رفتن به محتوای اصلی
یادداشت تبلیغی؛

عوامل حسرت در قیامت؛ ظلم

تاریخ انتشار:
یکی از نام‌های قیامت «یوم الحسرة» است. در قرآن کریم به برخی از عوامل حسرت اشاره شده است. در این جلسه به «ظلم» که یکی دیگر از مهم‌ترین عوامل حسرت در روز قیامت از منظر قرآن است، اشاره خواهیم کرد.

پایگاه اطلاع رسانی بلاغ|  ره توشه ماه رمضان۱۳۹۸ عوامل حسرت در قیامت از دیدگاه قرآن کریم، قسمت چهارم.

کاری از گروه تولید محتوای معاونت فرهنگی وتبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.

ظلم

اشاره
در جلسات پیشین گفتیم که یکی از نام‌های قیامت «یوم الحسرة» است. با دانستن عوامل حسرت در روز قیامت، خود را از حسرت در آن روز مصون می‌داریم. در قرآن کریم به برخی از عوامل حسرت اشاره شده است. در این جلسه به «ظلم» که یکی دیگر از مهم‌ترین عوامل حسرت در روز قیامت از منظر قرآن است، اشاره خواهیم کرد.

مفهوم‌شناسی ظلم 
ظلم در لغت، به معانی قراردادن چیزی در غیر جایگاه خود،  انجام دادن کار بی‌جا  و خروج از حد میانه‌روی  آمده است. ظلم به این معنا، اعم و جامع همه رذایل است؛ زیرا ارتکاب هر یک از زشتی‌های شرعی و عقلی، کاری بی‌جا و خروج از حد اعتدال محسوب می‌شود. برای ظلم، معنای دیگری نیز وجود دارد که اخص از معنای فوق و عبارت است از: ستم،  ضرر، اذیت رسانیدن به ‏غیر، مانند کشتن، زدن، دشنام و فحش دادن، غیبت کردن، تصرف کردن مال ‏غیر به ناحق و یا غیر اینها از کردار یا گفتاری که باعث اذیت دیگری شود.  بیشتر آنچه در آیات و روایات و عرف مردم ذکر می‌شود، این معنا مراد است. پس «ظلم‏» در اصطلاح معروف مسلمانان به معناى رعایت نکردن حق است.
قرآن کریم برای بیان مفهوم ظلم، از واژه‏هایى همانند‏ «بغى»، «ظلم» و «عدوان» استفاده کرده است.

نکوهش ظلم در آیات و روایات 
نه تنها عقل بلکه آیات و روایات نیز ظلم را نکوهش کرده و آن را از عوامل حسرت آخرت دانسته‌اند. در قرآن کریم بیش از 274 بار کلمه ظلم و مشتقات آن به کار رفته است  که در همه آنها، ظلم به اشکال مختلف، نکوهش  و به عذاب دنیوی و اخروی  ظلم تصریح شده است. 

در روایات نیز ظلم به شدت نکوهش و بر ظلم‌ستیزی اسلام تأکید شده است. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: «وَ مَنْ أَخَذَ لِلْمَظْلُومِ مِنَ الظَّالِمِ کَانَ مَعِی فِی الْجَنَّةِ مُصَاحِباً»:  «هر کس داد مظلوم را از ستمگر بستاند، در بهشت یار و هم‌نشین من خواهد بود». هم‌چنین فرمود: «یک ساعت به عدالت رفتار کردن، بهتر از هفتاد سال عبادت است که شب‌هایش را بیدار و روزهایش را روزه‌دار باشد و یک ساعت حکم به ظلم کردن نزد خدا، از گناهان شصت سال سخت‌تر و بزرگ‌تر است». 
حضرت (علیه السلام) نیز فرموده است: «حق خدا و حق مردم را از خود و وابستگان (سببی و نسبی) خود و افراد محبوب و مورد علاقه خویش باز ستان؛ زیرا اگر چنین نکنی، دستت به ظلم آلوده خواهد شد و کسی که بر بندگان خدا ظلم کند، خداوند مدعی و شاکی اوست، نه بندگان او».  

