چرا قرآن به پیامبر(ص) نگفت یا محمد!
گزارش بلاغ به نقل از شبستان: خداوند در قرآن کریم، چگونه انبیا را خطاب قرار می دهد. با چه لفظی و خطابی از آن ها یاد می کند. فی المثل خطاب به حضرت موسی می فرماید: "یا موسی انی انا الله رب العالمین" شما می دانید که حضرت موسی (ع)، پیامبر اولو العزم و برگزیده خدا است، صاحب شریعت و کتاب آسمانی است. امت مفصلی داشته است. یا فی المثل وقتی قرآن به حضرت داود (ع) می رسد می فرماید: "یا داود انا جعلناک خلیفه فی الارض" یا مثلا درباره حضرت یحیی (ع) می فرماید: "یا یحیی خذ الکتاب بالقوه" اما شما در هیچ کجای قرآن نمی بینی خداوند خطاب به حضرت پیامبر (ص) بفرماید: یا محمد! خطاب خداوند در قرآن به نبی اکرم، همواره با بالاترین وجه از احترام صورت می گیرد: "یا ایها الرسول"، "یا ایها النبی"، "یا ایها المزمل"، "یا ایها المدثر". حتی شما می بینید گاهی خداوند به جان پیامبر قسم می خورد. اما چرا نوع خطاب کردن خداوند وقتی به نبی مکرم اسلام می رسد با بقیه پیامبران فرق می کند؟ چرا به جان پیامبر سوگند یاد می کند؟ معلوم است که حق تعالی، رسول الله (ص) را بهتر از همه پسندیده، بنابراین او را بهترین نمونه و مثال و اسوه حسنه می خواند.
بخش دوم گفتگو با حجت الاسلام والمسلمین احمد زادهوش، معاون پژوهشی پژوهشکده حج و زیارت و رئیس جامعه المرتضی علیه السلام به تبیین جایگاه پیامبر اکرم در میان سایر انبیا و مفهوم حقیقی الگوگیری از سیره النبی اختصاص دارد.
این که ما در مقام قیاس، شخصیت حضرت رسول (ص) را به عنوان ختمی مرتبت و خاتم النبیین بالاتر از همه رسولان الهی می دانیم شاید این شبهه را در نزد غیر مسلمانان به وجود آورد که ما از روی مهر بیش از حد یا حتی به یک معنا تعصب، این سخن را بر زبان می آوریم، چه دلایلی برای ممتاز بودن شخصیت پیامبر در قیاس با سایر انبیا می توان آورد؟
سخن در این باره زیاد است و برهان ها می شود آورد اما آنچه مجال این گفتگو است این که نگاه کنیم خداوند در قرآن کریم، چگونه انبیا را خطاب قرار می دهد. با چه لفظی و خطابی از آن ها یاد می کند. فی المثل خطاب به حضرت موسی می فرماید: "یا موسی انی انا الله رب العالمین" شما می دانید که حضرت موسی (ع)، پیامبر اولو العزم و برگزیده خدا است، صاحب شریعت و کتاب آسمانی است. امت مفصلی داشته است. یا فی المثل وقتی قرآن به حضرت داود (ع) می رسد می فرماید: "یا داود انا جعلناک خلیفه فی الارض" یا مثلا درباره حضرت یحیی (ع) می فرماید: "یا یحیی خذ الکتاب بالقوه" اما شما در هیچ کجای قرآن نمی بینید خداوند خطاب به حضرت پیامبر (ص) بفرماید: یا محمد! خطاب خداوند در قرآن به نبی اکرم، همواره با بالاترین وجه از احترام صورت می گیرد: "یا ایها الرسول"، "یا ایها النبی"، "یا ایها المزمل"، "یا ایها المدثر". حتی شما می بینید گاهی خداوند به جان پیامبر قسم می خورد. اما چرا نوع خطاب کردن خداوند وقتی به نبی مکرم اسلام می رسد با بقیه پیامبران فرق می کند؟ چرا به جان پیامبر سوگند یاد می کند؟ معلوم است که حق تعالی، رسول الله (ص) را بهتر از همه پسندیده، بنابراین او را بهترین نمونه و مثال و اسوه حسنه می خواند.
از طرف دیگر توجه کنید مأموریت هایی که خداوند به افراد می دهد، نشان دهنده میزان توانمندی و ظرفیت های شخصیتی آنان است. افعال خداوند مثل ما نیست که گاهی کارهای بزرگ را بر روی شانه های کوچک و آدم های ضعیف می گذاریم و بالعکس، خداوند در انتخاب خود دچار اشتباه نمی شود. می بینید بالاترین و سنگین ترین مأموریت ها از آن رسول الله (ص) است: "انی رسول الله الیکم جمیعا". توجه کنید که رسالت پیامبر عالمگیر و جهانی است. هیچ پیامبری چنین رسالتی ندارد. حضرت موسی (ع) برای قوم بنی اسرائیل برانگیخته می شود. حضرت عیسی همین طور، رسالتی منطقه ای و قومی داشته اند. ما به هیچ وجه نمی خواهیم تعریضی به ساحت مقدس پیامبران الهی داشته باشیم اما وقتی نگاه می کنیم می بینیم خداوند، رسالت پیامبر را محدود به منطقه جغرافیایی مشخص با مخاطبانی خاص نکرده است. رسالت پیامبر، جهانی است، پیامبر مأموریت جهانی داشته اند که تا پایان عالم فرستاده خداوند باشند بنابراین کامل ترین وحی بر قلب پیامبر نازل شده است، این است که خداوند، رسول الله (ص) را در مخاطبت به پیامبران دیگر برتری می دهد و او را به معراج می برد.
