تحلیل پیام های قرآنی درماه مبارک رمضان، قسمت سوم
پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| تحلیل پیام های قرآنی درماه مبارک رمضان، قسمت سوم
هر چند همه روزها و شب های ماه رمضان به بیان خطبه شعبانیه ((أَنْفَاسُکمْ فِیهِ تَسْبِیحٌ وَ نَوْمُکمْ فِیهِ عِبَادَةٌ وَعَمَلُکمْ فِیهِ مَقْبُول وَ دُعَاؤُکمْ فِیهِ مُسْتَجَابٌ)) از فضیلت خاصی برخوردار است، ولی ده سوم ماه مبارک رمضان به دلیل (( لیالی قدر))، و ((شهادت امام علی علیه السلام)) و ((راه پیمایی روز قدس)) به ویژه امسال که در استانه ((انتخابات ریاست جمهوری))هستیم، از اهمیت ویژه و خاصی برخوردار است، از همین رو دربخش سوم از یادداشت پیام های قرآنی به تفسیر و تحلیل پیام هایی قرآنی که در این راستا قرار دارد خواهیم پرداخت؛
تحلیل دوازدهم پیام قرانی((عظمت قدر))
((لیالی قدر)) یکی از پیام مهم عرفانی قرانی است، تحلیل همه جانبه ((قدر)) مستلزم بیان و توضیح چند نکته است:
1-((زمان قطعی وقوع قدر))
هرچند در تعیین دقیق زمان وقوع قدر بین مفسرین اختلاف است، مفسرین شیعه به استناد برخی روایات شب نوزدهم، شب بیست یکم، و تاکید بر بیست سوم دارند، مفسرین اهل سنت اکثرا برشب بیست وهفتم، ولی مهم این است نقطه مشترک دیدگاه مفسرین شیعه وسنی براین است که ((قدر)) در ماه رمضان واقع شده است، برای اینکه:
آنچه که قطعی است و ایه مبارکه نص در آن می باشد و نمی توان در آن تردید کرد این است نزول دفعی قرآن بر قلب رسول الله صلی الله علیه در ماه رمضان واقع شده است چرا که درایه (185) سوره بقره امد است:
((شهرُ رَمَضانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُدى وَ الْفُرْقانِ:(روزه در) ماه رمضان، ماهى است كه قرآن در آن نازل شده است. (و قرآن كتابى است كه) هدايتگر مردم همراه با دلائل روشنِ هدايت و وسيله تشخيص حقّ از باطل است))
و همچنین این امرهم مسلم وقطعی است و آیات قرآن نص درآن است، نزول دفعی قرآن در شب قدر واقع شده است از همین رو در سوره قدر آمده است (إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ :ما [قرآن را] در شب قدر نازل كرديم))
از جمع بین این دودسته آیات می توان به نتیجه قطعی رسید که ((قدر)) در یکی از شبهای ماه مبارک رمضان واقع شده است هرچند نتوانیم به صورت قطعی بگوییم که چه شبی ازماه رمضان است
2-((راز و سر نامگذاری قدر))
در وجه و علت نامگذاری ((قدر)) مفسرین با استناد به شواهد و قرائن چند احتمال داده اند:
احتما ل اول؛ این است قدر در لغت آنگونه که راغب اصفهانی لغت شناس معروف در کتاب مفرداتش معنا کرده اند به معنای تقدیر و اندازه گیری و تنظیم است. از همین رو می نویسد: «لَیْلَةُ الْقَدْرِ اَیْ لَیْلَةٌ قَیَّضَها لِأُمُورٍ مَخْصُوصَة »؛ شب قدر یعنی شبی که (خداوند) برای [تنظیم و تعیین] امور مخصوصی آن را آماده [و مقرّر] نموده است. و از آن جایی که درشب ((قدر)) سرنوشت افراد برای سال بعد، مانند: رزق و روزی، مرگ و میرها، خوشی و ناخوشیها، حج رفتن و حوادث دیگر زندگی، بر اساس استعدادها و لیاقتها، رقم میخورد و اندازه گیری می شود و تعیین می گیرد این شب ها ((قدر)) نامیده شده است، ازهمین رو خداوند در آیات 3 و 4 سوره دُخان میفرماید:
((إِنَا اَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارِکَةٍ اِنَا کُنَا مُنْذِرینَ فِیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکیمٍ:ما این کتاب مبین را در شبی پر برکت نازل کردیم و ما همواره انذار کننده بودهایم، در آن شب که هر امری بر طبق حکمت خداوند تنظیم و تعیین میگردد))
از امام باقر (ع) در مورد آیه(( انا انزلناه فی لیله مبارکه)) ، سوال می پرسند حضرت در پاسخ می فرمایند: در شب قدر، هر چیز از خیر و شر و طاعت و معصیت یا ولادت مولودی یا مرگ کسی یا روزیی که در آن سال تا شب قدر سال آینده مقدر می شود، آنچه در آن شب مقدر شود و قضا و حکم خداوند بر آن تعلق گیرد، حتمی است ولی مشیت و خواست الهی در آن محفوظ و دخالت تام دارد (شیخ صدوق ثواب الاعمال ص 67)
احتمال دوم؛ در وجه نامگذاری شبی از شب های ماه مبارک رمضان به ((قدر)) از جهت منزلت و عظمت و برتری داشتن ((شب قدر)) نسبت به همه شب ها و روزهای در یک سال است.
از همین رو برخی از شب قدر تعبیر به «لَیْلَةُ الْعَظَمَة» نموده اند، دلیل این احتمال توصیفی است خداوند متعال در ایه ((1،2)) در سوره قدر از منزلت وعظمت قدر نموده است که یک شب از قدر برتر از هزار شب که مساوی با هشتاد سال از عمر انسان دانسته است و فرمود:
((إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ:ما [قرآن را] در شب قدر نازل كرديم (۱): وَمَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ:و از شب قدر چه آگاهت كرد (۲):لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ:شب قدر از هزار ماه ارجمندتر است))
احتمال سوم؛ این است که ((قدر)) به معنای ضیق و تنگنایی است، و چون در شب قدر زمین به دلیل نزول ملا ئکه الله در تنگنای قرار می گیرد و ضیق می شود ((قدر)) نامیده می شود، چرا که درایه (4) سوره قدر آمده است: ((تتنزل الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ:در آن شب، فرشتگان وروح به اذن پروردگار شان براى انجام هر كارى فرود آيند))
احتمال چهارم؛ این است بعضی از شب های ماه مبارک رمضان (( قدر)) نامیده شده است، چراکه انسان در چنین شب هایی قدر انچنان قیمت و منزلت معنوی پیدا می کند که باب سخن گفتن باخدای متعال، و درب رحمت الهی یک باره برویش باز می شود.
3-((ویژگی های استتنایی شب قدر))
هرچند همه روزها و شب ها، روز و شب خدایند ولی ((لیالی قدر)) به دلیل چند خصوصیت ویژه و استثنایی به حکم آیه مبارکه ((لیله القدر خیر من الف شهر)) ازهزارماه برتراست.
نخستین خصوصیت ویژه ای که به ((لیالی قدر)) حرمت، منزلت، شرافت وقداست ویژهای داده است، ((نزول دفعی ویک پارچه قرآن)) برقلب نازنین ومطهر رسول الله صلی الله علیه وآله است، حقیقتی که غیر قابل انکاری است چراکه حق تعالی در سور قدر می فرماید:((انا انزلناه فی لیله القدر)).
دومین خصوصیتی که به لیالی ((قدر)) منزلت و قداست داده است ((نزول ملائک)) ازآغاز شب تا طلوع فجر است تاجایی که ظرفیت زمین از وجود ملائک پر می شوند از همین رو در سوره قدر آمده است: ((تتنزل الملائكة والروح فیها حتی تطلع)) وهمین شب های لیالی راصاحب حرمت و قداست و معنویت کرده است.
سومین خصوصیت ویژه و بسیار حساس و سرنوشت ساز که موجب برتری ((لیالی)) قدر نسبت به همه شب های سال شده است که مراقبت از آن بسیار لازم است ((تقدیر و تعیین سرنوشت)) یک سال بندگان الهی است، چرا که:
امام صادق علیه السلام فرمود: «التَّقْدیرُ فی لَیْلَةِ الْقَدْرِ تِسْعَةُ عَشْرٍ، وَالاِْبْرامُ فی لَیْلَةِ اِحْدی وَ عِشْرینَ وَالْاِمْضاءُ فی لَیْلَةِ ثَلاثَ وَ عِشْرینَ ؛ « تقدیر امور و سرنوشتها در شب قدر، یعنی شب نوزدهم، تحکیم آن در شب بیست و یکم، و امضا آن در شب بیست و سوم صورت میگیرد.»
و همچنین امام رضا علیه السلام نیز فرمود: «... یُقَدَّرُ فیها ما یَکُونُ فی السَّنَةِ مِنْ خَیْرٍ اَوْ شَرٍّ اَوْ مَضَرَّةٍ اَوْ مَنْفَعَةٍ اَوْ رِزْقٍ اَوْ اَجَلٍ وَ لِذلِکَ سُمِّیَتْ لَیْلَةُ الْقَدْر ؛ در آن شب (قدر) آنچه که در سال واقع میشود، تقدیر و اندازهگیری میشود، از نیکی و بدی و سود و زیان و روزی و مرگ. به همین جهت نیز شب قدر شب اندازهگیری نامیده شده است.))
چهارمین خصوصیت ویژه ای که موجب شرف وعظمت ((لیالی قدر)) نسبت به همه شب ها و روزهای سال شده است ((آمرزش گناهان)) و مورد رحمت ومغفرت قرار دان بندگان معصیت کاراست، چنان كه پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله میفرمود: «من ادرك ليلة القدر فلم يغفر له فابعده الله (بحارالانوار، ج۹۴، ص۸۰، ) ; كسی كه شب قدر را درك كند، پس بخشيده نشود [و مورد حمتبیپايان الهی واقع نشود] پس خدا او را [از رحمتخويش] دور میسازد.»
و در جای ديگر فرمود: «من حرمها فقد حرم الخير كله و لايحرم خيرها الا محروم (كنز العمال، ، ج۸، ص۵۳۴، ح۲۸); هركس كه از فيض شب قدر محروم گردد، از تمام خيرات محروم [و بینصيب] شده است و محروم نمیماند از [بركات و] خيرات شب قدر، مگر كسی كه [با اعمال خويش] خود را محروم نموده باشد))
پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله میفرمود: «من قام ليلة القدر ايمانا واحتسابا، غفر له ما تقدم من ذنبه (وسائل الشيعه، ج۱۰، ص۳۵۸، ح۱۳۶۰۱) كسی كه در شب قدر به پاخيزد [و آن شب را ] از روی ايمان و محاسبه [و اخلاصبيدار باشد،] گناهان گذشتهاش بخشوده میشود.»
پنجمین خصوصیتی که موجب برتری ((لیالی قدر)) نسبت به همه ماه های و شب های سال شده است فضیلت یافتن عبادت و مناجات و خلوت کردن دراین شب ها است ازهمین روست که از امام صادق(ع) پرسیده شد: «کیف تکون لیله القدر خیر من الف شهر؟ قال: العمل فیها خیر العمل فی الف شهر لیس فیها لیله القدر؛ چگونه شب قدر از هزار ماه بهتر است؟ امام فرمود((شب قدر)) نسبت به همه شب ها وروزهای دریک سال است))
در بیان دیگری از امام باقر(ع) در تفسیر: «لیله القدر خیر من الف شهر» آمده است: «العمل الصالح فیها من الصلوه و الزکاه و انواع الخیر، خیر من العمل فی الف شهر لیس فیها لیله القدر و و لولا یضاعف الله تبارک و تعالی للمؤمنین ما بلغوا و لکنه الله یضاعف لهم الحسنات:( مجمع البیان، ج10، ص409.)) :رفتار شایسته ای مانند نماز، زکات و انواع کارهای نیک دیگر در شب قدر بهتر است از انجام این کارها، در هزار ماهی که شب قدر در آن وجود ندارد. اگر خداوند اجر و پاداش عمل بندگان خود را افزایش نمی داد، هرگز عمل یک شب به عمل هزار ماه نمی رسید. ولی خداوند نیکی های بندگان خود را چند برابر نموده است.))
