ویژگیهای شخصیتی مبلغان دینی
نام نشریه: مبلغان، شماره 21
اشاره
آنچه پیش رو دارید متن سخنرانی حضرت حجت الاسلام والمسلمین سید احمد خاتمی استاد حوزه علمیه قم است كه در موضوع ویژگیهای مبلغان دینی، در جمع متعلمین مجموعه آموزشی «تربیت راهنما» ایراد گردیده و پس از اندكی تلخیص و تصرف تقدیم میگردد. امید آنكه مورد توجه مبلغان ارجمند قرار گیرد.
اركان تبلیغ
تبلیغ سه ركن اساسی دارد كه در موفقیت تبلیغ نقش اساسی دارند:
ركن اول: مبلغ و شخصیت او؛
ركن دوم: شیوه تبلیغ؛
ركن سوم: ابزار تبلیغ.
برای بیان ویژگیهای مبلغ، رفتار انبیا بهترین الگوست. راهی كه مبلغان دین انتخاب كرده اند، در حقیقت تداوم راه انبیاست و بررسی ویژگیهای انبیا به خصوص پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله در این جهت میتواند بسیار كارگشا باشد.
1- اخلاص در تبلیغ
نشانه اخلاص در تبلیغ را میتوان در آیه زیر به روشنی دید: «یا قوم لا اسئلكم علیه مالا ان اجری الا علی الله» (1) ؛ «ای قوم، من بر این [رسالت مالی از شما درخواست نمیكنم. مزد من جز بر عهده خدا نیست.»
امام علی علیه السلام در نكوهش كسانی كه از علمشان نان میخورند میفرماید: «المستاكل بدینه حظه من دینه ما یاكله؛ (2) كسی كه نان به دین میخورد، بهرهاش از دینش همان است كه میخورد.» تجربه نیز این واقعیت را تایید میكند. اگر مردم ببینند روحانی پیوسته دم از پول میزند، متاع دنیا برای او عزیز است، عزت او از چشمشان میافتد و دیگر آن نفوذ كلام بایسته را نخواهد داشت. و نیز تجربه نشان داده است كه مردم، روحانی منیع الطبع را بسیار دوست دارند و بیشتر تحویل میگیرند.
این یك سوی قصه است، از سوی دیگر ما معتقدیم كه در ورای این جهان هستی قدرتی هست كه همه چیز به دست اوست؛ عزت، رزق و محبوبیت به دست اوست. خداوند متعال میفرماید: «من كان یرید العزة فلله العزة جمیعا» (3) ؛ «هر كس سربلندی میخواهد، سربلندی یكسره از آن خداست.» و نیز میفرماید: «ان الله یدافع عن الذین آمنوا» (4) ؛ «قطعا خداوند از كسانی كه ایمان آورده اند دفاع میكند.»
اگر میخواهیم در بحرانها تنها نشویم باید با خدا باشیم. خداوند میفرماید: «ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا»؛ (5) «كسانی كه ایمان آورده و كارهای شایسته كرده اند، به زودی [خدای] رحمان برای آنان محبتی [در دل ها] قرار میدهد.» و نیز میفرماید: «ان الله هو الرزاق ذو القوة المتین» ؛ (6) «خداست كه خود روزی بخش نیرومند استوار است.»
ما باید وظیفه مان را انجام دهیم، بقیه مسائل به دست اوست. یكی از علمایی كه الآن از قضات عالی رتبه كشور است میگفت: «در دوره تبلیغم، قبل از انقلاب، بین سالهای 45 و 46 برای تبلیغ در دهه محرم به كرمانشاه رفتم. از بد حادثه روز اول محرم مریض شدم. رنگم پرید و زرد شد. بانیهای مجالس كه معمولا از روستاها میآمدند، علمای قبراق را میبردند، نمیخواستند كه مریض داری كنند. روز اول و دوم محرم حالم خوب نشد، همه به تبلیغ رفتند و ما زمین ماندیم. آنكه مزید بر غم ما میشد، نیشهای خادم بود كه میگفت: تو بیعرضه بودی، تو تبلیغ بلد نبودی، منبرت خوب نبود، مردم تو را نبردند تا اینجا خانه نشین شدی.
