رفق ومدارا
فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ …؛[1]
بهواسطة رحمت الهی در برابر مردم نرم و مهربان شدی و اگر خشن و سنگدل بودی از اطراف تو پراکنده میشدند.
مفهومشناسی
نرمی و ملایمت در برخورد، سازگاری،[2] لطف کردن، آزرم داشتن، نیکویی و مهربانی[3] از جمله معانی رفق و مداراست.
مدارا از مادّة «دَری» یا «درأ» اشتقاق یافته است. «دری» به معنای آگاهی و شناختی است که از راه مقدّماتی پنهان و غیر معمول بهدست میآید.[4] از این رو، دربارة صید آهو از راه حیله و مقدّمات غیرمعلوم گفته میشود: «دریتُ الظبی».[5] «درأ» نیز در اصل به معنای «دفع کردن» است.[6] بر اساس این، واژة «مدارا» که به معنای «ملاطفت و برخورد نرم» است،[7] اگر از مادّة »دری» باشد با معنای اصلی آن در «دریت الظبی» تناسب دارد، گویی آدمی با تحمّل طرف مخالف و برخورد ملایم با او، وی را در کمند محبّت خویش گرفتار میسازد؛ و اگر از «درأ» مشتق باشد به این مناسبت است که آدمی با برخورد ملایم خویش، بدی او را دفع میکند.[8] بنابراین، در مدارا، مفهوم «پرهیز و احتیاط» نهفته است؛ از این رو، کاربرد بیشتر آن دربارة مخالفان و دشمنان است، برخلاف «رفق» که غالباً دربارة موافقان و دوستان و بیشتر از آن، دربارة غیر مخالفان کاربرد دارد.[9]
رفق در اصل، به معنای «نرمی و لطافت» در برابر «شدّت و خشونت» است.[10] در همة موارد کاربرد آن، مفهوم «نرمی و راحتی» را دربردارد.[11] از آنجا که بهطور معمول، میانهروی در انجام کارها، سهولت، نیکی و استحکام عمل را در پی دارد، واژة رفق به معنای «میانهروی»، «حسن انجامدادن عمل» و «اِحکام عمل» نیز بهکار رفته است.[12]
تفسیر آیه
«فظّ» در لغت به معنای کسی است که سخنانش تند و خشن است و «غیظ القلب» به کسی میگویند، که سنگدل میباشد و عملاً انعطاف و محبّتی نشان نمیدهد؛ بنابراین، این دو کلمه گرچه هر دو به معنای خشونت است؛ امّا یکی غالباً در مورد خشونت در سخن و دیگری در مورد خشونت در عمل به کار میرود؛ به این ترتیب، خداوند اشاره به نرمش کامل پیامبر (ص) و انعطاف او در برابر افراد نادان و گنهکار میکند. این نرمش و رفق و برخوردمدارای، یکی از مزایای فوقالعاده اخلاقی پیامبر اکرم (ص) است؛ البته آثار و پیامدهایی هم دارد که آیه به آنها اشاره دارد؛ چنانکه اگر مردم نسبت به پیامبر (ص) بیوفائیها کردند و مصائبی چون جنگ، برای آن حضرت پیش آوردند باید از حق خودش بگذرد و از گناه آنها درگذرد و از پیشگاه خدا طلب غفران نماید.[13]
پیامهای آیه
1. نرمش یک هدیة الهی است (فبما رحمة من الله لنت لهم).
2. افراد سنگدل و سختگیر نمیتوانند مردمداری کنند.
3. رهبری و مدیریّت صحیح با جذب و عطوفت همراه است.
4. در مدیریّت گاهی نرمش لازم است (واعف) و گاهی شدّت و خشونت نیاز است (واغلظ علیهم).[14]
رسول خدا(ص) در این باره میفرماید: «انسان مؤمن، نرمخو، ملایم، باگذشت و دارای اخلاق نیک است».[15]
طبق روایات، آنان که در زندگی اجتماعی خود، شیوهای جز خشونت ندارند، از جرگة «شیعیان واقعی» خارجاند.[16]
با وجود این، به همان اندازه که خوشخلقی و مدارای دینداران در طول تاریخ، موجب گسترش دینداری در میان جامعة بشری بوده است، توسّل به زور و خشونت، بهویژه از سوی پیروان مسیحیّت تحریف شده، نیز موجب دینگریزی و گرایش به مادّیگری فراهم شده است.