تحلیل پیام سیزدهم قرانی: (( انتظار))
((انتظار)) یکی ازپیام های مهم قرآنی درعصر غیبت است ازهمین رواز یک طر ف قرآن کريم می فرماید :( بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ۚ:هود-86)ازطرف دیگر می فرماید ((فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ :20-یونس)به دلیل اهمیت انتظار هرشب درماه مبارک رمضان در دعای افتتاح می خوانیم:((اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَیْکَ فِی دَوْلَةٍ کَرِیمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلامَ وَ أَهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَهُ وَ تَجْعَلُنَا فِیهَا مِنَ الدُّعَاةِ إِلَى طَاعَتِکَ وَ الْقَادَةِ إِلَى سَبِیلِکَ وَ تَرْزُقُنَا بِهَا کَرَامَةَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ)) ونیز می گویند:((أَعِنَّا عَلَى ذَلِکَ بِفَتْحٍ مِنْکَ تُعَجِّلُهُ وَ بِضُرٍّ تَکْشِفُهُ وَ نَصْرٍ تُعِزُّهُ وَ سُلْطَانِ حَقٍّ تُظْهِرُهُ)) تحلیل همه جانبه انتظاروراههای انس باامام زمان علیه السلام مبتنی بربیان وتو ضیح دو نکته است
یکم:((اهمیت معرفت به امام عصر علیه السلام))
همانگونه که معرفت به حقیقت وباطن قرآن واین که چگونه ازآن حقیقت تجردیه تنزل پیدا کرده وسپس نزول یافته است خارج ازدرک مااست وبه حکم آیات سوره واقعه درکش به عهده اهل بیت علیهم السلام است ازهمین روست که می فرماید:((نَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ «77» فِي كِتابٍ مَكْنُونٍ «78»همانا آن قرآن كريم است. كه در كتاب محفوظى جاى دارد.لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ «79» تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ «80»جز پاكيزگان به آن دست نزنند. فرو آمده از سوى پروردگار جهانيان است))،به سه دلیل معرفت به حقیقت اهل بیت علیهم السلام نیز همانند قران فراتر از درک بشری ماست
دلیل اول؛ این است که رسول الله (ص) در درک ومعرفت نسبت به منزلت امام علی( ع) فرمود:
((يا علي، ما عرف الله إلا أنا وأنت، وما عرفني إلا الله وأنت، وما عرفك إلا الله وأنا))
دلیل دوم؛ ابوحمزه ثمالی می گوید امام باقر (ع) فرمو:((أمرُنا صَعبٌ مُستَصعَبٌ لا یحتَمِلُهُ إلاّ ثَلاثٌ: مَلَک مُقَرَّبٌ، أو نَبِی مُرسَلٌ، أو عَبدٌ امتَحَنَ اللّه قَلبَهُ لِلإِیمانِ.ثُمَّ قالَ: یا أبا حَمزَةَ ! أ لَستَ تَعلَمُ فِی المَلائِکةِ مُقَرَّبینَ وغَیرَ مُقَرَّبینَ، وفِی النَّبِیینَ مُرسَلینَ وغَیرَ مُرسَلینَ، وفِی المُؤمِنینَ مُمتَحَنینَ وغَیرَ مُمتَحَنینَ ؟ قُلتُ: بَلی. قالَ: ألا تَری إلی صُعُوبَةِ أمرِنا ؟ إنَّ اللّه اختارَ لَهُ مِنَ المَلائِکةِ مُقَرَّبینَ، ومِنَ النَّبِیینَ مُرسَلینَ، ومِنَ المُؤمِنینَ مُمتَحَنینَ.(بصایر الدرجات،ص25):حدیث ما، سخت و دشواریاب است و جز پیامبری فرستاده شده و فرشته ای مقرّب یا بنده ای که خداوند قلبش را به ایمان آزموده باشد، آن را تحمّل نمی کند.سپس فرمود: ای ابو حمزه! آیا نمی دانی که فرشتگان، مقرّب و غیر مقرّب دارند و پیامبران نیز برخی [به سوی مردم] فرستاده شده و برخی فرستاده نشده اند و مؤمنان هم، امتحان داده و امتحان نداده دارند؟». گفتم: چرا. فرمود: «آیا به ویژگی امر ما نمی نگری؟ خداوند، برای آن، از میان فرشتگان، مقرّبان را و از میان پیامبران، فرستاده شدگان را و از میان مؤمنان، امتحان دادگان را برگزید))
دلیل سوم؛ براین که شناخت حقیقت اهل بیت علیهم السلام فراتر از درک وفهم ماست کلام امام خمینی(ره) است که باهمه بلندی دانشش در حکمت وعرفان دراغاز وصیت نامه سیاسی وعبادی خود، نسبت به معرفت حقایق ملکوتی اظهار عجز کرده ومی نویسند(( و بعد، اینجانب مناسب میدانم که شمهای کوتاه و قاصر در باب «ثقلین» تذکر دهم؛ نه از حیث مقامات غیبی ومعنوی وعرفانی، که قلم مثل منی عاجز است از جسارت در مرتبهای که عرفان آن برتمام دایره وجود، از ملک تا ملکوت اعلی و ازآنجا تا لاهوت و آنچه درفهم من و تو ناید، سنگین و تحمل آن فوق طاقت، اگر نگویم ممتنع است؛))
دوم-((مراتب معرفت وارتباط باامام زمان علیه السلام))
هرچند درک حقیقت حضرت ولی عصر ارواحنا له فراتر از درک ماست ولی انس وارتباط با آن حضرت درعصر غیبت ازسه طریق امکان پذیراست که می توان ازاین سه راه متصل باان حضرت است
1-((ارتباط فکری باامام عصر علیه السلام ))
مرتبه اول، ازارتباط وانس ((معرفت فکری)) وباور داشتن به ولایت تکوینی امام عصر علیه السلام است۰به این معنا باور داشت که امام علیه السلام به دلیل داشتن مقام جمع الجمع ومتصل بودن به عالم لاهوت ومظهر اسماء الحسنی بودن هرچند خداوندگارنیست ولی خداوند کار است یعنی اثار صفات حق تعالی به اذن الهی از وی ظهور وبروز می کند، ودرعصر غیبت، هرچندامام زمان پشت پرده غیبت قراردارد وظاهرنیست، ولی درعین ظاهر نبودن درهمه جا حضور دارد وهمه امور به یمن وجود آن حضرت تدبیر ومدیریت می شود،
اگر منتظرین چنین معرفت و آگاهی نسبت به منتظر داشته باشند آنچنان پیوند عمیق روحی نسبت به آن حضرت پیدا می کنند که هیچکس قدرت بهم زدن ارتباط بین اوحضرت را نخواهد داشت واگر نسبت به این مرحله از شناخت معرفت ضعیفرباشد درتور شیادان قرا ر می گیرد به دلیل همین سختی معرفت درعصر غیبت است که امام باقر علیه السلام به زراره آموخته است که شیعیان پیوسته این دعا رابخوانند:((اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسَكَ، فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ، لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ؛ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ، فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ، لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ؛ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ، فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ، ضَلَلْتُ عَنْ دينى:.خدایا خود را به من بشناسان، زیرا اگر خود را به من نشناسانی فرستادهات را نشناختهام، خدایا فرستادهات را به من بشناسان، زیرا اگر فرستادهات را به من نشناسانی حجّتت را نشناختهام، خدایا حجّتت را به من بشناسان، زیرا اگر حجّتت را به من نشناسانی، از دین خود گمراه میشوم.))
2-((ارتباط عاشقانه باامام زمان علیه السلام))
مرتبه دوم: از ارتباط با امام عصر ارواحنا له الفدا تبدیل کردن ((معرفت دوستانه)) به((معرفت عاشقانه))است به این معنا مهدی باوران حوضچه وجودیشان را از محبت دوستی حضرت انچنان پر کنند که جایی برای دوستی دیگران وجود نداشته باشد وهرکه رادوست می دارند در راستای دوستی حضرت باشد ودر یک جمله همانند اویس قرنی شوند چراکه:(( اویس در زمان پیامبر(ص)، در یمن میزیسته و هرگز موفق به دیدار آن حضرت نشده است.او از راه شتربانی روزگار را با مادر پیر، نابینا و ناتوان خود سپری میکرد. زمانی که آوازه دعوت پیامبر (ص) را شنید، از مادرش درخواست کرد برای دیدن رسول خدا (ص) به مدینه برود. مادرش به او اجازه داد ولی شرط کرد که بیش از نصف روز در آنجا نماند. اویس به مدینه سفر کرد ولی زمانی که به خانۀ پیامبر رسید، ایشان در خانه نبود. به ناچار به خاطر قولی که مادر از او گرفته بود مدینه را به قصد یمن ترک کرد.زمانی که پیامبر اسلام(ص) به خانه بازگشت، فرمود: این نور کیست که در این خانه مینگرم. گفتند: شتربانی که اویس نام داشت به اینجا آمد و زود رفت. فرمود: این نور را در خانه ما هدیه گذاشت و رفت.: بحارج42، ص155))
3-((ارتباط اسوه ای باامام عصر علیه السلام))
مرتبه سوم؛ از ارتباط باحضرت ولی عصر علیه السلام ((معرفت اسوه ای)) است۰به این معنا مهدی باوران به همان اندازه ومرتبه حوضچه وجودیشان پر از عشق ومحبت ودلدادگی به حضرت ولی عصر علیه السلامی شود،ودرحیطه عمل چون امام مهدی را تکرار وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه می بینند به حکم آیه مبارکه آیه ۲۱سوره احزاب:((لَقَد كانَ لَكُم في رَسولِ اللَّهِ أُسوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَن كانَ يَرجُو اللَّهَ وَاليَومَ الآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثيرًا: مسلّماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود، برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد میکنند))
حضرت را الگوی رفتاری خود قرارمی دهندرفتار عملی خودرابرپایه رفتاری امام علیه السلام تنظیم می کنند وهیچ عملی را برخلاف رضای آن حضرت انجام نمی دهند سبک زندگی را آنگونه که حضرت می پسندند تنظیم می کنند وهمین امر موجب می شود که اذن ملاقات پیداکرده وتشرف به محضرش پیدا میذکنند ازهمین روست درنجم الثاقب ص375 می نویسد:((علّامه سيد مهدي بحرالعلوم(ره): اين بزرگوار يكي از مشتاقان و ارادتمندان حقيقي حضرت ولي عصر(ع) بودهاند، كه پيوسته متوسّل به آن حضرت مي شدند. ايشان در زمان تحصيل با ميرزاي قمي (ره) همدرس بودند و مرحوم ميرزا مي گويد: چون استعدادش زياد نبود من غالباً درسهارا براي ايشان تقرير مي كردم. بعد از اينكه من به ايران آمدم و چندسالي گذشت بار ديگر به زيارت عتبات عاليات موفّق شدم. در اين زمان سيد بحرالعلوم اشتهار علمي زيادي پيدا كرده بود و وقتي با ايشان ملاقات كردم، ايشان را درياي موّاجي از علم ديدم. وقتي سّر قضيه را از ايشان جويا شدم، در خلوت اينگونه برايم تعريف كردند: «شبي به مسجد كوفه رفته بودم،ديدم آقايم حضرت ولي عصر (ع) مشغول عبادت است ايستادم و سلام كردم. جوابم را مرحمت فرمودند و دستور دادند پيش بروم. من كمي جلو رفتم ولي ادب كردم و جلو تر نرفتم. فرمودند: جلوتر بيا، پس چند قدمي جلوتر رفتم باز هم فرمودند: جلوتر بيا. ومن نزديك شدم تا آنكه او آغوش مهر گشود و مرا در بغل گرفت و به سينة مباركش چسبانيد. در آن هنگام آنچه را خداوند متعال مي خواست كه به قلب و سينة من سرازير شود، سرازير شد.))
