رفتن به محتوای اصلی

سياستها و تدابير امام رضا (ع) - 2

تاریخ انتشار:
امام رضا عليه السلام هنگامي که از توطئه هاي «مأمون» نسبت به خود آگاه شد و دريافت که چاره اي جز پذيرفتن پيشنهاد او ندارد، براي خنثي کردن توطئه او و بي اثر ساختن نقشه هاي شيطاني اش دست به کار شد و سياست دقيق و حساب شده اي را در پيش گرفت.
امام رضا علیه السلام

شرایط امام برای ولایتعهدی:
«مأمون» که هنوز به عمق اين شرايط پي نبرده بود و آنها را فعلا قابل تحمل مي دانست و فکر مي کرد در آينده مي تواند امام عليه السلام را به تدريج به صحنه ي فعاليتهاي حکومتي بکشاند، شرايط امام عليه السلام را پذيرفت. غافل از آنکه با پذيرفتن آنها بر بسياري از نقشه هاي خود خط بطلان مي کشيد. زيرا در پيش گرفتن چنين روش منفي از سوي امام عليه السلام ـ آنهم در منصب ولايتعهدي ـ بدين معناست که:
1- حکومت موجود مشروعيت و حتي صلاحيت آن را ندارد که چهره اي مانند «علي بن موسي عليه السلام» با آن همکاري نمايد وگرنه معنا ندارد وي همکاري با حکومتي را که ولايتعهدي آن را به عهده دارد رد کند.
2- آنچه پس از اين از هيأت حاکمه سر مي زند هيچ گونه ارتباطي به آن حضرت ندارد و سياستها، موضعگيريها، امر و نهي ها و عزل و نصب ها نمي تواند ناشي از رضايت و موافقت آن بزرگوار باشد. بنابراين وجود امام عليه السلام در منصب ولايتعهدي هيچ گونه توجيهي براي کارهاي دستگاه نخواهد بود.
3- امام عليه السلام با اتخاذ چنين موضعي در پي رد پيشنهاد «مأمون» عملا به همگان فهماند که خواستار دنيا و جاه و مقام نيست و اگر ولايتعهدي را پذيرفته بنابر ضرورت و حکم اجبار بوده است. بنابراين، اين نقشه ي «مأمون» که سعي مي کرد وانمود کند امام عليه السلام به دنيا بي رغبت نيست، با اين موضع امام عليه السلام نقش بر آب شد.
«مأمون» پس از گذشت مدتي، به عمق شرايط امام عليه السلام و زياني که از قبول آن شرايط متوجه دستگاه حکومتش شده بود پي برد. از اين رو، بارها در صدد بر آمد با لطايف الحيل و بر خلاف تعهد خود، امام عليه السلام را به تدبير امور حکومتي وا دارد و سياست مبارزه ي منفي آن حضرت را نقض کند. «معمر بن خلاد» از قول امام رضا (ع) نقل مي کند:
مأمون به من گفت: اي ابوالحسن! اگر ممکن است به بعضي از کساني که از شما حرف شنوي دارند در اين مناطقي که دست به آشوب زده اند چيزي بنويسيد.
وقتي امام عليه السلام استنکاف کرد و قرار قبلي ميان خود و مأمون مبني بر عدم مخالفت مطلق در امور حکومتي را به ياد او آورد.
نمونه ي ديگر، دعوت از امام عليه السلام براي نماز عيد است. مأمون به اين بهانه که مردم مراتب فضل و کمال آن حضرت را بشناسند و دلهاشان بر اين دولت فرخنده آرام گيرد، از امام (ع) دعوت کردند تا نماز عيد را به جا آورد و براي مردم خطبه بخواند.
امام عليه السلام نپذيرفت و همان شرايط را خاطر نشان ساخت و از مأمون خواست تا وي را از اين امر معاف دارد.
«مأمون» حرفهاي خود را تکرار و روي آنها پافشاري کرد.
امام عليه السلام فرمود: حال که چنين است مي پذيرم اما به شرط آنکه همانگونه که رسول خدا (ص) و اميرمؤمنان، علي بن ابي طالب عليه السلام براي نماز بيرون مي رفتند، بيرون روم.
مأمون گفت: هر گونه که دوست داريد بيرون شويد.
سپس فرماندهان، سپاهيان و مردم به دستور «مأمون» بر در خانه ي امام (ع) گرد آمده منتظر خروج آن حضرت شدند.
هنگامي که خورشيد بر آمد امام (ع) غسل کرد و عمامه اي سفيد از کتان بر سر نهاد. يک طرف آن را بر سينه و طرف ديگرش را بر ميان کتفش آويخت و دامن بر کمر بست. آنگاه به تمامي ياران و خدمتکاران خود دستور داد آنچنان که آن حضرت کرده است.
سپس در حالي که پا برهنه بود و عصايي در دست داشت و پايين شلوارش را تا نيمه ي ساق بر کشيده بود و ياران و اطرافيان گرداگردش را گرفته بودند به صحن حياط بر آمد. دستها را به سوي آسمان بلند کرد و اين تکبيرها را گفت:
الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر علي ما هدانا، الله اکبر علي ما رزقنا من بهيمه الانعام، و الحمد لله علي ما ابلانا.
خدا بزرگتر از آنست که وصف شود... خدا بزرگتر است بر آنچه ما را هدايت کرد و بر آنچه ما را از چارپايان روزي داد و سپاس خداي را بر آنچه ما را بدان بيازمود.
سپس از خانه بيرون رفت. چون فرماندهان آن حضرت را بدان هيئت ديدند، همگي از امام (ع) تکبيرها را سه بار تکرار کرد. شهر «مرو» از گريه و فرياد مردم به لرزه در آمد و مردم ازشدت شيون و فغان، ياراي خودداري نداشتند.
