متن شعر اربعین/دوبیتی اربعین
پایگاه اطلاع رسانی بلاغ،
اشعار اربعین امام حسین(ع) کاری از پایگاه اطلاع رسانی بلاغ
شعر حبیب اللّه چایچیان (حسان) ویژه اربعین حسینی
بار بگشایید اینجا کربلاست آب و خاکش با دل و جان آشناست
بر مشام جان رسد بوی بهشت به به از این تربت مینو سرشت
ماه اینجا واله و سرگشته است و آن شهاب ثاقب از خود رفته است
اربعین است اربعین کربلاست هر طرف غوغایی از غمها به پاست
گویی از آن خیمههای نیم سوز خود صدای العطش آید هنوز
هرکجا، نقشی ز داغ ماتم است هر چه ریزد اشک در اینجا کم است
باشد از حسرت در اینجا یادها هان به گوش دل شنو فریادها
تا قیامت کربلا ماتم سراست حضرت مهدی «حسان» صاحب عزاست
*** اشعار ویژه اربعین ***
شعر جواد محدثی ویژه اربعین حسینی
بسوزای دل که امروز اربعین است عزای پور ختم المرسلین است
قیام کربلایش تا قیامت سراسر درسْ بهر مسلمین است
دلا کوی حسین عرش زمین است مطاف و کعبه دلها همین است
اگر خیل شهیدان حلقه باشند حسین بن علی، آن را نگین است
دل ما در پی آن کاروان است که از کرب و بلا، با غم روان است
چه زنجیری به دست و بازوان است که گریان دیده روح الامین است
به یاد کربلا دلها غمین است دلا خون گریه کن، چون اربعین است
*** اشعار ویژه اربعین ***
شعر سید رضا مؤید ویژه اربعین حسینی
محشرای برافروخته از عشق رخت اختر ما خاطراتی است ز دریای غمت دفتر ما
از سرت بر سر نی سرّ خدا سر میزدای حسینای اثر بندگی ات بر سر ما
آتشی بر دل هر خشک وتر انداخته است ماجرای لب خشک تو و چشمتر ما
ز شهیدان به خون خفته کویت ما راست خاطراتی که نخواهد رود از خاطر ما
کاش میسوختم از سوز غمت تا شاید ببرد باد به صحرای تو خاکستر ما
به سراپای توای مظهر ایثار قسم که غمت شعله فکنده است ز پا تا سر ما
دیگران را غم محشر بود و ما را نیست، چون که آغاز به نام تو شود محشر ما
سر پرواز به کویت همه داریم، ولی بسته اندای پسر فاطمه بال و پر ما
*** اشعار ویژه اربعین ***
شعر غلامرضا سازگار ویژه اربعین حسینی
من جابر پیر توأم،ای دوست نگاهی
جز تربت پاک تو، مرا نیست پناهی
آرند همه بر شهدا، لاله و من هم
باشد، گلم از سوز جگر، شعلهی آهی
گوش که شنیده است، که با نیزه و خنجر
بر یک تن مجروح کند، حمله سپاهی
لب تشنه، سر از پیکر پاک تو، بریدند
آخر به چه جرمی چه خطایی چه گناهی؟
دریا به لبت سوخت و این قوم ستمکار
بر حنجر خشک تو نکردند نگاهی
با داغ تو، لبخند، حرام است به شیعه
بی گریه به پایان نرسد، سالی و ماهی
آن کس که زد آتش به حریم تو بسوزد
در آتش دوزخ، ابد الدهر، الهی
خون ریخته از گوش زنی بر روی شانه
جان داده ز کف، دخترکی بر سر راهی
و الله نسوزند خلایق به جهنم
سوزند اگر در غم تو گاه به گاهی
«میثم» همه جا، گفته من از آن شمایم
بسته است خودش را به شما نامه سیاهی
*** اشعار ویژه اربعین ***
شعر علی اکبر لطیفیان ویژه اربعین حسینی
چل روز میشود که شدم جبرئیل تو
ذبح عظیم گشتی و گشتم خلیل تو
چل روز میشود که فقط زار میزنم
کوچه به کوچه نام تو را جار میزنم
چل روز میشود که بدون توأم حسین
حالا پی نتیجهی خون توأم حسین
چل روز میشود که حسین همه شدم
حیدر شدم، حسن شدم و فاطمه شدم
مردم به جنگ نائبه الحیدر آمدند
در پیش من، تمام، به زانو در آمدند
آثار مرگ در بدنم هست یا حسین
پس روز اربعین منم هست یا حسین
آبی کهتر نکرد لب تشنهی تو را
حالا نصیب خاک مزارت شده اخا
چل روز پیش بود همینجا سرت شکست
اینجا دل من و پدر و مادرت شکست
چل روز پیش بود به گودال رفتی و ...
از پشت، نیزه خوردی و از حال رفتی و ...
