ویژگی ممتاز حافظ از نظر رهبر انقلاب
امامِ غزل
حافظ و غزلیاتش اگرچه در تاریخ شهره و شناخته شده اند، اما هم او و هم شعرش آن چنان که سزاوار است، شناخته نشده اند. حافظ ستاره ی درخشنده ی غزل و زبان فارسی است و پشت سر تمام غزل هایش، قرآن در دل خانه های بسیاری نشانده شده است. اما عدم اهتمام به معرفی و شناساندن این شاعر حکیم و فقدان درک قامت شعر و مضامین بلند او، غزلش را دستمایه ی سطحی نگری کرده و گاهی شخصیت او را از حکیمی عالم به رند میکده نشینی تنزل داده است.
بی تردید پیش درآمد چنین غفلتی، عدم التفات به هویت فرهنگی و به دنبال آن، ادبیات و شعر است. امر تأسف آوری است که به اعتقاد بسیاری از افراد عام و خاص، فرهنگ مقوله ی مهمی نیست و هنرهایی نظیر شعر بیشتر وجهه ی سرگرمی و تشریفاتی دارند. اما رهبر فرزانه ی انقلاب در تبیین اهمیت شعر و کارکرد اجتماعی آن می فرمایند: «شعر، حافظِ هویت ملی است، حافظ هویت ملی. هویت ملت ها عبارت است از مشخصه های فرهنگی آن ها و مزیت های فرهنگی آن ها. این هویت فرهنگی یک ملت را تشکیل می دهد. این هویت فرهنگی، اصل است. اگر چنانچه این از یک ملتی گرفته بشود، این ملت هضم خواهد شد؛ یعنی در واقع به معنای حقیقی کلمه نابود خواهد شد. حالا در یک مشخصه ی جغرافیایی قرار می گیرد، اما چیزی نیست. هست، اما بودن او مثل نبودن است. هویت فرهنگی، همه ی حیات یک مجموعه و یک ملت است. شعر می تواند این هویت فرهنگی را هم تقویت کند و غنی کند و تغذیه کند؛ که در باب هویت فرهنگی هم باز به شعرای تاریخ خودمان که نگاه می کنیم (زبان آوران بزرگ)، می بینیم پیام های این ها خیلی باارزش است: پیام توحید است، پیام خداباوری است، پیام درستکاری است. [...] انصافاً شعر فارسی (بوستان سعدی، شاهنامه ی فردوسی، خمسه ی نظامی، دیوان حافظ، مثنوی مولوی) پر از حکمت است. [...] این ها توانسته یک هویتی برای ملت ما تعریف کند و این را هم به شما عرض بکنم: ما هرچه امتیاز داریم، ناشی از همین هویت فرهنگی است»[1]
حافظ، انسانی وارسته
درک این جایگاه از هویت فرهنگی، ادبیات و شعر، مسئولیتی را در قبال پیام و شخصیت شاعران بزرگ و قله های شعر و زبان فارسی و به طور ویژه، خواجه شمس الدین محمدبن بهاءالدین حافظ شیرازی ایجاب می کند. بدیهی است با تأمل و تعمق در اشعار شاعرانی چون حافظ، علاوه بر ایجاد درک درست از او و پیامش، زمینه ی فزونی بر معرفت جامعه ی خود و فرهنگ کشورمان نیز فراهم می شود.
