آثار فردی و اجتماعی زکات بر اساس آیات و روایات
پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| ره توشه ماه رمضان۱۴۰۰، آثار فردی و اجتماعی زکات بر اساس آیات و روایات.
کاری از گروه تولید محتوای معاونت فرهنگی وتبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.
مقدمه
از مهمترین فرایض الهی، زکات است که باید سبک صحیح و شرایط و حدود واقعی آن را بهدرستی شناخت، در غیر این صورت پرداختکنندگان، از فضایل آن محروم و در فتنه مکتبهای انحرافی گرفتار خواهند شد. زکات از واجبات مالی در دین اسلام است که بر اساس آن، مسلمانان باید مقدار معینی از ۹ قلم کالا برای مصرف در زندگی فقرا و سایر امور عمومی اجتماعی بپردازند. این ۹ کالا عبارتند از: طلا، نقره، گاو، گوسفند، شتر، گندم، جو، کشمش و خرما. مقدار پرداختی هر یک از این کالاها، متفاوت بوده و در فقه تعیین شده است. زکات از جمله مهمترین واجبات است که تأکید بسیاری نیز بر آن شده است. زکات از فروع دین شمرده شده و در منابع دینی در کنار نماز و جهاد قرار گرفته و یکی از پنج ستون دین است.
مفهومشناسی زکات
زکات برگرفته از «زکو» و در لغت به معنای رشد و نموّ،[1] پاکیزه شدن، صلاح و پارسایی[2] و مدح و ستایش است[3] و معنای اصلی آن، فزونی حاصل از برکت الهی است که در امور دنیوی و پاداش اخروی کاربرد دارد.[4] در اصطلاح فقهی و شریعت اسلام، به معنی صدقه و حقی الهی است که در اموال با شرایط خاص یا افزون بر آن، رسیدن به نصاب مقرر گردیده است؛[5] برای مثال در وجوب زکات فطره شرایطی همانند فرارسیدن غروب شب عید فطر و در وجوب زکات گندم، گوسفند و مالالتجاره، نصاب و مقدار مشخص معتبر است. مناسبت این واژه با معنای لغوی نموّ، از این روست که پرداخت زکات، موجب فزونی پاداش اخروی و بالندگی و رشد اموال میگردد و مناسبتاش با معنای طهارت، به این دلیل است که زکات، سبب پاکیزگی اموال و طهارت روح از رذایل نفسانی همانند بخل و بیتوجهی به فقرا میگردد؛[6] چنانکه قرآن فرموده است: «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها؛[7] از اموال آنها صدقهای ]به عنوان زکات[ بگیر تا بدین وسیله آنها را پاک سازی و پرورش دهی».
اهمیت زکات
اهمیت زکات تا آنجاست که در قرآن به همراه نماز ذکر شده است و قبولی نماز، مشروط به پرداخت زکات است. امام باقر(علیه السلام) فرموده است: «خداوند زکات را مقرون به نماز نمود و فرمود: أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ؛[8] پس فردی که نماز را به پا دارد، اما زکات ندهد؛ گویا نماز نخوانده است».[9] قرآن پرداخت زکات را از موجبات سعادتمندی و از صفات مؤمنان رستگار شمرده است: «وَ الَّذینَ هُمْ لِلزَّکاةِ فاعِلُون».[10] زکات، زمینه دستیابی به رحمت پروردگار است؛ چنانکه قرآن فرموده است: «وَ رَحْمَتی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ فَسَأَکْتُبُها لِلَّذینَ یَتَّقُونَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ الَّذینَ هُمْ بِآیاتِنا یُؤْمِنُونَ؛[11] و رحمتم همه چیز را فرا گرفته است و آن را برای آنها که تقوا پیشه کنند و زکات را بپردازند و آنها که به آیات ما ایمان میآورند، مقرر خواهم داشت».