از نگاه قرآن کریم بین ظلم و حسرت قیامت، رابطه نزدیکی وجود دارد. قرآن کریم صحنه رستاخیز ستمگران را این‌گونه ترسیم می‌کند: 
«أَسمِعْ بِهِمْ وَ أَبْصِرْ يَوْمَ يَأْتُونَنَا لكِنِ الظَّلِمُونَ الْيَوْمَ فىِ ضَلَالٍ مُّبِينٍ وَ أَنذِرْهُمْ يَوْمَ الحْسْرَةِ إِذْ قُضِىَ‏ الْأَمْرُ وَ هُمْ فىِ غَفْلَةٍ وَ هُمْ لَا يُؤْمِنُونَ»: «در آن روز که نزد ما مى‌آیند، چه گوش‌هاى شنوا و چه چشم‌هاى بینایى پیدا مى‏کنند، ولى ظالمان امروز در گمراهى آشکارند. آنان را از روز حسرت بترسان، در آن هنگام که همه چیز پایان مى‌یابد و آنها در غفلتند و ایمان نمى‌آورند».  

در آیات دیگری نیز بر حسرت ظالمان در روز قیامت اشاره شده است.  به عنوان نمونه خداوند در سوره زخرف می‌فرماید: «فَوَيْلٌ لِلَّذينَ ظَلَمُوا مِنْ عَذابِ يَوْمٍ أَليمٍ»:  «پس واى بر کسانى که ظلم نمودند، از عذاب روزى دردناک». 
در روایات نیز به این مطلب تصریح شده است؛ از جمله امام علی(علیه السلام) می‌فرماید: 
«وَ عُرِضَتْ عَلَيكَ أعْمَالُك بِالْمَحَلِّ الّذِي يُنادِی الظَّالِمُ فيه بِالحَسْرَةِ، وَ يَتَمَنَّی المُضَيِّعُ فِيهِ الرَّجْعَةَ وَ لاتَ حينَ مَنَاصٍ»:  «و اعمال تو را بر تو عرضه می‌کنند، آنجا که ستمکار با حسرتْ فریاد می‌زند و تباه‌کننده عمر و فرصت‌ها، آرزوی بازگشت دارد؛ امّا راه فرار و چاره، مسدود است». 

اقسام ظلم 
ظلم، انواع فراوانی دارد که حتی ممکن است بسیاری از اهل ایمان به برخی از انواع آن آلوده شوند. در یک تقسیم‌بندی و برابر برخی روایات، ظلم به الهی (ظلم به خدا)، فردی (ظلم به خود) و اجتماعی (ظلم به دیگران) تقسیم شده  و هر یک دارای شاخه‌های فرعی هستند که در ادامه توضیح آن خواهد آمد.

1. ظلم به خود 
در آیات فراوانی از قرآن، به این دسته از ظلم اشاره شده است. در منطق قرآن کسى که با انجام گناهان و دوری از خداوند، خود را از نعمت‌هاى ویژه الهى در دنیا و آخرت محروم کند و به هلاکت دنیوى و عذاب جاویدان اخروى گرفتار سازد، بر نفس خویش ستم کرده است. خداوند می‌فرماید: «وَ ما ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَ لکِنْ أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُون‏»:  «خداوند به آنها ظلم نمی‌کند، آنها خودشان بر خودشان ظلم می‌کنند».
ز دست غیر ننالم چرا كه همچو حباب      همیشه خانه خراب هوای خویشتنم 

2. ظلم به خدا
ستم بندگان بر خداوند، بزرگ‌ترین ظلم است. قرآن کریم بعد از معرفى لقمان(علیه السلام) و مقام علم و حکمت او، به نخستین اندرز وى که در عین حال مهم‌ترین توصیه به فرزندش است، اشاره کرده و چنین مى‌فرماید: «یا بُنَیَّ لا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ»:  «پسرم هیچ چیز را شریک خدا قرار مده که شرک ظلم بزرگی است».

