آیة الله شاه آبادى رحمه الله الگوى معنویت و تبلیغ
نام نشریه: مبلغان، شماره 85
تولد و كودكی
در سال 1292 ه ق، در محله حسین آباد جنوب اصفهان، كلبهای محقر و كوچك پناه گاه مردم و بیچارگان بود. آن خانه ساده و گره گشا منزل آیة الله میرزا محمد جواد بید آبادی بود. در سوم آذر همان سال فرزندش، میرزا محمد علی، به دنیا آمد و آن خانه ساده را مملو از شادی و طراوت ساخت. پدر كه فقیه و عارفی نامدار بود، در تربیت سه فرزند خود (میرزا احمد و میرزا علی محمد و میرزا محمد علی) توجه خاصی داشت و با تیزبینی و هوشیاری خاصی حركات و رفتار آنها را از نظر میگذراند و از همین رهگذر بود كه هر یك از فرزندان وی از ستارگان آسمان معرفت گشتند. میرزا محمد علی در همین سالها با مناجات شبانه پدر عارف خود كه با سجدههای طولانی و نالههای سوزناك همراه بود، خو گرفت و رشد و تعالی یافت.
سالها بعد، اولین دروس مقدماتی را نزد پدر آموخت و سپس در دروس برادر بزرگش شیخ احمد مجتهد كه از مدرسان بزرگ اصفهان به شمار میرفت، حاضر گردید. هنوز ده سال از عمر شریفش نگذشته بود كه به خاطر كوشش پیگیرش توانست در درس آیة الله میرزا هاشم خوانساری (صاحب مبانی الاصول) شركت جوید.
ایشان برای تحصیل دروس ریاضی در مجلس درس ریاضیات آقا میرزا عبد الرزاق سرتیپ حاضر شد و با جدیت به فراگیری ریاضیات پرداخت. (1)
با تبعید آیة الله بید آبادی و دو فرزندش میرزا احمد و میرزا محمد علی به تهران، وی در درس فقه و اصول آیة الله میرزا حسن آشتیانی - از شاگردان آیة الله شیخ مرتضی انصاری - شركت كرد و به تكمیل تحصیلات خود در فقه و اصول پرداخت.
در همین زمان بود كه برای تحصیل در فلسفه به محضر حكیم بزرگ میرزا ابو الحسن جلوه شتافت و از محضر نورانی وی استفاده كرد. (2)
با همه این تلاشها این طلبه فاضل، هنوز به آرامش نرسیده بود كه قدم در وادی عرفان نهاد و به محضر قدسی عالم نحریر و عارف سترگ و استاد محقق آیة الله العظمی میرزا هاشم اشكوری بار یافت و سالها از محضر قدسی وی استفاده برد.
در همین دوران، یعنی در سال 1310 ه ق. میرزا محمد علی به درجه اجتهاد مفتخر گردید و اساتید بزرگ تهران به وی اجازه دادند تا به استنباطات خویش عمل كند.
اما چندی نگذشت كه ایشان به همراه پدر راهی اصفهان گردید تا به همراه وی به سوی عتبات عالیات برای درك محضر نورانی اساتید آن سامان مسافرت كند و لكن پدر بزرگوارش، آیة الله بید آبادی از همین سرزمین (اصفهان) بود كه به سوی جایگاه ابدی سفر كرد. در نتیجه، مدتی را در اصفهان ماند و دوباره به تهران عزیمت نمود.
آیة الله میرزا محمد علی شاه آبادی رحمه الله در حدود شانزده سال در تهران اقامت كرد. آوازه درس آخوند خراسانی كه كتاب كفایة الاصول او نیز به تازگی منتشر شده بود، باعث شد تا میرزا دوباره عزم سفر كند، این بار او به همراه خانواده و مادرش عازم وادی ایمن گردید.
در حدود سال 1320 ه ق. به طرف اصفهان حركت كرد و یك سال در اصفهان ماند و آن گاه به همراه مادر در سال 1322 ه ق. عازم نجف اشرف گردید. (3)
در نجف نیز با شور و شوقی وصف ناشدنی در درس آخوند شركت جست و این شوق باعث شد تا در دو دوره كامل درس خارج اصول آخوند خراسانی شركت كند. آثار شركت در این دروس، یك دوره شرح بر كفایة الاصول است كه متأسفانه به چاپ نرسیده است.
اساتید دیگرش در نجف، آیة الله شیخ فتح الله شریعت، مشهور به شیخ الشریعة اصفهانی، و آیة الله میرزا محمد حسن خلیلی بودند. (4)
پس از رحلت آخوند خراسانی، آیة الله شاه آبادی تصمیم گرفت كه از نجف به سامراء هجرت كند و در درس پر فیض آیة الله العظمی شیرازی دوم شركت جوید؛ هر چند خودش كرسی تدریس خارج فقه و اصول داشت و درسش از مهمترین دروس سامراء به حساب میآمد.