من مریض بودم و او مرتب به من نیش میزد. آن روزها پاكتی كه برای منبر میدادند صد تومان یا خیلی زیاد 150 تومان بود. تمام دهه گذشت، روز عاشورا حالم كمی خوب شد، با خود گفتم: برای منبر رفتن آمدیم، حالا كه نشده منبر برویم میتوانیم مستمع خوبی باشیم. آمدم در یك مجلس عزاداری نشستم. حال خوشی داشتم، دلسوخته بودم، اشك خوبی هم ریختم و از مجلس سیدالشهداء كه بیرون آمدم پیرزنی به من گفت: حاج آقا! ما یك مجلس روضهای داریم، منبری ما نیامده، شما لطف میكنید تشریف بیاورید؟ گفتم: چه اشكال دارد؛ میآیم، به نوكری سیدالشهدا افتخار میكنم. مجلس زنانهای بود و بسیار پرجمعیت. بعد از منبر پاكتی به من دادند و من پاكت را باز نكردم تا پیش خادم آمدم، آنجا پاكت را باز كردیم، دیدیم 500 تومان است. دیدم خادمی كه مرتب نیش میزد نزدیك است چشم هایش از حسد در آید. اول 50 تومان از این پولها را به او دادم كه از تیزی حسد او كاسته شود. هر كس از طلبهها میآمدند یكی میگفت صد تومان، یكی میگفت صد و پنجاه تومان. به من میگفتند: وضع شما چطور بوده؟ میگفتم: الحمدلله بسیار خوب بوده. اصلا به رو نیاوردم كه 10 روز را مریض بودم.»
حساب سیدالشهداء و دین و معنویت، این حسابگریهای مادی نیست، كانال دیگری هم هست كه خودشان میدانند و این كانال را اخلاص باز میكند و ما بدون این سرمایه، كاری از پیش نخواهیم برد.
2- رفتار مردمی
قرآن كریم میفرماید: «لقد من الله علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم» (7) ؛ «به یقین خدا بر مؤمنان منت نهاد [كه] پیامبری از خودشان در میان آنان برانگیخت.» و نیز میفرماید: «اذ قال لهم اخوهم هود الاتتقون» (8) ؛ «آنگاه كه برادرشان هود به آنها گفت: آیا پروا ندارید؟» و همچنین میفرماید: «اذ قال لهم اخوهم صالح الاتتقون» (9) ؛ «آنگاه كه برادرشان صالح به آنها گفت: آیا پروا ندارید؟»
این تعابیر حاكی از آن است كه انبیاء الهی با مردم یگانه بودند. آنها مردم شناس بوده و فرهنگ آنها را میشناختند.
مردمی بودن را حضرت علی علیه السلام در نهج البلاغه چنین معنا میكند:
«خالطوا الناس مخالطة ان متم معها بكوا علیكم و ان عشتم حنوا الیكم؛ (10) با مردم طوری زندگی كنید كه اگر مردید بر شما گریه كنند و اگر بودید میل داشته باشند كه با آنها باشید.»
آیت الله احمدی میانه جی از مصادیق این روایت بود. چهرهای كه در زمان حیاتش هر جا كه بود محبوب بود. در این دوره مجلس خبرگان گرچه قیافهاش از یك بیماری داد میزد اما احساس میشد كه چهره محبوب خبرگان همین پیرمرد است كه سنگین نشسته است. ما چون كمی به مقتضای سنمان بیشتر در مجلس خبرگان صحبت میكنیم، یكی دو بار به ایشان گفتیم: شما استاد اخلاق ما بوده اید، هستید و خواهید بود. اگر دیدید كه بی حساب صحبت میكنیم نصیحتمان كنید، ما با جان و دل پذیرا هستیم. همین عالم وقتی از دنیا میرود تجلیلی در حد یك مرجع از او میشود، واقعا در تشییع جنازه او آنهایی كه با وی محشور بودند عین اینكه پدر یا برادر از دست داده اند گریه میكردند.