یکی از نکاتی که در تبعیت از سیره پیامبر (ص)، حیاتی است لبه لغزنده این تبعیت است. آن لبه لغزنده هم زمانی به وجود می آید که ما با استناد به وجوه متعالی شخصیت پیامبر و صفاتی که در اعلا درجه اش در ایشان متجلی شده است عملا بی آن که شاید متوجه باشیم آن وجه الگوگیری را نفی می کنیم. به این معنا که چون فاصله بعیدی بین خود و پیامبر متصور می شویم نوعی یأس بر ما مستولی می شود که پس ما نمی توانیم به آن حضرت برسیم بنابراین چه بهتر که از همین دور صرفا تحسین کننده بمانیم و پیش تر نرویم. دیدگاه تان در این باره چیست؟
توده باورمند به شخصیت پیامبر از این حیث که جایگاه پیامبر را مهم می دانند ممکن است در این دام بیفتند که ما کجا و نبی اکرم کجا؟ این حرف و این نوع از موضع گیری ها از یک زاویه خیلی خطرناک است چون انگیزه ها را سست می کند و فاصله انسان ها را با مشی و سیره و اخلاق پیامبر بیشتر می کند. این که ما این گونه استدلال کنیم که ما جایز الخطا هستیم و آن ها معصوم اند، پس ما آن ظرفیت های معنوی، اخلاقی و رفتاری که در یک معصوم وجود دارد نداریم بنابراین نمی توانیم به آن ظرفیت ها دست پیدا کنیم این حرف خیلی خطرناک است.
شما بهتر از من می دانید که اصلا دعوت قرآن به نو کردن لحظه به لحظه گوهر ایمان است. آن آیه زیبا و شریف که می فرماید: "یا ایها الذین آمَنوا آمِنوا / ای کسانی که ایمان آورده اید ایمان بیاورید" به نظرم اثبات کننده این معنا است که ایمان مومنان هر لحظه و هر روز باید تازه شود. پس این ظرفیت در آدمیان هست که ایمان شان را تازه کنند.
ببینید، منطق قرآن به ما چه می گوید. قرآن اصرار دارد: "و لقد یسرنا القرآن للذکر / ما قرآن را برای پندگیری آسان کردیم." به یک معنا خداوند، قرآن را در دسترس عموم قرار داده است، در جای دیگری می فرماید: "لقد جاء کم رسول من انفسکم / ما از میان شما رسولی را آوردیم." این یعنی چه؟ یعنی رسول را در دسترس شما قرار دادیم. این طور نیست که مثلا پیامبری از اجنه، پری و فرشته بر شما قرار داده باشیم. پیامبری انتخاب کردیم و برگزیدیم که در میان شماست، در بازارها راه می رود، مثل شما بر روی زمین می نشیند و غذا می خورد. این پس این پیامبر، قابلیت و ظرفیت تبعیت و الگوگیری را دارد.
البته پیامبر (ص) از لحاظ ظرفیت های روحی و اخلاقی در مقام بسیار بالایی قرار دارد اما قرآن تلاش دارد این حقیقت را به ما گوشزد کند که شما هم واجد آن روح الهی هستید و می توانید تا مرزهای عصمت پیش بروید و این ها خیال نیست، این ها اوهام و تصورات نیست.
ما در زیارت عاشورا می خوانیم: " اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد" آیا در این دعا خدای نکرده ما با خدا تعارف می کنیم؟ یا نه، صادقانه و خالصانه از خدا می خواهیم زندگی ما را زندگی پیامبر و آل پیامبر (ص) قرار دهد. پس این طور نیست که این درخواست، صرفا یک تعارف و لقلقه لسانی باشد. پیداست می شود و آن ها که از اهل بیت (ع) نبوده اند اما این راه را رفته اند و امروز ما ان ها را به نام مردان حق و اولیا الله و صحابه پیامبر می شناسیم اثبات کننده این معنا هستند که پس می شود تا مرزهای عصمت پیش رفت. شما می بینید یک جوان غیر عرب غیر مسلمان به محضر پیامبر مشرف می شوند، یک جوان ایرانی به نام روزبه و کارش آرام آرام به جایی می رسد که پیامبر درباره او می فرماید: " سلمان منا اهل البیت / سلمان از ما اهل بیت است"، یعنی جزیی از ماست، غریبه نیست، مثل ما شده است. پس پیداست زبان و نژاد و زمان و مکان نمی تواند در الگوگیری تعیین کننده باشد. اگر کسی نگاهش به قله باشد و شیفته صعود، راهش را پیدا می کند. البته راهش هم مشخص است و راه مشخص همان تبعیت از سیره رسول الله (ص) است.
افزودن دیدگاه جدید