به پاس این احترام بود كه آیة الله العظمی محمد تقی شیرازی كه در دادن اجازه اجتهاد به شاگردانش احتیاط میكرد و از میان صدها شاگرد فقط به شش نفر اجازه اجتهاد داده بود، به آیة الله شاه آبادی اجازه اجتهاد داد و در وصف ایشان در قسمتی از اجازه نامه مرقوم فرمود:
«عالم عامل و پرهیزگار و مهذب فاضل... جناب میرزا محمد علی - كه بركاتش مستدام باد - فرزند مرحوم نیكوكار... میرزا محمد جواد اصفهانی به فضل خداوند كه به مرتبه افرادی رسیده كه بر آنها جایز است به احكامی كه خودشان استنباط میكنند (به اجتهاد خودشان) عمل كنند... و من با كمال اعتمادی كه بدو دارم، به وی وصیت میكنم به اینكه در دین الهی كمال احتیاط را بنماید و از آنچه خداوند نمیپسندد، دوری گزیند و مرا در محلهای مناسب خودش از دعای خیر فراموش نفرماید... الاحقر محمد تقی الحائری.» (5)
بازگشت
آیة الله شاه آبادی پس از هشت سال سكونت در عراق و استفاده از محضر مراجع معظم و اساتید مبرز آن حوزه به خاطر اصرار مادر گرامیاش نسبت به مراجعت به ایران، تصمیم به سفر گرفت؛ ولی اساتید بزرگوارش، به خصوص آیة الله العظمی شیرازی اعلام فرمودند كه «میرزا محمد علی! رفتن از عراق برای تو جایز نیست.»
اما ایشان در جواب فرمودند: «عمل به تكلیف وقتی لازم و واجب است كه شخص به انجام آن توانا باشد. هم اكنون ماندن در عراق برای من مقدور نیست؛ البته - ان شاء الله - در اولین فرصت ممكن خدمت شما بر میگردم.» (6)
بدین ترتیب، آن بزرگوار با معذرت خواهی از محضر استادش خداحافظی كرد و بدین سان، به سبب احترام به خواسته مادر، پس از شش ماه با تحمل تمام سختیهای راه، وارد اصفهان شد. (7)
در این هنگام، مردم اصفهان از ورود این مجتهد بزرگوار آگاه گردیده، و از ایشان خواستند تا در اصفهان بماند؛ ولی مردم تهران به اصفهان آمدند و با اصرار زیاد از او خواستند تا به تهران برود. در نتیجه، ابتدا در منزلی كه در خیابان جمهوری اسلامی (شاه آباد سابق) بود، ساكن شدند؛ ولی به علت كثرت مراجعات مردمی برای تدریس و برگزاری نماز جماعت و سخنرانی به مسجد «سراج الملك» كه محل سكونت و فعالیتهای تبلیغی پدر بزرگوارش بود، منتقل شدند و بدین ترتیب، از سال 1330 ه. ق تا 1347 ه. ق. به مدت هفده سال در تهران اقامت داشتند. (8)
ورود به قم
آیة الله شاه آبادی در سال 1347 ه. ق، پس از مدتها مبارزه با رضا خان وارد قم شد تا بتواند به تربیت طلاب مستعد بپردازد. در همین ایام، حضرت امام رحمه الله با اصرار زیاد توانست موجبات برپایی درسهای خصوصی ایشان را فراهم كند و به همراه چند طلبه در محضر آن بزرگوار تلمذ نماید و در این فرصت، كتابهایی چون فصوص الحكم ابن عربی و مفاتیح الغیب آخوند ملا صدرای شیرازی و منازل السائرین را در محضر ایشان بیاموزد.
آهنگ رجعت
شیخ عارف كامل مدت هفت سال در شهر جهاد و اجتهاد اقامت كرد و سپس آهنگ مراجعت به تهران نمود. (9)
با درخواست دسته جمعی مردم تهران، ایشان در سال 1345 ه. ق راهی تهران میشوند و مدت دو سال در مسجد امین الدوله - واقع در بازار چهل تن - و سپس در یكی از شبستانهای مسجد جامع به تبلیغ و ترویج معارف اسلامی میپردازند.
ایشان در تهران در ساعت 2 بعد از ظهر روز پنج شنبه سوم آذر 1328 ه. ش (مطابق با سوم صفر 1369 ه. ق) پس از 77 سال صبر بر هجران، عاقبت به بارگاه معشوق ازل و ابد بار یافت. (10)
استادان
اولین و دومین استاد این عارف بزرگ، پدر بزرگوارش آیة الله میرزا محمد جواد بید آبادی اصفهانی و سپس برادر گرامیاش، مرحوم شیخ احمد مجتهد بید آبادی بوده است.