شیوه زیست مردمی چیست؟
بعضی فكر میكنند كه اگر كسی زیاد با مردم شوخی كند مردمی است. تجربه نشان داده است كه شوخی زیاد مبلغ دین را از چشم مردم میاندازد.
عبوس و گرفته بودن مطلوب نیست، اما شوخی زیاد به تعبیر روایات آبروی انسان را میبرد.
هرچند اصل مزاح در برخی از موارد مورد ترغیب واقع شده است اما از كثرت آن نكوهش به عمل آمده است. امام صادق علیه السلام میفرماید: «ایاكم والمزاح فانه یذهب بماء الوجه؛ (11) از مزاح بپرهیزید كه آبروی انسان را میبرد.»
از مطرح كردن بعضی از شوخیهایی كه گاهی در درون خودمان داریم در صحن جامعه باید پرهیز كنیم. چرا كه این سبب از چشم افتادن انسان است. بنده كسانی را سراغ دارم كه خطیب برجستهای بودند اما چون زیاد شوخی میكردند جایگاهی نداشتند و الآن نیز داریم كسانی كه در شهری زندگی میكنند و همه ویژگیهای امامت جمعه را دارند ولی چون زیاد بالا و پائین منبر شوخی میكنند، او را در جایگاه امامت نمیبینند. مردمی زیستن به مزاح زیاد نیست بلكه به ویژگیهایی است كه پیامبر داشت. این ویژگیها عبارتند از:
الف) تفقد از مردم:
در حالات پیامبر اكرم وارد شده است كه: «كان رسول الله صلی الله علیه و آله اذا فقد الرجل من اخوان ه ثلاثة ایام سال عنه فان كان غائبا دعاله و ان كان شاهدا زاره و ان كان مریضا عاده؛ (12) سیره پیامبر خدا چنین بود كه هنگامی كه یكی از برادران دینیاش را سه روز نمیدید درباره او سؤال میكرد. پس اگر مسافرت بود برایش دعا میكرد [كه سالم برگردد] و اگر حاضر بود به دیدنش میرفت و اگر مریض بود به عیادتش میرفت.» این رفتار، رفتار مردمی است. اگر شما نیز چنین كنید دیگر مستمع و مسجدی شما نمیگوید: «این آقا فراموشمان كرد.» گاهی بچهاش مریض شده است، نه از ما كم میآید و نه سخت است كه بگوئیم احوال آقازاده تان چطور است؟ بهتر شده اند؟ این شیوه زیست مردمی است.
ب - تكریم مردم:
تكریم هر فرد به این معناست كه هیچگاه شخصیتش را تحقیر نكنیم، در جمع او را هو نكنیم، اگر انتقادی داریم، خصوصی به او بگوئیم، به خصوص تكریم جوانان و نوجوانان كه ظرافت بیشتری دارد.
سال گذشته در دهه اول ماه مبارك رمضان در یكی از مساجد تهران شبها مجلسی داشتیم، دیدم جوانها و نوجوانها در این مسجد موج میزنند. میخواستم ببینم قصه چیست؟ دیدم تمام این اجتماع به خاطر پیش نماز مسجد است. پیش نماز آدمی سنگین، متین و رفیق با جوانها و بچهها بود. از جمله كارهایی كه میكرد این بود كه همیشه یك پاكت شكلات داشت، بچههای 5- 6 ساله بعد از نماز میآمدند و میگفتند: «سلام حاج آقا»، به ایشان دست میدادند و ایشان هم یك عدد شكلات به آنها میداد. گاهی وقتها میدیدم كه یك بچه سه بار میآید و میگوید: «سلام حاج آقا.»