شاعری که رهبر انقلاب برای معرفی شخصیت برجسته ی او می فرمایند: «منظور من از حافظ، آن شخصیتی است که از حافظ در تاریخ ماندگار است؛ یعنی آن بخش اصلی و عمده ی عمر حافظ که بخش پایانی عمر اوست. [...] حافظ در اقلاً ثلث آخر زندگی اش، یک انسان وارسته و والاست. اولاً یک عالم زمانه است؛ یعنی درس خوانده و تحصیل کرده و مدرسه رفته است. فقه و حدیث و کلام و تفسیر و ادب فارسی و ادب عربی را آموخته. حتی آن چنان که حدس زده می شود، از اصطلاحاتی که در نجوم و غیره به کار رفته، در این علوم هم دستی داشته و تحصیلی کرده، یک عالم است. این عالم، بساط علم فروشی و زهدفروشی و دین فروشی را هرگز نگسترده، که آن روز چنین بساط هایی رواج داشته. این عالم در بخش عمده ای از عمرش، راه سلوک و عرفان را هم پیموده. در اینکه وابسته ی به فرقه ای از متصوفه هم نیست، شاید شکی نباشد. یعنی هیچ یک از فرق متصوفه، نمی توانند ادعا کنند که حافظ جزء سلسله ی آن هاست، زیرا که برای او هیچ مرشدی، شیخی، قطبی بیان نشده»[2]
همچنین ایشان در جای دیگری، به تعبیر خودشان در ارادت و ادای احساس مسئولیت در برابر پیام، فرهنگ و جهان بینی این شاعر وارسته می گویند: «بنده جهان بینی حافظ را جهان بینی عرفانی می دانم. بلاشک حافظ یک عارف است»[3]
علاوه بر تشریح این موضوع در سخنرانی کنگره ی حافظ، بر این سخن خود مصادیقی از اشعار حافظ شیرازی را ذکر کرده و از عشق به عنوان «بارزترین مظهر این جهان بینی در کلام حافظ»[4] یاد می کنند.
از سویی دیگر، ایشان در معرفی وجاهت معرفت این غزل سرای قرن هشتم تصریح می کنند: «حافظ اگر افتخار نمی کرد به حافظ قرآن بودن، تخلص خودش را حافظ نمی گذاشت».[5]
سخنی که حافظ در شعر خود نیز به آن تصریح می کند. حضرت آیت الله خامنه ای در باب آشنایی حافظ با قرآن اظهار می کنند که قرابت غزل حافظ با قرآن برای آن ها که به قرآن آَشنایند و با آن انس دارند، مبرهن است.
بیت الغزل معرفت
رهبر انقلاب پیرامون معارف بلندی که در شعر حافظ وجود دارد، معتقدند: «این معارف هم فقط با هنرمند بودن به دست نمی آید، بلکه یک پشتوانه ی فلسفی و فکری لازم دارد. باید متکا یا نقطه ی عزیمت و خاستگاهی از اندیشه ی والا، این درک هنری و سپس تبیین هنری را پشتیبانی کند»[6]
و در سخن دیگری معارف شعر حافظ را این گونه شرح می دهند: «قرآن درس همیشگی زندگی انسان است و دیوان حافظ مستفاد از قرآن است و خود او اعتراف می کند که نکات قرآنی را آموخته و زبان خودش را به آن ها گشوده است. پس محتوای شعر حافظ آنجا که از جنبه ی شعری محض خارج می شود و قدم در وادی بیان معارف و اخلاقیات می گذارد، یک گنجینه و ذخیره است برای ملت ما امروز و نسل های آینده و همچنین برای ملت های دیگر، چون معارف والای انسانی مرز نمی شناسد. پس بزرگداشت از حافظ، بزرگداشت از فرهنگ قرآنی و اسلامی و ایرانی است و بزرگداشت از آن اندیشه های نابی است که در این دیوان کوچک گردآوری شده و به بهترین و شیواترین زبان، ادا شده است»[7]