زکات در شمار ارکان اسلام است؛ از همین روست که قرآن درباره مشرکان فرموده است: «فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ فَإِخْوانُکُمْ فِی الدِّینِ؛[12] اگر توبه کنند، نماز را برپا دارند و زکات را بپردازند، برادر دینی شما هستند». امام باقر(علیه السلام) فرموده است: «اسلام بر پنج چیز استوار گشته است: نماز، زکات، حج، روزه و ولایت».[13] امیرمؤمنان(علیه السلام) نیز زکات را موجب نزدیک شدن به خداوند و کفاره گناهان و بازدارنده از آتش دانسته و فرموده است:
بهیقین پرداخت زکات و اقامه نماز، عامل نزدیک شدن مسلمانان به خداست. پس آن کس که زکات را با رضایت خاطر بپردازد، کفاره گناهان او میشود و بازدارنده و نگهدارنده انسان از آتش جهنم است. پس نباید به آنچه پرداخته است، با نظر حسرت نگاه کند و برای پرداخت زکات افسوس خورد؛ زیرا آن کس که زکات را از روی رغبت نپردازد و انتظار بهتر از آنچه را پرداخته، داشته باشد؛ به سنت پیامبر(صلی الله علیه و آله) نادان است و پاداش او اندک و عمل او تباه و همیشه پشیمان خواهد بود.[14]
آثار زکات
تکالیف الهی، بر اساس مصالح انسان و دور شدن از مفاسد شکل گرفته است. فرمان زکات نیز در همین راستاست و دارای آثار و برکات فردی و اجتماعی، اقتصادی، نظامی برای پرداختکننده و گیرنده زکات است که به مواردی از آنها اشاره میشود.
الف) آثار فردی
1. طهارت روح
قرآن خطاب به پیامبر(صلی الله علیه و آله) میفرماید: «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها؛[15] از اموال مؤمنان صدقات را دریافت دار که با صدقات نفوس آنها را پاک و پاکیزه میسازی و رشد و برکت میدهی». یکی از رذایل نفسانی، بخلورزی از انفاق و حرص در مالاندوزی است. قرآن از این رذیله با صفت «بخل» و «شُحّ» یاد کرده است. «شحّ»، به معناه بخل توأم با حرص است که به صورت عادت درآید.[16] بر اساس برخی روایات، «شحّ» از بخل شدیدتر است. بخیل، کسی است که از آنچه دارد منع میکند؛ ولی انسان دارای شحّ، به اموال دیگران نیز بخل میورزد تا آنجا که هر چه را در دست مردم ببیند، آرزو میکند آن را به دست آورد؛ خواه از طریق حلال باشد یا حرام و هرگز به آنچه خداوند به او روزی داده است، قانع نیست.[17] پرداخت زکات موجب میشود انسان از تعلقات مادی، آزاد و روحش از این رذایل پاکیزه گردد؛ از این رو قرآن کریم کسانی را که در اموالشان برای تقاضاکننده و محروم، حق معلوم و مشخصی قائل هستند، از انسانهای کمطاقت و حریص استثنا میکند.[18]
2. آمرزش گناه
یکی از آثار زکات این است که پرداختکنندگان آن، مورد مغفرت و آمرزش الهی قرار میگیرند و از گناهان و پلیدی پاک میشوند؛ چنانکه پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرموده است: «الزَّکَاةُ تُذْهِبُ الذُّنُوبَ؛[19] زکات گناهان را میبرد». امیرمؤمنان(علیه السلام) نیز فرموده است: «مَنْ أَعْطَاهَا طَیِّبَ النَّفْسِ بِهَا فَإِنَّهَا تُجْعَلُ لَهُ کَفَّارَةً؛[20] آن کس که زکات را با رضایت خاطر بپردازد، کفاره گناهان او میشود».