چهاردهمین پيام قرانی((قدس قبله اول مسلمین ))
((قدس)) قبله اول مسلمین، ومحل به معراج رفتن رسول الله صلی الله علیه وآله است که درایه (1)اسراء آمده است:
سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بارَكْنا حَوْلَهُ :پاك و منزّه است آن (خدايى) كه بندهاش را از مسجدالحرام تا مسجدالاقصى كه اطرافش را بركت دادهايم شبانه بُرد)) به دلیل همین جایگاه ومنزلت این مکان مقدس است که از16 مرداد1358 مطابق با13رمضان 1399 (ق)پس از بمباران جنوب لبنان توسط اشغالگران قدس وپیام حضرت امام خمینی (ره) بر دعوت راهپیمایی همه مسلمین درآخرین جمعه ماه مبارک رمضان درجهت حمایت از مردم فلسطین وقدس شریف، چهل سال می گذرد وملت شریف ایران هرساله این حرکت حماسی راادامه می دهد، ولی این پرسش همیشه وجود دارد که چه منطق واستد لالی پشت این تصمیم سیاسی وجود هست که باوجود به سازش کشیدن بسیاری از دولت های کشورهای اسلامی، رهبری، دولت وملت ایران به هیچ وجه ازموضع خودش عقب نشینی نمی کنند؟ باتامل دراموزه های قرآنی و سیره اهل بیت علیهم السلام وتحلیل رفتار وحشیانه اشغالگران قدس، می توان چندعلت رابرای این حماسی بیان کرد
دلیل اول ؛ این است ماپیش از اینکه مسلمان و یا ایرانی باشیم انسان هستیم که دارای احساس وعاطفه می باشیم وهرگز نمی توانیم مشکلات و سختی هم نوعان خود را ببینیم ولی بی تفاوت باشیم و از کنارش بگذریم بلکه ما انسان ها روح واحدیم در جسم های متعدد از همین رو رنج و درد همنوعان رنج و درد ماست چراکه:
بنی ادم اعضای یکدیگرند که درآفرینش زیک گوهرن
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
سال ها است بیگانه ای با حمایت دول غربی و اروپایی وارد سرزمین فلسطین شدهاست مرد و زن، بزرگ و کوچک را بی رحمانه می کشد وسرمایه انها را غارت می کند ما به عنوان انسان نه مسلمان ، نمی توانیم فریاد مظلومانه انها رابشنویم ولی بی تفاوت بمانیم. کمترین کار همین حمایت معنوی است که با راهپیمای انجام می دهیم.
دلیل دوم؛ این است بیت المقدس قبله مسلمین و محل معراج رسول الله (ص) و این نص صریح قران است که می گوید که:(سبحان الذی اسری بعبده لیلا من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی ) و از آنجا به معراج رفته (ثم دنا فتدلی فکان قاب قوسین او ادنی) رژیم خود ساخته انگلیس وتثبیت شده امریکا نه تنها آنرا غصب کرده بلکه می خواهد پایتخت خودش کند چگونه می شود ما مسلمان باشیم ولی نسبت به مقدسات وآرمانهایش بی تفاوت باشیم.
دلیل سوم؛ این است صهیونیزم ازنظر ایدؤلوژی رژیم توسعه گر است کشور موردنظر ش فلسطین اشغالی نیست بلکه(من الفرات الی النیل) است واگر بتواند قطعا تنها به اشغال عراق راضی نخواهد شد بلکه امنیت کشور مارا نشانه گرفته و مختل خواهد کرد راهپیمایی روز قدس پیش از آنکه حمایت ازمردم فلسطین باشد حمایت از امنیت کشور ما است ازهمین رو مسئولین امنیتی و نظامی کشور حلقه محاصره از لبنان تا غزوه براین رژیم غاصب تنگ نموده اند تا امنیت کشورمان را حفظ نمایند.
دلیل چهارم این است از یک طرف امام صادق علیه السلام فرمود:ر سول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:(( مَنْ أَصْبَحَ لَا يَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ فَلَيْسَ مِنْهُمْ وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلًا يُنَادِی يَا لَلْمُسْلِمِينَ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَيْسَ بِمُسْلِم:كسی كه صبح كند و اهمیتی به كارهای مسلمانان ندهد او از آنان نیست و كسی كه صدای مردی بشنود كه فریاد كمك خواهی از مسلمانان را سر دهد و پاسخش را ندهد مسلمان نیست.))
وازطرف دیگر امام علی (ع) وقتی سپا هیان معاویه خلخال از پای دختر اهل ذمه که تحت حکومت حضرت رادراورند فرمود:(( اگر کسی برای این درد دغ مرگ شود جا دارد.ازهمین رو درخطبه (27) آمده است : ((وَ قَدْ بَلَغَنِی أَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ کَانَ یَدْخُلُ عَلَى الْمَرْأَهِ الْمُسْلِمَهِ وَ الْأُخْرَى الْمُعَاهَدَهِ فَیَنْتَزِعُ حِجْلَهَا وَ قُلْبَهَا وَ قَلَائِدَهَا وَ رِعَاثَهَا مَا تُمْنَعُ مِنْهُ إِلَّا بِالاسْتِرْجَاعِ وَ الِاسْتِرْحَامِ ثُمَّ انْصَرَفُوا وَافِرِینَ مَا نَالَ رَجُلًا مِنْهُمْ کَلْمٌ وَ لَا أُرِیقَ لَهُ دَمٌ فَلَوْ أَنَّ امْرَأً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هَذَا أَسَفاً مَا کَانَ بِهِ مَلُوماً بَلْ کَانَ عِنْدِی بِهِ جَدِیراً…فَقُبْحاً لَکُمْ وَ تَرَحاً حِینَ صِرْتُمْ غَرَضاً یُرْمَى یُغَارُ عَلَیْکُمْ وَ لَا تُغِیرُونَ وَ تُغْزَوْنَ وَ لَا تَغْزُونَ وَ یُعْصَى اللَّهُ وَ تَرْضَوْن: به من خبر رسيده كه بعضي ز لشكريان دشمن بر زنان مسلمان و ديگر زناني كه در پناه دولت اسلامند، هجوم برده و خلخال و دستبند و گردن بند و گوشواره آنان را به يغما بردهاند، و هيچ مردي ياور و مدافع آنها نبوده جز ناله و التماس آنان به دشمن. آنگاه غارتگران باد به غبغب افكنده و بيآنكه كشته و مجروحي بر جاي گذارند، باز گشته اند. فرياد از اين سستي براستي مردن به از اين ماندن)) و نیز درنامه (47)فرمودند:((کونا للظالم خصما و للمظلوم عونا: همواره دشمن ظالمان و یاور مظلومان باشید)) چگونه می شود ما نام مسلمان داشته باشیم ولی کلام پیامبر (ص) وامام علی(ع) را نادیده بگیریم وبه حمایت ازمردم مسلمان فلسطین بر نخیزیم.
دلیل پنجم؛ این است طرح چهل صفحه ای موسوم به ((معامله قرن)) که در کاخ سفید توسط ترامپ رئیس جمهور آمریکا ونتا نخست وزیر رژیم صهیونیستی رونمایی شد حکایت از:((فروش فلسطین به صهیونیست ها در ازای به رسمیت شناختن دولت قوم یهود در کل فلسطین تاریخی و ایجاد روابط رسمی بین کشورهای عربی و رژیم صهیونیستی بدون آنکه دولتی فلسطینی در فلسطین به وجود آید.)) دارد کدام مسلمان باشرف وباحمیت وغیرتی حاضراست دربرابر این توطئه وفتنه بزر گ راه سکوت را درپیش بگیرد واین ننگ را بخرد طبیعی است مردمی که د رمکتب اهلبیت تربیت شدند ورهبرانی چون امامخمینی رضوان الله علیه ورهبر معظّم انقلاب حضرت آیه الله خامنه مدظله العالی دارند با همین راهپیمایی به مخالفت با این فتنه وتوطئه برمی خیزند، فرصت ومجال برای عملی کردن این نقشه را نمی دهند تا رژیم کثیف آمریکا بخودش جرئت ندهد خاک و مینی که ازآن ملت ومردم مظلوم فلسطین است مورد معامله با رژیم غاصب صهیونیستی قرار ندهد
دلیل ششم ؛ این است حمایت ازقدس شریف ومبارزه همه جانبه بارژیم اشغالگر از آرمان های معمار کبیر انقلاب اسلامی ایران حضرت امام خمینی است که همه مارا مکلف به این راهپیمائی نمودند وفرمودند:
((بسم اللَّه الرحمن الرحیم :من در طى سالیان دراز، خطر اسرائیل غاصب را گوشزد مسلمین نمودم، که اکنون این روزها به حملات وحشیانه خود به برادران و خواهران فلسطینى شدت بخشیده است، و بویژه در جنوب لبنان به قصد نابودى مبارزان فلسطینى، پیاپى خانه و کاشانه ایشان را بمباران مىکند.من از عموم مسلمانان جهان و دولتهاى اسلامى مىخواهم که براى کوتاه کردن دست این غاصب و پشتیبانان آن به هم بپیوندند. و جمیع مسلمانان جهان را دعوت مىکنم آخرین جمعه ماه مبارک رمضان را که از ایام قدر است، و مىتواند تعیینکننده سرنوشت مردم فلسطین نیز باشد، به عنوان «روز قدس» انتخاب، و طى مراسمى همبستگى بین المللى مسلمانان را در حمایت از حقوق قانونى مردم مسلمان اعلام نمایند. از خداوند متعال پیروزى مسلمانان را بر اهل کفر خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.))
