رفتن به محتوای اصلی
یادداشت تبلیغی

نقش خانواده در تعمیق باورهای دینی فرزندان

تاریخ انتشار:
ازدواج، زیباترین قرارداد و والاترین بنیادی است که دوسوی آن را زن و مرد تشکیل می ­دهد. ثمره این قرارداد، پدیدآیی نسلی است که در صورت تربیت و پرورش صحیح، قادر خواهد بود جامع ه­ای را متحول سازد...

پایگاه اطلاع رسانی بلاغ|

اشاره
ازدواج، زیباترین قرارداد و والاترین بنیادی است که دوسوی آن را زن و مرد تشکیل می ­دهد. ثمره این قرارداد، پدیدآیی نسلی است که در صورت تربیت و پرورش صحیح، قادر خواهد بود جامع ه­ای را متحول سازد و با پیمودن بالاترین مدارج کمال و قرب به خداوند، با نفسی مطمئن به سوی منزلگاه ابدی خویش پرواز کند. خانواده، به­ ویژه دامان پُرمهر مادر، نخستین پرورشگاه تربیت انسان است؛ تا جایی که منشأ سعادت و شقاوت انسان را باید در رحم مادر دانست.
پدر و مادر، به‌­عنوان ارکان شکل­دهنده شخصیت فرزند، نقشی اساسی را بر عهده داشته، با همتی که در راستای تربیت صحیح و تعمیق و پرورش باورهای دینی به کار می­ گمارند، آینده توأم با سعادت جامعه و به تبع آن، آینده نیک جهان را ضمانت می‌کنند؛ تا جایی ­که صاحب­نظران، محک توسعه‌یافتگی کشورها را شیوه آموزش و پرورش و میزان اهتمام به رشد و شکوفایی اخلاقی کودکان برشمرده ­اند.

نقش انکارناپذیر خانواده
در روان‌شناسی تربیتی، نظریات گوناگونی درباره تأثیر محیط و وراثت در تربیت انسان مطرح است. جان لاک، فیلسوف بریتانیایی (1632 ـ 1704م)، کودک را به­ صورت لوح سفیدی در نظر داشت و بر طبق دیدگاه وی، کودکان در ابتدا چیزی نیستند و تجربه، به شخصیت آنها شکل می­ دهد. این نظر، نشان می­ دهد که او طرف‌دار تربیت نیروی محیط در شکل‌دادن کودک بود. از دیگر سو، ژان­ژاک روسو (1712 ـ 1778م)، فیلسوف فرانسوی، مدعی شد که کودکان به ­صورت وحشی­های اصیل به ­طور طبیعی از موهبت درک صحیح و غلط و برنامه­ ای نظری برای رشد منظم و سالم برخوردارند و آموزش بزرگسالان، تنها کاری که می­کند این است که به درک اخلاقی فطری و روش­های منحصربه­ فرد تفکر احساس کودکانه صدمه می­زند.[1]
این دو تفکر، نخستین جرقه­ های تربیت و شیوه نگرش به آن را در جوامع بشری نشان می­دهد. امروزه، با تلفیق این دو نظریه، رویکردهای متفاوتی را می­توان در زمینه تربیت مشاهده کرد. دین مبین اسلام، هزاروچهارصد سال ­و اندی پیش، نقش تربیت و وراثت را به صورت توأمان در نظر داشته و به نقش عِرق (ژن) در انتقال ویژگی­های ارثی اشاره کرده است و همچنین، بسیاری از عواملی را که در رشد شخصیت و تربیت فرد تأثیر دارد و از طریق تجربه و با ابزارهای محدود بشری دست­نیافتنی است، بیان نموده است. شارع مقدس به دلیل احاطه کاملی که بر تمامی عوامل و عوالم دارد، برنامه تربیتی کاملی را در اختیار بشر قرار داده ­است.
در این نوشتار، به تبیین مراحل شکل‌گیری باورهای دینی در فرزندان و شیوه‌ نهادینه‌سازی آنها از منظر آیات و روایات می‌پردازیم.

نقش خانواده در شکل ­دهی و تثبیت باورهای دینی
نقش خانواده بر تربیت دینی فرزندان، در دو مرحله از فرآیند رشد صورت می­ گیرد:
1. مرحله شکل­ دهی به باورهای دینی که به صورت غیرمستقیم بوده و ناخودآگاه بر ضمیر و نهان کودک تأثیرگذار خواهد بود.
2. مرحله تثبیت و نهادینه­ سازی تربیت و باورهای دینی که در قالب آموزش و به­ صورت مستقیم بوده و فرد تحت تربیت با توجه به یافته ­های خود از محیط و اطرافیان به درون­سازی باورهای خویش می­ پردازد.