چه ظلمى از این بالاتر که موجود بى‌ارزشى را همتاى خدا قرار دهند؟! عظمت هر عملى وابسته به بزرگى اثر آن است؛ از این رو بزرگ‌ترین گناهان، شرک است که اطلاق ‏صفت‏ «عظیم» براى آن بدون هیچ قید و شرطى، دال بر این است که بزرگی این گناه، قابل تصور نیست. به همین جهت است که بعضى از آیات، شرک را به عنوان گناهى نابخشودنى معرفى کرده‏اند. 
یکی از مهم‌ترین مصادیق ستم به خداوند ظلم به پیامبر، امامان و رهبران راستین است.برخی از مردم به ظاهر خدا را قبول دارند یا نمی‌توانند اصل وجود خدا را انکار کنند، ولی به پیامبران و اوصیا و جانشینان آنان ظلم می‌کنند. 

از نگاه قرآن کریم تکذیب پیامبران، ظلمی است که موجب عذاب، رسوایی و در نتیجه باعث حسرت است. قرآن درباره حضرت صالح(علیه السلام) می‌فرماید: «هنگامى که فرمان ما (دائر به مجازات) فرا رسید، صالح و کسانى را که به او ایمان آورده بودند، به رحمت خود (از آن عذاب) و از رسوایى آن روز رهایى بخشیدیم؛ چرا که پروردگارت قوى و شکست‌ناپذیر است و آنها را که ستم کرده بودند، صیحه (آسمانى) فرو گرفت و در خانه‏هایشان به روى افتادند و مردند».  مشابه همین مطلب درباره قوم شعیب(علیه السلام) نیز آمده است.  

ظلم به امام مسلمین، از مصادیق مهم ستم است. امیرالمؤمنین‌(علیه السلام) درباره طلحه و زبیر به‏ خداوند چنین شکوه می‏کند: «اللَّهُمَّ إِنَّهُمَا قَطَعَانِی وَ ظَلَمَانِی وَ نَکَثَا بَیعَتِی»:  «بارالها! تو گواه باش این دو پیوند خویش را از من بریدند و بر من ظلم کردند و پیمان خود را با من شکستند». در موردی دیگر امیرالمؤمنین(علیه السلام)، رنج‌نامه خویش را چنین ابراز می‏دارد: «همیشه ملّت‌ها از ستمگری حاکمان بیم داشتند، ولی هم اینک من از ظلم و ستم رعیت بیم دارم».  
ایستادگی در برابر دستورات ولی‌فقیه و عمل نکردن به دستورات ایشان نیز از زمره مصادیق ظلم است.

3. ظلم به مردم 
وقتی سخن از ظلم به میان می‌آید، غالباً ظلم به مردم به ذهن متبادر می‌شود. به فرموده قرآن، مجازات کسانی که به مردم ظلم می‌کنند، عذاب دردناک الهی است. 
 برای بخشوده شدن این نوع از ظلم، توبه به تنهایی کافی نیست؛ بلکه مظلوم نیز باید ظالم را عفو کند. امام باقر(علیه السلام) انواع ظلم‌ها را از نظر بخشش الهی، به سه دسته تقسیم کرده و می‌فرماید: 
«ستم، سه‌گونه است: ستمى که خدا مى‌آمرزد و ستمى که خدا نمی‌‌آمرزد و ستمى که وا نگذارد. آنچه خدا نمی‌آمرزد، شرک به خداست و آنچه می‌آمرزد، ستم بر نفس است و آنچه وا نگذارد، حق بندگان بر یک دیگر است (که فقط با اغماض صاحب حق قابل عفو است)». 

