تبلیغ بدون عمل
نام نشریه: مبلغان، شماره 57
تبلیغ و اهمیت آن
«تبلیغ» از ریشه بَلاغ (1) به معنای رساندن خبر و پیام به دیگری است. مُبلّغ، فردی است كه با تمامِ توان، كوشش میكند تا با ابزار تبلیغی مثل: بیان، قلم و عمل، اندیشههای خود را كه ریشه در دین و مذهب دارد، در طبق اخلاص نهاده و به مخاطب تقدیم نماید.
در قرآن كریم، واژه «بَلَغَ» و مشتقّات آن، 77 بار به كار رفته است. در روایات اسلامی نیز این كلمه و تركیبات مختلف آن استفاده شده است؛ چنان كه پیامبر مكرّم صلی الله علیه و آله خود را به عنوان یك مبلغ به جامعه معرفی میكند: «اِنَّما أَنَا مُبَلِّغ وَاللّه ُ یهْدی؛ (2) همانا من فقط رسانندهام و خدا هدایت میكند.»
خدای سبحان نیز برای به انجام رساندن پیامهای خود، خطاب به حضرت محمد صلی الله علیه و آله میفرماید: «إِنْ عَلَیكَ اِلاَّ الْبَلاغُ»؛ (3) «جز تبلیغ، بر عهده تو نیست.»
قدر و منزلت مبلغ در پیشگاه خداوند از هزاران عابد بالاتر است؛ زیرا به عابد گفته میشود: «إِنْطَلِقْ إِلَی الْجَنَّةِ؛ (4) برو به سوی بهشت» اما به مبلغ گفته میشود: «قِفْ! تَشَفَّعْ لِلنّاسِ بِحُسْنِ تَأدیبِكَ لَهُمْ؛ (5) بایست و به پاس ادبِ نیكی كه به مردم آموختی، شفاعتشان كن.»
مبلغان علاوه بر داشتن انگیزه قوی و پیام فرهنگی غنی و شایستگیهای بایسته جهت تحقق بخشیدن به آرمانهای مقدس اسلام، باید به قدرت انتقال پیامها با ابزارهای مختلف مجهز باشند. در این میان قویترین وسیله برای انتقال پیام به مردم، سخن است كه از شمشیر برندهتر است و در قالبهایی چون خطابه، مناظره و موعظه قابل انتقال به روان جامعه است. در این رهگذر است كه با این ابزارهای كاربردی جهت اطلاع رسانی به مردم، برتری اسلحه بیان و سخن بر اسلحه نظامی مشخص میشود.
حضرت امام خمینی رحمه الله در اهمیت موضوع تبلیغ فرموده است:
«تبلیغات مسئلهای است پر اهمیت و حساس؛ یعنی دنیا با تبلیغات حركت میكند. آن قدری كه دشمنان ما از حربه تبلیغات استفاده میكنند، از طریق دیگری نمیكنند و ما باید به مسئله تبلیغات، بسیار اهمیت دهیم و از همه چیزهایی كه هست، بیشتر به آن توجه كنیم.» (6)
باید این نكته را افزود كه هرچند سخن در گذر تاریخ، مهمترین ابزار انتقال پیام به مردم بوده است، اما اگر سخن با عمل توأم نباشد، كارآمدی آن كم اثر است و اگر بیان، قدرت سحر داشته باشد، عمل، قدرت اعجاز دارد و رهبران الهی ما بیش از تبلیغ با سخن، تأكید بر تبلیغ با عمل دارند. (7)
البته باید گفت ممكن است آسیبهای دیگری دامنگیر تبلیغ شود؛ اما این نوشتار میكوشد تا یكی از آسیبهای تبلیغ را فراروی خوانندگان محترم قرار دهد.
تبلیغ بدون عمل
یكی از آفات تبلیغ از منظر قرآن كریم و سخنان معصومین علیهم السلام عدم همخوانی گفتار با كردار است. خدای سبحان به مبلغانی كه میگویند؛ اما عمل نمیكنند، چنین میفرماید: «یا أَیها الَّذینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ كَبُرَ مَقْتا عِنْدَ اللّه ِ أَنْ تَقُولُوا ما لاَ تَفْعَلُونَ»؛ (8) «ای كسانی كه ایمان آورده اید! چرا چیزی را میگویید كه انجام نمیدهید؟ نزد خدای سبحان ناپسند است كه چیزی را بگویید كه انجام نمیدهید.»
و یا در فرازی دیگر آمده است: «أَتَأْمُرُونَ النّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتابَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ»؛ (9) «آیا مردم را به نیكی فرمان میدهید و خود را فراموش میكنید، در حالی كه شما كتاب الهی را میخوانید؟ آیا نمیاندیشید؟»
رسول اللّه صلی الله علیه و آله خطاب به اباذر میفرماید:
«یا اَباذَرٍّ مَنْ وافَقَ قَوْلُهُ فِعْلَهُ فَذاكَ الّذی أصابَ حَظَّهُ وَمَنْ خالَفَ قَوْلُهُ فِعْلَهُ فَذلِكَ الْمَرْءُ إِنَّما یوَبِّخُ نَفْسَهُ؛ (10) ای ابوذر! آن كه سخنش با عملش موافق باشد، فردی است كه بهرهاش را [از این كار] برده است. اما آن كه گفتارش با رفتارش همآهنگ نیست، فقط خویشتن را سرزنش میكند.»
پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله درخصوص كیفر كسانی كه گفتارشان با اعمالشان همخوانی ندارد، چنین میفرماید: «در شب معراج به مردمی برخوردم كه لبهای آنان را با قیچیهایی از آتش میبریدند و هرچه بریده میشد دوباره جایش پر میشد. پرسیدم: جبرئیل! اینها چه كسانی اند؟ گفت: خطبای امت تواند كه به آنچه میگویند عمل نمیكنند و قانون الهی را میخوانند اما آن را انجام نمیدهند.» (11)
همچنین آن حضرت صلی الله علیه و آله درباره زمامداران حرّاف میفرماید:
«سَیكُونُ بَعْدی أَئِمَّة یعْطَوْنَ الْحِكْمَةَ عَلَی مَنابِرِهِمْ فَاِذا نَزَلُوا نُزِعَتْ مِنْهُمْ. قُلُوبُهُمْ وَاَجْسادُهُمْ شَرّ مِنَ الْجِیفِ؛ (12) بعد از من زمامدارانی خواهند بود كه بر فراز منبرهایشان حكمت داده میشوند؛ اما هنگامی كه [از كرسی خطابه] پایین میآیند، حكمت از آنان جدا میشود. قلبها و بدنهای آنان، از مردار بدتر است.»
امام علی علیه السلام نیز در فرازی از وصیتش به محمد حنفیه چنین آورده است:
«یا بُنَی... كُنْ آخَذَ النّاسِ بِما تَأْمُرُ بِهِ، وَأَكَفَّ النّاسِ عَمّا تَنْهی عَنْه؛ (13) ای فرزندم! به آنچه مردم را امر میكنی، خود عاملتر باش و از آنچه آنان را بازمی داری، خود بیشتر دوری كن.»
امام علی علیه السلام در بیانی دیگر در خصوص موعظه به دیگران میفرماید:
«لا تَكُنْ مِمَّنْ... یبالِغُ فِی الْمَوْعِظَةِ وَلا یتَّعِظُ، فَهُوَ بِالْقَوْلِ مُدِلّ وَمِنَ الْعَمَلِ مُقِلّ، ینافِسُ فی ما یفْنی وَیسامِحُ فی ما یبْقی، یرَی الْغُنَمَ مَغْرَما، وَالْغُرَم مَغْنَما؛ (14) از جمله كسانی نباش كه... در موعظه [دیگران] سخت كوشند؛ اما خود از آن پند نگیرند. در سخن گفتن زبر دستند؛ اما در عمل كوتاه دست. در آنچه نابود میشود، به رقابت میپردازند؛ اما در آنچه باقی میماند، سهل انگاری میكنند. سود را زیان، و زیان را غنیمت به شمار میآورند.»
روایت شده است كه سیدالساجدین، امام زین العابدین علیه السلام وارد مسجدالحرام شد. مشاهده كرد كه حسن بصری جمعی را دور خود گرد آورده و آنان را موعظه میكند. معروف بود كه او طبق نظر معتزله عمل میكند. امام سجاد علیه السلام به او فرمود: حسن بصری! آیا در موقعیتی هستی كه به مرگ خود راضی باشی؟ وی جواب داد: نه! امام فرمود: آیا اطمینان داری كه تا هنگامی كه فرصت توبه داشته باشی، زنده بمانی؟ گفت: نه! امام فرمود: آیا در وقت جان دادن، فرصتی هست؟ گفت: نه! امام علیه السلام از او پرسید: آیا پس از مرگ، عملی هست؟ گفت: نه! آنگاه حضرت علیه السلام به حسن بصری فرمود: پس خودت را موعظه كن و دست از سر مردم كه از راهی دور به طواف خانه خدا آمده اند، بردار.» (15)
هنگامی كه امام علیه السلام از آنجا گذشت، حسن بصری پرسید: این كیست؟ گفتند: علی بن الحسین علیهماالسلام است. گفت: اینها اهل بیت دانش اند. پس از این، دیگر دیده نشد كه حسن بصری مردم را موعظه كند. (16)
امام باقر علیه السلام نیز درباره عالم بی عمل میفرماید:
«یابْنَ آدَمَ كَیفَ تَتَكَلَّمُ بِالْهُدی وَاَنْتَ لا تُفیقُ عِنْ الرَّدی؛ (17) ای پسر آدم! چگونه در مورد هدایت دیگران سخن میگویی، در حالی كه خود در خواب غفلت به سر میبری؟»
· پاورقــــــــــــــــــــی
1. المفردات، الراغب الاصفهانی، واژه البلوغ و البلاغ.
2. كنزالعمال، ج6، ص350، ح16010.
3. شوری/48.
4. علل الشرایع، ص394، ح11؛ بحارالانوار، ج2، ص16، ح36.
5. علل الشرایع، ص394، ح11.
6. صحیفه نور، ج17، ص157.
7. تبلیغ در قرآن و ح دیث، ص27.
8. صف/3 ـ 2.
9. بقره/44.
10. الامالی، الطوسی، ص528، ح1162؛ بحارالانوار، ج77، ص77، ح3.
11. بحارالانوار، ج72، ص223، به نقل از مجمع البیان.
12. كنز العمال، ج6، ص74، ح14898.
13. الفقیه، ج4، ص387، ح5834.
14. نهج البلاغه، حكمت 150.
15. اعلام الدین، دیلمی، ص328.
16. بحارالانوار، ج10، ص146، ح2.
17. الامالی، للطوسی، ص203، ح346.
افزودن دیدگاه جدید