مراحل شکل ­دهی به باورهای دینی
به طور کلی، مراحل شکل‌گیری باورهای دینی عبارت‌اند از:

1. انتخاب همسر
اسلام آغاز تربیت فرزند را در دوران پیش از ازدواج و زمان انتخاب همسر دانسته و بر این امر تأکید دارد که برای داشتن نسلی سالم، باید هنگام انتخاب همسر دقت ویژه­ای را مبذول داشت؛ تا جایی که در روایت آمده: شقاوت و سعادت فرزند را باید در رحم مادر و نطفه پدر جویا شد.[2]
در روایتی از امام صادق(ع) آمده: «تَزَوَّجُوا فِي الْحِجْزِ الصَّالِحِ فَإِنَّ الْعِرْقَ دَسَّاس؛‏[3] با خانواده خوب ازدواج کنید؛ زیرا عرق (ژن) اثر دارد.»

2. انعقاد نطفه
در تعالیم اسلامی، آداب فراوانی پیش از انعقاد نطفه در نظر گرفته شده است؛ از جمله رعایت اصول تغذیه، بهداشت جسمی و روانی که هریک به جنبه­ای از سلامت نسل اشاره دارد. قرآن کریم و روایات بر ضرورت طلب نسل و ذریه پاک و به دور از هرگونه پلیدی تأکید دارد.[4] روایات فراوانی نیز از جانب ائمه اطهار: آمده که به نوع تغذیه پدر و مادر پیش از انعقاد نطفه، مشروعیت منبع تهیه آن و حتی به زمان، مکان و شرایط هم­بستری اشاره دارد که نشانگر اهمیت این امر در رشد و شکوفایی استعدادها و پایبندی به باورهای دینی فرزند است.[5]

3. دوران بارداری
دوران بارداری و زایمان و شیردهی، به‌مثابه سفری جسمانی و روحانی است که مادر و کودک در رابطه­ای تنگاتنگ و خونی حدود سی ماه به­عنوان همسر در جاده رشد و معرفت با یکدیگر همراه ­اند.­
در قرآن کریم دوران بارداری از دو جنبه مورد تأکید قرار گرفته است؛ هم از جهت سختی و مشقتی که برای مادر خواهد داشت[6] و هم از لحاظ مراحل رشد جنین و تکامل آن.[7]
امروزه، بسیاری از شواهد علمی، ثابت­کننده این مدعاست که حالات روانی و معنوی و حتی محیط جسمانی پیرامون مادر در دوران بارداری، بر خُلقیات جنین تأثیر گذاشته، فراهم‌آورنده علایق، باورها و اعتقادات دینی و پایبندی عملی به آن خواهد شد. پدر نیز در دوران بارداری به صورت غیرمستقیم و با ایجاد محیط روانی و جسمی ایمن برای مادر، در آرامش و تربیت ایمانی و الهی فرزند خویش ایفای نقش می­­ کند.

4. نوزادی
دین مقدس اسلام برای لحظه ­لحظه عمر انسان برنامه ­های خاص تربیتی را تدوین کرده و بر آن است تا انسان بدین وسیله، به بالاترین درجات کمال صعود کند. در این راستا، برای لحظاتی پس از ولادت نوزاد نیز آداب ویژه­ای را می ­توان در سیره معصومان: مشاهده کرد که تأسی به آن، زمینه­ ساز تربیت شایسته در فرزند خواهد بود؛ آدابی چون: گفتن اذان و اقامه و برخی از سوره‌ها در گوش نوزاد، عقیقه و صدقه، نام­گذاری نیکو.[8]

5. شیرخوارگی
قرآن کریم این دوره را تا دوسالگی کودک در نظر گرفته[9] و تأکید روایات نیز بر آن است که شیر مادر، بهترین غذا برای نوزاد می‌باشد[10] و بسیاری از خُلقیات، باورها و افکار مادر از طریق شیردهی و از راه خون به کودک منتقل می شود.[11]
شیر مادر، علاوه بر مهم­ترین منبع تأمین­کننده نیاز جسمی، از لحاظ روانی و عاطفی نیز نقش سازنده­ای را در رشد و تربیت دینی کودک ایفا می­ کند؛ چنان‌که در حالات بسیاری از بزرگان، مانند فقیه نامدار مرحوم شیخ اعظم انصاری نیز آمده که مادر پرهیزکار و پاکدامن ایشان، همیشه با نام خداوند متعال و طهارت، فرزند خویش را از شیره وجودی خود سیراب می­ کردند. به­علاوه، مغز کودک در این دوران، مانند دوربین به ضبط و ثبت وقایع اطراف، دیده­ها و شنیده­ ها می‌پردازد. در نتیجه، این زمان را باید از مهم­ترین اوقات شکل­دهی به تربیت دینی به حساب آورد.

