رفتن به محتوای اصلی

برخورد همدلانه

تاریخ انتشار:
balagh

یه نکته خدمتتون عرض می کنم برای اینکه بتوانید برخوردتان را همدلانه کنید ، یک مردی که عصبانیت به خرج می دهد یا زنی که غر می زند،‌ یک درد و مشکلی دارد و یک نفر باید به این مشکل رسیدگی کند؛ خب حالا چطور باید این کار را انجام دهیم؟

اولین قدم آن است که بتوانیم خوب او را درک کنیم یعنی بتوانیم یک مقدار مثل او شویم تا ببینیم چه اتفاقی می افتد؛ مثلا یک خانمی به ما مراجعه کرده بود و اعتراضش این بود که این آقای ما در هنگام رانندگی هر ماشینی که از کنارش رد می شود، فحاشی می کند، یعنی اگر ماشین در حال عبور در خیابان راهنما بزند، فحش می دهد و می گوید چرا راهنما زد و اگر راهنما نزند باز هم فحش می دهد و می گوید چرا راهنما نزد؛ اگر از سمت راستش سبقت بگیرند فحش می دهد، سمت چپ هم سبقت بگیرند همینطور و.... برای من سوال بود که در چه حالتی اگر رد بشوند همسرم فحش نمی دهد؟

ما هر کاری کردیم این آقا نیامد و پروژه تغییر کرد روی اینکه یک کاری به این خانوم یاد بدهیم تا ببینیم این خانوم موفق به تغییر رفتار همسرش می شود یا خیر؛ از اون خانوم پرسیدم چقدر به من اطمینان داری؟ گفت: خیلی گفتم: هرچی بگم گوش می کنی؟ گفت: آره  گفتم: از امروز وقتی همسرت فحش داد، تو هم دو تا فحش بده گفت: بچه ها عقب ماشین می شینن، به اندازه کافی از باباشون فحش یاد گرفتن، حالا منم فحش بدم؟ گفتم: تو نگران بچه ها نباش چون قبل از فحش دادن شما، یاد گرفتند حتی چیزهایی که شما هم بلد نیستی اون ها بلدند؛ گفتم: شما اگر به من اطمینان داری فحش بده، هفته بعد هم نتیجه این کار رو برای من بیار، تا هفته بعد هم حق نداری شوهرت رو چه کلامی و چه رفتاری نصیحت کنی که فحش نده ، اون یک فحش داد، تو دو تا بده، اگر دو تا داد، تو چهار تا بده
هفته بعد این خانوم آمد و ازش پرسیدم خب چه خبر؟ نتیجه چی شد؟ گفت: خیلی جالب بود، روز اول که من رفتم، اون که یک فحش داد، من بدتر از اون فحش دادم؛ همسرم سکوت کرد و نگاهی به من انداخت و چیزی نگفت؛ صحنه بعدی که فحش داد،‌ دید من دوباره فحش دادم؛ صحنه بعدی دیدم که فحش نداد و به من یک نگاهی انداخت، منم همانطور که شما گفتید ریلکس نشستم و چیزی نگفتم؛ صحنه بعدی مجددا فحش داد و منم فحش دادم؛ یکی دو تا صحنه که مونده بود برگردیم خونه به من گفت: خانوم تو دیگه نمیخواد فحش بدی؛ من گفتم که چی شد، مگه تو نمیگی فلان فلان شده ست، خب فلان فلان شده ست دیگه! این که بحثی نداره!
بچه ها هم خنده شون گرفته بود، اما از ترس باباشون جرات نمی کردن که حرفی بزنن، بعد که اینطور گفتم اونا هم شروع به خندیدن کردند که بابا تو خودت فحش میدی،‌حالا که مامان فحش داده، ایراد می گیری؟
گفت: روزهای بعدی که بیرون می رفتیم، اول به من نگاه می کرد، بعد فحش میداد، که با اون نگاه بگه تو حق نداری فحش بدی!
گفت: خیلی جالب بود، انگار این فحش دادن هوشیار شده بود، در واقع انتخاب می کرد که فحش بده؛ قبلا اتوماتیک فحش میداد، اما الان انتخابی شده بود؛ بعد از یکی دو هفته دیگه که از این جریان گذشت، گفت آقامون دیگه فحش نمیده.

 

دیدگاه‌ها

ناشناس 17:27 - 1395/02/13

باسلام چرا خدا قوت این فایل ها رو نمی شود دانلود کرد 313

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.