رفتن به محتوای اصلی

نقش و عملکرد مسجد در تربیت

تاریخ انتشار:
مقدمه مشاهدات تجربى، اظهارات دست اندركاران امور مساجد وانجام مصاحبه هاى اكتشافى اوليه، كه با چند تن از مردم عادى و...
نویسنده: عبدالرضا ضرابی
نام نشریه: معرفت، شماره 33، فروردین و اردیبهشت 1379

مقدمه

مشاهدات تجربى، اظهارات دست اندركاران امور مساجد وانجام مصاحبه هاى اكتشافى اوليه، كه با چند تن از مردم عادى و برخى افراد فعال در مساجد انجام شده است، نشان مى دهد كه حضور مردم در مساجد نسبت به دوران انقلاب (1356 - 1357 ) و سال هاى ابتدايى پس از پيروزى انقلاب (1358 - 1360) كاهش يافته است. بنابراين، اكنون به صورت جدّى، اين سؤال مطرح است كه دلايل اين كاهش حضور چيست؟ چرا صفوف نماز جماعت خلوت است؟ چرا شور و نشاط اواخر دهه پنجاه در مساجد ديده نمى شود؟ چرا از كتابخانه هاى مساجد، از كلاس ها، سخنرانى ها و ساير فعاليت هاى مساجد استقبال نمى شود؟

در تحليل پديده كاهش حضور در مساجد، اولين دليل عمده اى كه مطرح است، مقطعى بودن بعضى از نيازها در دوران رونق مى باشد. طى دهه هاى چهل و پنجاه، به دنبال مجموعه اى از تحولات اجتماعى و فرهنگى، يك خواسته و نياز جمعى در ميان مردم پديد آمد: "برچيده شدن نظام شاهنشاهى و ايجاد حاكميت اسلام". كاهش حضور در مساجد در دوره ركود نسبى، تا اندازه اى به اين دليل بود كه اولاً، با پيروزى انقلاب و ثانياً با خنثى شدن بسيارى از توطئه هاى پس از انقلاب، نيازهاى مذكور منتفى شده بود.

براى اين قسمت از تحليل، نمى توان نتايج كاربردى ارائه داد; زيرا نيازهاى مقطعى ياد شده، مربوط به همان دوره خاص بوده است و نمى توان و نبايد آن ها را در همان شكل سابق احيا كرد. اما يادآورى آن، اين فايده را دارد كه برخى از دلايل پديده كاهش حضور را آشكار و قابل فهم مى سازد.

بر مبناى اين تحليل، به منظور افزايش حضور مردم در مساجد ، بايد با مداخله در متغيرهايى كه موجب تغيير در تعادل نياز ارزشى مردم شده است، اين تعادل را به سوى برترى نسبى نيازها و ارزش هاى جمعى و متعالى، هدايت نمود. اگر بتوانيم فاصله ميان واقعيت ها و آرمان ها را كاهش دهيم، ميزان فقر را به حداقل برسانيم، سطح انتظار مردم را از زندگى به گونه اى نسبى كاهش دهيم و نهادهاى ارشادى و تبليغى خود را فعال سازيم ، به نتيجه خواهيم رسيد.

مقاله حاضر دو محور اساسى «نقش و عملكرد مسجد» و «ويژگى هاى نسل جوان» را به اجمال مورد بررسى قرار داده و با عنايت به نقش مسجد در تربيت نسل جوان ، پس از ارائه يك گزارش از پژوهشى كه نگارنده در اين زمينه انجام داده، در خصوص عوامل و شيوه هاى جذب جوانان به مسجد، راه كارهايى عملى پيشنهاد نموده است.

نقش و اهميت مسجد در اسلام

در فرهنگ دينى، نام «مسجد» يادآور بندگى و كرنش در پيشگاه خداوند متعال است. «مسجد» يعنى: جايگاه سجده، و سجده اوج عبادت و بندگى انسان براى خداست; «السجودُ منتهىَ العبادةِ مِن بَني آدم.»1 در حقيقت، برترين و اصيل ترين محل براى عبادت و تقربّ جستن به خداوند متعال مسجد است. بنابراين، در قرآن كريم بر جنبه هاى عبادى مسجد بيش از هر بعد ديگرى تكيه شده است.