6. مرحله سیادت: 2 ـ 7 سالگی
همان­گونه‌که بیان شد، در مراحل شکل ­گیری تربیت دینی، والدین نباید به هیچ­ عنوان مستقیم و به‌اجبار فرزند را در جهت یادگیری قرآن، به‌ویژه حفظ آن و یا دیگر اَعمال عبادی، وادار ­کنند؛ بلکه خود باید به‌عنوان الگوهای عملی، شیوه صحیح رفتار و اخلاق دینی را به کودک آموزش دهند. امروزه در روان‌شناسی، این مرحله به دوره پیش‌عملیاتی (پیاژه) و یا مرحله ماقبل تفکر مذهبی (گلدمن) تعبیر می­شود؛ بدین معنا که کودک تنها محسوسات را درک می‌کند و قادر به تفکر انتزاعی نیست. بنابراین، بایسته است که با بیان ویژگی­های مخلوقات خداوند و قدرت بی‌پایان او، به کودک درس خداشناسی داد.
پیامبر اکرم(ص) می­فرماید: «الْوَلَدُ سَيِّدٌ سَبْعَ‏ سِنِينَ‏ وَعَبْدٌ سَبْعَ سِنِينَ وَوَزِيرٌ سَبْعَ سِنِينَ؛[12] فرزند تا هفت سال فرمان‌فرماست، تا هفت سال بنده است و تا هفت سال دیگر، وزیر است.»
در این روایت، از هفت سال آغاز زندگی به‌عنوان دوره امیر یا سید بودن کودک تعبیر شده است؛ چراکه در این زمان، کودک خودمحور است و توقع دارد که دیگران از او اطاعت کنند. برای کمک به کودک، باید اقتضائات و توانایی­های او در این سن را در نظر گرفت. در روایات، توصیه­های فراوانی آمده مبنی بر اینکه فرزند را در این مرحله رها کنید تا به بازی و تجربه­اندوزی[13] بپردازد و تنها به آموزشی اندک و چند جمله کلیدی[14] آن هم در سنّی خاص بسنده نمایید. همچنین در این دوره، از طریق تشویق رفتارهای شایسته می­توان کودک را در شکل­دهی صحیح باورهای دینی یاری نمود.