پیروان آن عارف وسالک هرگز نخواهند گذاشت آن فرمان تعطیل شود بلکه درایام بیماری کرنا نیز درمنزل های خود می نشینند، بیانات وتحلیل خلف صالح اش رهبر انقلاب اسلامی حضرت آیه الله خامنه ای نسبت به مسله قدس شریف ومعامله ننگین قرن را استماع می نمایند
تحلیل پانزدهمین پیام قرانی: ((ادب کلامی و رفتاری))
((ادب)) یکی از مهمترین پیام های قرانی است که تما م طبقات اجتماعی سخت به آن محتاج ونیازمند ند،تحلیل جامع این پیام قرآنی زمانی امکان پذیراست که چند نکته به درستی توضیح داده شود
1-((اهمیت و ضرورت ادب))
تامل و درنگ در ایات و سیره معصومین علیهم السلام بیانگر این معنا است که در آموزه های وحیانی یکی از معیار های های مهم معاشرت اجتماعی، خانوادگی وسیاسی حفظ ومراعات((ادب)) است:
نخستین دلیل بر اینکه مراعات و حفظ ((ادب)) از منظر وحیانی نه تنها یک اصل اخلاقی بلکه نشانه فرهنگ ناب دینی است آیه مبارکه (12) سوره(طه) است، که دراین آیه موسی بن عمران را مؤدب به آداب ورود به کوه نور ورعایت حفظ ادب نسبت به قداست وحرمت این مکان مقدس نموده است وحق تعالی خطاب به موسی بن عمران نموده می فرماید :((فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى [طه/12] نعلین از خود به دور کن که اکنون در وادی مقدس طوی (و مقام قرب ما) قدم نهادهای))
دومین دلیل بررعایت(( ادب)) وپرهیز ازهرگونه خشونت اخلاقی درمقام هدایت گری است، ازهمین رو خداوند متعال مدل وسبک هدایت گری رارعایت ادب اخلاقی وپرهیز ازخشونت اخلاقی دانسته وخطاب به موسی وبردادرش هارون علیهما السلام می فرماید با خشونت اخلاقی بافرعون روبرو نشوند وخطاب به آنان می فرماید:((«فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَىٰ (طه/44) و با او کمال آرامی و نرمی سخن گویید، باشد که متذکر شود یا (از خدا) بترسد»
سومین دلیل بر اهمیت وضروت ((ادب)) داستان حضرت یوسف علیه السلام است که سخت تکان دهنده وبیانگر میزان اهمیت(( ادب)) درموزه های وحیانی است، چراکه امام صادق( علیه السلام )می فرمایند:(( حضرت یوسف با گروهی از ارتشیان خود با اسکورت منظم و با شکوه خاصی به استقبال یعقوب (علیه السلام )آمدند وقتی که نزدیک هم رسیدند یوسف بر پدر سلام کرد وکاملا احترام نمود ولی همین که خواست از مرکب پیاده شود شکوه و عظمت خود را که دید مناسب ندید که از مرکب پیاده شود (یک لحظه ترک اولی کرد ) جبرئیل بر او نازل شد به یوسف گفت دست خود را باز کن چون یوسف دست خود را باز کرد نوری از کف دست او به طرف آسمان ساطع گشت . یوسف گفت این نور چیست؟جبرئیل گفت این نور نبوت است که از صلب تو خارج شد به خاطر آنکه لحظه ای پیش پدر تواضع نکردی و در برابر او پیاده نشدی .
وقتی جبرئیل به امر خدا نور نبوت را از صلب یوسف خارج کرد آن را در صلب لاوی یکی از برادران یوسف قرار داد . زیرا لاوی برادران را از کشتن یوسف نهی کرده بود:الکافی ج3 ص760))
چهارمین دلیل براینکه ((ادب)) یکی ازمهمترین پایه های اخلاقی است و تخطی ازآن جایز نیست توصیه وسفارش لقمان حکیم به فرزندش است که می گوید دربرخورد اجتماعی ((ادب)) اصل وپایه است، همین رو می فرماید:((«وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا ۖ(لقمان/18) و هرگز به تکبّر و ناز از مردم (اهل نیاز) رخ متاب و در زمین با غرور و تبختر قدم بر مدار))
پنجمین دلیل براینکه ((ادب)) مهمترین ضرورت اجتماعی است و((ادب)) بایست به عنوان اصل اخلاقی وفرهنگ دینی درتمام طبقات اجتماع نهادینه شود، نزول سوره حجرات است که محتوا ومضمون (9) آیه از(18) آیه این سوره بیان حفظ مراتب ((ادب)) امت اسلامی دربرخورد با پیامبر گرامی اسلام ونیز حفظ ورعایت ادب بایکدیگر است.
2-((مراتب ادب از منظر قرآنی))
اولین مرتبه ادب ((ادب کلامی)) است، مقصود ازادب کلامی این است، انسان دربرخورد اجتماعی، خانوادگی، سیاسی نزاکت اخلاقی داشته وازبکار گیری کلمات خلاف ادب استفاده نکند، بلکه ازکلمات فخيم بهره بگیرد، ازهمین روقرآن کریم به امت اسلامی می آموزد
اولا: حفظ ادب کرده و رسول الله صلی الله علیه وآله را با اسم کوچک صدا نکنند، بلکه باعنوان نبی خاتم صدا نمایند((ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ وَ كانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيماً: ((آیه 40/احزاب):محمّد صلى الله عليه و آله، پدر هيچ يك از مردان شما نبوده و نيست، بلكه رسول خدا و خاتم پيامبران است؛ و خداوند به همه چيز آگاه است))
ثانیا، مسلمین را مکلف می کند نسبت به مخالفین خود نیز حفظ((ادب)) کرده وبه بت های آنان ناسزانگویند ونزاکت اخلاقی را رعایت کنند ازهمین رو می فرمایند:((.لا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ (108/انعام):و به (معبود) كسانى كه غير خدا را مىخوانند ناسزا نگوييد كه آنان نيز از روى جهل و دشمنى به خداوند ناسزا مىگويند))
ثالثا: نسبت به یکدیگر نیز ادب ونزاکت کلامی را رعایت کنند وازکلمات سخیف وزشت که نشانه بی حرمتی نسبت به یکدیگر است استفاده نکنند ازهمین رو خطاب به مسلمین می فرماید:
((يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى أَنْ يَكُونُوا خَيْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى أَنْ يَكُنَّ خَيْراً مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ: (ایه11/حجرات) :اى كسانى كه ايمان آوردهايد! مبادا گروهى (از شما) گروهى ديگر را مسخره كند، چه بسا كه مسخرهشدگان بهتر از مسخرهكنندگان باشند و زنان نيز، زنان ديگر را مسخره نكنند، شايد كه آنان بهتر از اينان باشند و در ميان خودتان عيبجويى نكنيد و يكديگر را با لقبهاى بد نخوانيد.))
دومین مرتبه ازادب((ادب رفتاری)) است، یعنی رفتاری را که موجب شکستن حرمت واحترام طرف مقابل ونیز پایین آمدن شان خودش می شود انجام ندهد، عاقلانه زيستن و متانت در گفتارو وقار در رفتار داشتن نشانه((ادب رفتاری)) است. بي خردي، گفتار زشت، بددهاني، تند خويي زشت گويي، دشنام و توهين، سبكسري و خيره سري، لجاجت و عناد و ... هم نشانه ((بي ادبی رفتاری)) است.، كسي كه در برخورد با افراد، حاضر نيست از آنان با عظمت و تكريم ياد كند و مدام به استهزاء ديگران و غيبت آنان مشغول است، آنكه ياوه ديگران را با ياوه و دشنامشان را با دشنامي زشت تر پاسخ مي دهد، ودرنقد دیگران ازکلمات ناپسند استفاده می کند، وآنكه حاضر نيست به حرف ديگران گوش دهد، كسي كه در گفتگو و بحث، داد مي زند، گلو پاره مي كند و جانب انصاف و حق را مراعات نمي كند، اينها همه نشانه هايي از فقدانِ ((ادب رفتاری)) است، ازهمین روست که قرآن کریم به امت اسلامی می اموزد:
اولا: دربرابر نبی گرامی اسلامی به عنوان پیامبر ورهبر مسلمین حفظ ((ادب رفتاری)) داشته باشند ورفتار خلاف ادب داشتن درمحضرش رامساوی با حبط عمل دانسته و فرماید:((أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُون:(ایه 2/حجرات)اى کسانی ايمان آورده ايد صدايتان را بلندتر از صداى پيامبر مكنيد و همچنانكه بعضى از شما با بعضى ديگر بلند سخن مى گوييد با او به صداى بلند سخن مگوييد مبادا بىآنكه بدانيد كرده هايتان تباه شود))
ثانیا: به مسلمین می آموزد دربرخورد با اندیشه های مخالف وهنگام جدل ومناظره باانان رفتار خردمندانه درپیش بگیرند و((اتباع احسن)) نمایند۰ یعنی به جای غوغا سالاری وهتک حرمت مخالف، به وی اجازه طرح نظر بدهند اگر سخن حق داشت به پذیرند واگر حرف ونظرش باطل بود رد نمایند، چراکه روش عقلایی وخردمندانه همین سبک از رفتاراست که می توان مخالف را درجای خودش نشاند، ازهمین رو در آيه ۱۷ و ۱۸ سوره زمر میفرمايد: «فَبَشِّرْ عِبَادِ، الَّذِينَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ:. پس بشارت ده به آن بندگان من كه به سخن گوش فرامىدهند و بهترين آن را پيروى مىكنند اينانند كه خدايشان راه نموده و اينانند همان خردمندان»
ثالثا:در روابط خانوادگی نیزبه مسلمین می آموزد که کلیدسکینه وارامش رعایت((ادب)) وحفظ.حرمت یکدیگر است، ازهمین روفرزندان خانواده را مکلف می کند ((ادب)) دربرابر پدر ومادر مراعات نمایند وسخنی که ممکن است موجب رنجش آنان شود به زبان نیاورند ازهمین رو می فرماید:((وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا (۲۳/اسراء):خدای تو حکم فرموده که جز او را نپرستید و درباره پدر و مادر نیکویی کنید و چنانکه یکی از آنها یا هر دو در نزد تو پیر و سالخورده شوند (که موجب رنج و زحمت تو باشند) زنهار کلمهای که رنجیده خاطر شوند مگو و بر آنها بانگ مزن و آنها را از خود مران و با ایشان به اکرام و احترام سخنگو))
((وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا (۲۴/اسراء):واز روى مهربانى و لطف، بالِ تواضع خويش را براى آنان فرودآور و بگو: پروردگارا! بر آن دو رحمت آور، همان گونه كه مرا در كودكى تربيت کردند))
رابعا: باجمله کوتاه اما گویاى: «و عاشروهن بالمعروف»(نساء۱۹) زن وشوهر را به رعایت ((حسن ادب))کرده است، وگفته است مردبه حکم(الرِّجالُ قَوَّا مُون عَلَی النساء )وامیر بودن درخانه برخورد و رفتارش به گونه اى باشد که عرف و شرع و رفتار جوانمردانه با آن موافق باشد. پس اعمالى چون سخت گیرى در نفقه، آزار و اذیت یا بدخلقى، وبد دهنی و مانند آنهاکه مخالف با معروفی است که قرآن به آن سفارش کرده است اجتناب نماید، زن به عنوان وزیر بودن درخانه نیز مکلف به رعایت ((حسن ادب)) است
تحلیل شانزدهمین پیام قرانی(( توبه واستغفار))
((می کنم ازتو فرار، اما صدایم می کنی)) ((من غریبم ازتو، اما آشنایم می کنی))
((توبه)) وبازگشت از گناه ازجمله پیام های معنوی قرآن است که بخش مهمی از مجموع ((6236)) آیه ازایات قرانربه این موضوع مهم اخلاقی اختصاص یافته است به گونه ای که کمتر سوره ای از قران است به این موضوع ((توبه)) مستقیم یاغیر مستقیم نپرداخته باشد، به دلیل نقش کلیدی که این پیام قرآنی درتحول روحی معصیت کاران دارد بابیان نکاتی به تحلیل((توبه)) می پردازیم
1 -((دلایل توبه پذیری حق تعالی))
همانگونه که عدل الهی اقتضاء دارد که تبه کارانی ازجنس فرعون ونمرود را به جهنم ببرد وبه اشد عقوبت مجازات کند، انبیاء وائمه علیهم السلام، شهدا، اولیا وصالحین را به بهشت برین برده تابه پاداش عمل صالح خود برسند به دلایل متعدد قرآنی وروایی رحمت واسعه اش اقتضاء می کند بنده ای که اعتراف به قصور وتقصیر دارد ازتقصیر اتش بگذرد وآنان را نیز به بهشت ببرد
دلیل اول این است درایه(54)سوره انعام خداوند متعال معصیت کاران را دعوت به توبه وانابه کرده وهمچنین وعده داده است که اگر معصیت کاران به این دعوت پاسخ بدهند وبا انجام عمل صالح این قصور وتقصیر راجبران کنند توبه آنان رابپذیرد ازهمین رو می فرماید:((وَ إِذا جاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءاً بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ :و هرگاه كسانى كه به آيات ما ايمان دارند نزد تو آيند، پس بگو: سلام بر شما! پروردگارتان بر خودش رحمت را مقرّر كرده است كه هر كس از شما از روى نادانى كار بدى انجام دهد و پس از آن توبه كند و خود را اصلاح نمايد، پس قطعاً خداوند، آمرزنده و مهربان است))
دلیل دوم؛ ایه(53) سوره(زمر) است، دراین آیه خداوند متعال با هرگونه یاس وناامیدی ازرحمت الهی مبارزه کرده ومی فرماید:((قُلْ يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ :بگواى بندگان من كه بر نفس خويش اسراف (و ستم) كردهايد! از رحمت خداوند مأيوس نشويد، همانا خداوند همهى گناهان را مىبخشد، زيرا كه او بسيار آمرزنده و مهربان است.))
