جریان سقیفه و حکومت های استعماری مانع رسیدن مسلمانان به اوج شد
به گزارش بلاغ به نقل از مهر، شیخ حسین انصاریان در سخنرانی خود درحسینیه بیت الاحزان اصفهان، گفت: خداوند مهربان، دانش چگونه زیستن و دانش درست زندگیکردن را به تمام انبیای عظامش عطا کرد و این دانش را جامع و کامل به پیغمبر عظیم الشأن اسلام(ص) عنایت فرمود و از ایشان هم به ائمهٔ طاهرین(ع) ارث رسید. اما دانشی که به بشر عنایت کرده، یک دانش صد درصد مادّی است که این دانش مادّی، تنها نقشی که برعهده دارد، برای ادارهٔ امور بدن است و شعاع و میدان دیگری ندارد؛ لذا بشر به اشتباهِ این مسئله که این دانش میتواند چگونه زیستن را به انسان تعلیم دهد، پی برد و به تجربه برایش ثابت شد که چنین قدرتی در این دانش نیست؛ علاوهبراین، دانش اندکی هم هست و خیلی کم است، چنانکه خود پروردگار در قرآن میفرماید: «و ما اوتیتم من العلم»، این مقدار دانشی که به شما دادم، قلیل و اندک است.
این استاد اخلاق حوزه علمیه قم برای تفهیم بیشتر اندک و مادّی بودن دانش انسان، به سخنی از ائمه اشاره و تصریح کرد: امام پنجم(ع) میفرمایند: «آن مقدار علم که برای بشر کشف و حاصل میشود، فقط و فقط «الف» علم است و آن عقل کامل و آن علم جامع در روزگار و به دست دوازدهمی ما پرده برداری میشود؛ و عالمان آن روز میفهمند که از علم چیزی پیششان نبوده است».
وی ادامه داد: نویسنده اروپایی کتاب «خورشید اسلام در اروپا» میگوید: ما دانشمندان اروپا دزدان بسیار پرقدرتی هستیم که دانش مسلمانها را دزدیدیم و یک بیانصافیمان هم این است که خیلی چیزهای آنها را قبل از اینکه پخش و چاپ شود و همه بفهمند، به نام خودمان کردهایم. ما دزد هستیم و علوم آنها را دزدیدهایم، ولی کار زشتمان این بوده که به نام خودمان کردهایم؛ وگرنه مسلمانها در شیمی، ریاضی، جبر، لگاریتم، پزشکی، چشمپزشکی و جراحی، مردم کمنظیری بودند.
دلایل نرسیدن مسلمانان به اوج عظمت و اقتدار
شیخ حسین انصاریان با وجود علم بسیار مسلمانان به دلایل نرسیدن آنها به اوج اشاره کرد و افزود: مسلمانان گرفتار دو ضربهٔ بسیار سنگین شدند و همین دو ضربه نگذاشت به اوج برسند، یکی ضربات سنگینی که از سقیفه بعد از مرگ پیغمبر(ص) خوردند و دیگری ضرباتی که از حکومتهای استعماری، مخصوصاً حکومتهای بعد از نادر تا حدود چهلسال پیش خوردند و کشورهای دیگر اسلامی، مثل ترکیه، عراق، یمن و مصر؛ هم از استعمار که حاکمان آن کشورها نوکران دست به سینهشان شدند، ضربات سنگینی خوردند؛ اگر مانع سقیفه و مانع حکومتهای استعمارشده و استعمارگر جلوی ما نبود، پرش ما در رشتههای علوم، یک پرش بینظیری بود.
وی خطاب به جوانان گفت: اگر جوانان گمان می کنند که علم و عقل عهده دار نقش زندگی سالم هستند، بدانند اینگونه نیست؛ دانشمندانی در طول تاریخ بودند که پس از بیش از ۷۰ سال کسب علم و دانش، در نهایت اعتراف کردند فهمیدم نمیفهمم؛ آنوقت با این علم میخواهیم دنیا را اداره کنیم؟ با این عقل جزئیِ محدود، میخواهیم زندگی را اداره کنیم؟ افسار ادارهٔ زندگی را به علم و به عقل دادند و گفتند در کرهٔ زمین باید خدا، نبوت، امامت و وحی از زندگی حذف شود؛ چون اگر از زندگی حذف نشود، ما خیلی از معادن دنیا را نمیتوانیم غارت کنیم؛ خیلی از لذتها را نمیتوانیم گسترش دهیم لذا باید جهان را پر از حیوانِ بیشعورِ عالم و متمدن کنیم که هرچه تلاش و کسب درآمد می کند، نصیب ما شود.