3. قرب الهی
پرداخت زکات مانند مالیاتهایی که از جانب دولتها مقرر میشود، نیست؛ بلکه حقیقتی عبادی دارد که از روح ایمانی و اعتقادی سرچشمه میگیرد و زکاتدهنده آن را برای خشنودی خدا و تقرب الهی انجام میدهد. از همین روست که امیرمؤمنان(علیه السلام) زکات را موجب نزدیک شدن اهل اسلام به خداوند دانسته است: «إِنَّ الزَّکَاةَ جُعِلَتْ مَعَ الصَّلَاةِ قُرْبَاناً لِأَهْلِ الْإِسْلَامِ».[21]
4. مصونیت از عذاب
امیرمؤمنان(علیه السلام) فرموده است: «فَمَنْ أَعْطَاهَا طَیِّبَ النَّفْسِ بِهَا فَإِنَّهَا تُجْعَلُ لَهُ کَفَّارَةً وَ مِنَ النَّارحِجَازاً وَ وِقَایَةً؛[22] آن کس که زکات را با رضایت خاطر بپردازد، کفاره گناهان او میشود و بازدارنده و نگهدارنده انسان از آتش جهنم است».
5. آرامش
فرد گرفتار فقر، دچار اضطراب و دلهره در تأمین معاش است. محرومیت از نیازهای اولیه، معمولاً آرامش در عبادت و بندگی و رسیدن به وظایف الهی را از او سلب میکند. در این حالت زکات با تأمین نیاز مادی آنها، پریشانی را از آنان دور و با رفع تألّمات روحی، زمینه را برای دستیابی به انجام تکالیف دینی و شکرگزاری فراهم میکند؛ چنانکه قرآن میفرماید: «فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَیْتِ الَّذی أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ؛[23] باید پروردگار این خانه را عبادت کنند، همان کس که آنها را از گرسنگی نجات داد و از ترس و ناامنی ایمن ساخت».
ب. آثار اقتصادی
1. نموّ مال
اگر چه پرداخت زکات در ظاهر نقصان در مال است، اما بر خلاف تصورات و محاسبات مادیگرایانه، موجب فزونی اموال میشود؛ چنانکه قرآن فرموده است: «وَمَا أَنفَقْتُم مِّن شَيْءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ وَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ؛[24] هر چه را انفاق میکنید [چه کم و چه زیاد] خدا عوضی را جایگزین آن میکند و او بهترین روزیدهندگان است». حضرت فاطمه(س) در خطبهای فرموده است: «فَفَرَضَ اللَّهُ الْإِیمَانَ تَطْهِیراً مِنَ الشِّرک وَ الصَّلَاةَ تَنْزِیهاً عَنِ الْکِبْرِ وَ الزَّکَاةَ زِیَادَةً فِی الرِّزْقِ؛[25] خداوند ایمان را واجب کرد تا دلها از شرک پاک گردد و نماز را واجب کرد تا مردم را از مرض تکبر پاک کند و زکات را واجب کرد تا رزقشان زیاد شود».
شخصی از امام صادق(علیه السلام) پرسید: اگر خداوند آنچه را انفاق میکنیم، عوض میدهد؛ پس چرا من هر چه انفاق میکنم، جایگزینش نمیشود؟ امام(علیه السلام) فرمود: «فکر میکنی خداوند از وعده خود تخلف میکند؟». پاسخ داد: نه. امام(علیه السلام) فرمود: «پس چرا چنین است؟». آن مرد عرض کرد: «نمیدانم». امام7 فرمود: «اگر کسی از شما مال حلالی به دست آورد و در راه حلال انفاق کند، هیچ درهمی را انفاق نمیکند؛ مگر اینکه خدا عوضش را به او میدهد».[26] دلیل این فزونی و نموّ، این است که زکات، شکر بهرهمندی از اموال است و شکر نعمت بر اساس وعده قرآن، موجب زیاد شدن نعمت است.[27]
2. تعدیل ثروت
یکی از اهداف اقتصاد اسلامی، جریان ثروت در جامعه و عدم تمرکز آن در دست ثروتمندان است. قرآن کریم با تعیین مصارف هشتگانه برای زکات، نمونهای زیبا از برنامه عملی خویش را برای توزیع ثروت متجلی کرده است. این موضوع زمانی روشنتر میشود که بدانیم یکی از موارد زکات، طلا و نقره سکهدار است که در اقتصاد و ثروت، نقشی تأثیرگذار ایفا میکند و افزون بر آن، مستحب بودن زکات در سرمایه کسب و کار است. قرآن میفرماید: «وَ الَّذینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا یُنْفِقُونَها فی سَبیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلیمٍ؛[28] کسانی که طلا و نقره را گنجینه ]و ذخیره و پنهان[ میسازند و در راه خدا انفاق نمیکنند، به مجازات دردناکی بشارت ده». برخی روایات کسانی را که از پرداخت زکات طلا و نقره امتناع میورزند، مشمول این آیه قرار داده است.[29] بر این اساس اسلام ضمن محترم شمردن مالکیت خصوصی، مقررات خود را بهگونهای تنظیم کرده است که جامعه از آسیبهای دو قطبی شدن مصون باشد و با تعیین عناوین خاص همانند انفال، خمس، خراج، زکات، فیئ، انفاق و... از حرکتهای خودسرانه و نادرست جلوگیری نموده است.