دلیل سوم، براینکه اراده وعزم الهی برتوبه پذیری ازمعصیت کاران است روایت ازامام علی علیه السلام است که:
((آن حضرت بر جمعى وارد شده و از آنها سؤال فرمودند: آيا مىدانيد اميدبخشترين آيهى قرآن كدام است؟! هر كس به فراخور حال خويش آيهاى را عنوان كرد:
بعضى گفتند: آيهى «إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ» «84/ نساء» يعنى خداوند جز شرك، گناهان ديگر را مىبخشد.
بعض ديگر بر آن بودند كه اين آيه است؛ «وَ مَنْ يَعْمَلْ سُوءاً أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللَّهَ يَجِدِ اللَّهَ غَفُوراً رَحِيماً» 110/نساء» يعنى هر كس خلافكار و ظالم باشد ولى استغفار كند، خداوند را بخشنده و مهربان خواهد يافت.عدّهاى اظهار داشتند آيهى «يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً» «53/زمر» يعنى اى بندگان من كه در حقّ خود اسراف كردهايد! از رحمت خدا مأيوس نشويد، زيرا او همهى گناهان را مىبخشد.تعدادى هم نظر به اين آيه داشتند؛ «وَ الَّذِينَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ» «134/ال عمران» يعنى كسانى كه اگر كار زشتى انجام دادند و به خودشان ظلم كردند، ياد خداوند مىكنند و براى گناهان خويش استغفار مىنمايند، و كيست جز خداوند كه گناهان را ببخشد
بعد از اينكه حضرت نظرات آنان را شنيد، فرمودند: از حبيبم رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه فرمواميدبخشترين آيه در قرآن اين آيه است: «أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَيِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ»سپس پيامبر صلى الله عليه و آله ادامه دادند: يا على! سوگند به خداوندى كه مرا بشير و نذير به سوى مردم مبعوث كرد، وقتى كه انسان براى نماز وضو بگيرد، گناهانش ريخته مىشود، و زمانى كه رو به قبله كند، پاك مىشود. يا على! مثال اقامه كنندهى نمازهاى روزانه، مثل كسى است كه هر روز پنج مرتبه در نهر آبى كه جلوى منزل اوست خود را شستشو كند: تفسیر مجمع البیان .، چ، 4))
2-((کیفیت توبه پذیری خداوند متعال))
دراینکه توبه پذیری خداوند متعال به چه کیفیتی است، وحق تعالی چگونه توبه کنندگان را مورد مغفرت خویش قرار می دهد دربین مفسرین وعرفان د دید گاه ونظریه وجو دار د
دیدگاه اول این است بخشش ومغفرت وتوبه پذیری حق تعالی نظیر وشبیه دادگستری است که مجرمی را به دلیل توبه وندامت مورد عفو قرار می دهند، ولی پرونده اتهامی وی را بایگانی می کنند که اگر مجددا مرتکب شد آن پرونده را به اجراء درمی آورند، خداوند متعال هرچند توبه را می پذیرد ولی پرونده معصیت کاران راثبت وظبط می نماید واگر مجددا مرتکب معصیت شد پرونده گذشته رامفتوح می نماید
نظریه دوم، دیدگاه مرحوم کمپانی وحضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیهما است که معتقدند توبه پذیری حق تعالی براین است :پرونده ای که برای معصیت کاران توسط وکیل ثبت وظبط شده است را ازبین برده ومحو می کند وهیچ اثری از تواب باقی نمی ماند، چراکه:
اولا:درایه(70)سوره(فرقان)امده است :
إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً:مگر كسانى كه توبه كنند و ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند. پس اينان (كسانى هستند كه) خداوند بدىهايشان را به نيكى تبديل مىكند، و خداوند آمرزنده و مهربان است.))
ازتعبییر درایه مبارکه (( یبدل السیات باالحسنات)) می یابیم که حق تعالی نه تنهاتو به پذیرفته می پذیرد بلکه به برکت توبه، سئیه محو می شود واثری ازآن نمی ماند بلکه مهمتر این است سئیه وی تبدیل به حسنه می شود آنچنان چهره معصیت کار باز سازی می شود که هیچ کس توجه به گذشته وی نمی کند
بنابراین وقتی کسی توبه مىكند و ایمان به خدا مىآورد دگرگونى عمیقى در سراسر وجودش پیدا مىشود، و به خاطر همین تحول و انقلاب درونى سیئات اعمالش در آینده تبدیل به حسنات مىشود، اگر در گذشته مرتكب قتل نفس مىشد در آینده دفاعاز مظلومان و مبارزه با ظالمان را جاى آن مىگذارد، و اگر زناکار بود بعدا عفیف و پاكدامن مىشود و این توفیق الهى را در سایه ایمان و توبه پیدا مىكند. ثانیا خداوند به لطف و كرمش و فضل و انعامش بعد از توبه كردن سیئات اعمال او را محو مىكند، و به جاى آن حسنات مىنشاند، چنان كه در روایتى از ابو ذر از پیامبر اسلام مىخوانیم: روز قیامت كه مىشود بعضى از افراد را حاضر مىكنند خداوند دستور مىدهد گناهان صغیره او را به او عرضه كنید و کبیرهها را بپوشانید، به او گفته مىشود تو در فلان روز فلان گناه صغیره را انجام دادى، و او به آن اعتراف مىكند، ولى قلبش از كبائر ترسان و لرزان است. در اینجا هر گاه خدا بخواهد به او لطفى كند دستور مىدهد بجاى هر سیئه حسنهاى به او بدهید، عرض مىكند پروردگارا! من گناهان مهمى داشتم كه آنها را در اینجا نمىبینم. ابو ذر مىگوید: در این هنگام پیامبر تبسم كرد كه دندانهایش آشكار گشت سپس این آیه را تلاوت فرمود (فَأُوْلئِكَ یبَدِّلُ اللَّهُ سَیئاتِهِمْ حَسَناتٍ). ثالثا هنگامى كه انسان توبه كند و ایمان آورد آن آثار سوء گناهان گذشته از روح و جانش برچیده مىشود، و تبدیل به آثار خیرمىگردد، و این است معنى تبدیل سیئات به حسنات:تفسير نمونه، ج15، ص160))
ازهمین روست که رسول خدا صلی الله علیه و آله درچگونگی توبه پذیری حق تعالی فرموده است:
((شَهرُ رَمَضانَ شَهرُ اللّه عَز َّوَ جَلَّ وَ هُوَ شَهرٌ يُضاعِفُ اللّهُ فيهِ الحَسَناتِ وَ يَمحو فيهِ السَّيِّئاتِ وَ هُوَ شَهرُ البَرَكَةِ:ماه رمضان، ماه خداست و آن ماهى است كه خداونددرآن حسنات رامی افزاید وگناهان را پاک می کند وان ماه برکت است :بحار، ج93، ص 340)).
خداوند به شعیب فرمود: ((اکنون که دارا ی چنین حالتی هستی به زودی کلیم و هم سخن خودم موسی(ع) را خدمتگزار تو میکنم:بحار، ج12، ص237)وسوز گداز ائمه وپیامبر صلی الله علیه و آله در دعای سحر، جوشن کبیرو افتتاح درهمین راست است
گروه دوم؛ ازخوانندگان مناجات ودعا کنندگان((اهل فراق)) اند۰یعنی جاافتا گانی اند، که ازغم فراق وجدایی بی تابی می کنند و اینان به این دلیل دعا می کنند ومناجات می نمایندکه پایین قله ایستاده اند وآرزوی رسیدن به بالای قله را دارند ودست گدایی را دراز می کنند که دستی به پایین برسد وآنان را به قله برساندازهمین رو امام سجاد علیه السلام در فرازهایی از دعای ابوحمزه ثمالی اززبان اهل فراق اینگونه مناجات می کند:
«وَ أَنَا الطَّرِیدُ الَّذِی آوَیْتَهُ أَنَا یَا رَبِّ الَّذِی لَمْ أَسْتَحْیِکَ فِی الْخَلاءِ وَ لَمْ أُرَاقِبْکَ فِی الْمَلَإِ أَنَا صَاحِبُ الدَّوَاهِی الْعُظْمَی أَنَا الَّذِی عَلَی سَیِّدِهِ اجْتَرَی أَنَا الَّذِی عَصَیْتُ جَبَّارَ السَّمَاءِ أَنَا الَّذِی أَعْطَیْتُ عَلَی مَعَاصِی الْجَلِیلِ الرُّشَا أَنَا الَّذِی حِینَ بُشِّرْتُ بِهَا خَرَجْتُ إِلَیْهَا أَسْعَی أَنَا الَّذِی أَمْهَلْتَنِی فَمَا ارْعَوَیْتُ وَ سَتَرْتَ عَلَیَّ فَمَا اسْتَحْیَیْتُ وَ عَمِلْتُ بِالْمَعَاصِی فَتَعَدَّیْتُ وَ أَسْقَطْتَنِی مِنْ عَیْنِکَ [عِنْدِکَ] فَمَا بَالَیْتُ فَبِحِلْمِکَ أَمْهَلْتَنِی وَ بِسِتْرِکَ سَتَرْتَنِی حَتَّی کَأَنَّکَ أَغْفَلْتَنِی وَ مِنْ عُقُوبَاتِ الْمَعَاصِی جَنَّبْتَنِی حَتَّی کَأَنَّکَ اسْتَحْیَیْتَنِی؛ و رانده شدهای که مأوایش بخشیدی،من پروردگارا کسیهستم که در خلوت از تو حیا نکردم،و در آشکار از تو ملاحظ ننمودم،منم صاحب مصیبتهای بزرگ،منم آنکه بر آقایش گستاخی کرد،منم آنکه جبّار آسمان را نافرمانی کرد،منم آنکه بر معاصی بزرگرشوه دادم،،منم آنکه هرگاه به گناهی مژده داده میشدم شتابان به سویش میرفتم،منم آنکهمهلتم دادی باز نایستادم،و بر من پرده پوشاندی حیا نکردم،و مرتکب گناهان شدم و از اندازه گذراندم و مرا از چشمت انداختی،اهمیت ندادم،پس با بردباریات مهلتم دادی،و با پردهپوشیات مرا پوشاندی تا آنچا که گوییمرا از یاد بردهای،و از مجازات گناهان برکنارم داشتهای،گویا تو از من حیا کردهای!!»