مرحله تثبیت و نهادینه ­سازی باورهای دینی
با اتمام هفت سال آغازین زندگی، کودک پای به مرحله جدیدی از جهت رشد جسمی و روانی گذاشته، از این پس، آموزش آداب و تعالیم دینی به­صورت مستقیم، توسط والدین، به­ویژه پدر آغاز خواهد شد. اگرچه تا این زمان مادر نقش اساسی را در تربیت دینی فرزند ایفا می­نمود، از این به بعد، نقش پدر بسیار پُررنگ و برجسته جلوه می­ کند.
متأسفانه، امروزه پدران غافل از نقش حساس تربیتی خویش به آموزش فرزندان، در زمینه­هایی اهتمام می­ورزند که نه ­تنها به حال تربیت و پرورش بُعد روحانی و جسمانی ایشان مفید نیست، بلکه برای آنها زیان‌بخش و آسیب­زاست. بی‌جهت نیست که پیامبر اکرم(ص) از پدران آخرالزمان لب به شکوه گشوده و فرموده:
«وَيْلٌ‏ لِأَوْلَادِ آخِرِ الزَّمَانِ مِنْ آبَائِهِمْ فَقِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ مِنْ آبَائِهِمُ الْمُشْرِكِينَ فَقَالَ لَا مِنْ آبَائِهِمُ الْمُؤْمِنِينَ لَا يُعَلِّمُونَهُمْ شَيْئاً مِنَ الْفَرَائِضِ وَإِذَا تَعَلَّمُوا أَوْلَادُهُمْ مَنَعُوهُمْ وَرَضُوا عَنْهُمْ بِعَرَضٍ يَسِيرٍ مِنَ الدُّنْيَا فَأَنَا مِنْهُمْ بَرِي‏ءٌ وَهُمْ مِنِّي بِرَاءٌ؛[15]
وای بر فرزندان آخرالزمان از ناحیه پدرانشان! پرسیده شد آیا به سبب آنکه مشرک­اند؟ فرمود: نه، بلکه از پدرانی که مؤمن‌اند و به فرزندانشان چیزی از واجبات دینی را نمی­آموزند، آنان را از آموختن نهی کرده، به نفع اندکی از دنیا که از فرزندانشان به ایشان می­دهند، بسنده می­کنند. پس، من از آنها بیزارم و آنان نیز از من بیزارند.»
از سوی دیگر، تغییر در سبک زندگی و اشتغال مادران در بیرون از منزل، خود عاملی است که سبب شده کودک برای ساعت‌های متمادی به مَهد سپرده شود و از آغوش پر مِهر مادر و آرامش خانه و مهارت‌آموزی توسط دلسوزترین پرستار (مادر)، بی‌بهره باشد.
به­ علاوه، ورود وسایل ارتباط جمعی و قرارگرفتن در ردیف با اهمیت­ ترین و تأثیرگذارترین عضو خانواده و نیز دیوار سربه‌فلک کشیده دنیای مجازیِ حایل بین افراد خانواده (موبایل، تبلت، اینترنت و کامپیوتر) و استفاده بی ­ضابطه از این وسایل و در دسترس کودکان بودن، جملگی سبب کم‌رنگی روابط عاطفی بین اعضای خانواده شده و به دلیل استفاده بیجا و نامناسب، آسیب­ های جبران‌ناپذیر روانی و جسمی به کودک تحمیل خواهد شد؛ خطراتی چون: ضعف بینایی، مشکلات عصبی، فاصله‌گرفتن از دنیای واقعی، انزوا، عدم اعتماد به نفس، آسیب به مهره‌های گردن و توانایی کلامی، شور و شوق اجتماعی، میزان تمرکز و روابط عاطفی کودکان.
امروزه، دشمنان اسلام با شبیخون فرهنگی و جنگ نرم به‌وسیله ماهواره­ و شبکه­های مجازی، نه تنها نسل امروز و جوانان، که والدین و آموزه­های دینی و اخلاقی ایشان را نیز مورد هدف قرار داده‌اند و با اجرای سیاست­های خصمانه، بی‌هویتی، خودباختگی، بی‌بندوباری و فرهنگ برهنگی و بی­قیدی را به سوی خانواده­های ایرانی گسیل نموده‌اند. تنها راه فرار از این جاده گمراهی، آگاهی از عواقب شوم پیمودن این راه بیراهه و پناه‌بردن به آموزه­های دینی و تمسک به سیره و روش ائمه اطهار: است.
احساس اضطراب و ناامنی روانی، پوچ­گرایی، بدبینی و یأس، استفاده ابزاری از واژه اخلاق و انسانیت، بی­اعتمادی و گرایش به رذایل اخلاقی و بزهکاری در جامعه و تیرگی روابط فردی، بخشی از رهاورد بی‌دینی و عدم تربیت دینی است.
آنچه تا کنون بیان شد، تنها گوش ه­ای از آسیب­ های بسیاری است که عدم دین‌داری و پایبندنبودن به آموزه­ های و حیانی، به‌وجودآورنده آن است و پیشگیری از این آسیب­ها میسّر نیست، مگر با پایبندی عملی از سوی والدین و کوشش جدّی ایشان برای تربیت و تعمیق باورهای دینی در فرزندان.
به طور کلی، می‌توان تثبیت و نهادینه‌سازی باورهای دینی را در دو مرحله پیگیری نمود:

7. مرحله اطاعت: 7 ـ 14 سالگی
با افزایش توانایی­ها و قابلیت­ های کودک از جهت جسمی و ذهنی، دوره­ای دیگر از مراحل رشد وی آغاز می­شود؛ دوره­ای که پیامبر اکرم(ص) از آن به دوران عبد بودن یاد می­ کند.
این مرحله، نخستین و رسمی­ترین زمان آموزش به فرزند به­ حساب می­آید. چهارده قرن پیش از این، پیامبر اکرم(ص) این دوره را به­عنوان بهترین زمان تربیت مستقیم قرآن[16]، دعا و نماز[17] و دیگر آداب معرفی کرده است؛ چراکه نه محدودیت­های دوره قبل (سیادت) را دارد و نه سرکشی­ها و تحولات عاطفی و جسمی دوره بلوغ را. ازاین­رو، در روایات نیز تأکید بر آن است که فرزند در کودکی تحت آموزش و تعلیم علم و آداب دین قرار گیرد؛ «الْعِلْمُ‏ فِي‏ الصِّغَرِ كَالنَّقْشِ فِي الْحَجَرِ؛[18] یادگیری در کودکی، مانند نقشی است که بر سنگ حک می‌شود [و باقی می‌ماند].»
استفاده صحیح از ابزار تنبیه نیز در صورت تکرار اعمال ناشایست فرزند، در این سن و برای اطاعت هرچه تمام­تر تجویز شده است. بدین وسیله، تربیت دینی عمیق در تاروپود شخصیت فرد ریشه می­گستراند و بدون تردید، در این مرحله نقش صلابت و جدیت پدر، به­ویژه در تربیت اولاد پسر، بسیار برجسته و حایز اهمیت است.