حق‌الناس و نیش مار
داستانی که برای ملاّمحمد مهدی نِراقی رخ داده، نشان دهنده اهمیت حق‌الناس است.
 زمانی که ایشان نجف بودند، یک روز در ماه‌ رمضان ایشان در منزلشان‌ برای‌ صرف‌ افطار هیچ‌ نداشتند. مرحوم نراقی از منزل بیرون آمده، به وادی‌ السّلام‌ نجف‌ برای‌ زیارت‌ اهل‌ قبور می‌رود، می‌بیند عده‌ای‌ از اعراب‌ جنازه‌ای‌ را آوردند. وقتی جنازه‌ را در میان‌ قبر گذاشتند، به‌ او گفتند: ما عجله‌ داریم‌، شما بقیّۀ تجهیزات‌ این‌ جنازه‌ را انجام‌ دهید.وقتی ایشان درون قبر می‌رود، می‌بیند دریچه‌ای باز شده که به سوی قصری با شکوه می‌رود. نراقی وارد قصر می‌شود، می‌بیند: شخصی در صدر اتاق بزرگی‌ و افرادی در اطراف‌ نشسته‌اند. آنان از آن‌ شخصی که‌ در صدر نشسته‌، پیوسته‌ احوال پرسی‌ می‌‌کنند و از حالات‌ اقوام‌ و بستگان‌ خودشان‌ سؤال‌ می‌کنند و او پاسخ‌ می‌دهد.مدتی گذشت،‌ ناگهان‌ دید‌ که‌ ماری‌ از در وارد شد و ‌ به سمت‌ آن‌ مرد رفت‌ و چنان او را نیش‌ زد که از حال رفت. مار برگشت،‌ سپس‌ باز شروع‌ کردند با یکدیگر سخن‌ گفتن که دوباره مار آمد و حالت قبلی تکرار شد.وقتی نراقی جریان را پرسید، مرد گفت‌: من‌ همین‌ مرده‌ای‌ هستم‌ که‌ هم‌ اکنون‌ شما در قبرگذارده‌اید و این‌ باغ‌، بهشت‌ برزخی‌ من‌ است.‌ این‌ افرادی‌ که‌ در اطاق‌ گرد آمده‌اند، ارحام‌ من‌ هستند که‌ قبل‌ از من‌ بدرود حیات‌ گفته‌اند. قضیّه مار‌ از این‌ قرار است‌ که‌ روزی دیدم‌ صاحب‌ دکّانی‌ با مشتری‌ خود گفتگو و منازعه‌ دارند. صاحب‌ دکّان‌ می‌‌گفت‌: سیصد دینار (شش‌ شاهی‌) از تو طلب‌ دارم‌ و مشتری‌ می‌گفت‌: من‌ پنج‌ شاهی‌ بدهکارم‌. من‌ به‌ صاحب‌ دکّان‌ گفتم‌: تو از نیم‌ شاهی‌ بگذر و به‌ مشتری‌ گفتم‌: تو هم‌ از نیم‌ شاهی‌ رفعِ ید کن‌ و به‌ مقدار پنج‌ شاهی‌ و نیم‌ به صاحب‌ دکّان‌ بده‌. صاحب‌ دکّان‌ ساکت‌ شد و چیزی‌ نگفت‌، ولی‌ چون‌ حقّ با صاحب‌ دکّان‌ بوده‌ و من‌ به‌ قدر نیم‌ شاهی‌ به‌ قضاوت‌ خود ـ که‌ صاحب‌ دکّان‌ راضی بر آن‌ نبود ـ حقّ او را ضایع‌ نمودم‌، به‌ کیفر این‌ عمل‌ خداوند عزّوجلّ این‌ مار را معیّن‌ نموده‌ که‌ هر یک‌ ساعت‌ مرا بدین‌ منوال‌ نیش‌ می‌زند. هنگام خروج نراقی از قبر، صاحب قبر کیسه برنج کوچکی به وی می‌دهد. این برنج مدت‌ها در منزل ایشان پخت می‌شد و تمام نمی‌شد تا همسرش جریان را برای همسایگان تعریف می‌کند. پس از آن، برنج تمام می‌شود. 

ستم بر دیگران، دارای مصادقی فراوانی است. مهم‌ترین مصادیق آن عبارتند از:

1. ظلم مالی، که شامل پایمال کردن حق مالی یک انسان یا یک جامعه می‌باشد. گران‌فروشی، احتکار، استفاده نابجا از امکانات بیت‌المال و...، مصادیقی از این نوع هستند.     در اینجا به نمونه ای از احتکار و نتیجه آن اشاره می شود:
دکترمرتضی عبدالوهابی،  می گوید: 
در بیمارستان فیروزآبادی، دستیار دکتر مظفری بودم. روزی از روزها دکتر مظفری صدایم کرد و پیرمردی را نشان ‌داد که باید پایش را به علت عفونت می‌بریدیم. دکتر گفت که این بار من نظارت می‌کنم و شما عمل می‌کنید. به مچ پای بیمار اشاره کردم که یعنی از اینجا قطع کنم و دکتر گفت: برو بالاتر! بالای مچ را نشان دادم و دکتر گفت برو بالاتر! بالای زانو را نشان دادم و دکتر گفت برو بالاتر! تا اینکه وقتی به بالای ران رسیدم دکتر گفت که از اینجا ببُر. لحن و عبارت «برو بالاتر» خاطره بسیار تلخی را در من زنده می‌کرد؛ زیرا دوران کودکی همزمان با اشغال ایران توسط متفقین، در محله پامنار زندگی می‌کردیم. قحطی شده بود... عده‌ای از خدا بی‌خبر با احتکار از گرسنگی مردم سودجویی می‌کردند. شبی پدرم دستم را گرفت تا در خانه همسایه‌مان که دلال بود و گندم و جو می‌فروخت برویم و کمی از او گندم یا جو بخریم تا از گرسنگی نمیریم. پدرم هر قیمتی که می‌گفت همسایه دلال ما با لحن خاصی می‌گفت: برو بالاتر... برو بالاتر... بعد از به هوش آمدن پیرمرد برای دیدنش رفتم. چقدر آشنا بود. وقتی از حال و روزش پرسیدم گفت: بچه پامنار بودم. گندم و جو می‌فروختم. خیلی سال پیش. قبل از اینکه در شاه عبدالعظیم ساکن شوم. دیگر تحمل بقیه صحبت‌هایش را نداشتم. خود را به حیاط بیمارستان رساندم. من باور داشتم که از مکافات عمل غافل مشو، گندم از گندم بروید جو ز جو. اما به هیچ وجه انتظار نداشتم که چنین مکافاتی را به چشمم ببینم. 

2. ظلم جانی که این‌گونه تجاوز و ستمکاری، از وارد کردن یک جراحت کوچک بر بدن تا کشتن یک یا چند انسان را شامل می‌شود.

3. ظلم آبرویی و اعتباری که همان تجاوز به حقوق اعتباری و از بین بردن آبروی انسان‌هاست؛ مواردی همانند تهمت، شایعه‌پراکنی، برخی دروغ‌ها و...، همگی از مصادیق «ظلم عِرضی» است.

4. ظلم اِضلالی، یعنی گمراه کردن دیگران. این نوع ظلم نیز مصادیق فراوانی دارد؛ از آدرس اشتباه دادن به یک شهروند تا تحلیل‌های نابجا، بدبین کردن جامعه به اصل و پایه حکومت اسلامی، تبیین مغلوط و نادرست احکام و معارف دین و...، همگی تحت این دسته از ظلم جای می‌گیرند.

از نکته مهم نباید غافل شد که گاه یک عمل به ظاهر کوچک، شامل چند ظلم می‌شود. به عنوان نمونه «پارتی بازی کردن در یک امر اداری» در موارد زیادی شامل ظلم مالی به افراد جامعه، ظلم جانی به برخی افراد، ظلم اضلالی و بدبینی به اسلام و حکومت اسلامی و... می‌شود. هم‌چنین ظلم در «بهره‌‌وری و کاهش راندمان کاری» به تنهایی چند نوع از ظلم را در پی دارد.

عوامل ظلم حسرت‌ساز 
یکی از مباحث مهم درباره ظلم، شناخت عوامل ظلم حسرت‌ساز است. شناخت این عوامل، باعث می‌‌شود همه ما از عوامل یاد شده پرهیز کنیم. از آنجا که معرفی همه این عوامل از حوصله این مقاله بیرون است، به مهم‌ترین آنها اشاره می‌کنیم.

1 . شرک به خداوند 
همان‌گونه که گذشت، از نگاه قرآن کریم شرک، از بزرگ‌ترین گناهان است. خطایی که برخی از افراد با ایمان نیز بدان دچار می‌شوند، بی‌توجهی به اقسام شرک است. برخی تصور می‌کنند صرف اینکه به زبان بگویند ما فقط خدا را می‌پرستیم، از گرداب حسرت‌آلود شرک نجات یافته‌اند؛ در حالی که این‌چنین نیست. هر چند بسیاری از افراد مسلمان آلوده به شرک جلی نیستند، ولی از برخی مصادیق شرک خفی، همانند ریا، رکون و اعتماد به غیر خدا و...، در امان نیستند. خداوند می‌فرماید: «وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِكُونَ»:  «و بیشتر آنها که مدعى ایمان به خدا هستند، مشرکند». 