البته تكریم پیرمرد یك جوراست و تكریم جوان و نوجوان به شكل دیگری است. تكریم جوان به این است كه به او بها بدهیم. نمیگویم جوان زده بشویم و پیرمردها را طرد كنیم، این افراط است. ولی چه اشكال دارد كه در تصمیم گیریها از آنها نیز نظرخواهی شود، گرچه در پایان، نظر خودتان را عمل خواهید كرد. در سیره پیامبر اكرم آمده است كه در جنگهای بدر، احد و خندق مشورت كردند.
در هر منطقه تبلیغی خطبندیها و مرزبندیهایی هست كه در كل كشور نیست. باید خیلی در صحبت هایمان دقت كنیم كه نیش نداشته باشد، باور كنیم كه روحانی پدر است و بدون پدری نمیتواند كاری كند. مبادا افرادی خاص ما را در مشت خودشان بگیرند و ما تریبون آنها شویم. این ظرافت را كسانی كه به تبلیغ میروند باید دقت كنند.
ج: تواضع
قرآن كریم میفرماید: «واخفض جناحك للمؤمنین» (13) ؛ «و بال خویش را برای مؤمنان فرو گستر.» «خفض جناح» تواضع توام با مهر است؛ همان حالتی كه پرنده بال باز میكند و جوجه هایش را زیر بالش میگیرد. خداوند از پیامبر میخواهد كه نسبت به مؤمنین این چنین متواضع باشد. در حالات پیامبر اكرم داریم كه: «كان یسلم علی الصغیر والكبیر (14) ؛ پیامبر همیشه بر كوچك و بزرگ سلام میكرد.»
به بچهها هم سلام میكرد و میفرمود: سلام میكنم تا سنتی بعد از من باشد. مرحوم مجلسی در بحار درباره پیامبر اكرم نقل كرده است كه: «كانت الولیدة من ولائد المدینة تاخذ بید رسول الله صلی الله علیه و آله ولاینزع منها یده حتی تذهب به یث شاءت (15) ؛ گاه میشد دختر بچهای كه در مدینه متولد شده دست پیغمبر را میگرفت و پیامبر دست خود را از او جدا نمیكرد تا دختر او را به هر كجا كه میخواست میبرد.»
دختر بچه چهار - پنج ساله میآمد سلام میكرد، دست پیغمبر را میگرفت، كجا دختر خانم؟ برویم خانه مان. یكمرتبه پدر و مادر میدیدند جمال نورانی پیامبر گرامی اسلام دم در خانه است. چه كسی آورده؟ دختر بچه دعوت كرده، پیامبر هم لبیك گفته است. این جلوهها بود كه پیغمبر را در عمق دلها جا داد.
د. شناخت فرهنگ مردم
شناخت فرهنگ مخاطبین و شرایط زمانی و مكانی تبلیغ از دیگر نكتههای حائز اهمیت در شیوه زیست مردمی است.
پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله وارد مسجد میشد، میدید نشسته اند و شعر میخوانند. او نیز مینشست و گوش میكرد. آنها میخندیدند، پیامبر هم میخندید.
«ولا یزجرهم الا عن حرام.» فقط مقابل حرام میایستاد.
مبلغ مردمی مبلغی است كه تریبون تبلیغ را تنها به منبر خلاصه نكند. گاهی باید شبی با قرآن داشت، گاهی شب خاطره و گاهی مسابقه و گاه اشكال جذاب دیگر به گونهای كه بتوانیم آنهایی را كه باید بیایند بیاوریم. در باب امامت جمعه، خطیب بودن امام جمعه ده درصد نقش دارد و نود درصد بقیه مربوط به رفتار مردمی او است. اگر خطیب و امام جمعه مردمی بوده، در خانهاش به روی مردم باز باشد، در حد توانش گره از كار مردم باز كند و به فكر مشكلات فرهنگی و اجتماعی مردم باشد، جایگاه خوبی در میان مردم دارد. هستند ائمه جمعهای كه از جهت علمی در سطح بالایی نبوده و خطابه آنها نیز خیلی پرمحتوا نیست، اما محبوبیت دارند و هستند ائمه جمعهای كه بسیار خطیبند اما آن جایگاه شایسته را ندارند.