تحلیل هفدهمین همین پیام قرانی:(( ولایت اهل بیت علیهم السلام))
((مودت))اهل بیت علیهم السلام از جمله پیام قرانی است که نه تنها درتراز اجر ومزد 23 سال فداکاری درعصر بعثت دانسته شد ودرایه( 23) شورا آمده است:((قُل لا أَسئَلُكُم عَلَیهِ أَجراً إِلاَّ المَوَدَّةَ فِی القُربى)) بلکه همه مسلمین مکلف به داشتن ولایت ومودت اهل بیت علیهم السلام شده اند، راز وسر اینکه چرا ((مودت اهل بیت علیهم السلام)) اجر ومزد رسالت دانسته شد، درصورتی قابل فهم است که تحلیل همه جانبه ای از ((مودت)) داشته باشیم چراکه(ولایت)) و(( ولایت مداری)) چهار مرتبه دارد:
۱- ولا محبت: یعنی چون ما انسانها به صورت فطری کمالات را دوست داریم اهلبیت را چون تجلی و سرآمد همه کمالات اند دوست داشته باشیم ازهمین روست زمخشری یکی ازبزرکترین مفسرین اهل سنت در تفسیر کشاف خود این حدیث قدسی را از رسول خدا(ص) آورده است:
((مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ شَهِیداً أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ مَغْفُوراً لَهُ أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ تَائِباً أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ مُؤْمِناً مُسْتَکمِلَ الْإِیمَانِ أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ بَشَّرَهُ مَلَک الْمَوْتِ بِالْجَنَّةِ ثُمَّ مُنْکرٌ وَ نَکیرٌ أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ یزَفُّ إِلَی الْجَنَّةِ کمَا تُزَفُّ الْعَرُوسُ إِلَی بَیتِ زَوْجِهَا أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ ص فُتِحَ لَهُ فِی قَبْرِهِ بَابَانِ إِلَی الْجَنَّةِ أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ جَعَلَ اللَّهُ قَبْرَهُ مَزَارَ مَلَائِکةِ الرَّحْمَةِ أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ عَلَی السُّنَّةِ وَ الْجَمَاعَةِ أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَی بُغْضِ آلِ مُحَمَّدٍ جَاءَ یوْمَ الْقِیامَةِ مَکتُوبٌ بَینَ عَینَیهِ آیسٌ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَی بُغْضِ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ کافِراً أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَی بُغْضِ آلِ مُحَمَّدٍ لَمْ یشَمَّ رَائِحَةَ الْجَنَّة:
هر کس بر محبت آل محمّد از دنیا برود شهید مرده.
متوجه باشید هر کس بر محبت آل محمّد بمیرد آمرزیده است توجه کنید هر کس بر محبت آل محمّد بمیرد با توبه از دنیا رفته هر کس بر محبت آل محمّد بمیرد با ایمان کامل از دنیا رفته و هر کس بر محبت آل محمّد بمیرد ملک الموت باو بشارت بهشت میدهد بعد از او نکیر و منکر هر کس بر محبت آل محمّد بمیرد چنان با جلال او را به بهشت میبرند مانند عروسی که بخانه شوهر میرود هر کس بر محبت آل محمّد بمیرد دربی از قبرش به بهشت گشوده می شود. توجه کنید هر کس بر محبت آل محمّد بمیرد خداوند قبر او را جایگاه زیارت ملائکه رحمت قرار میدهد هر کس بر محبت آل محمّد بمیرد بر راه و روش پیامبر و جماعت مؤمنین مرده هر کس با کینه آل محمّد بمیرد روز قیامت که می آید بر پیشانی او نوشته است:مأیوس از رحمت خداست.هر کس بر بغض آل محمّد بمیرد بوی بهشت را استشمام نخواهد کرد))
۲-ولاء زعامت: یعنی بر پایه واقعه غدیر و نیز حدیث لوح جابربن عبدالله انصاری باور داشته باشیم امامت چون استمرارهمان خط مشی نبوت است کسی می تواند جانشین پیامبر شود که از جنس خود پیامبر باشد که همه خصوصیت پیامبر را داشته باشد جز مقام وحی، علی علیه السلام و ائمه اطهار علیهم السلام چون همه خصوصیت قدسی رسولالله صلي الله عليه و آله را جز مقام وحی را دارند، وصی پیامبر و امام و زعیم بعد از رسول خدا می باشند، دراهمیت ولایت زعامت همین بس که امام باقر(ع) که فرمود:
(أَمَا لَوْ أَنَّ رَجُلًا قَامَ لَیْلَهُ وَ صَامَ نَهَارَهُ وَ تَصَدَّقَ بِجَمِیعِ مَالِهِ وَ حَجَّ جَمِیعَ دَهْرِهِ وَ لَمْ یَعْرِفْ وَلَایَةَ وَلِیِّ اللَّهِ فَیُوَالِیَهُ وَ یَکُونَ جَمِیعُ اعماله بد لالته الیه ماکان علی اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ حَقٌّ فِی ثَوَابِه(اصول ،ج۲،ص۱۹):همانا اگر مردى شب ها را به عبادت بپا خیزد و روزها راروزه دارد و تمام اموالش را صدقه دهد و در تمام دوران عمرش بحج رود و امر ولایت ولى خدا را نشناسد تا از او پیروى کند و تمام اعمالش با راهنمائى او باشد، براى او از ثواب خداى جل و عز حق حقی نیست)).
۳- ولایت عامه: یعنی به دلیل قاعده تنزل تدریجی و این که چون دسترسی به انسان کامل به معصوم علیه السلام وجود ندارد یک درجه تنزل کنیم امامت خاصه را به امامت عامه که فقیه جامع الشرایط است امامت و زعامت وی را بپذیریم و همچنین به حکم این که حضرت ولی عصر درجواب نامه برادر صاحب اصول کافی فرمودند: «اَمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَةُ فَارْجِعوُا فیها اِلی رُواةِ حَدیثِنا، فَاِنَّهُمْ حُجَّتی عَلَیْکُمْ وَاَنَا حُجه الله علیهم ) امامت ولی فقیه را بپذیریم وبا او در اطاعت و متابعت همان معامله ای بکنیم که با امام معصوم وظیفه داریم
قادری مبلغ نخبه:
۴-ولاء تصرف: یعنی باورمند به این حقیقت که پیامبر و اهل بیت علیهم السلام هرچند بشری هستند مثل سایر انسان ها ولی از انجایی که در پرتو تقرب مظهر و ایینه تجلی جمال و جلال حضرت حق اند هرچند خداوندگار و خالق نیستند ولی خداوند کارند یعنی به اذن الله همان گونه مسیح مرده زند می کرد، کور مادرزادرا شفا می داد اهل بیت علیهم السلام نیز ازچنین ولایت تکوینی برخوررداند.
۵-ولاء مودت: یعنی به حکم ایه مبارکه (23)سوره شورا،آمده است:(( قُل لا أَسئَلُكُم عَلَیهِ أَجراً إِلاَّ المَوَدَّةَ فِی القُربى :(ای پیامبر!) بگو من هیچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمى كنم جز دوست داشتن اهل بیتم، ازمحبت و دوستی اهل بیت عبور نماییم و به مرتبه مودت به اهل بیت علیهم السلام برسیم، چرا که تفاوت محبت و مودت در همین است که محبت قابل تجزیه است و انسان می تواند دوستی افراد مختلفی را در قلب داشته باشد ولی مودت همان محبت شعله ور شده است که قابل تجزیه نیست یعنی آن چنان ظرفیت و حوضچه وجودی شخص پر از محبت اهل بیت می شود که دیگرخودش را نمی نبیند بلکه تعبد محض نسبت به امام زمان خودش می شود، رای ونظری درمقابل رای ونظر امام ندارد.
این است معنای ((مودت)) واوج ولایت مداری، که قرآن آن را اجر ومزد رسالت قرار داده است، و مسلمین رامکلف به آن نموده است
تحلیل هیجدهمین پیام قرانی:((دعا ومناجات))
((دعا ومناجات)) پیام عرفانی ومعنوی دیگر قرآنی است، علاوه صفاءونورانیت قلبی وآرامش روحی وروانی گره گشاء بسیاری ازمشکلات وبحران های زندگی است، برای اینکه تحلیل همه جانبه ای ازپیام قرآنی داشته باشیم بیام چند نکته لازم است
یکم-((اهمیت وجایگاه دعا و مناجات))
ازمنظر قرآنی واموزه های وحیانی (دعا) به همان اندازه فضلیت واهمیت دارد که عبادت وپرستش خدا دارد، برای اینکه معرفت وشناخت لازم به میزان اهمیت دعا پیدا کنیم به چند دلیل قرآنی و روایی اشاره می کنیم
یکم-درایه (124) سورمبارکه(طه) زندگی بدون دعا راپر ازمشکلات تنگنا ها، وزند گی آخرت را نیزهمراه سوءعاقبت ونابینایی دانسته ومی فرماید:((مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى :و هر كس از ياد من روى گرداند، پس همانا براى او زندگى تنگ و سختى خواهد بود و ما او را در قيامت نابينا محشور مىكنيم.))
دوم-درایه(77) سوره مبارکه فرقان آن دسته از انسان هایی که زندگیشان خالی از دعا ومناجات است مورد ملامت وسرزنش قرار داده ومی فرماید:(قُلْ ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْ لا دُعاؤُكُمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَكُونُ لِزاماً:بگو: اگر دعاى شما نباشد، پروردگار من براى شما وزن و ارزشى قائل نيست (زيرا سابقهى خوبى نداريد). شما حقّ را تكذيب كردهايد و به زودى كيفر تكذيبتان دامن شما را خواهد گرفت.))
سوم-درایه (60)سوره غافر ضمن دعوت عمومی به ((دعا))، ومساوی دانستن دعا باعبادت حضرت حق لبیک وپاسخ ندادن به این ندایی الهی به معنا کبر وزیدن خدا ومستحق رفتن به جهنم رفتن دانسته شده وفرمود:((قالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِينَ :و پروردگارتان گفت: «مرا بخوانيد تا براى شما اجابت كنم. همانا كسانى كه از عبادت من سر باز زده و تكبّر مىورزند به زودى با سرافكندگى به جهنّم وارد مىشوند))
چهارم:درایه(186) سوره مبارکه(بقره) دعا را بهترین وسیله برای قرب به خدا ورفع حجب دانسته ومی فرماید:
«وَ اذا سَأَلَک عِبادی عَنّی فَانّی قَریبٌ اجیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ اذا دَعانِ فَلْیسْتَجیبُوا لی وَلْیؤْمِنُوا بی لَعَلَّهُمْ یرْشِدُونَ»؛ و هنگامی که بندگان من، از تو درباره من سئوال کنند، [بگو:] من نزدیکم؛ دعای دعاکننده را، به هنگامی که مرا می خواند، پاسخ می گویم! پس باید دعوت مرا بپذیرند، و به من ایمان بیاورند، تا راه یابند و به مقصد برسند))
پنجم - ازمعصومین علیهم السلام درباب فضلیت واهمیت دعا روایات فراوان صادرشداست که دریکی ازاین روایات امام صادق علیه السلام می فرماید: «اکثِرْ مِنَ الدُّعا فَانَّهُ مِفْتاحُ کلِّ رَحْمَةٍ وَ نَجاحُ کلِّ حاجَةٍ وَ لا ینالُ ما عِنْدَ اللَّهِ الَّا بِالدُّعا وَ لَیسَ بابٌ یکثَرُ قَرْعُهُ الَّا یوشَک انْ یفْتَحَ لِصاحِبِهِ: زیاد دعا کنید و در خواندن خدا اصرار کنید؛ زیرا کلید تمام رحمت ها و عامل پیروزی در هر حاجتی دعاست؛ نعمت ها و برکاتی که نزد خداوند است، بدون دعا به کسی نمی رسد، و هیچ دری وجود ندارد مگر اینکه با اصرار و سماجت و پافشاری گشوده می شود: ميزان الحكمه، باب 1196، حديث 5585))
دوم-((دعای اهل وصال ودعای اهل فراق))
خوانندگان دعا ومناجات در یک تقسیم به دوگروه تقسیم می شوند
گروه اول، خوانندگان دعا ومناجات کنندگان ((اهل وصال)) اند۰ یعنی ازنظر تقرب به قله رسیده اند وازنزدیک تماشا گر صفات جمال وجلال الهی اند بی قراری آنها ازسر بهجت روحی وانبساط است ازهمین رواز رسول خدا(ص) نقل شده فرمود: ((حضرت شعیب(ع) به عشق خدا آن قدر گریه کرد تا نابینا شد، خداونداو را بینا کرد، باز آن قدر گریست تا نابینا شد، باز خداوند او را بینا کرد، برای بار سوم نیز آن قدر به عشق الهی گریست که نابینا شد، خداوند باز او را بینا کرد، در مرتبه چهارم خداوند به او چنین وحی کرد:ای شعیب! تا کی به این حالت ادامه میدهی؟ اگر گریه تو ازآتش دوزخ است، آن را بر تو حرام کردم، و اگر از شوق بهشت است، آن را برای تو مباح نمودم.» شعیب (ع)عرض کرد:«اِلهِی وَ سَیدِی اَنْتَ تَعْلَمُ اَنِّی ما بَکیتُ خَوْفاً مِنْ نارِک وَ لا شَوْقاً اِلی جَنَّتِک، وَ لکنْ عُقِدَ حُبُّک عَلی قَلْبِی فَلَسْتُ اَصْبِرُ اَوْ اَراک؛ ای خدای من و ای آقای من! تو میدانی که من نه از خوف آتش دوزخ تو گریه میکنم، و نه به خاطر اشتیاق بهشت تو، بلکه حبّ وعشق تو در قلبم گره خورده که قرار و صبر ندا رم تا تو را (با چشم دل) بنگرم و به درجه نهایی عرفان و یقین برسم، و مرا به عنوان حبیب درگاهت بپذیری.»