رهبر ادیب انقلاب در دیدارهای نیمه ی ماه رمضان همواره شاعران را به اندیشه و حکمت شاعر رهمنون کرده اند؛ آنچه در حافظ و سعدی به غایت است، تا جایی که می توان از آن ها به عنوان حکیم یاد کرد. به فرموده ی ایشان: «این است که کسی مثل سعدی را، کسی مثل حافظ را، کسی مثل صائب را به قله می رساند. حکمت، اندیشه ی حکیمانه، مسائل لازم برای آموختن به انسان ها، این ها را فهمیدن و در شعر گنجاندن و بیان کردن (که معارف دینی و معارف انسانی و سبک زندگی جزء برترین هایش است)، این ها مسئولیت های شاعر است»[8]
لطف سخنش
حافظ شاعری است که لفظ و معنا را در کنار قالب و محتوا با هم به اوج رسانده و اگر در معنای سخن او اختلاف نظرهایی وجود دارد، در قوت غزل او اندکی تردید نیست. چنان که رهبر انقلاب می فرمایند: «لطافت و نازکی در غزل، به طور طبیعی منافات دارد با طبیعت استحکام و محکم بودن شعر که در قصیده مشاهده می شود، حالا ما شعری را اگر پیدا کردیم که با این که غزل هست، از لحاظ استحکام الفاظ، کوچکترین نقیصه ای ندارد؛ این شکل شعر، برترین است. اگر غزلی را ما یافتیم که علاوه بر لطف سخن و لطافت کلمات، از یک استحکام و استواری هم برخوردار است- به طوری که نمی توان جای هیچ کلمه ای از کلمات آن را عوض کرد یا چیزی به آن افزود یا چیزی از آن کاست - باید استنتاج کنیم که این غزل، این سخن، در حد اوج است و در دیوان حافظ، از این قبیل بسیار است.»[9]
حافظ زیرکانه و استادانه برای بیان پیام خود از قالب غزل بهره گرفته است؛ قالبی از شعر که مردم بیش از سایرین با آن مأنوس هستند و از همین روست که غزل های او این گونه سال های متمادی در جان ها و اذهان رسوخ کرده و پیام او بر ذهنیت مردم در گذشته تا امروز اثرگذار بوده است.
از سویی دیگر، غزل حافظ واجد صفات برجسته ی دیگری نیز هست که رهبر انقلاب در سخنرانی مطولی در بزرگداشت این شاعر، از آن ها به طور مبسوط یاد می کند: قدرت تصویر در شعر، شورآفرینی، مضامین فراوان، کم گویی و گزیده گویی، روانی، صیقل زدگی الفاظ، گوش نوازی کلمات، معانی رمزگونه، ترکیبات بسیار شیرین و... از جمله ی آن هاست.[10]
البته باید اذعان کرد که غالب غزلیات حافظ متصف به این صفات برجسته هستند و در میان اشعار او می توان نمونه هایی را یافت که به لحاظ محتوا، مصداق برجستگی های گفته شده نباشند.
اقتدا به حافظ
به هر ترتیب، حافظ زنده است به شعر و شعر او زنده است به قرآنی که در سینه دارد. غزل امروز شاهد وفور استعدادهاست که اگر حافظ و معارفش را به شایستگی بشناسد و چنین راهی را برگزیند، بی گمان سعادتمند خواهد شد. رهبر انقلاب نیز بر این باورند که با اتخاذ تدابیری، امروز نیز می توان به قله ها و ستاره های درخشانی در این عرصه دست یافت. در این سال ها، خود ایشان به این مهم همت کرده اند. دیدارهای سالیانه ی ایشان با شعرا نه تنها تأکیدی بر اهمیت شعر به عنوان حافظ هویت فرهنگی است، بلکه تلاش عالمانه ای است در هدایت شاعران به راهی که بزرگان شعر یا به قول ایشان، ائمه علیهم السلام شعر طی کرده اند.
ندیدم خوش تر از شعر تو حافظ
به قرآنی که اندر سینه داری
پی نوشت ها:
[1] ۲۱ تیر ۱۳۹۳
[2] ۲۸ آبان ۱۳۶۷
[3] ۲۸ آبان ۱۳۶۷
[4] ۲۸ آبان ۱۳۶۷
[5] ۲۴ مرداد ۱۳۹۰
[6] ۱ مرداد ۱۳۸۰
[7] ۲۸ آبان ۱۳۶۷
[8] ۱ مرداد ۱۳۹۲
[9] ۲۸ آبان ۱۳۶۷
[10]۲۸ آبان ۱۳۶۷
منبع : دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای
افزودن دیدگاه جدید