3- سوز دینی و عشق به كار تبلیغ
قرآن كریم میفرماید: «طه ما انزلنا علیك القران لتشقی» (16) ؛ «قرآن را بر تو نازل نكریم تا به رنج افتی.»
آنقدر پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله سوز داشت كه از این كه میدید حق پذیرفته نمیشود گاهی مریض میشد. تا جایی كه خداوند متعال خطاب به او میفرماید: «فلعلك باخع نفسك علی اثارهم ان لم یؤمنوا بهذا الحدیث اسفا» (17) ؛ «شاید اگر به این سخن ایمان نیاورند، تو جان خود را از اندوه در پی گیری [كار] شان تباه كنی.»
«بخوع» یعنی دق مرگ شدن. این آیه میگوید:ای رسول خدا تو از اینكه میبینی ایمان نمیآورند میخواهی خودت را دق مرگ كنی.
همچنین خداوند متعال در مورد سوز و عشق پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله نسبت به تبلیغ دین میفرماید: «لقد جاءكم رسول من انفسكم عزیز علیه ما عنتم حریص علیكم بالمؤمنین رءوف رحیم» (18) ؛ «قطعا برای شما پیامبری از خودتان آمد كه بر او دشوار است كه شما در رنج بیفتید، به [هدایت] شما حریص و نسبت به مؤمنان دلسوز و مهربان است.»
اگر قرار شد روحانی و مبلغ باشید باید حتی در عالم رؤیا هم خواب ببینید كه چه برنامههایی برای منطقه تبلیغی مفید است. با این عشق به كار میتوان موفق بود.
دیده ایم و دیده اید ائمه جمعه یا مبلغان محترمی كه همیشه میگویند: «از درس عقب مانده ایم. میخواهیم برویم.» این اولا سبب دلسردی مردم و ثانیا مایه دلسردی خود مبلغ است.
اگر تقدیر شما این طور رقم خورد كه روحانی مستقر و مبلغ بشوید - گرچه بنده هیچ سفارش نمیكنم كه چنین كاری نسبت به طلاب جوان بشود - هیچ احساس حقارت نكنید. مبلغ دین هستید، لباس تبلیغ دین را پوشیده اید و با عشق و علاقه و نشاط و شادابی كارتان را دنبال كنید.
4- سعه صدر و تحمل
حضرت موسی علیه السلام همینكه پیامبر شد، گفت: «رب اشرح لی صدری» (19) ؛ «پروردگارا سینهام را گشاده كن.» و خداوند متعال نسبت به اعطای این موهبت به پیامبرش میفرماید: «الم نشرح لك صدرك» (20) ؛ «آیا برای تو سینه ات را نگشاده ایم؟»
امیرالمؤمنین علی علیه السلام میفرماید: «آلة الرئاسة سعة الصدر (21) ؛ سعه صدر ابزار ریاست است.»
سعه صدر یعنی چه؟ یعنی تساهل و تسامح؟ یعنی سكوت در مقابل اهانت به دین و قرآن؟ هرگز چنین نیست. امیرالمؤمنین علیه السلام خودش در برابر گناه و معصیت ساكت نبود. سعه صدر یعنی تحمل ذوقها، سلیقهها و اندیشههای مختلف و نیز تحمل بی مهری ها. محال است انسان در بعدی موفق شود مگر اینكه مخالف و حسود خواهد داشت.