3-((شرایط کلیدی استجابت دعا))
اگر اهل وصال و فراق بخوا هند دعایشان به استجابت برسد امکان ندارد مگرانکه چند شرط کلیدی را به هنگام نیایش ودعا رعایت نمایند وان اینکه :
اولا؛هرخواسته مشروع دینی واخروی که با خدای خود در میان می گذارند وانتظار استجابت دارند کاملا ((مضطرانه )) باشد ((مضطرانه)) هم درصورتی است که همراه با ابتهال وتضرع وملتمسانه باشد وبه عبارت دیگر به گونه ای خواسته اش را با خدا درمیان بگذارد مثل این که کارت به استخوان رسیده وراهی جز این وجود ندارد که خدا کمک کند چراکه قران کریم شرط نخست را اضطرار می داند ومی گوید(امن یجیب المضطر) پس دعایی درشب قدر به استجابت نزدیک است که به هنگام قران به سر شدن هر ذکرش همراه با اشک وناله والتماس باشد
ثانیا؛درکمال انقطاع واز هرانچه ماسو الله است بریده شده باشد که به جز وی نیندیشد چراکه درایه (62/نمل) بعد از (امن یجیب المضطر)) می فرماید((اذا دعاه و یکشف السوء)) واین ((دعاه)) زمانی است که اهل فراق باهمه وجود ودر انقطاع کامل ذات باریتعالی را بخوانند) ثالثا؛دعا ،مناجات وخواسته نیازمندانی درشب قدر به استجابت می رسد که همراه باتوسل به(( اسما الحسنی)) و اهل بیت که مظهر وتجلی (اسماالحسنی) هستند باشد چراکه قران از یک طرف می گوید:(یا ایها الذین امنوااتقو الله و ابتغو ا الیه الو سیله وجاهدوا فی سبیله لعلکم تفلحون: ای کسانی که ایمان اورده اید،از(مخالفت فرمان)خدابپر هیزید؛ووسیله ای برای تقرب به او بجویید؛ودرراه اوجها،باشد که رستگارچ شوید کنید :(مایده،ایه،۳۵))۰
وازطر ف دوم می گوید:(وللله اسما الحسنی فاد عوا بها (اعراف،ایه ۱۸۰) :برای خدا نام های نیکویی است پس اورا با انها بخوانید).
وازطرف سوم امام باقر (ع) فرمود:(نحن والله اسما الحسنی)) ازهمین رو اوج شب لیله القدر دران هنگام است که قران برسر گرفته می شود اوج دعای اهل فراق تمسک وتوسل به اسما الحسنی لفظ جلاله ((الله)) وتکرا ر (بک یا الله) وسپس نام مقدس هریک ازمعصومین وپایان واوجش با((باالحجه))ختم می شود
وهرکس دعایش این گونه وبا چنین آداب وشرایط خوانده وانجام بگیرد رد خور ندارد فرضا هم به دلیل مصلحت ناپیدا الهی به استجابت نرسد لذت وحلاوتی که از چنین دعایی برکام شخص لبریز می شود امری نیست که قابل معاوضه باهیچ امری باشد ((اللهم الرزقنی حلاوه ذکرک))
تحلیل نوزدهمین پیام قرآنی(( برای حضور درانتخابات)
ازآنجایی که درآستانه برگزاری سیزده همین دوره انتخابات ریاست جمهوری درنظام جمهوری اسلامی هستیم، جادرارد بانگاه قرآنی میزان اهمیت حضور درانتخابات ورفتن پای صندوق برای انتخاب فرد اصلح مورد تحلیل وارزیابی قرار دهيم، تابیشتر به رسالت وتکلیفی که دراین عرصه سیاسی به عهده مااست واقف واگاه شویم،تدبر درایات قرآن کریم بیانگر این معنا است، به دلایل متعدد حضوردر انتخابات مصداقی ازوظیفه و تکلیف شرعی است که تحت هیچ عنوانی نمی توان از انجام آن شانه خالی کرد
1-((حضور درانتخابات تعاون دربر ونیکی))
ازمنظر قرآنی آنچه که حلقه مؤمنانه ومتدینانه صالحین را ازفاسقین متمایز وجدا می کند((تعاون برنیکی وبر)) وفاصله گرفتن از ((تعاون براثم وهمیاری بادشمنان)) است ازهمین روست که می فرماید((. وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقابِ:(ماده، آیه 2):و در انجام نيكىها و دورى از ناپاكىها يكديگر را يارى دهيد و هرگز در گناه و ستم، به هم يارى نرسانيد، و از خداوند پروا كنيد كه همانا خداوند، سخت كيفر است.))
ناگفته پیداست،حضور درانتخابات چون به معنای تقویت نظام برخواسته ازدل خون 219 هزار شهید است تعاون بر وتقوا وبراست، وحضور نیافتن درانتخابات چون به معنای پاسخ دادن به خواست دشمنان نظام جمهوری اسلامی ومصداق ((تعاون براثم)) وهمسو شدن بادشمنان است، قطعا کسانی که دل درگرو نظام جمهوری اسلامی دارند، ومتعبدبه قرآن اند حاضر نمی شوندکه ازحضور درانتخابات شانه خالی کنند
2-((حضور درانتخابات مصداق عمل صالح))
باورمؤمنانه داشتن، لازمه اش رفتار وعمل مؤمنانه داشتن است، وعمل ورفتار مؤمنانه داشتن حضور جدی وشایسته درانجام عمل صالح است، چراکه این پیام ودرس قرآنی است:(( فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَدا:(سوره کهف، آیه 110)پس هر كه به ديدار پروردگارش (در قيامت و به دريافت الطاف او) اميد و ايمان دارد، كارى شايسته انجام دهد. و هيچ كس را در عبادت پروردگارش شريك نسازد.))
یکی از رفتارهای شایسته مؤمنانه، بدون شک که مصداقی از تعاون دربر ونیکی است حضوردرانتخابات است که موجب تقویت نظام جمهوری اسلامی ویاس مستکبرین جهان در راس همه آنها آمریکا خواهد بود، باتامل درایه مبارکه به آسانی می توان یافت که حضور درانتخابات به معنای پیوستن به حلقه مؤمنانه وتعاون وهمیاری برتقوا وبراست، شرکت نکردن وحضور نیافتن به معنای تعاون براثم وراضی شدن به ستم مستکبرین می باشدازهمین رو رهبر معظم انقلاب اسلام آیه الله خامنه ای می فرمایند:
(( انتخابات سرمايهگذارى عظيم ملت ايران است؛ مثل اينكه شما سرمايهى سنگين و عظيمى را در بانك میگذاريد، بانك با آن كار میكند و شما از سودش استفاده میكنيد؛ انتخابات يك چنين چيزى است. ملت ايران سرمايهگذارى عظيمى را میكند، سپردهگذارى بزرگى را انجام میدهد و سود آن را میبرد. آراء يكايك شما مردم سهمى است از همان سرمايهگذارى و سپردهگذارى. هر رأيى كه شما در صندوق مىاندازيد، مثل اين است كه يك بخشى از پول آن سپرده را داريد تأمين میكنيد. يك رأى هم اهميت دارد. هرچه انتخابات پرشورتر باشد، عظمت ملت ايران بيشتر در چشم مخالفان و دشمنانش ديده خواهد شد؛ براى ملت ايران حرمت بيشترى خواهند گذاشت؛ دوستان شما هم در دنيا خوشحال میشوند:01/01/1388))
3-((حضور درانتخابات مبارزه بااستیلاء دشمنان))
ازالفبای فرهنگ وباور قرآنی این است کفار تحت هیج عنوانی حق ندارند استیلاء برمؤمنین پیداکنند وآنها را تحت سلطه خود قرار دهند، ازهمین رو قران کریم به عنوان یک ظابطه واصل می فرمایند((وَلَن يَجْعَلَ اللّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَي الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلا(نساء: 141: و خداوند هرگز كافران را بر مؤمنان تسلّطى نداده است))
وامام علی علیه السّلام نیز می فرمایند:
((اِتَّقُوااللهَ فِی عِِبادِهِ وَ بِلادِهِ فَاِنَّکُم مَسئُولُونَ حَتّی عَنِ البِقاعِ وَ البَهائِمِ وَ اَطِیعوا اللهَ وَ لا تَعصُوهُ(نهج البلاغه خطبه، 166):ز خدا نسبت به بندگان و شهرهایش پروا کنید زیرا دارای مسئولیّت هستید حتّی نسبت به زمینها و حیوانات و خداوند را اطاعت کنید و از نافرمانی او بپرهیزید.))
حضور نیافتن پای صندوق رای وشانه خالی کردن ازاین تکلیف قطعا به معنای سلطه پذیری ازکفارومستکبرین خواهد بود، امتی که پیام قرانی ((سلطه ناپذیری))را دریافته است و بانفس مسیحایی رهبر عارف وسالکی چون امام خمینی رضوان الله علیه وخلف صالحش رهبر معظم انقلاب حضرت آیه الله خامنه ای رشد معنوی وسیاسی یافته است هرگزچنین خطایی نمی کندکه پس از چهل سال مبارزه با سلطه طلبان باحضور نیافتن درانتخابات راه سلطه کفار رافراهم نماید.