3. از بین بردن فقر
در برخی روایات، هدف از تشریع زکات زدودن فقر اعلام شده است. یحیی بن سعید میگوید: عمر بن عبدالعزیز مرا برای دریافت زکات به آفریقا فرستاد. پس از جمعآوری زکات فقیری را که به او زکات پرداخت کنم، نیافتم؛ از این رو بردگانی را خریدم و آنها را آزاد کردم.[30] این نیافتن فقیر، نشاندهنده نقش زکات در از بین بردن فقر است. امیرمؤمنان(علیه السلام) در فرمان خویش به مالک اشتر سهم نیازمندان را در بیتالمال یادآور میشود و میفرماید:
خدا را، خدا را، در نظر آور در خصوص طبقات پایین و محروم جامعه که هیچ چارهای ندارند، از زمینگیران، نیازمندان، گرفتاران و دردمندان. همانا در این طبقه محروم و گروهی خویشتنداری میکنند و گروهی به گدایی دست نیاز بر میدارند،؛پس برای خدا پاسدار حقی باش که خداوند برای این طبقه معیّن فرموده است. بخشی از بیتالمال و بخشی از غلههای زمینهای غنیمتی اسلام را در هر شهری به طبقات پایین اختصاص ده؛ زیرا برای دورترین مسلمانان همانند نزدیکترین آنان سهمی مساوی وجود دارد و تو مسئول رعایت آن هستی.[31]
این تدبیر به مسلمانان اختصاص ندارد؛ زیرا یکی از اهداف اقتصاد اسلامی، تأمین همیشگی معیشت نیازمندان حتی کافران ذمّی است. امیرمؤمنان(علیه السلام) بر پیرمردی درمانده که گدایی میکرد، گذشت. حال او را جویا شد، گفتند: مردی نصرانی است. امیرمؤمنان(علیه السلام) فرمود: «تا جوان بود، از او کار کشیدید؛ اکنون که پیرمرد و درمانده شده است، او را طرد نمودهاید. هزینه او را از بیتالمال بدهید».[32] زکات نیز در همین راستاست؛ زیرا فقرا، مسکینان، در راه ماندگان و بدهکاران ناتوان از پرداخت بدهی، بخشی از مصارف زکات هستند و قرآن آن را برنامه جاودانی و همیشگی اعلام کرده است.
4. جلوگیری از رکود سرمایه
از موارد وجوب زکات، طلا و نقره سکهدار است که در زمان معصومین: پول رایج بوده است. یکی از دلایل آن در کتابهای فقهی، کلام الهی است که میفرماید: «وَ الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا یُنْفِقُونَها فِی سَبِیلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ؛[33] کسانی که طلا و نقره را گنجینه ]و ذخیره و پنهان[ میسازند و در راه خدا انفاق نمیکنند، به مجازات دردناکی بشارت ده». خداوند در این آیه بر ترک انفاق از طلا و نقره، وعده عذاب داده است و این تنها بر ترک واجب مانند زکات منطبق است.[34]
ج. آثار نظامی
تقویت بنیه دفاعی
یکی از مصارف زکات با عنوان «فی سَبِیل الّله» ذکر شده است. در اینکه جهاد از مصادیق روشن «سبیل الله» است، اختلافی وجود ندارد؛ اگر چه به نظر علمای شیعه درباره تمامی مصالح مسلمانان، مانند مخارج بنای مساجد و پلها تعمیم دارد.[35] اهلسنت «سبیل الله» را خاص جهاد دانسته و صرف زکات را در مصالح عمومی جایز ندانستهاند.[36] در هر حال زکات میتواند در قدرت دفاعی جامعه اسلامی کارساز باشد.