در روایتی آمده است که امام صادق(علیه السلام) فرمود: «شرک خفى، مانند گفتار کسى است که مى‌گوید: اگر فلانى نبود، هلاک مى‏شدم؛ اگر او نبود، به فلان بلا گرفتار مى‏شدم؛ اگر فلانى نبود، خانواده‌ام از بین مى‌رفت. آیا نمى‌بینى که براى خدا در ملکش شریک قرار داده که او را روزى مى‌دهد و از بلا مى‌رهاند؟» راوى می‌پرسید: اگر منظور این باشد که اگر خدا به واسطه فلانى بر من منّت نمى‏نهاد، هلاک مى‏شدم، چه؟ امام فرمود: «آرى؛ این عیب ندارد». 
بنابراین افراد با ایمان ضمن توجه به علل و اسباب، خداوند را مسبب الاسباب و علت العلل می‌دانند.

2. عدم همراهی با رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله)
پیامبر(صلی الله علیه و آله) و اهل‌بیت او، کشتی نجات هستند. کسی که وارد آن شود، به ساحل امنیت خواهد رسید؛ ولی کسی که از آن رویگردان باشد، در گرداب‌های حوادث از دایره اعتدال خارج شده و در گرداب ظلم حسرت‌ساز گرفتار می‌شود. در سوره فرقان نیز به این عامل اشاره شده است: «وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلاً»: «و (به خاطر آور) روزى را که ستمکار دست خود را (از شدّت حسرت) به دندان مى‌گزد و مى‌گوید: اى کاش با رسول (خدا) راهى برگزیده بودم». 

3.  نادانی
یکی از مهم‌ترین عوامل ظلم، نادانی است. اگر آدمی بداند که یک لحظه ظلم کردن، چه حسرت طولانی و عذاب دردناکی را برای او فراهم می‌کند، هیچ گاه به کسی ظلم نمی‌کند. نادانی، می‌تواند منشأ و عامل ظلم به خدا، ظلم به مردم و حتی ظلم به خود شود. چگونه ممکن است که آدمی به خویشتن ظلم می‌کند؟ زیرا ظلم از بدخواهی پیدا می‌شود و ممکن نیست کسی بد خود را بخواهد. در پاسخ به این سؤال باید گفت علت ظلم به نفس دو چیز است: غفلت و جهالت. آدمی در مواردی از روی جهالت و نادانی به خیال اینکه به خودش خیری برساند، شری رسانده است.  

دشمن به دشمن آن نپسندد كه بی‌خرد      با نفس خود كند به مراد و هوای خویش

از دست دیگران چه شکایت کند کسی      سیلی به دست خویش زند بر قفای خویش 

در مواردی نیز علت ظلم به نفس، تعارض قوای درونی انسان است   که در این مورد نیز جهل آدمی به آنچه برایش مناسب‌تر است، باعث ظلم می‌شود. مثلاً فروشنده‌ای که به دروغ قیمت جنس را زیادتر می‌گوید، منفعتی عایدش می‌شود؛ اما به وجدان و دینش، ظلم و حق دیگران را پایمال می‌کند؛ پس در واقع به خودش ظلم کرده است. در این‌گونه موارد، شخص دانا و باهوش، از سود کوتاه‌مدت دنیوی می‌گذرد تا سود بلندمدت اخروی نصیب او شود.

4. خودخواهی
یکی دیگر از عوامل مهم ظلم حسرت‌ساز، خودخواهی است. بسیاری از ظلم‌هایی که در خانواده، اجتماع و... انجام می‌شود، ناشی از خودخواهی ظالم است. همسری که به همسرش ظلم می‌کند، حاکمان ظالمی که به مردم جهان ظلم روا می‌دارند و...، همگی شواهدی بر این مطلب هستند. در نهج‌البلاغه نیز به این مطلب اشاره شده است. 
 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.