8. مرحله وزارت: 14 ـ 21 سالگی
پس از گذار از مرحله اطاعت، فرزند با دوران بلوغ مواجه خواهد شد؛ مرحله­ای که در آن، فرد دچار تحولات عاطفی و هیجانی و جسمانی سریع و جهشی شده، انقلابی را هم از لحاظ جسمی، به­ویژه جنسی، و هم از نظر روانی در وجود خویش تجربه می­کند.
در این دوره، استقلال­ طلبی شخص به اوج خود رسیده، به تبع آن، دوره اطاعت محض فرد رو به پایان می­رود. پیامبر اکرم(ص) این دوره را زمان وزارت برشمرده­اند. وزیر، فردی است که در بسیاری از مشکلات به­عنوان تکیه­گاه مورد شور قرار گرفته، نیازمند تأیید و به­حساب آمدن از سوی دیگران است.
با اینکه نوجوان بسیاری از تکالیف شناختی را بهتر از زمان کودکی انجام می­دهد، ولی وقتی می­خواهد تصمیم‌هایی را بگیرد، اغلب به­صورت منطقی فکر نمی­کند. چون بزرگسالان بهتر از نوجوانان تصمیم می‌گیرند و نکات بیشتری را مورد توجه قرار می‌دهند، منافع و مخاطره‌های هر گزینه را سبک و سنگین کرده، راهنمایی‌گرفتن و مشورت با دیگران را به نوجوانان توصیه می‌کنند.[19]
با توجه به رشد تفکر انتزاعی و قوه استدلال در نوجوانی، تربیت دینی نوجوان باید همراه با توصیه و استدلال باشد تا بتوان پاسخ قاطع و روشنی را به شبهات احتمالی داد و بر رفتار او نظارتی سنجیده را اِعمال نمود؛ چنان‌که امیر مؤمنان(ع) در این باره به امام حسن مجتبی(ع) می­فرماید:
«فَلْيَكُنْ طَلَبُكَ ذَلِكَ بِتَفَهُّمٍ وَ تَعَلُّمٍ لَا بِتَوَرُّطِ الشُّبُهَاتِ؛[20] پس، تلاش کن تا درخواست­های تو از روی درک و آگاهی باشد؛ نه آنکه به شبهات روی آوری.»
در این راستا، والدین یا از توان فکری و علمی لازم برخوردار بوده و قادر به استدلال صحیح و یاری فرزند خویش هستند و یا اینکه از انجام چنین عملی ناتوان‌اند که در این­صورت، نخست باید به یادگیری مبادرت نموده، فرزند خویش را نیز با عالمی آگاه و عامل مرتبط سازند تا بدین وسیله، از وظایف خویش آگاه گردد و دستورات دین را عمل نماید.

بایسته ­های رفتاری خانواده در انتقال باورهای دینی

1. محبت
جایگاه محبت در تربیت و آموزش باورهای دینی، به­گونه­ای است که انسان را بنده احسان و نیکی[21]معرفی کرده­اند. محبت، سبب درون­سازی رفتار فرد شده، باعث می‌شود او تا سرحدّ بندگی پیش برود. خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: «فَبِما رَحمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُم وَلَو كُنتَ فَظًّا غَليظَ القَلبِ لَانفَضّوا مِن حَولِكَ؛[22] به‌واسطه رحمت خداوند، نرم‌خو شدی و اگر تندخو بودی، مردم از پیرامون تو پراکنده می­شدند.» این آیه، بیانگر آن است که محبت و نرم­دلی، دارای جاذبه‌ای است که سبب پذیرش منطق و استدلال شده، پایه و اساس تعلیم و تربیت و به‌ویژه باورهای دینی به شمار می‌آید. بنابراین، محبت از سوی پدر و مادر، به­عنوان کارآمدترین سلاح تربیتی، نقش مهمی را در شکل­دهی به شخصیت و باورهای دینی فرزند ایفا می­کند. عدم ابراز محبت صحیح و بجا، سبب خواهد شد که  انسان در معرض هرگونه انحراف و فسادی قرار گیرد. به عقیده بسیاری از دانشمندان، بیشتر تندخویی‌ها، خشونت‌ها، لج‌بازی‌ها، زورگویی‌ها، بدبینی‌ها، اعتیادها، افسردگی‌ها، گوشه‌گیری‌ها، ناامیدی‌ها و ناسازگاری‌های افراد، نتیجه عقده حقارتی است که در اثر محرومیت از محبت به وجود آمده است. در اثر این عقده حقارت، ممکن است فرد به دزدی، قتل نفس و یا طغیان دست بزند تا از پدر و مادر و مردمی که او را دوست ندارند، انتقام بگیرد؛ حتی ممکن است خودکشی کند تا از وحشت دردناک محبوب نبودن نجات یابد. [23]البته محبت باید بجا بوده، مصادیق آن متناسب با سن و شرایط فرزند باشد و باید از افراط و تفریط در این زمینه جلوگیری شود.