بقیه اساتید ایشان عبارت اند از:
3. آیة الله میرزا هاشم خوانساری رحمه الله؛
4. آیة الله حاج میرزا محمد حسن آشتیانی رحمه الله؛
5. میرزا سید ابو الحسن جلوه رحمه الله؛
6. آخوند خراسانی رحمه الله؛
7. آیة الله العظمی میرزا محمد تقی شیرازی رحمه الله؛
8. آیة الله میرزا هاشم اشكوری رحمه الله.
شاگردان
در درسهای مرحوم آیة الله العظمی شاه آبادی رحمه الله فضلاء زیادی بهره برده اند كه به اسامی شریف بعضی از آنها اشاره میگردد:
1. حضرت امام خمینی رحمه الله؛
2. حضرت آیة الله العظمی مرعشی نجفی رحمه الله؛
3. حضرت آیة الله العظمی میرزا هاشم آملی رحمه الله؛
4. حضرت آیة الله حاج محمد ثقفی تهرانی رحمه الله (پدر خانم حضرت امام) ؛
5. حضرت آیة الله آخوند ملا علی همدانی رحمه الله؛
6. حضرت آیة الله حاج سید موسی مازندرانی رحمه الله؛
7. حضرت آیة الله شیخ شهاب الدین ملایری رحمه الله؛
8. حضرت آیة الله حاج شیخ راضی رحمه الله؛
9. حضرت آیة الله حاج میرزا حسن یزدی رحمه الله؛
10. حضرت آیة الله حاج میرزا خلیل كمرهای رحمه الله؛
11. حضرت آیة الله حاج میر سید حسن احمدی رحمه الله؛
12. حضرت آیة الله حاج سید علی بهشتی رحمه الله. (11)
مبارزات سیاسی
رضا خان در زمانی كه مقدمات رسیدن به قدرت را محیا میكرد، بسیار تظاهر به دینداری مینمود و ریاكارانه با پای برهنه در عزاداریها شركت میكرد. آیة الله شاه آبادی رحمه الله كه به قول حضرت امام رحمه الله: «علاوه بر آنكه یك فقیه و عارف كامل بودند، یك مبارز به تمام معنا هم بودند.» (12) دستهای مرموز بیگانه را نیك میشناخت و پی برده بود كه رضا خان همچون عروسكی در دست استعمارگران است.
در نتیجه، همیشه (در خطاب به روحانیت) تذكر میداد:
«مردك الان كه به قدرت نرسیده است، این چنین به دست بوس علماء و مراجع میرود و تظاهر به دینداری میكند و از محبت اهل بیت علیهم السلام دم میزند؛ لكن به محض آنكه به قدرت رسید، به همه علماء پشت میكند و اول كسی را هم كه لگد میزند، خود شما هستید.» (13)
و میدانیم اولین و بهترین شخصیتی كه به دست رضا خان شهید شد، مرحوم مدرس رحمه الله بود؛ اما هنوز این ابتدای راه بود. در اوج خفقان رضا خانی، آیة الله شاه آبادی از علماء تهران خواستند كه سكوت شب را شكسته، در اعتراض نسبت به ظلم ستمشاهی، در حرم حضرت عبد العظیم حسنی علیه السلام گرد آیند و متحصن شوند؛ اما همه هفتاد نفری كه از علماء تهران به وی اعلام آمادگی كرده بودند، روز قبل از تحصن انصراف دادند و فقط دو نفر با وی در آن حرم شریف، متحصن شدند.
با شروع محرم، ایشان مجالس سخنرانی خود را به افشاء ماهیت زشت رضا خان تبدیل كرد. او رضا خان را چاروادار و قاطرچی خطاب میكرد و در این مدت، نامههای زیادی نیز برای علماء دیگر شهرستانهای ایران و عراق نوشت و در آنها به خطر رضا خان درباره اسلام اشاره كرد. در ایامی كه آن مرد بزرگ در تحصن به سر میبرد، یكی از علماء نجف نامهای به ایشان نوشت و علت تحصن او را جویا شد. ایشان جواب نوشتند:.».. ما وارث دینی هستیم كه از زمان رسول خداصلی الله علیه وآله تاكنون گذشته از شهادت ائمه علیهم السلام و اصحاب و یارانشان و علماء و... ، هزاران شهید در به ثمر رساندن آن فداكاری كرده اند و الان ثمره آن ایثارها به دست ماست و ما وظیفه داریم در حفظ آن بكوشیم و اینك كه میبینیم این امانت الهی در معرض دست برد و نابودی از ناحیه این حكومت جبار است، بایستی با تمام وجود از آن محافظت كنیم و معتقدیم خون ما رنگینتر از خون گذشتگان نیست.» (14)
از دیگر فعالیتهای ایشان در زمان تحصن، تبدیل مراسم تعزیه خوانی به مراسم عزاداری و نوحه خوانی رایج و مرسوم است؛ یعنی سالهای قبل از تحصن آیة الله شاه آبادی رحمه الله، در صحن آستان مقدس حضرت عبد العظیم علیه السلام در محرم به جای عزاداری، مراسم تعزیه خوانی برگزار میشد كه ایشان با تعطیل كردن مراسم تعزیه خوانی، آن را به مجلس موعظه و سخنرانی علیه نظام فاسد تبدیل كرد و خود ایشان نیز در آن ده روز منبر رفتند و در آخرین روز سخنرانی فرمودند: «خدایا! تو شاهد باش كه من به علماء اعلام در نجف، قم، مشهد، اصفهان و سایر بلاد نوشتم و بر آنان اتمام حجت كردم و در این ده شبانه روز هم، اگر این مرتبه را بگویم، جمعاً سی مرتبه گفتهام و برای اقشار مختلف نیز اتمام حجت كردهام كه این چاروادار (رضا خان) با من دشمنی و عناد ندارد؛ او با اسلام و قرآن مخالف است و چون من و امثال مرا حامی و حافظ اسلام و قرآن میداند، مخالفت میكند و اگر به او مهلت داده شود، اسلام و قرآن را در این مملكت از ریشه خشك خواهد كرد.»