آیات و عناوین مرتبط
در فرهنگ قرآن عنوان رفق و مدارا نیست، ولی آیات مرتبط را میتوان از عناوین تساهل و تسامح و معاشرت استفاده کرد.
تساهل و تسامح با اهل کتاب:
(آلعمران، 64 ـ 66)؛ تساهل و تسامح با دشمنان: (فصّلت، 33 ـ 34)؛
تساهل و تسامح با کافران: (سبا، 24).[17]
آداب معاشرت:
اجتناب از اختلاف: (آلعمران، 103؛ انفال، 26)؛ اجتناب از اذیّت: (بقره، 263)؛ اجتناب از استهزا: (بقره، 14 ـ 15)؛ اجتناب از افترا: (نساء، 20)؛ اجتناب از القاب بد: (حجرات، 11)؛
خوش خلقی:
(آلعمران، 159)؛ سخن نیک: (بقره، 83)؛ صبر: (مزّمّل، 10)؛ صداقت: (نور، 119)؛ عدالت: (نساء، 137).[18]
طبق روایات، آنان که در زندگی اجتماعی خود، شیوهای جز خشونت ندارند، از جرگة «شیعیان واقعی» خارجاند.
با وجود این، به همان اندازه که خوشخلقی و مدارای دینداران در طول تاریخ، موجب گسترش دینداری در میان جامعة بشری بوده است، توسّل به زور و خشونت، بهویژه از سوی پیروان مسیحیّت تحریف شده، نیز موجب دینگریزی و گرایش به مادّیگری فراهم شده است.
ارزش مدارا در کلام معصومان:
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «من به مدارای با مردم مأمورم، چنانکه به تبلیغ رسالت».[19] خداوند در قرآن کریم خطاب به پیامبر(ص) میفرماید: «به واسطة رحمتی که از خدا به تو رسید تو نرمخو شدی و اگر خشن و تندخو و غلیظالقلب بودی مردم از اطراف تو پراکنده میشدند».[20] (یعنی عامل موفّقیّت و رمز نفوذت در مردم، مدارا و رفق است) از اینرو، رفق و مدارا، نصف زندگی است.[21]
اگر «رفق» شکل میگرفت و به قیافة مخلوقی درمیآمد، از او زیباتر چیزی نبود.[22]
این سجیّة مردان کریم است که با مردم مدارا میکنند.[23]
اگر خداوند خیر خانوادهای را بخواهد، درهای رفق و مدارا را بر روی آنها باز میکند.[24]
کسی که بهرهاش رفق و مدارا شد، از خیر دنیا و آخرت بهرهمند شده است.[25]
عاقلترین مردم، کسی است که رفق و مدارای او نسبت به مردم از دیگران شدیدتر باشد.[26]
مدارا، کلید رستگاری است.[27]
خداوند رفیق است و رفق را دوست دارد.[28]
اگر دوست داری اکرام و احترام شوی، پس نرمخو و ملایم باش و اگر خواستی توهین شوی، خشن باش.[29]
ارزشمندی مدارا و عفو
در برتری عفو و مدارا همین بس که در روایات همردیف ورع و تقوا شمرده شده است. کسی که از روحیّة سماحت و گذشت برخوردار نیست و در اثر کوچکترین برخوردی، درگیر نزاع و کشمکش با افراد میشود و خشم و خشونت به کار میگیرد، نه تنها آسایش زندگی از او سلب میشود، بلکه به بسیاری از گناهان، لغزشها و گاه جنایاتی بزرگ گرفتار میگردد که تا ابد در آتش ندامت آن خواهد سوخت؛ از این رو، در روایات، حلم و مدارا در ردیف ورع و تقوا ذکر شده است که بهسان سپری در برابر گناهان عمل میکند و حتّی بدون آن، هیچ عمل نیکی به کمال خود نمیرسد. امام صادق(ع) از رسول خدا(ص) نقل میکند که فرمود: «هر کس که در او سه خصلت نباشد، هیچیک از اعمالش کامل نمیشود: ورع (و تقوایی) که او را از نافرمانی خدا بازدارد، اخلاق نیکی که با مردم مدارا کند و حلم (و بردباری) که نادانی نادان را دفع سازد».[30] بنابراین، قهر و جدایی دو مسلمان که بازتاب فقدان روحیّة عفو و سماحت است، حتّی مانع قبول شدن اعمال نیک دیگر نیز میشود؛ چنانکه رسول خدا(ص) به ابوذر میفرماید: «ای ابوذر! از جدایی و ترک برادرت بپرهیز که در این حال، عمل (نیکی) قبول نمیشود».[31]