تحلیل بیستمین پیام قرانی:((شایسته گزینی))
((شایسته)) گزینی درتمام سطوح مدیریتی به ویژهدر مدیر استراتژیک کشور داری ازپیام مهم قرآنی است، ازآنجایی که درآستانه انتخابات سیزدهمین دوره ریاست جمهوری هستیم این پیام مهم قرآنی را درهمین راستا مورد تامل وتدبر قرار می دهیم، چراکه ازمنظر قرآنی ((شایسته گزینی)) درسطوح مدیریتی به ویژه درسطح کلان ملاک های متعددی دراین یاد داشت چند مورد کلیدی ازملاک های شایسته گزینی را مورد شرح وتفسیر قرار می دهیم
1-((تکليف گرای نه قدرت طلبی))
نخستین ملاک در شایسته گزینی ((تکليف گرایی)) است۰ به این معنا کسی شایسته مدیریت درنظام توحیدی است ومی تواند در راس هرم قدرت قراربگیرد وعهده دار مسولیتی چون کشورداری شود تکلیف گراباشد، واین مسولیت را به عنوان وظیفه تکلیف بیابد نه طعمه وفرصت برای کسب قدرت، قرآن کریم برای اینکه تفاوت ومرز بین ((تکلیف گرایی)) و((قدرت طلبی)) درپزیرش مدیریت اجرایی روشن شود، دونمونه ذکر میکنند:
(( نمونه اول داستان ذوالقرنین درسوره کهف است که می فرماید: «قالُوا یا ذَا القَرنَینِ إِنَّ یَأجُوجَ وَ مَأجُوجَ مُفسِدُونَ فِی الأَرضِ» (کهف، ۹۴) و به ذوالقرنین گفتند که شما دیواری احداث کنید که ما از شر این یأجوج و مأجوج در امان باشیم و از این گروه آسیب نبینیم و اضافه کردند: «فَهَل نَجعَلُ لَکَ خَرجًا عَلی أن تَجعَلَ بَینَنا وَ بَینَهُم سَدًّا»؛ (کهف، ۹۴) آیا امکان دارد که ما خراج و مالیات، یا خرج و بودجه این کار را به شما بدهیم که شما سدی احداث کنید که از شر تهاجم آنها محفوظ بمانیم؟ و «قال ما مکّنّی فیه ربّی خیر» من نیاز به خراج و بودجه شما ندارم. نگفت خودم دارم و من می کنم، بلکه گفت: آن قدرتی که خداوند به من داده، خیر است. خدا مرا متمکن کرد تا سدی احداث کنم که جلوی تهاجم مهاجمین را بگیرد.
وقتی ذوالقرنین این سد عظیم فلزی را در دهانه کوه احداث کرد گفت: این سد از نظر قدرت جلوی تجاوز هر متجاوز را می گیرد. زیرا آنقدر بلند است که نمی توانند از آن بالا بیایند و آنقدر محکم است که نمی توانند نقب بزنند و همچنین در ادامه آیه جمله کلیدی و مهم را اضافه می کند که: «قالَ هذا رَحمَهٌ مِن رَبّ»؛ (کهف، ۹۸) نگفت: من این کار را کردم، خود را ندید؛ بلکه گفت: این رحمت الهی است.
نمونه دوم داستان حضرت سلیمان (ع) است که می گوید وقتی سلیمان خواست تخت و عرش آن زن، از سبأ به یمن آوره شود، فرمود: «کیست که عرش و تخت فرمانروایی آن زن را قبل از اینکه او و همراهانش بیایند، نزد من حاضر نماید؟» یکی از حضار محفلش عرض کرد: «من قبل از اینکه شما از اینجا حرکت کنید و برخیزید تخت را احضار می کنم؛ « قالَ عِفریتٌ مِنَ الجِنِّ أنَا ءاتیکَ بِهِ قَبلَ أن تَقُومَ مِن مَقامِکَ». (نمل، ۳۹) حضرت سلیمان (ع) نپذیرفت و آنگاه: «قالَ الَّذی عِندَهُ عِلمٌ مِنَ الکِتابِ أنَا ءاتیکَ بِهِ قَبلَ أن یَرتَدَّ إلَیکَ طَرفُکَ»؛ (نمل، ۴۰) کسی که علمی از کتاب حق را می دانست. به سلیمان (ع) گفت: «من قبل از اینکه چشم و دیده ات برگردد، آن تخت را به حضور تو می آورم؛ یعنی به اندازه یک چشم بر هم زدن یا کمتر از آن، این تخت با عظمت را از سبأ به یمن حاضر می کنم.» گفتن همان و تحقق همان! «فَلَمّا رَآهُ مُستَقِرًّا عِندَهُ»؛ وقتی حضرت سلیمان این تخت را به فاصله یک چشم به هم زدن یا کمتر، پیش خود یافت، گفت: « قالَ هذا مِن فَضلِ رَبّی»؛ (نمل، ۴۰) این فضل و رحمت الهی است. یعنی این مقام او را نگرفت.
قرآن کریم این دو کار سنگین و مقام بلند را از این دو شخصیت بزرگ نقل می کند و بعد می گوید که اینان وقتی به این مقام و پایه رسیدند، تمام سخنشان این بود که گفتند: این رحمت خداست!))
باتامل دراین دو نمونه مدیریتی قرآنی می یابیم، ((شایسته گزینی)) اقتضاء می کند مسؤلیت سنگین ودرعین حال وسوسه انگیز کشورداری به کسی سپرده شود که روحیه ((تکليف گرایی)) دارد، و تنها ازاین جهت خودش رابرای چنین مدیریت سنگینی عرضه کرده است که باتوکل به خدا گامی درجهت خدمت به خلق خدا که ((عیال الله)) هستند بردارد، نه آنکه مغروربه قدرت شده ودیگر حاضرنباشد ازقدرت پایین آمده به شایسته ترازخودش قدرت را تحویل دهد
2-((تخصص همراه باتعهد))
دومین ملاک شایسته گزینی((تخصص گرایی)) همراه با((تعهد گرایی)) است۰به این معنا ازمنظر قرآنی کسی شایسته مدیریت کلان کشور داری است نسبت به چنین مسولیت اجرایی دانش مدیریتی همراه باتعهد داشته باشد، ازهمین رو خداوند متعال ((طالوت)) راکه چوبان گمنام بود به داوود برای فرماندهی معرفی کرد چون دانش وتخصص دراین امر مهم داشته است ازهمین رو می فرماید:((إنَّ اللّهَ اصطَفاهُ عَلَیکُم وَ زادَهُ بَسطَهً فِی العِلمِ(بقره، ۲۴۷): خداوند او را برای شما برگزیده است و علم و دانش او را وسعت بخشیده است))
و همچنین وقتی حضرت یوسف (ع) را از زندان مصر آزاد کردند و به او پیشنهاد منصب نمودند وی مسولیت کشاورزی و اقتصاد را از میان پست های دیگر پذیرفت. در این باره قرآن کریم می فرماید: «قالَ اجعَلنی عَلی خَزائِنِ الأرضِ إِنّی حَفیظٌ عَلیمٌ»؛ (یوسف، ۵۵) مرا سرپرست خزائن سرزمین (مصر) قرارده، که نگهدارنده و آگاهم. منظور از خزائن زمین، بهره وری خوب و مناسب از زمین بوده است، به گونه ای که حضرت یوسف (ع) هفت سال پی در پی، گندم می کاشت و آنرا با خوشه انبار می کرد بدون اینکه از کاه جدا کند و هنگامی که خشکسالی و قحطی فرا رسید، آنرا به مرور از انبارها به مقدار حاجت بیرون آورد و مردم را از گرسنگی و هلاکت نجات داد.
وهمچنین به نقل از امام رضا(ع)، حضرت یوسف(ع) از ماجرای قحطی جهت پایان دادن به استثمار طبقاتی و حذف فاصله میان مردم مصر استفاده نمود به گونهای که در سال اول قحطی، گندم در برابر پول، سال دوم، گندم در برابر جواهرات، سال سوم، گندم در برابر حیوانات و احشام، سال چهارم، گندم در برابر غلامان و کنیزان، سال پنجم، گندم در برابر خانهها، سال ششم، گندم در برابر مزارع و در سال هفتم، گندم در برابر خود مردم مصر مبادله شد
تامل درایات مبارکه بیانگر این معنا است که تعهد وتدین به تنهایی برای پذیرش یک پست حساس اجتماعی ومدیرتی کافی نیست بلکه علاوه بر آن آگاهی و تخصص و مدیریت نیز لازم است، ازهمین روپیامبر اکرم (ص) می فرمایند: «مَن عمل غیر علمٍ کان ما یفسد اکثر ممّا یصلح»؛ (حر عاملی، ۱۴۰۳ ق، ج ۱۸، ص۱۲) کسی که بدون آگاهی و دانش کاری انجام دهد، فسادش بیشتر از صلاحش خواهد بود)) .
وهمچنین امام صادق (ع) در این باره فرموده اند: «العامل علی غیر بصیره کالسّائر علی غیرالطریق لایزیده سرعه السیر إلاّ بعداً» (حرعاملی، ۱۴۰۳ ق، ج۱۸، ص۱۲) انجام دهنده ای که به غیر از بصیرت و آگاهی حرکت نماید، مانند رونده ای که در بی راهه می رود و چنین شخصی سرعت حرکتش جز دوری بیشتر از مقصد، چیز دیگری نیست))
3-(وسعت دید قاطعیت در تصمیم گیری و مدیریت))
سومین ملاک در شایسته گزینی((. وسعت دید و قاطعیت درتصمیم گیری))در مدیر استراتژیک درجامعه اسلامی است که عقبه (دنباله) توطئه و توطئهگران (طراحان وبرنامه ریزان) را بشناسد وعلیه آنان تصمیم درست وقاطع بگیرد ازهمین رو درسوره یوسف بصیرت را یکی از ملاک های مهم مدیریت دانسته ودر آیه (108) امده است:((قُل هٰذِهِ سَبيلي أَدعو إِلَى اللَّهِ ۚ عَلىٰ بَصيرَةٍ أَنا وَمَنِ اتَّبَعَني ۖ وَسُبحانَ اللَّهِ وَما أَنا مِنَ المُشرِكين:بگو: این راه من است من و پیروانم، و با بصیرت کامل، همه مردم را به سوی خدا دعوت میکنیم! منزّه است خدا! و من از مشرکان نیستم))
ودرسو ره انفال آیه ((57)) قاطعیت درتصمیم را ملاک دیگر دانسته ومی فرماید:((فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِي الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ :پس (اى پيامبر!) هرگاه در جنگ به آنان دستيافتى، (با برخوردهاى قاطع) افراد پشت جبههى آنان را به وحشت افكنده و متفرّق ساز، باشد كه پند گيرند (و دست از توطئه بردارند).
ازهمین رورهبر معظم انقلاب آیه الله خامنه ای راه غلبه بر مشکلات وکلید غلبه بر دشمنان را بصیرت وقاطعیت درتصمیم))دانسته ومی فرماید(( بصیرت و عزم دو عامل اصلی است. اوّلاً بصیرت داشته باشیم، دشمن را بشناسیم، دوست را بشناسیم. امروز در کشورهای اسلامی، کشورهایی هستند که مسئولان آن کشورها دچار خطای باصرهاند؛ نمیتوانند دوست را از دشمن تشخیص بدهند. دشمن را دوست خیال میکنند، دوست را دشمن خیال میکنند؛ خب، انسان ضربه میخورد. یکچنین کشوری، با چنین نگاهی، با چنین بینشی، دچار ضربه میشود؛ بصیرت لازم است. قُل هذِه سَبیلی اَدعوا اِلَی اللهِ عَلی بَصیرَةٍ اَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنی.(۱) اگر بصیرت وجود داشته باشد، انسان راه را درست بشناسد، آنوقت عزم و اراده هم بهخرج بدهد و نشان بدهد، راه، آسان پیموده خواهد شد؛ نصرت الهی یعنی همین؛ اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم؛ از این واضحتر و از این صریحتر، چه میشود گفت؟ اِن تَنصُروا اللهَ یَنصُرکُم وَ یُثَبِّت اَقدامَکُم؛(۲) نصرت خدا یعنی همین؛ راه خدا را شناختن و پیدا کردن، دنبال آن رفتن، به توطئهی دشمن، به تحمیق دشمن، به تحمیل دشمن تن ندادن. قرآن این را برای ما تأمین میکند.۱۳۹۴/۰۳/۰۲))
نگارنده: حجت الاسلام و المسلمین سید محمدتقی قادری/ استاد سطوح عالی حوزه علمیه قم و نخبه تبلیغی
افزودن دیدگاه جدید