در این مدت، رضا خان هر چه كرد تا ایشان را راضی كند، موفق نشد؛ حتی كالسكه شاهی را برای باز گرداندن وی فرستاد؛ ولی آن حضرت همكاری با رضا خان را حرام میدانست و از پذیرفتن وی نیز امتناع كرد. (15)
تحصن آیة الله شاه آبادی در حدود یازده ماه طول كشید و در این مدت قدرت رضا خانی تثبیت شد. در این هنگام، عدهای از علماء بزرگ تهران همچون آیة الله مدرس و آیة الله حاج شیخ عبد النبی نوری و علماء شهرهای دیگر از ایشان خواستند تحصن را به پایان رساند. (16) خود ایشان نیز كه ادامه تحصن را خیلی مؤثر نمیدانستند و از طرف دیگر نمیخواستند علماء را رد كنند، با یك شرط كه آن هم خروج از تهران (مركز ظلم و ستم) بود، تحصن را به پایان رساندند و بدین ترتیب، آماده مهاجرت به قم شدند. (17)
سیره فرهنگی - تبلیغی
مرحوم آیة الله شاه آبادی رحمه الله در دوران فعالیت تبلیغی خود در تهران، آثار و بركات فراوانی بر جای گذاشت كه برای آشنایی بیشتر به برخی از آنها اشاره میشود:
لباس روحانیت
رضا خان وقتی كه قدرت خود را تثبیت كرد، به شدت با مظاهر اسلامی و به خصوص لباس روحانیت به مبارزه برخاست و حتی با استفاده از زور سر نیزه پوشیدن عبا و عمامه را ممنوع كرد و دستور داد كه همه باید كت و شلوار بپوشند و فقط به آنهایی كه از حكومت اجازه كتبی داشتند، اجازه میدادند تا ملبّس بمانند.
در این شرائط، آیة الله شاه آبادی كه پیوسته در مقابل زورگوییهای رضا خانی میایستاد، این بار نیز همه فرزندان خود را تشویق كرد تا به تحصیل در علوم اسلامی بپردازند و لباس روحانیت بپوشند و خودش نیز بدون توجه به دستورات رضا خان در تمام مكانها با این لباس حضور مییافت. در این خصوص، به فرزندان میفرمود: «شما ریزه خواران خوان حضرت ولی عصر (ارواحنا له الفداء) میباشید. از این رو، بایستی خدمتگزار ساحت مقدس وی باشید و بدین وسیله، دَین خود را ادا كنید!» (18)
سخنرانی و تبلیغ
در زمانی كه ارزش تبلیغ و منبر رفتن برای علماء بزرگ دلیل بر كم سوادی و عالم نبودن بود، مرحوم آیة الله شاه آبادی رحمه الله بنا بر آنكه اهمیت تبلیغ دین را میدانست، بدون توجه به تمامی این مسائل جنبی، به منبر میرفت و برای مردم سخنرانی میكرد. در جلسات ایشان بسیاری از مردم و علماء شركت میكردند و آن مرد الهی با بیانی گیرا و شیرین، مردم را به راه راست هدایت میكرد. سخنرانیهای ایشان در مسجد جامع تهران در حدود یك ساعت و نیم به طول میكشید.
با توجه به اینكه برای عموم مردم سخنرانی میكرد، گاهی اتفاق میافتاد كه مطالب عرفانی را در سطح فهم عوام بیان میكرد تا اینكه همه افراد بتوانند از این مفاهیم عالیه بهره مند شوند.