نمونههای رفق و مدارا
در برخوردها، چگونه با مردم رفق و مدارا کنیم؟
تبسّم، سلامکردن، مصافحهکردن، احوالپرسی از خود و خانواده، دلجویی، برخورد مناسب، چهرة گشاده، ظاهری شاداب، باطراوت و پاکیزه داشتن، خوش و بش کردن، لطایف حکمتآمیز گفتن، دعوتکردن و دعوتپذیرفتن، پاسخ مناسب و منطقی و بهجا دادن، خداحافظی کردن، سلامرساندن، التماس دعا گفتن، آرزوی سلامتی کردن، تلفن کردن و خبرگرفتن مکرّر، در سختیها شرکتکردن و یارینمودن، شوخیکردن به اندازهای که سبکی نیاورد، مشورتکردن، در کارها کمککردن، در وقت بیماری عیادتکردن، در تفریحات و بازیها و ورزشها شرکتکردن تا حدّی که موجب وهن نشود، از غیبت، تهمت، ناسزا، عصبانیّت، بدزبانی، شتابزدگی، خشونت، خودخواهی، تکبّر، طمع، سوءاستفاده کردن، ورّاجیکردن، مسخرگی و بیهودگی دوریگزیدن و در وقت اشتباه، عذرخواستن، و از خطاهای مخاطب گذشتن و عفو و صفح کردن و در راه رسیدن به کمال، تلاش و راهنمایی کردن و... همة اینها از موارد و مصادیق رفق و مدارا با مردم است.
قلمرو رفق
رفق و مدارا با مردم مطلوب و دارای فواید فراوان است، امّا به شرطی که پای حقّ شما در میان باشد؛ ولی آنجا که حقّ خدا و حقوق مردم در میان است، اگر مدارا کنی و حقوق آنان پایمال شود، جای مدارا نیست؛ در آنجا باید استوار و باصلابت بود و از حقّ خدا و مردم قاطعانه دفاع کرد. رفق، در واقع یک شیوه است برای رسیدن به مقصد، پس اگر به واسطة آن، اصل مقصد و هدف از بین میرود، جدّاً باید از آن دوری کرد. ممکن است افرادی به دلایلی از عطوفت و ملایمت انسان سوءاستفاده کنند، و بر گناه و جسارت خود بیفزایند با این افراد باید برخورد کرد و در برابر آنان قدرتمندانه ایستادگی کرد.
امام علی(ع) فرمود:
«حلم» در اصل به معنای «خودنگهداری» و «آرامش نفس در برابر خشم و احساسات» است؛ بهگونهای که شخص، بهراحتی به خشم نیاید و هنگام خشم، فرو بردن آن دشوار نباشد و چون در وقت خوابیدن، خشم و هیجانی وجود ندارد، به آن «حُلم» گویند و زمان بلوغ را که هیجان و اضطراب کودکی فروکش میکند، «حُلُم» نامند. بدینسان، کسی که فضیلت «حلم» را کسب نکرده و با دشواری خشم خود را فرو میبرد، میگویند، تحلّم و کظم غیظ میکند (ر. ک: ابن فارس، معجم مقاییس اللّغه، ج 5، ص 184؛ مصطفوی، التحقیق، ج 2، ص 273 ـ 274؛ غزالی، احیاء علوم الدین، ج 3، ص 169).
لایُقیمُ أمْرَ اللهِ سبحانَه إلّا مَنْ لایُصانِع ولایُضارِعُ ولایَتِّبِعُ المَطامِعَ؛[32]
فرمان خدای سبحان را برپا ندارد مگر آنکه سازشکار نباشد و به روش اهل باطل عمل نکند و پیرو طمعها نگردد.
مؤمن باید در اصول اعتقادی خود سازشناپذیر باشد.
سازشناپذیری در اصول به معنای داشتن قاطعیّت، صلابت، انعطافناپذیری در اصول و مبانی دین و مذهب، ارزشها و احکام الهی و حقوق مردم است.
