هیچ پدری صبر نمیکند تا فرزندش از دنیا برود، بلکه تمام تلاشش را میکند که او زنده بماند.
یادداشت تبلیغی
اکثر کتب تاریخی نقل کردن که امام حسین(علیهالسلام) مقداری از خون حضرت علی اصغر رو به آسمان پاشید و آن خون به زمین بر نگشت.
او بود و یک لشکر، ولی لشگر، چه کردند با یاس سرخ باغ پیغمبر، چه کردند گرگان کوفه، جسم او در بر گرفتند با هم گلاب از آن گل پرپر گرفتند
پشت خیمه قدم زنان به دعا داشت با درگه خدا نجوا ای خدا عاشق عمو هستم تو خودت راضی اش کن از دست
سیزده ساله ی امامِ کریم شده آماده بلای عظیم رفت و افتاد روی پای حسین بوسه می زد به دست های حسین
گلشن توحید را فصل شهادت مى رسد لاله آزاد مردى را طراوت مى رسد اى عموى مهربانم بوى بابا مى دهى از تماشاى تو کامم را حلاوت مى رسد
حضرت قاسم از عمویش پرسید: من نیز فردا با شما کشته خواهم شد؟! امام فرمود: «تو چه احساسی نسبت به مرگ داری»؟! قاسم گفت: «مرگ برای من شیرینتر از عسل است».
چنین قضیه ای امکان عقلی نیز ندارد.! زیرا اولاً در جریان عاشورا حضرت قاسم به سن بلوغ نرسیده بودند. ثانیاً در شرایط سخت جنگ امکان چنین امری فراهم نبود.
روز عاشورا و بعد از شهادت علی اکبر(ع)، حضرت قاسم(ع) در حالیکه صورتش مانند پاره ماه میدرخشید، با بر لبداشتن شعرهای حماسی، پا به صحنه نبرد گذاشت.