2. تکریم
خداوند متعال به­عنوان اوّلین مربی انسان می­فرماید: «به‌یقین، فرزندان آدم را کرامت دادیم.»[24] و این، خود بیانگر اهمیت تکریم مربی در مقام تربیت است و ارضای این نیاز از سوی مربیان تربیت، صحیح و خداپسندانه به­ شمار می­آید.  تکریم فرزندان از سوی والدین، سبب خواهد شد که کودک به شخصیت و ارزش واقعی و والای خویش پی ببرد و بنا بر فرمایش امیرمؤمنان، علی(ع)، چنین فردی خود را با گناه خوار نمى‏کند.[25]
عزت و اعتماد به نفس، از دیگر آثار احترام و تکریم فرزند است که خود مانعی در برابر ناهنجاری­ های روانی و میل به بزهکاری و اعتیاد و شخصیت ضدّ اجتماعی او خواهد بود. احترام و تکریم فرزند از سوی والدین، دارای چنان تأثیری است که در روایتی از پیامبر اکرم(ع) آمده:
«أَكْرِمُوا أَوْلَادَكُمْ‏ وَأَحْسِنُوا أَدَبَهُمْ يُغْفَرْ لَكُمْ؛[26] فرزندان خود را گرامی بدارید و خوب تربیت کنید که موجب مغفرت شماست.»

3. الگوی عملی بودن
پدر و مادر، به‌عنوان الگویی عملی، نقشی کلیدی را در رفتار و باورهای فرزند ایفا می­کنند.
والدین بیشتر اوقات در تیررس مشاهده­اند و فرزند با الگوبرداری و تقلید از رفتارهای ایشان، بسیاری از آداب دینی و معاشرت را می­آموزد؛ برای نمونه، در زندگی گهربار امام حسن(ع) آمده که ایشان دوبار تمامی اموال خویش و سه بار نیز نصف آن را در راه خدا انفاق نمود.[27] ریشه این رفتار را باید به دلیل الگوبرداری از پدر و مادری چون امیر مؤمنان(ع) و حضرت زهرا(س) یافت؛ آنجا که سه روز متوالی پس از روزه­دار بودن، افطار خویش را به مسکین و یتیم و اسیر انفاق کردند و بدین­سان، راه سعادتمندی را به فرزندشان آموزش دادند.
امیر مؤمنان، علی(ع) درباره تأثیر رفتار عملی در تربیت می­فرماید: «انَّ الْوَعْظَ الَّذِي لَا يَمُجُّهُ‏ سَمْعٌ‏ وَلَا يَعْدِلُهُ نَفْعٌ مَا سَكَتَ عَنْهُ لِسَانُ الْقَوْلِ وَنَطَقَ بِهِ لِسَانُ الْعَقْلِ؛[28] پندی که هیچ گوشی آن را بیرون نیفکنده و هیچ نفعی با آن برابر نبوده، پندی است که زبان گفتار از آن خاموش، و زبان عقل بر آن گویاست.»

4. توجه به تفاوت ­های فردی و شرایط سنّی
یکی از مهم‌ترین اصول تربیتی، به­ویژه تربیت دینی، در نظرگرفتن تفاوت­های فردی و همچنین اقتضائات سنّی است. بنا بر آنچه تا کنون بیان شد، فرزند در هریک از مراحل رشد، دارای قابلیت­ها و محدودیت­های خاص آن دوره بوده و اِعمال تربیت نیز باید بر اساس این امور باشد.
پس، والدین باید با کسب آگاهی از ویژگی­های هر مرحله از رشد، اصول تربیتی متناسب را لحاظ کرده، از هرگونه افراط و تفریط در زمینه تربیت دینی که سبب آسیب به باورها و اعتقادات و شخصیت فرد خواهد شد، بپرهیزند.