این واعظ افزود: سؤالم از جوانان این است، قرآن، پیغمبر و ائمه(ع) را از شما گرفتند؛ بگویید که چهچیزی به جای آن به شما داده اند؟ یا خود شما چه چیزی به جای آنها گذاشتهاید؟ غیر از زنا، روابط نامشروع، مسخرهکردن دین، مسخرهکردن پروردگار، مسخرهکردن قرآن. از سوی دیگر خدا، انبیاء و ائمه(ع) چهچیزی به شما دادهاند!؟ یک دلیل بیاورید که این تعویض و جابجایی کار درستی بوده است!
انصاریان خاطر نشان کرد: پروردگار عالم ثروت هنگفت نفتی را در زیر مکه و مدینه ریخته است بگونه ای که اگر نفت کل جهان تمام شود، نفت عربستان صدسال دنیا را اداره میکند. این جمله معروف است: ترامپ وقتی سرِکار آمد، روی مطلبی اصرار و عمل کرد و گفت: ما باید عربستان را مانند گاو، شیرش را بدوشیم و تمام که شد، رهایش کنیم! غربیها اینگونه با ما معامله میکنند.
وی ادامه داد: اگر عربستان به خدا متکی بود و به جای آن غریبههای بیگانه، به امیرالمؤمنین و ابیعبدالله و فرهنگ ائمهٔ طاهرین(ع) متکی بود، ترامپ را به سرزمین خود راه نمی داد؛ چک امضا نمیکرد و پانصدمیلیارد دلار به او نمی داد؛ این استعمار است و ضربه آن به مسلمانان وارد شده و می شود.
توجه به دو آیه سوره انبیاء و لقمان باعث ایجاد تغییرات عمیق در زندگی
انصاریان به دو آیه از سوره های قرآن اشاره کرد و گفت: اگر این دو آیه به دل ما گره بخورد، چنان تغییرات عمیقی در زندگی ما ایجاد میکند که همهٔ آنهایی که ما را میشناسند، با تغییرکردنمان بُهتشان خواهد برد.
وی ادامه داد: خداوند در سوره انبیاء می فرماید: «و نزع الموازین القسط لیوم القیامه»، منِ خدا برای روز قیامت میزانهای عدالت برپا میکنم. میزانهای عدالتی که هر مرد و زنی را از بعد از بلوغشان در این ترازوها و جلوی چشم خودشان بکِشد و به آنها بگوید شما این بودهاید؛ چون ترازوی من، شما را اینگونه نشان میدهد و ترازوها هم درست است، پس از آنکه ترازوها و معیارهای من، شما را حداقل به خودتان نشان داد و میزانگیری شدید، به شما میگویم: «اقرأ کتابک»، پروندهٔ عمرت را ببین! «کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا»، برایت بس باشد که در این پرونده که با این میزانهای من معیارگیری شد، خودت قضاوت کن باید بهشت بروی یا باید جهنم بروی و من اصلاً به تو نمیگویم جهنم برو یا بهشت برو. ترازوهایم را به عدالت برپا میکنم و «فلا تظلم نفس شیئا»، در ارزیابیهایم به تمام دورهٔ عمر شما ستم نخواهد شد. «و ان کان مثقال حبة من خردل»، اگر عمل تو به وزن یکدانه ارزن باشد که به فنج، این پرنده ریز در قفس میدهی، «اتینا بها»، جلوی چشمت حاضر میکنم، «و کفی بنا حاسبین»، بس باشد که حسابگر، آن یکذرهای که به وزن دانهٔ ارزن است یا برای پلک چشمت بوده یا برای نیت بد بوده، به پایت حساب کند؛ آنوقت میخواهی چه کنید؟
این استاد حوزه علمیه در پایان به دومین آیه اشاره و تصریح کرد: لقمان میگوید: «انها ان تک مثقال حبة من خردل»، اگر عمل تو به وزن دانهٔ ارزن باشد، «فتکن فی صخره»، این عملِ بهاندازهٔ دانهٔ ارزن تو در یک سنگ نامعلومی در این جهان پنهان باشد، «او فی السماوات»، یا این ذره در اعماق آسمانها باشد، «او فی الارض»، یا در پنهانهای زمین باشد، «یأت به الله»، خدا جلوی چشمت میآورد و حاضر میکند، «ان الله لطیف خبیر»، خدا، خدای ریزنگرِ لطیف و آگاهی است.
افزودن دیدگاه جدید