د. آثار اجتماعی
1. جذب مخالفان
یکی از مصارف زکات، کسانی هستند که قرآن کریم از آنها با عنوان «وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ» یاد نموده است. مقصود از «وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ»، کسانی هستند که با گرفتن سهمی از زکات، دلهایشان به اسلام متمایل میشود و بهتدریج به اسلام در میآیند یا اگر مسلمان نمیشوند، مسلمانان را در دفع دشمن یا انجام مقاصد دینی کمک میکنند.[37]
2. رفع کینه از ثروتمندان
در جامعه طبقاتی که در کنار افراد مرفه، عدهای از نیازهای اولیه خود و فرزندانشان محروم باشند، نمیتوان انتظار صلح و صفا داشت. گاه کینه و حسد در وجود این افراد، موجب نزاع و درگیریهای خونین میشود که نمونههای تاریخی فراوانی دارد. فرمان زکات، عهدهدار تأمین نیازمندان اعم از فقیر، مسکین و بدهکاران و درماندگان در سفر است که به این وسیله نیازمندان احساس میکنند اغنیا به سرنوشت آنها بیتوجه نیستند و سهمی از فعالیت آنها مربوط به نیازمندان میشود. بر این اساس قرآن پس از آنکه برای مؤمنان رابطه ولایی را بیان میکند و با تعبیر «بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ» نهایت همبستگی را اعلام میدارد، در صفات آنها میفرماید: «وَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ؛[38] نماز را به پا میدارند و زکات میدهند».
شهید مطهری; مینویسد:
نماز، نمونهای است از رابطه خلق و خالق و زکات، نمونهای است از حسن روابط مسلمانان با یکدیگر که در اثر تعاطف و تراحم اسلامی از یکدیگر حمایت، و به هم تعاون و کمک میکنند. این آیه و برخی آیات دیگر که ولای اثباتی عام را ذکر میکنند، تنها ناظر به محبت قلبی نمیباشند، نوعی تعهد و مسئولیت را برای مسلمین در زمینه حسن روابط مسلمین با یکدیگر اثبات میکنند. پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در حدیث معروف و مشهور فرمود: داستان اهل ایمان در پیوند مهربانی و در عواطف متبادل میان خودشان، داستان پیکر زنده است که چو عضوی به درد آید، سایر اعضا با تب و بیخوابی با او همراهی میکنند.[39]
نگارنده: حجتالاسلام والمسلمین عباس کوثری
فهرست منابع
ابناثیر، مبارک؛ النّهایه فی غریب الحدیث و الاثر؛ قم: مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، 1367.
حر عاملی، محمد بن الحسن؛ وسائل الشیعة؛ قم: مؤسسه آلالبیت:، 1409 ق.
حلی، حسن بن یوسف؛ تذکره الفقهاء؛ قم: مؤسسه آلالبیت:، 1414ق.
خویی، سیدابوالقاسم؛ موسوعة الامام خویی؛ قم: مؤسسة إحیاء آثار الإمام الخوئی،1418ق.
راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ مفردات الفاظ القرآن؛ بیروت: دارالقلم و الدار الشّامیّة، 1416ق.
شریف الرضی، محمد بن حسین؛ نهج البلاغة؛ ترجمه محمد دشتی؛ قم: نشر مشرقین، 1379.
صدوق، محمد بن علی؛ کتابُ من لایحضره الفقیه؛ قم: مؤسسة النشر الاسلامی،1404ق.
طباطبایی، سیّدمحمدحسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ قم: منشورات جماعة المدرسین، 1417 ق.
طبرسی، فضل بن حسن؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ بیروت: دار المعرفة، 1408ق.
طوسی، محمد بن حسن؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ بیروت: دار احیاء التراث العربی ]بیتا[.