بهویژه یکی از صفات ممتاز برای پیامگزار دینی، ایستادگی در برابر انحراف و کژیها و قاطعیّت در اجرای اوامر الهی است؛ چنانکه رسول خدا(ص) فرمود:
به خدا سوگند، اگر آفتاب را در دست راست من و ماه را در دست چپ من قرار دهند (یعنی فرمانروایی همة جهان را به من دهند) که از تبلیغ آیین و از هدفم دست بردارم، هرگز چنین نخواهم کرد، و هدف خود را تعقیب میکنم، تا بر مشکلات پیروز شوم و به مقصد نهایی برسم و یا در راه هدف جان بسپارم.[33]
مهمترین مواردی که لازم است مؤمن پرهیزکار دربارة آنها محکم و استوار باشد عبارتند از:
1. دربارة اصول و مبانی مذهب، هرگز راضی به کمترین تحریف و انحراف در باورهای دینی، ارزشها و احکام الهی نشود و با کسانی که ایمان و عقاید اسلامی را مورد تعرّض قرار میدهند، تسامح و تساهل روا مدارد.
2. در برابر انواع منکرات و گناهان، چه گناهان فردی و یا اجتماعی، بیتفاوت نبوده و به وظیفة امر به معروف و نهی از منکر عمل نماید.
امّا مواردی که سزاوار است آسان بگیرد و با گذشت باشد:
1. در مسائل و حقوق شخصی، با خانواده، همکاران و مردم با مهربانی و مدارا برخورد کند.
2. در مسائل فرعی دینی، آن مواردی که دین آسان گرفته بر خود و دیگران آسان بگیرد؛ مانند: مسئلة طهارت و نجاست، برخی از عبادات مثل نماز و روزه برای مسافر و بیمار و... .
آثار رفق و مدارا در کلام معصومان:
1. رفق و مدارا، موجب زیادی و برکت است.[34]
2. کسی که رفیق مردم باشد، آنچه از آنها میخواهد به دست میآورد.[35]
3. رفق، کلید بعضی از گرفتاریها و ناچاریهاست.[36]
4. مدارا، سختیها را آسان میکند.[37]
5. مدارا، موجب صلاح و رستگاری است.[38]
6. مدارا، اکرام آور است.[39]
7. مدارا، موجب دوستی به خود و برنامههای خود است.[40]
8. مدارا، کینهها را میزداید.[41]
9. مدارا، راهی برای نفوذ در مردم و موفّقیّت در کار است.[42]
10. آنها که اهل مدارا هستند، از امدادهای الهی در دنیا و آخرت بهرهمندند.[43]
11. رفق، منجر به سلامتی و صلح و صفا میشود.[44]
12. رفق، موجب رفاقت خدا در همة کارهاست.[45]
13. با کسب رفق و مدارا، بخشی از ایمان نصیب آدمی میشود.[46]
رفق و مدارا با مردم مطلوب و دارای فواید فراوان است، امّا به شرطی که پای حقّ شما در میان باشد؛ ولی آنجا که حقّ خدا و حقوق مردم در میان است، اگر مدارا کنی و حقوق آنان پایمال شود، جای مدارا نیست؛ در آنجا باید استوار و باصلابت بود و از حقّ خدا و مردم قاطعانه دفاع کرد.