مسجد جايگاه عبادت و پرستش خالصانه خداوند است; «و اَنَّ المساجدَ لِلّهِ فَلاَ تَدعُوا مَعَ اللَّهِ اَحداً.» (جن: 18) مسجد جايگاه زمزمه و نجواى صادقانه با معبود است; «وَ اَقيمُوا وُجوهَكُم عِندَ كُلِّ مَسجد وَادعُوهُ مُخلصينَ لَهُ الدّينَ». (حج: 4)

مسجد پايگاه عروج انسان از خاك به افلاك است; «سُبحانَ الّذي اَسرى بِعبدهِ ليلاً مِن المسجدِ الحرامِ اِلىَ المسجدِ الاَقصى.»(اسراء:1) مسجد زيارتگاه خاص بارى تعالى است; «اَلا طُوبَى لِعبد تَوضَّأ في بيتهِ ثُم زارني في بيتي»;2 خوشا به حال بنده اى كه در خانه خويش وضو بگيرد، آن گاه مرا در خانه ام زيارت كند. (پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)) انوار تابناك و بى آلايش پرستش در مسجد، براى عرش نشينان پرتو افكنى مى كند، آن سان كه ستارگان آسمان براى ما خاك نشينان نور افشانى مى كنند; «اِنَّ بيُوتي فِى الارضِ المساجدُ تُضىِءُ لاِهلِ السَّماءِ كما تُضىءُ النُجومُ لاِهلِ الاَرضِ.»3

كوتاه سخن آن كه يكى از نقش هاى اساسى مسجد آن است كه زمينه عبادت پر حضور و خالصانه را فراهم نمايد تا مؤمنان در آن جا با پرداختن به نماز و ذكر و دعا، زنگار غفلت از دل و جان بشويند و با خداوند متعال ـ به معناى واقعى كلمه ـ انس بگيرند.

ابعاد تربيتى مسجد به گونه اى با ابعاد عبادى آن مرتبط است; زيرا عبادت پرورش دهنده روح و روان آدمى بوده و پاسخ به آن در واقع، پاسخ به يك نياز طبيعى و مهم اوست. كسى كه نيازهاى جسمى و روانى خود را به طور منطقى پاسخ گويد شخصيتى متعادل مى يابد.

عبادت و راز و نياز با خداوند نياز واقعى و فطرى هر انسان و مكمّل، بلكه مقوم شخصيت اوست. گرچه عبادت در هر مكانى اين نياز روحى را به طور نسبى تأمين مى كند، ولى اين نياز در مسجد و عبادتگاه بهتر و كامل تر تأمين مى شود. بر اين پايه، انسان بنا به فطرت خويش، معبد و مسجد را دوست مى دارد و بدان عشق مىورزد.

پژوهش هاى تاريخى نشان مى دهد كه معبد با انسان هم راه و هم زاد بوده است. از اين رو، معصومان(عليهم السلام) در سخنان خويش، مسجد را آشيانه و پناهگاه مؤمن بر شمرده اند;4 پناهگاهى كه انسان در آن از دغدغه و اضطراب فاصله مى گيرد و به آرامش و سكون دست مى يابد. امام صادق(عليه السلام) به مسلمانان سفارش مى كند كه هنگام رويارويى با مشكلات و اندوه هاى دنيوى، به نماز و مسجد پناه ببرند.5 بدين روى، از يك نگاه، جنبه هاى عبادى مسجد را مى توان در شمار نقش تربيتى آن نيز به شمار آورد.

مسجد با ايجاد آشنايى و پيوند ميان مؤمن با نخبگان و صالحان جامعه، بسترى مناسب براى پرورش و تربيت روحى، اجتماعى وى فراهم مى كند. در مكتب تربيتى اسلام و بسيارى از مكتب هاى تربيتى ديگر، «انزواطلبى» و «جمع گريزى» بيمارى روحى شناخته مى شود، در حالى كه اجتماعى بودن و جمع گرايى ـ در حد معقول آن ـ نشانه سلامت روح و روان انسان و تعادل فكرى او به حساب مى آيد. مسجد با فراخوانى پيوسته مسلمانان به جمع، روح جمع گرايى، انعطاف و نظم پذيرى را در آنان تقويت مى كند. افزون بر آنچه گذشت، مسجد معمولاً جايگاه طرح مشكلات و مباحث اجتماعى است و به طور طبيعى، با حضور در چنين مكانى روح تعهد و دردمندى در فرد ايجاد مى شود.