امام خمینی رحمه الله در این مورد میفرمایند: «من به مرحوم شاه آبادی رحمه الله كه برای عدهای از كاسبها كه آنجا میآمدند نزد ایشان و ایشان هم مسائل را همان طوری كه برای همه میگفت، برای آنها میگفت - عرض كردم كه آخر اینها و این مسائل! گفت: بگذار این كفریات به گوش اینها هم بخورد!» (19)
آیة الله حاج شیخ نور الله، فرزند گرامی آیة الله شاه آبادی رحمه الله در این باره خاطراتی را به شرح زیر نقل میكنند:
«در میان توده مردم - چه پیش از رفتن به حوزه قم و چه در ایامی كه در قم اقامت داشتند و چه پس از بازگشت به تهران - به پرورش افكار و تربیت اخلاقی و تعلیم معارف اسلامی پرداخته، در سازندگی انسانهای فاضل و عارف به مبانی اسلام از هر فرصتی استفاده میكردند.
در همین مورد، به خاطر دارم روزی مرحوم آقای حاج مصطفی خان ایروانی (پدر خانم جناب آقای حاج شیخ مهدی حائری تهرانی) میگفتند: ما سالها به اتفاق مرحوم حاج عباس قلی بازرگان از محضر ایشان استفاده میكردیم و مطالب ایشان را یادداشت مینمودیم و شخصاً آنها را به آلمانی ترجمه كردهام و قصد انتشار آن را دارم. و نیز به خاطر دارم روزی به عیادت مرحوم حاج شیخ علی محدث زاده رفته بودم. پیش از من جوانی از ایشان عیادت كرده بود كه طبق اظهار ایشان وی از فضلاء بود. وقتی پرسیدم تحصیلات شما در كدام حوزه بوده است، پاسخ داد: از محضر آیة الله العظمی شاه آبادی استفاده نموده ام! كه پس از گفتگو معلوم شد وی از پرورش یافتگان بحثهای شبهای ایشان در مسجد جامع است كه معمولاً هفتهای چهار شب پس از نماز به بحث پیرامون معارف اسلامی میپرداختند.» (20)
سخنرانی بدون منبر
رضا خان كه اسلام و قرآن و روحانیت شیعه را سد بزرگی در مقابل اهداف شوم استكباری میدید، تصمیم گرفت به هر شكل ممكن مردم را از روحانیت جدا سازد و تمامی ابزار تبلیغی را كه در دست آنان بود، از ایشان بگیرد. به این خاطر، دستور داد تمام مساجد و سخنرانیها تعطیل شود و هیچ روحانی حق نداشته باشد منبر برود یا روضه بخواند.
او آن قدر به این سیاست بیگانه پسند و شیطانی ادامه داد كه مردم از ترس آن خائن حتی جرئت نداشتند در منازل خود مجلس روضهای ترتیب دهند و اگر كسی میخواست برای سالار شهیدان مجلس عزاداری تدارك ببیند، مجبور بود در زیرزمین منزلش و به دور از چشم مأموران دولتی مجلسی برقرار كند و عده بسیار اندكی از اقوامش را كه میدانست با حكومت ارتباطی ندارند، به آن مجلس دعوت نماید؛ چون اگر مأموران دولتی میفهمیدند، فوری مجلس را به هم زده، صاحبخانه را دستگیر میكردند. در این جو كه خفقان رضا خانی همه صداها را ساكت كرده بود، منبر رفتن و سخنرانی كردن آیت حق هیچ گاه قطع نشد و همیشه بر فراز منبر با بیان حقایق دین، از ارزشهای الهی حراست و جنایات شاه را برای مردم بازگو میكرد.
وقتی مزدوران دستگاه رضا خانی دیدند كه آیة الله شاه آبادی رحمه الله بر فراز منبر، تبهكاریهای شاه را افشا میكند، منبر آن عالم مجاهد را از مسجد جامع دزدیدند تا شاید بتوانند به این وسیله مانع تبلیغ و ارشاد او شوند.
اما آیت الهی، شاه آبادی، همچنان به انجام این وظیفه شرعی خود ادامه داد و از آن پس، چند ماه ایستاده سخنرانی میكرد و به نظام فاسد حاكم اعتراض مینمود و آن گاه كه عدهای از نمازگزاران مسجد پیشنهاد كردند كه منبری تهیه شود، فرمود: «من ایستاده سخن میگویم تا بدانند منبر سخن نمیگوید. (21)
خاطرهای تلخ
عدهای شایع كرده بودند كه آقای شاه آبادی حكیم است، نه مجتهد! روزی در تهران یك نفر كه برای پرداخت سهم امام نزد ایشان آمده بود، رو به ایشان گفت: اگر شما مجتهد هستی، اجازههای اجتهادت را به من نشان بده كه ببینم آیا اساتید حوزههای علمیه به تو اجازه اجتهاد داده اند یا نه؟
آیة الله در حالی كه به شدت از این گفته نابخردانه ناراحت شده بود، از همسرش خواست تا صندوقی را كه در آن اجازههای اجتهادی ایشان قرار داشت، بیاورد. آن گاه در مقابل چشمان آن شخص همه را پاره كرد و در حالی كه با دست به سینهاش اشاره میكرد، فرمود:
«علم در كاغذ نیست، قوه اجتهاد در اینجاست. اگر علماء به من اجازه اجتهاد داده اند، به خاطر صلاحیتِ علمی من بوده است؛ ولی من خودم هرگز به دنبال گرفتن این گونه اجازه نامهها نبودهام.»