حکایت
1. دزدی از باغ امام کاظم(ع)
متعب میگوید: امام کاظم(ع)در نخلستان خود مشغول بریدن شاخههای درختان بود. یکی از غلامان آن حضرت دستهای از خوشههای خرما را برداشت و [به قصد دزدی] پشت دیوار باغ انداخت. من رفتم غلام را گرفتم و نزد حضرت آوردم و ماجرا را برای آن حضرت نقل کردم. امام کاظم(ع)به غلام رو کرد و فرمود: «آیا گرسنهای؟» غلام گفت: نه آقای من! امام(ع) فرمود: «آیا برهنهای؟» غلام گفت: نه مولای من! امام(ع) فرمود: «پس چرا آن خوشههای خرما را برداشتی؟» غلام گفت: دلم چنین خواست. امام(ع) فرمود: «آن خرماها برای تو باشد». سپس فرمود: «غلام را رها کنید».[47]
2. مدارا با اسیر
پس از آنکه ابن ملجم مرادی، حضرت علی(ع)، نخستین شهید محراب را با ضربت شمشیر زهرآگین به شدّت مجروح کرد و آن حضرت در بستر شهادت قرار گرفت، حضرت در وصیّتنامهای خطاب به امام حسن و امام حسین(ع) فرمود: «ای فرزندان عبدالمطّلب! مبادا پس از من دست به خون مسلمانان فرو برید و دست به کشتار بزنید و بگویید امیرمؤمنان کشته شد؛ بدانید جز کشندة من کس دیگری نباید کشته شود، درست بنگرید. اگر من از ضربت او مُردم، او را تنها یک ضربت بزنید و دست و پا و دیگر اعضای او را نبُرید. من از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: بپرهیزید از بریدن اعضای مرده، هرچند سگ درنده باشد».[48]
3. با پرستوها
درِ اتاق باز شد، نگاه کنیزک لغزید طرف باغچة گلها. آرام بیرون آمد، کسی در حیاط نبود، نگاهی به اتاق آقا انداخت در باز بود، با خود فکر کرد که لابد کسی پیش آقاست. برگشت و به طرف باغچه آمد، نگاهش به پروانهای افتاد با بالهای رنگی. یک لحظه به دنبال پروانه دوید، روی گل زیبایی نشسته بود، در برابر گل سرش را خم کرد، چشمهایش را بست و بویید. انگشتان باریکش را به ساقة سبز گل تکیه داد و آرام چرخی داد. گل را چید و جلوتر رفت. گل دیگری چید و چند گل دیگر تا شد یک دسته گل زیبا. دستهایش پُر از هاگِ گلها شد. آمد پشت در اتاق آقا و دستهایش را دراز کرد و گفت: بفرمایید آقا. آقا نگاه کرد. دست دراز کرد و گلها را گرفت و بویید و به او نگاه کرد، چه زیبا چه رنگارنگ! کنیزک گفت: آقا! بهترین هدیهها را به بهترین انسانها میدهند. لبخندی صمیمی بر لبان آقا سبز شد، چند لحظهای به او نگریست و زیر لب زمزمه کرد: تو آزادی دخترم![49] خدا آزادی را به تو داده است، چیزی زیباتر از آزادی نیست که در برابر گلهای زیبا به تو هدیه شود. کنیزک به یاد پروانه و پرستو افتاد، نگران شد، با خود فکر میکرد که نکند از باغ خانة آقا از میان پروانهها و گلهای خوشبو بیرون برود. گفت: آقا! اگر آزادم پس بگذار بمانم. آقا گفت: تو آزادی. به طرف در برگشت، بقیّة حرفها را نشنید، امّا حس کرد کسی میگوید: بمان با گُلها یا برو با پرستوها.
انس بن مالک ـ راوی داستان ـ میگوید: به آقا (امام حسین(ع))[50] عرض کردم: آزادی یک دختر در برابر چند شاخة گل؟! فرمود: «خدا اینگونه به ما آموخته است: «وإذا حیّیتم بتحیة فَحَیّوا بِأحْسَنَ منها أو ردّوها»؛[51] هرگاه به شما تحیّت و درود میگویند، پاسخ آن را بهتر از آن بدهید یا (دست کم) به همانگونه پاسخ گویید».
امام(ع) در ادامه فرمود: «نیکوتر از درود وی، آزادیاش بود».[52]
شعر
یکی را چو سعدی دلی ساده بود
که با سادهرویی در افتاده بود
جفا بردی از دشمن سختگوی
ز چوگانِ سختی بختی چو گوی
زکس چین بر ابرو نینداختی
ز یاری به تندی نپرداختی
یکی گفتش آخر تو را ننگ نیست
خبر زین همه سیلی و سنگ نیست
تن خویشتن سُغبه دونان کنند
ز دشمن تحمّل زبونان کنند
نشاید ز دشمن خطا درگذشت
که گویند یارا و مردی نداشت
بدو گفت شیدای شوریده سر
جوابی که شاید نبشتن به زر
دلم خانه مهر یارست و بس
از آن مینگنجد در آن کینِ کس[53]
* * *
آرامش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروّت با دشمنان مدارا
(حافظ)
-------------------------------------------------------------------------------------
پي نوشت
1. اعتصامی، دیوان پروین، ص 108.
2. آلعمران، 159.
3. انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ج 4، ص 3653.
4. معین، فرهنگ فارسی، ج 2، ص 1665 و عمید، فرهنگ عمید، ص 1243.