5. تشویق و تنبیه
تشویق، به معنای بر سر شوق آوردن فرد برای انجام عمل، یکی از مهم‌ترین شیوه­های تربیتی است که بار­ها در قرآن کریم و روایات مورد اشاره قرار گرفته و از مؤثرترین روش­ها در تثبیت اعمال پسندیده در تمامی مراحل زندگی، به­ویژه اوایل کودکی به ­شمار می­آید. قرآن کریم نیز در موارد متعددی و به روش‌های گوناگون با ایجاد انگیره، بندگان را به انجام واجبات ترغیب کرده است. آیاتی که به توصیف بهشت و نعمت‌های آن پرداخته، نمونه واضحی از استفاده این اصل در تربیت دینی است.
امیر مؤمنان(ع) با اشاره به این اصل تربیتی می­فرماید: «ازْجُرِ الْمُسِي‏ءَ بِثَوَابِ الْمُحْسِنِ؛[29] با پاداش‌دادن به نیکوکار، بدکردار را از عمل خویش باز دار.» بنابراین، تشویق، در ترغیب رفتارهای پسندیده به صورت مستقیم و ترک اعمال ناپسند به صورت غیرمستقیم، ایفای نقش می‌کند.
از دیگر سو، تنبیه نیز به معنای آگاه‌سازی و متوجه‌نمودن فرد از زشتی عملی است که مرتکب شده است. این اصل تربیتی، دامنه وسیعی را از عدم تأیید تا مجازات بدنی دربرمی­گیرد؛[30] ولی نباید به هیچ وجه، از حدّومرز لازم فراتر برود و وسیله‌ای برای تشفی خاطر و اعمال خشونت و ارضای حسّ انتقام‌گیری باشد. تنبیه، به­ویژه در تربیت دینی، باید از چنان ظرافتی برخوردار باشد که سبب آگاهی فرد از وظایفش و عدم تکرار رفتار نامطلوب شود.
سعدی شیرازی در باره نقش تربیتی تشویق و تنبیه، به­ویژه در کودکی، می­گوید:
خردمند و پرهیزکارش بر­آر
گرش دوست داری بنازش مدار
به خردی درش زجر و تعلیم کن
به نیک و بدش وعده و بیم کن
برای نتیجه­ گیری بهتر از تشوق و تنبیه، بایسته است برخی نکات، از جمله: تناسب با عمل، ظرفیت وجودی فرد، روشن بودن دلیل اِعمال آن و عدم تأخیر در تشویق و تنبیه، رعایت شود.
برای نمونه، در دوره سیادت (2 ـ 7 سالگی)، رهاکردن کودک به معنای آزادی مطلق و عدم محدودیت و نظارت‌نداشتن بر رفتار کودک نیست؛ بلکه بدین معناست که نباید کودک به طور مستقیم مورد مؤاخذه و تنبیه قرار گیرد و از آنجا که بیشترین میزان یادگیری، از طریق دیدن و الگوبرداری از رفتار والدین صورت می­پذیرد، اهتمام به انجام تکالیف دینی از سوی والدین، بهترین روش برای تعمیق باورهای دینی فرزند است.

6. استمرار
تربیت دینی، امری تدریجی است که در آن باید مرحله­ به­­ مرحله و همگام با مراحل رشدی فرزند، روشی درست و حساب‌شده را در پیش گرفت و از تندروی و کندروی جلوگیری کرد و با آهنگی یکنواخت، ولی همیشگی، این مسیر را طی کرد. امیر مؤمنان(ع) می­فرماید: «قَلِيلٌ‏ تَدُومُ‏ عَلَيْهِ أَرْجَى مِنْ كَثِيرٍ مَمْلُولٍ؛[31] اندک پایدار، بهتر است از بسیار خسته‌کننده.»
رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود
رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود
سخن آخر: آنچه تا کنون بیان شد، مهم‌ترین اصولی بود که بایسته است در امر تربیت و نهادینه‌سازی باورهای دینی، بدان توجه کامل نمود. شایان ذکر است که سرآغاز تربیت، به­ویژه تربیت دینی را باید سال­ها پیش از تولد فرزند در نظر گرفت و والدین با مؤدب ساختن خویش به آداب و تعالیم دین، فرزندان را در پیمودن این راه پُرفرازونشیب یاری دهند و بدون تردید، این مهم حاصل نخواهد شد، مگر با صبر و استقامت، همراهی و همگامی والدین با یکدیگر، رعایت عدالت بین فرزندان و نظارت شایسته و متناسب با حالات و شرایط سنّی و روحی فرزندان. بدون شک، آنچه ناملایمات و سختی­های این راه جانکاه را گوارا می­سازد، مصونیت فرزندان از هر نوع آسیب اخلاقی و مقاومت در برابر انحرافات و تربیت فرزند صالحی است که چون صدقه­ای جاریه در پرونده اعمال پدر و مادر خواهد درخشید.