این قضیه، از استقلال روحی و وارستگی آن مرد الهی حكایت میكند كه هرگز برای اثبات شخصیت علمی خود هیچ اتكایی به این گونه مدارك نداشت. هر چند ارزش معنوی این نامهها و اجازات بر هیچ كس پوشیده نیست. در میان اجازات اجتهادی كه ایشان از اساتید خود داشت، تنها یك اجازه، آن هم اجازهای كه میرزای شیرازی دوم، به ایشان داده بود - چون در میان یكی از كتابهای ایشان مانده بود - به دست آمده است. همسر آیة الله شاه آبادی هر گاه از این قضیه یاد میكرد، میگفت: «ای كاش آن روز هیچ یك از اجازات را به آقا نمیدادم!» (22)
روش درست امر به معروف و نهی از منكر
در نزدیكی منزل آیة الله شاه آبادی رحمه الله، دكتری زندگی میكرد كه فرزندانش را به روش غربی تربیت مینمود و برای آنها معلم موسیقی به منزل میآورد و با صدای آن همسایهها را اذیت میكرد. مرحوم شاه آبادی رحمه الله به ایشان پیغام دادند كه رعایت مردم را بكند؛ ولی وی كه به حكومت وقت دلخوش بود، جواب داد كه من از روش خودم دست بر نمیدارم و شما از هر راهی كه میخواهید، جلوی مرا بگیرید! آیة الله شاه آبادی رحمه الله تا روز جمعه صبر كرد و آن گاه در جلسه روز جمعه در مسجد امام، رو به مردم چنین گفت: «خوب است از این به بعد هر كس كه از این خیابان عبور میكند، چون به مطب دكتر میرسد، داخل مطب شده، سلام كند، وانگهی با خوشرویی از دكتر بخواهد كه آن عمل خلاف شرع را ترك كند.»
از آن پس، هر كس از جلوی مطب عبور میكرد، برای انجام وظیفه شرعی خود، داخل مطب میشد و سلام كرده، موضوع را با زبان خوش در میان میگذاشت و خارج میشد.
چند روز بدین منوال گذشت و دكتر هر روز با صدها مراجعه كننده مواجه میشد كه همگی یك مطلب را به او تذكر میدادند. وی دید اگر بخواهد به لجاجت خود ادامه دهد، نه تنها باید مطب خود را تعطیل كند، بلكه مجبور است كه از آن خیابان هم كوچ كند. از این رو، دست از ایجاد مزاحمت برداشته، جلسه آموزش موسیقی دخترانش را تعطیل كرد.
پس از مدتی كه مرحوم آیة الله شاه آبادی رحمه الله را در خیابان ملاقات میكند، پس از احوال پرسی میگوید: «آقای شاه آبادی! با قدرت ملت كار را تمام كردی و من هرگز تصور نمیكردم شما چنین پشتوانهای در اختیار داشته باشید. من گمان میكردم شما به مراجع قضایی و قانونی مراجعه میكنید كه من به سادگی میتوانستم جواب آنها را بدهم و هرگز درباره این روش مردمی نیندیشیده بودم.» (23)
تواضع
نقل شده است كه روزی یكی از طلاب از ایشان خواهش كرد «حاشیه ملّاعبدالله» برای او تدریس كند درس حاشیه ملّا عبدالله یكی از درسهای مقدماتی حوزه است و استاد برای تدریس آن در حوزه زیاد بود؛ امّا با این همه آیة الله شاه آبادی رحمه الله كه نمیخواست حتّی یك نفر از دست او رنجیده خاطر شود، پذیرفت حاشیه را تدریس كند.
حضرت امام راحل رحمه الله درباره این ماجرا، چنین توضیح میدهد: «یك روز متوجه شدیم كه ایشان حدود دو ماه است كه پس از پایان درسهایشان برای طلبهای یكی از دروس مقدماتی (حاشیه ملّا عبدالله) را میگویند. خیلی تعجب كردیم و با خود گفتیم در حوزه قم این همه استاد حاشیه وجود دارد، چه طور ایشان قبول كردند كه بعد از نُه درس سنگین و پیاپی، حاشیه بگویند! آن هم فقط برای یك طلبه!
تصمیم گرفتیم كه از آن طلبه بخواهیم نزد استاد دیگری درس بگیرد. پیش او رفتیم و مطلب را برای او گفتیم؛ ولی هر چه اصرار كردیم، قبول نمیكرد؛ حتی به او گفتیم كه هر استادی از اساتید بزرگ حوزه علمیه قم، به جز شاه آبادی و حاج شیخ عبد الكریم حائری را بخواهد، ما حاضریم از او دعوت كنیم تا حاشیه به او درس بدهد؛ ولی آن طلبه قبول نمیكرد و میگفت: در روی كره زمین من به غیر از آیة الله شاه آبادی از كس دیگر درس نمیگیرم.