امام (ع) به سمت «مصلي» حرکت کرد و پس از هر ده گامي مي ايستاد و چهار نوبت تکبير مي گفت. تو گويي زمين و آسمان و در و ديوار با او هم آوا هستند.
خبر اين شور و هيجان بي سابقه به «مأمون» رسيد. «فضل بن سهل» گفت:
اي اميرمؤمنان! اگر (امام) رضا بدين وضع به جايگاه رسد مردم همه فريفته ي او خواهند شد تمامي ما بر جان خود بيمناکيم. نظر صواب اين است که از او بخواهي تا باز گردد.
«مأمون» کسي را نزد امام (ع) فرستاد و به او پيغام داد:
تکليف دشواري به شما کرده و شما را به رنج و زحمت افکنديم و دوست نداشتيم شما اين چنين به رنج بيفتيد. اينک شما باز گرديد و همان کس که هميشه با مردم نماز مي گزارد نماز را به جاي خواهد آورد.
امام عليه السلام کفش خود را پوشيد و بر مرکب خويش سوار شد و بازگشت. در پي بازگشت امام عليه السلام مردم دچار اختلاف و پراکندگي شدند و نمازشان سامان نگرفت.(9)
6- و بالاخره بهره برداري سياسي و فرهنگي امام عليه السلام از اين موقعيت استثنايي، امام عليه السلام با قبول ولايتعهدي و استفاده از تريبون قدرتمند و فراگير خلافت و امکانات ويژه اي که «مأمون» براي وي فراهم آورده بود، موفق حصار «تقيه» را در هم شکند و داعيه ي امامت پيشوايان معصوم عليهم السلام را در سطح گسترده اي ـ حتي در ميان ملل غير مسلمان ـ مطرح سازد و حقايق بسياري را که در طول 150 سال جز در خفا و با «تقيه» و به خصيصين و ياران نزديک گفته نشده بود، با فرياد بلند به گوش همگان برساند.
مناظرات فراوان امام عليه السلام با دانشمندان و صاحبنظران ملل مختلف در محضر «مأمون»(10)، نامه ي موسوم به «جوامع الشريعه» که به درخواست مأمون نوشته و در آن رئوس مطالب اعتقادي و عملي را خاطر نشان ساخته است،(11) حديث معروف مربوط به فضائل و صفات امام (ع) که در «مرو» در پاسخ «عبدالعزيز بن مسلم» يکي از ياران خود بيان کرده است،(12) قصائد فراواني که به مناسبت ولايتعهدي در مدح آن حضرت سروده شده و در آنها فضائل اهل بيت عليهم السلام و اوصاف و ويژگيهاي امامت از ديدگاه تشيع گنجانده شده است و کرسي هاي خطابه اي که در تمامي نقاط و بلاد اسلامي نصب شده و در آنها سخنرانان پيش از اقامه ي نماز جمعه به معرفي آن حضرت و بيان اوصاف و فضائلش مي پرداختند و ... نمايانگر موفقيت و پيروزي امام عليه السلام در اين سنگر مبارزه است.
در پرتو اين حرکت امام عليه السلام، اهل بيت پيامبر (ص) که هفتاد سال به طور علني بر منبرها دشنام داده مي شدند و کسي جرأت بر زبان آوردن فضائل آنان را نداشت، همه جا به عظمت و نيکي ياد شدند و فضائلشان بر زبانها رانده شد. دوستانشان از اين موقعيت، روحيه و قوت قلب گرفتند، بي خبرها و بي تفاوتها با آنان آشنا شده به آنها گرايش يافتند و دشمنان سوگند خورده شان احساس ضعف و شکست کردند حتي سر سخت ترين دشمنان آن حضرت يعني خود «مأمون» نيز پس از اندک زماني دريافت که نه تنها در اين قمار بزرگ چيزي به دست نياورده بلکه چيزهاي زيادي را از دست داده است و اگر دير بجنبد اساس حکومتش بر باد خواهد رفت.(13)
شهادت امام (ع)
«مأمون» پس از آنکه خود را در تحقق بخشيدن به اهداف شيطاني اش شکست خورده يافت و متوجه شد که کوشش هايش نسبت به امام (ع) پس از آنهمه سرمايه گذاري جز افزودني مقام والاي آن حضرت در ميان مردم و گسترش پايگاه مردمي وي ثمري نبخشيده است، ناچار براي خروج از تنگناي دشواري که خويشتن را در آن افکنده بود و براي رهايي از سرسخت ترين دشمن حکومت خويش به همان شيوه اي متوسل شد که زمامداران ستمگر گذشته به کار گرفته بودند يعني قتل. ولي پيدا است که آشکارا کشتن امام (ع) پس از چنان موقعيت ممتازي، نه کار آساني بود و نه به سود حکومت؛ از اين رو، حيله اي به کار برد که هم اجرايش آسان بود و هم زيانش براي حکومت کمتر. حيله اي که از پيشينيان خويش «معاويه» آموخته بود.
او در جريان سفر خود به «بغداد» همراه امام رضا (ع) و «فضل بن سهل» پس از آنکه به طرز حيله گرانه اي «فضل» را در حمام «سرخس» به قتل رسانيد پيش از آنکه به «بغداد» برسد در «طوس» امام رضا (ع) را به منزل خود دعوت کرد و به دست خود و بدون هيچ واسطه اي انگور(14) يا انار مسموم (15) را به آن حضرت خورانيد و او را شهيد کرد.
تاريخ شهادت حضرت علي بن موسي عليه السلام آخر ماه صفر سال 203 هجري(16)، يک سال و اندي پس از صدور فرمان ولايتعهدي به نام آن حضرت ذکر شده است.