تهذیب الاحکام؛ تهران: دار الکتب الاسلامیه، 1407ق.
فراهیدی، احمد بن خلیل؛ العین؛ قم: نشر هجرت، 1409 ق.
فیومی، احمد؛ المصباح المنیر؛ قم: مؤسسة دار الهجرة، 1405 ق.
قرضاوی، یوسف؛ فقه الزّکاة؛ بیروت: مؤسسة الرسالة، 1999م.
کلینی، محمد بن یعقوب؛ الکافی؛ تهران: دار الکتب الاسلامیه، 1407ق.
مطهری، مرتضی؛ مجموعه آثار؛ قم: انتشارات صدرا، 1368ش.
نجفی، محمدحسن؛ جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام؛ بیروت: دار إحیاء التراث العربی، 1404ق.
[1]. احمد فیّومی؛ المصباح المنیر؛ ج 1-2، ص 254.
[2]. خلیل ابن احمد فراهیدی؛ العین؛ ج 5، ص 394.
[3]. مبارک بناثیر؛ النهایه فی غریب الحدیث و الاثر؛ ج 2، ص 307.
[4]. حسین بن محمد راغب اصفهانی؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص380.
[5]. محمدحسن نجفی؛ جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام؛ ج 15، ص 3.
[6]. ر.ک: همان.
[7]. توبه: 103.
[8]. بقره: 43.
[9]. محمد بن حسن حر عاملی؛ وسایل الشیعه؛ ج 9، ص 22.
[10]. مؤمنون: 4.
[11]. اعراف: 156.
[12]. توبه: 11.
[13]. محمد بن حسن حر عاملی؛ وسایل الشیعه؛ ج 1، ص 13.
[14]. محمد بن حسین شریف الرضی؛ نهجالبلاغه؛ خطبه 199.
[15]. توبه: 103.
[16]. حسین بن محمد راغب اصفهانی؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص 446.
[17]. محمد بن حسن حر عاملی؛ وسایل الشیعه؛ ج 9، ص 38.
[18]. معارج: 19- 25.
[19]. محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج 2، ص 19.
[20]. محمد بن حسین شریف الرضی؛ نهجالبلاغه؛ خطبه 199.
[21]. همان.
[22]. همان.
[23]. قریش: 3 و 4.
[24]. سبأ: 39.
[25]. محمد بن علی صدوق؛ کتابُ من لایحضره الفقیه؛ ج 3، ص 568.
[26]. محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج 2، ص 486.
[27]. إبراهیم: 7.
[28]. توبه: 34.
[29]. محمد بن حسن حر عاملی؛ وسایل الشیعه؛ ج 9، ص30؛ فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان؛ ج 5، ص40.
[30]. یوسف القرضاوی؛ فقه الزّکاه؛ ج 2، ص 620.
[31]. محمد بن حسین شریف الرضی؛ نهجالبلاغه؛ ص583.
[32]. محمد بن حسن طوسی؛ تهذیب الاحکام؛ ج 6، ص 293.
[33]. توبه: 24.
[34]. حسن بن یوسف حلّی؛ تذکره الفقهاء؛ ج 5، ص 118؛ محمدحسن نجفی؛ جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام؛ ج 13، ص 312؛ سید ابوالقاسم خویی؛ موسوعة الامام الخویی؛ ج 23، ص 260 و 261.
[35]. محمد بن حسن طوسی؛ التّبیان فی تفسیر القرآن؛ ج 5، ص 245.
[36]. یوسف القرضاوی؛ فقه الزّکاه؛ ج 2، ص 656.
[37]. سید محمدحسین طباطبایی؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ ج 9، ص 311.
[38]. توبه: 71.
[39]. مرتضی مطهری؛ مجموعه آثار؛ ج 3، ص 265.
دیدگاهها
موضوع خيلى عالى
عالى است
سلام علیکم طاعات قبول
خدا قوّت
بسیار تشکر میکنم از مطالب مفیدی که قرار می دهید
استفاده کردم
خداوند متعال شما را در مسیر اعتلای کلمة الله موفق بدارد
افزودن دیدگاه جدید