تصمیم گرفتیم كه از راه دیگری وارد شویم و نزد خود آقای شاه آبادی برویم و ایشان را به این امر متقاعد كنیم. بدین جهت، یك روز بعد از درس، آرام آرام صحبت را شروع كردیم و با تكیه به اصل «اَلَا هَمُّ فَاْلاَهَمُّ» به ایشان عرض كردیم كه لازم است شما بعد از نُه درس، استراحت كنید و خود را برای درسهای فردا آماده كنید و خلاصه خوب كه حرفهایمان را زدیم، ساكت شدیم. فكر میكردیم كه دیگر مطلب تمام است و ایشان را متقاعد كرده ایم.
ولی آقای شاه آبادی پس از مكث كوتاهی فرمود:
روح الله! انسانی از من تقاضایی كرده است و من در حدّ امكانم تقاضایش را برآورده میكنم.» (24)
برنامههای اقتصادی
مرحوم آیة الله شاه آبادی رحمه الله از جمله عالمانی است كه علاوه بر معاد انسانها به فكر دنیای آنها نیز بود. او میدانست كه برای تحكیم بنیانهای اعتقادی انسانها باید در صدد تأمین معیشت آنها نیز بود. از این جهت، در دوران فعالیتهای فرهنگی خویش در تهران، برنامههای مختلف اقتصادی را مطرح كرد و در حد توان به بعضی از آنها جامع عمل پوشاند. این برنامهها عبارت اند از:
1. تشكیل بیت المال
با توجه به اینكه حمایت و یاری حكومت ظلم را خلاف شرع میدانست، بهترین راه را از سوی علماء بزرگ تشكیل بیت المال یا خزانه داری كل میدانست تا پولهای زیادی را كه به طرق مختلف از سوی مردم به سوی آنها میآید، جمع آوری كنند و به صرف مصالح مسلمین برسانند. ایشان در كتاب «شذرات المعارف» در این مورد مینویسند: «تشكیل بیت المال از زكوات و اخماس و غیرهما در تحت قواعدی كه موجب حفظ از حیف و میل بوده باشد، به قسمتی كه تمام مدرسین و محصّلین و مبلّغین و غیرهم [را] ارتزاق از آنان بوده باشند، با ملاحظه اَلاهَمُّ فَالْاَهَمّ.» (25)
2. ایجاد شركتهای تعاونی
ایجاد شركت از روی قواعد علمیه برای ترقّی تجارت مشروعه و صناعت و زراعت و ترویج البسه و اقمشه مصنوعه اسلامی و مملكتی.
3. صندوقهای قرض الحسنه
از دیگر برنامههای اقتصادی مرحوم آیة الله شاه آبادی رحمه الله پیشنهاد ایجاد صندوقهای قرض الحسنة بوده است تا بدین طریق از استفاده مردم از وامهای بهره دار كه در بانكهای وقت ارائه میشد، جلوگیری كند. در این زمینه مینویسد:
«ایجاد اساس مقتضی تمكن دادن قرض الحسنة و سد باب قرض تنزیلی كه موجب خرابی دنیا و دین است.» (26)
بدین طریق، اولین صندوق قرض الحسنهای كه به اهتمام مرحوم آیة الله العظمی شاه آبادی و سرمایه گذاری بعضی خیرین افتتاح شد، تا سال 1329 ه. ش در حدود هفده میلیون ریال به اشخاص وام پرداخت كرد كه این رقم در آن زمان بسیار زیاد بوده است.