5. راغب، مفردات، ص 168.
6. ابن منظور، لسان العرب، ج 14، ص 255.
7. جوهری، معجم مقاییس اللّغه، ج ، ص 271.
8. ابن منظور، لسان العرب، ج 14، ص 255.
9. همان.
10. برای نمونه، در این باره در روایات چنین آمده است: «لاتحملوا علی شیعتنا وارفقوا بهم» (کلینی، کافی، ج 8، ص 334)؛ «وأما المخالفون فیکلمهم بالمداراة» (مجلسی، بحارالانوار، ج 75، ص 401)؛ البتّه واژة مدارا گاه در معنایی وسیع بهکار میرود و هر دو را شامل میشود؛ مانند: «أمرنی ربّی بمداراة الناس» (کلینی، کافی، ج 3، ص 179).
11. خلیل، العین، ج 5، ص 149.
12. همان.
13. طریحی، مجمع البحرین، ج 5، ص 169 ـ 172.
14. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 3، ص 165.
15. قرائتی، تفسیر نور.
16. عاملی، وسائل الشیعه، ج 8، ص 587.
17. همان، ص 588.
18. رفسنجانی، فرهنگ قرآن، ج 8، ص 66.
19. همان، ج 28، ص 406 ـ 421.
20. حرّانی، تحف العقول، ص 80.
21. آل عمران، 159.
22. قال الإمام الکاظم(ع): «الرفق نصف العیش» (ری شهری، میزان الحکمه، ش 7357).
23. قال رسول الله(ص): «لوکان الرفق خلقا یُری ما کان ممّا خلق الله شئ أحسن منه» (ری شهری، میزان الحکمه، ش 7358).
24. قال الإمام علی(ع): «الرفق بالاتباع من کرم الطباع» (ری شهری، میزان الحکمه، ش 7359).
25. قال رسول الله(ص): «إذا أراد الله بأهل بیت خیراً أدخل علیهم باب رفق» (ری شهری، میزان الحکمه، ش 7361).
26. قال رسول الله(ص): «من أعطی خطه من الرفق أعطی خطه من خیر الدنیا والآخرة» (ری شهری، میزان الحکمه، ش 7362).
27. قال رسول الله(ص): «أعقل الناس أشدّهم مداراةً للناس» (ری شهری، میزان الحکمه، ش 7363).
28. قال الإمام علی(ع): «الرفق مفتاح النجاح» (ری شهری، میزان الحکمه، ش 7365).
29. قال الإمام الباقر(ع) أو الإمام الصادق(ع): «إنّ الله رفیق یحب الرفق» (ری شهری، میزان الحکمه، ش 7377).
30. ری شهری، میزان الحکمه، ش 7396.
31. کلینی، کافی، ج 2، ص 116.
32. فتح، 29.
33. نهجالبلاغه، حکمت 110.
34. سبحانی، فروغ ابدیت، ج 1، ص 267.
35. ری شهری، میزان الحکمه، ش 7389.
36. همان، ش 7390.
37. همان، ش 7391.
38. همان، ش 7394.
39. همان، ش 7395.
40. همان، ش 7396.
41. حجّتی، تعلیم و تربیت در اسلام، ج 2، ص 34.
42. همان.
43. همان..
44. همان.
45. ری شهری، میزان الحکمه، ش 7392.
46. همان، ش 7381.
47. همان، ش 7382.
48. کلینی، کافی، ج 2، ص 108.
49. نهجالبلاغه (دشتی)، ص 561، نامه 47.
50. «أنتِ حُرّة لوجه الله».
51. نظیر این حکایت دربارة امام حسن مجتبی(ع) نیز نقل شده است (ر. ک: بحارالانوار، ج 43، ص 343).
52. نساء، 86.
53. ماهنامة بشارت، ش 3، ص 46 ـ 47 و امین، اعیان الشیعه، ج 1، ص 579.
دیدگاهها
سلام علیکم . بله جز این نیست فقط نرمی و رفق که پیامبر خدا (ص) توصیه کرده به اهل یقین و عقل هم حکم میکند که زیباتر از این
خصلت چیزی نداریم. از خداوند مهربان خواهانم این گوهر اخلاقی اگر لایقش باشیم را که مایه عزت و سلامتی است برای شما و این حقیر سراپا گناه مقدور نماید... بدرود
افزودن دیدگاه جدید