هیچ روحانی موفقی بی مخالف نیست، چه در بعد تبلیغ و چه در بعد تدریس، قلم و مدیریت. كسانی كمتر مخالف دارند كه نقشی ندارند و الا اگر نقش مؤثری داشته باشید مخالف نیز خواهید داشت. البته گاهی مخالفتها به حق و گاهی به ناحق است. سلاح این میدان، تحمل، و الگوی آن انبیاء و ائمه اند. «فاصبر كما صبر اولو العزم من الرسل» (22) ؛ «پس همان گونه كه پیامبران نستوه صبر كردند، صبر كن.»
ببینید دشمنان با پیامبر اكرم چه رفتاری كردند و او چگونه رفتار كرد؛ پرچم را به دست سعد داد، سعد پرچم را بلند كرد و گفت: «الیوم یوم الملحمة؛ امروز روز انتقام است.» تا پیامبر اكرم این سخن را شنید، علی علیه السلام را فرستاد و فرمود: پرچم را از دستش بگیر و بگو: «الیوم یوم المرحمة اذهبوا فانتم الطلقاء؛ امروز روز مرحمت است. بروید كه شما آزاد هستید.» این برخورد لازمه آقایی است.
نمونه دیگر این بزرگواری را میتوان در شخصیت علی علیه السلام دید. زمانی كه در جنگ جمل شتر عایشه را پی كردند و شتر او سقوط كرد، بلافاصله مولا علی علیه السلام محمد بن ابی بكر را كه برادر عایشه بود فرستاد تا احوال عایشه را بپرسد. محمد بن ابی بكر آمد و عایشه را صدا زد. عایشه گفت، تو كی هستی؟ گفت: من دشمنترین افراد در نزد تو؛ برادرت هستم. گفت: برای چه آمده ای؟ گفت: از طرف امیرالمؤمنین علی علیه السلام آمدهام احوالت را بپرسم تا اگر نیاز به درمان داری مولا علی كسانی از خانمها را بفرستد تا تو را درمان كنند. گفت: نه، مجروح نشدهام.
جنگ تمام شد، علی علیه السلام به 20 زن دستور داد لباس مردانه بپوشند، نقاب به صورت بزنند، عایشه را سالم به مدینه برسانند و در مسیر راه، هیچ با عایشه صحبت نكنند.
آن بیست نفر لباس مردانه پوشیدند و عایشه را همراهی كردند، در مسیر راه عایشه تا توانست از مولا علی علیه السلام بد گفت و زنها همینكه به مدینه رسیدند، لباس مردانه را در آوردند. عایشه فهمید بد كرده است. عایشه در اواخر عمرش داد میزد و میگفت: در مردها هیچ كس محبوبتر از علی نبود و در میان زنها نزد پیغمبر هیچ كس محبوبتر از فاطمه نبود. كسی به او گفت: اگر چنین است پس چرا به جنگ علی علیه السلام رفتی؟ به صراحت گفت: اشتباه كردم. آری با سعه صدری علی گونه میتوان مبلغ دین بود.
· پاورقــــــــــــــــــــی
1) هود/ 29.
2) بحار الانوار، ج 75، ص 63.
3) فاطر/ 10.
4) حج/ 38.
5) مریم/ 96.
6) ذاریات/ 58.
7) آل عمران/ 164.
8) شعراء/ 124.
9) شعراء/ 142.
10) بحار الانوار، ج 71، ص 167.
11) كافی، ج 2، ص 664.
12) مكارم الاخلاق، ص 19.
13) حجر/ 88.
14) مستدرك الوسائل، ج 8، ص 364.
15) بحار الانوار، ج 70، ص 206، باب 130.
16) طه/ 1.
17) كهف/ 6.
18) توبه/ 128.
19) طه/ 25.
20) انشراح/ 1.
21) خصائص الائمه علیهم السلام، ص 110.
22) احقاف/ 35.
افزودن دیدگاه جدید