لطایف نوریه
در اینجا برگزیدهای از كلمات نورانی ایشان را برای استفاده بیشتر علاقه مندان ذكر میكنیم:
- اعلان و اظهار نعمت، عبادت است. (27)
- شخصی كه عیادت برادر نماید در مرض، خود را متخلق نموده به صفت رأفت و مظهر رئوف گردد، ان شاء الله. (28)
- مادامی كه تخلیه دل از بیگانگان نشود، توجه به مقصد و مقصود نتوان نمود. (29)
- كسانی كه مبتلا به حب شهوات و زینت دنیا و امثال آن هستند، آخر بیچاره خواهند شد؛ زیرا كه بعد از مفارقت از دنیا و عالم محسوس، معشوق خود را نیابند. (30)
- اگر رو به این خانواده (اهل بیت علیهم السلام) حركت نكنی، هر دقیقه، دل تو مثل طائری است كه آشیان گم كرده و از شاخهای به شاخهای میجهد. (31)
- سلامی كه به ائمه اطهارعلیهم السلام و اولیاء و مقربین عرضه داری، حقیقتش این است كه رحمت را از حق میطلبی تا از ناحیه آنها كه به منزله سیل گیر رحمت هستند، تو نیز به اندازه استعدادت بگیری. (32)
- وقتی حجاب خودبینی و خودپرستی را برداشتی، حق به اسماء و صفاتش جلوه میكند. (33)
- كسی كه به قرآن و اسلام معتقد است، باید خود را به عمل كردن به دستور آن انس دهد؛ زیرا آمده ایم تا عارف به حق شویم، نه در خودپرستی فرو رویم. (34)
- اگر اینجا نادم نشوی، آنجا به نار الله مبتلا خواهی شد. (35)
- برادر! مواظب خود باش! ببین با خودت چه میكنی! به آب توبه و انابه آلودگیهای معاصی را بشوی و بگو: «استغفر الله ربی و اتوب الیه» و این ذكر عظیمی است در عبادات مِنَ البدایة الی النهایة. (36)
- صبر صفت بزرگی است، شجاعت صفت نیكی است، عفت صفت پسندیدهای است؛ لكن این صفات وقتی عظمت پیدا میكنند كه برای پرستش حق باشند؛ ستایش و پرستش او صفات را بزرگ و با عظمت میكند. (37)
- شیطان، سگ درگاه خداست. اگر كسی با خدا آشنا باشد، به او عوعو نكند و او را اذیت نكند. (38)
آثار
آیة الله العظمی شاه آبادی رحمه الله با همه كثرت تدریس و تبلیغ، آثار ارزشمندی نیز به یادگار گذاشته است كه امیدواریم با چاپ آثار منتشر نشده و تجدید چاپ آثار چاپ شده، علاقه مندان بتوانند از معارف الهی صادر شده از محضر نورانی آن بزرگ بیشتر استفاده كنند. این آثار به شرح زیر میباشند:
1. شذرات المعارف یا مرام الاسلام؛
2. رشحات البحار؛
3. مفتاح السعادة فی احكام العبادة؛
4. حاشیه نجاة العباد؛
5. منازل السالكین؛
6. حاشیه كفایة الاصول؛
7. حاشیه فصول الاصول؛
8. رسالة العقل و الجهل؛
9. چهار رساله در نبوت و ولایت عامه و خاصه؛
10. جزوههایی در ادبیات عرب و تعدادی رساله دیگر؛ (39)
11. تفسیری مشتمل بر توحید، اخلاق و سیر و سلوك؛
12. شرحی بر مفتاح؛
13. شرحی بر فصول الحكم قیصری. (40)
· پاورقــــــــــــــــــــی
1) آسمان عرفان، محمد علی محمدی، شركت چاپ و نشر بین الملل، چاپ اول، 1382، صص 37 - 39 (با تلخیص).
2) استاد زاده، نشر حوزه علمیه شهید شاه آبادی، فروردین 1365، صص 33 - 35.
3) آسمان عرفان، ص 46.
4) استاد زاده، ص 36.
5) آسمان عرفان، ص 50.
6) به نقل از آیة الله محمد شاه آبادی، فرزند آیة الله محمد علی شاه آبادی.
7) استادزاده، ص 41.
8) آسمان عرفان، صص 54 - 55.
9) ر. ك: تاریخ و فرهنگ معاصر، ش 5.
10) آسمان عرفان، ص 126.
11) همان، صص 100 - 99.
12) سخن امام رحمه الله در دیدار با خانواده شهید شاه آبادی، 9/2/1363.
13) استاد زاده، ص 43.
14) تاریخ و فرهنگ معاصر، ش 5، ص 187.
15) به نقل از آیة الله محمد شاه آبادی (فرزند آن مرحوم) ، ر. ك: آسمان عرفان، صص 63 - 64.
16) تاریخ و فرهنگ معاصر، ش 5، ص 186.
17) همان، ص 45 و 47.
18) همان، ص 188.
19) تفسیر سوره حمد، امام خمینی رحمه الله، قسمت پنجم، ص 144.
20) تاریخ و فرهنگ معاصر، ش 5، ص 189.
21) همان، ص 187.
22) آسمان عرفان، صص 84 - 85، مصاحبه با آیة الله محمد شاه آبادی.
23) فرهنگ وتاریخ معاصر، ش 5، ص 186، مصاحبه با آیة الله محمد شاه آبادی.
24) استاد زاده، صص 62 - 63.
25) آسمان عرفان، ص 106.
26) همان، ص 109.
27) شذرات المعارف، ص 90.
28) همان، 104.
29) همان، ص 132.
30) همان، ص 155.
31) رشحات المعارف، ص 60.
32) همان.
33) همان، ص 61.
34) رشحات البحار، ص 18.
35) همان.
36) همان، ص 27.
37) همان، ص 35.
38) شرح چهل حدیث، امام خمینی قدس سره، ص 52.
39) تاریخ و فرهنگ معاصر، ش 5، صص 191 - 192؛ استاد زاده، صص 73 - 74.
40) آینه دانشوران، سید علی رضا ریحان یزدی، ص 185.
افزودن دیدگاه جدید