[1]. لورا برک، روان‌شناسی رشد، ص 21.

.[2] حسین کوفی اهوازی، الزهد، ص 14: «عَنِ النَّبِی9: السَّعِیدُ مَنْ‏ سَعِدَ فِی بَطْنِ أُمِّهِ وَالشَّقِی مَنْ شَقِی فِی بَطْنِ أُمِّهِ.»

[3]. حسن طبرسى، مکارم الأخلاق، ص 197.

[4]. آل‏عمران، آیه 138: «هُنالِک دَعا زَکرِیا رَبَّهُ قالَ رَبِّ هَبْ لی‏ مِنْ لَدُنْک ذُرِّیةً طَیبَةً.»

[5]. ر.ک: شیخ کلینی، الکافی، ج ‏6، ص 362؛ علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج ‏57، ص 317.

[6]. احقاف، آیه 15: «وَوَصَّینَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ‏ أُمُّهُ کرْهاً وَوَضَعَتْهُ کرْهاً وَحَمْلُهُ وَفِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً.»

[7]. مؤمنون، آیه 12 ـ 14.

[8]. ر.ک: الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا7، ص 239.

[9]. بقره، آیه 233.

[10]. شیخ طوسی، تهذیب ­الأحکام، ج 8، ص 110: «قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ7: مَا مِنْ لَبَنٍ یرْضَعُ بِهِ الصَّبِی أَعْظَمَ بَرَکةً عَلَیهِ مِنْ لَبَنِ‏ أُمِّهِ‏.»

[11]. همان، ص 104: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ9: لَا تَسْتَرْضِعُوا الْحَمْقَاءَ فَإِنَّ اللَّبَنَ یعْدِی.»

[12]. شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج ‏21، ص 474.

.[13] گروهی از نویسندگان، الأصول الستة عشر، ص 342: «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ7  قَالَ: الْغُلَامُ یلْعَبُ‏ سَبْعَ سِنِینَ.»

[14]. ر.ک: شیخ صدوق، کتاب من لا یحضره الفقیه، ج ‏1، ص 280.

[15]. شعیری، جامع الأخبار، ص 285.

.[16] محمدتقی مجلسی، روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج ‏8، ص 651: «وَیتَعَلَّمُ‏ الْکتَابَ‏ سَبْعَ‏ سِنِینَ.»

[17]. شیخ کلینی، الکافی، ج ‏3، ص 409: «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ7: فَمُرُوا صِبْیانَکمْ‏ بِالصَّلَاةِ إِذَا کانُوا بَنِی سَبْعِ سِنِینَ.»

.[18] محمد کراجکی، کنز الفوائد، ج ‏1، ص 319.

[19]. لورا برک، روان‌شناسی رشد، ج 2، ص 46.

[20]. نهج البلاغه، نامه 31.

[21]. على لیثى واسطى، عیون الحکم والمواعظ، ص 61: «الْإِنْسَانُ‏ عَبْدُ الْإِحْسَانِ‏.»

[22]. آل‌عمران، آیه 159.

[23]. http://pajoohe.ir

.[24] اسراء، آیه 70.

[25]. عبدالواحد تمیمی آمدی، غررالحکم ودررالکلم، ص 677: «مَن کَرُمَتْ عَلَیهِ نَفسُهُ لَم یُهِنها بِالْمَعصِیَةِ.»

[26]. حسن طبرسی، مکارم الأخلاق، ص 218.

[27] . علی اربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج ‏1، ص 567.

.[28] محمد لیثی، عیون الحکم والمواعظ، ص 141.

[29]. شریف رضی، خصائص الأئمة:، ص 110.

[30]. ر.ک: محمدرسول آهنگران، محدوده مجاز تنبیه بدنی کودکان از منظر روایات اهل­بیت:، ص 61.

[31]. نهج­ البلاغه، حکمت 436.

منبع: ره توشه ۱۳۹۶_حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر محمدرسول آهنگران(دانشیار دانشگاه تهران.)

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.