوه مع الظالمین الا برما. اینک دستگاه جبار برای اطفای نور حق به هر وسیله در کوشش است. والله متم نوره ولوکره الکافرون.
روح الله الموسوی الخمینی(11)
اعلامیه های کوبنده و تاریخی امام خمینی، همراهی مردم با ایشان، اعتصابات عمومی و هماهنگ و ادامه رویه امام در مخالفت با رژیم، هیات حاکمه را به تکاپوی بیشتر و حرکات وحشیانه تری وامی داشت. یکی از این اقدامات اعزام روحانیون به خدمت سربازی بود.
پی نوشت :
1- همان، ص383
2- صحیفه امام، ج1،ص166
3- خاطرات و مبارزات شهید محلاتی، همان، ص47
4- خاطرات آیت الله طاهری خرم آبادی، همان، ص181
5- سیدحمید روحانی، همان، ص393
6- صحیفه امام، ج1،ص210
7- همان،ص167
8- سیدحمید روحانی، همان،409، 410
9- خاطرات و مبارزات حجت الاسلام فلسفی، همان، ص270، 271
10- سیدحمید روحانی، همان، ص418
11- صحیفه امام، ج1،ص182.
--------------------------------------
منبع: 15 خرداد شماره 15.
افزودن دیدگاه جدید