از تل زینبیه رسیدم که وای وای
بالا سرت نشستم و دیدم که وای وای
نیزه ز جای جای تن تو در آمده
حتی لباسهای تن تو در امده
جمعیتی که بود به گودال جا نشد
یک ضربه و دو ضربه...، ولی سر جدا نشد
دیدم کسی حسین مرا نحر میکند
آقای عالمین مرا نحر میکند
من را ببخش دست به گیسوی تو زدند
من را ببخش چکمه به پهلوی تو زدند
فرصت نشد ز خاک بگیرم سر تو را
فرصت نشد در آورم انگشتر تو را
میخواستم ببوسمت، اما مرا زدند
ناراحتم کنار تو با پا مرا زدند
بین من و تو فاصلهها سد شدند آه
با اسب از روی بدنت رد شدند آه
در شهر کوفه بود که بال و پرم شکست
نزدیک خانهی پدریّ ام سرم شکست
وای از عبور کردن مثل غلامها
وای از نگاههای سر پشت بامها
باور نمیکنی که سرم سایبان نداشت؟!
در ازدحام، محمل من پاسبان نداشت؟!
تا شهر شام رفتم و معجر نداشتم
تقصیر من چه بود؟ برادر نداشتم
از بس رسید سنگ به سمت جبین من
نزدیک بود پاره شود آستین من
*** اشعار ویژه اربعین ***
شعر علی اکبر لطیفیان ویژه اربعین حسینی
یک اربعین برای تو حیران شدم حسین
مانند گیسوی تو پریشان شدم حسین
با چند قطره اشک دل من سبک نشد
ابری شدم به پای تو باران شدم حسین
زلفی اگر که ماند برای تو پیر شد
در اول بهار زمستان شدم حسین
کوفه به کوفه کوچه به کوچه گذر گذر
قاری شدی مفسر قرآن شدم حسین
دیدی چگونه آخر عمری دلم شکست
دیدی چگونه پاره گریبان شدم حسین
تو رفتی و کنار خودم گریه میکنم
دارم سر مزار خودم گریه میکنم
ای سایه بلند سرمای برادرم!
آیینهی ترک ترک در برابرم
بالم شکسته است و پرم پر نمیزند.
اما هنوز مثل همیشه کبوترم
من قول داده ام که بگیرم سر تو را
از دست نیزهها و برایت بیاورم
حالا سری برای تو آورده ام،
ولی خاکستری و خاکی وای خاک بر سرم!
بگذار اول سخن و شکوه ام
تو را ای ماه زینب از نگرانی درآورم
هر چند کوچه کوچه تماشا شدم،
ولی راحت بخواب دست نخورده است معجرم
تو رفتی و کنار خودم گریه میکنم
دارم سر مزار خودم گریه میکنم
هم پیرهن که ماند برایم بدن نداشت
هم که تن تو روی زمین پیرهن نداشت
ای بی کفن برادرمای بوریا نشین!
این چادرم لیاقت خلعت شدن نداشت؟
آن گونهای که من وسط خیمه سوختم
پروانه هم دل و جگر سوختن نداشت
گلهای باغت از همه رنگی گرفته اند
یعنی کسی نبود که دست بزن نداشت
مردی نبود اگر یل ام البنین که بود
هرگز کسی نگاه جسارت به من نداشت
تو رفتی و کنار خودم گریه میکنم
دارم سر مزار خودم گریه میکنم
هر چند در مسیر سرت ازدحام بود.
اما درست مثل همیشه امام بود
بی تو سوار ناقهی عریان شدم حسین!
من که به روی چشم علمدار جام بود
یادم نمیرود سر بالا نشین تو
بازیچهی نگاه اهالی شام بود
در حرفهای مرد و زن پشت بامها
چیزی اگر نبود فقط احترام بود
با دست سنگ صورت تو خط خطی شده
از بس که آفتاب تو نزدیک بام شد
تو رفتی کنار خودم گریه میکنم
دارم سر مزار خودم گریه میکنم
دستی که چوب زد لب قرآنی تو را
زیر سوال برد مسلمانی تو را
بالای تخت رفتی و دستم نمیرسید
تا که رفو کنم سر پیشانی تو را
میخواستند پیش همه کوچکت کنند.
اما خدات خواست سلیمانی تو را
ای کاش ما برادر و خواهر نمیشدیم
حیران نبودم این همه حیرانی تو را
این سر، شکسته هست، ولی سرشکسته نیست
یعنی کسی ندید پشیمانی تو را
تو رفتی و کنار خودم گریه میکنم
دارم سر مزار خودم گریه میکنم
*** اشعار ویژه اربعین ***
شعر سیدرضا موید ویژه اربعین
اسلام ز سعی مسلمین ریشه گرفت
وز خون حسین نخل دین ریشه گرفت
نخلی که حسین روز عاشورا کاشت
از اشک عزای اربعین ریشه گرفت
افزودن دیدگاه جدید