 

منبع:کتاب تاريخ اسلام در عصر امامت امام رضا و امام جواد عليهماالسلام /س
----------------------------------------
پي نوشت :
9. ر.ک. عيون اخبار الرضا (ع)، ج 2، ص 148 ـ 149، الارشاد، ص 312 ـ 313، و مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 371 ـ 372.
10. براي آگاهي از تفصيل اين مناظره ها به مسند الامام الرضا (ع)، ج 2، ص 72 ـ 136 رجوع کنيد.
11. متن نامه در تحف العقول، ص 306 ـ 311 آمده است.
12. براي آگاهي از متن حديث به اصول کافي، ج 1، باب: «نادر جامع في فضل الامام و صفاته» ص 154 ـ 158 حديث 1 و تحت العقول، ص 322 ـ 325 رجوع کنيد.
13. بر گرفته از پيام مقام معظم رهبري به کنگره ي جهاني حضرت رضا (ع) که در مجله ي نور علم شماره ي ششم از دوره اول درج شده است.
14. بحارالانوار، ج 49، ص 293.
15. اعلام الوري، ص 303.
16. همان مدرک، ص 303. درباره ي شهادت امام رضا (ع) تاريخهاي ديگري هم ذکر شده است شيخ صدوق مي نويسد نظر صحيح اين است که امام (ع) در روز جمعه 21 ماه رمضان سال 203 هجري به شهادت رسيده است (عيون اخبار الرضا (ع) ج 2، ص 248).
کفعمي تاريخ شهادت آن حضرت را روز سه شنبه هفدهم صفر، سال 203 ذکر کرده است. بحارالانوار، ج 49، ص 293 و المصباح، ص 510).

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.