آنچه اكنون به عنوان «معبد» در ديگر اديان مطرح است، ارتباطى عميق و ريشه دار با جامعه و مسائل اجتماعى ندارد. اما مسجد در ارتباط با مسائل اساسى و بنيادين جامعه، نهادى مؤثر و داراى جايگاه است. مسجد كانون رايزنى و مشورت است. خداوند متعال پيامبر خويش را فرمان داده تا در كارهاى مهم، با مردم مشورت كند: «و شَاوِرهم فِى الامرِ.» (آل عمران: 159) مسجد، پايگاهى است كه رسيدن بدين مهم را عملى مى سازد. از اين رو، نويسندگانى كه مسجد را «مجلس شوراى مسلمانان» نام نهاده اند، سخنى گزاف نگفته اند.

رسم مسلمانان در زمان پيامبر(صلى الله عليه وآله) اين بود كه هرگاه حادثه اى مهم رخ مى داد، منادى ندا مى داد: «الصلاةُ جامعة»; يعنى: براى نماز در مسجد جمع شويد. اين جمله براى مردم آن زمان معنايى خاص داشت. مسلمانان از اين ندا مى فهميدند كه يك امر الهى مطرح است.

ابن سعد در الطبقات الكبرى به نقل از سعيدبن مسيّب گفته است: «پيش از تشريع اذان، مردم را با نداى "الصلاةُ جامعة" به مسجد و نماز جماعت فرامى خواندند. پس از آن كه اذان تشريع شد با جمله مزبور، مردم را در غير اوقات نماز، براى كارهاى مهم به مسجد فرامى خواندند».6 شواهدگويايى نشان مى دهد كه مسلمانان حتى در خصوص مسائل نظامى نيز در مسجد به مشورت مى پرداختند.7

مسجد خانه آشنايى با دردها و مشكلات اجتماعى و چاره انديشى براى رفع آن هاست. امام خمينى(رحمه الله) در گفتارى، اين نقش مسجد را مورد تأكيد قرار داده، مى فرمايد: «اين مسجدالحرام و مساجد ديگر در زمان رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) مركز جنگ ها و سياست ها و مركز امور اجتماعى و سياسى بوده; اين طور نبوده است در مسجد پيامبر، همان مسائل عبادى نماز و روزه باشد، مسائل سياسى اش بيش تر بوده. اسلام مى خواهد كه مردم آگاهانه براى مصالح مسلمين در آن جا فعاليت كنند.»8

مسجد پايگاه عمومى مسلمانان و محل حضور قشرهاى گوناگون است. از اين رو جايگاه مناسبى است براى تعاون اجتماعى مسلمانان و مشاركت آنان در رفع نارسايى هاى اجتماعى. مسجد در جايگاه اصيل خود، يك الگوى ارزش گذارى است، ارزش هاى فراموش شده در مسجد مطرح مى شود. در مسجد پيامبر(صلى الله عليه وآله)، گاهى كسانى يافت مى شدند كه نه تنها از جهاد و ايثار بويى نبرده بودند، بلكه از راه هاى گوناگون، نفاق و دودستگى را در جامعه ترويج مى نمودند و عملاً با پيامبر(صلى الله عليه وآله) به رويارويى مى پرداختند. اما با اين حال، انتظار داشتند در مسجد جايگاهى والا داشته باشند. امين الاسلام طبرسى در تفسير خود، مى نويسد: عده اى از «مؤلفة قلوبهم» نزد پيامبر(صلى الله عليه وآله) آمدند و درخواست كردند در بالاى مجلس بنشيند و فقيران و خرقه پوشان مانند سلمان، ابوذر، صهيب، عمّار و خبّاب را از خود دور كند تا آن ها خود در كنار پيامبر(صلى الله عليه وآله) باشند; زيرا حضور اين افراد و مجالست آن ها با رسول خدا(صلى الله عليه وآله)، مانع از شركت ايشان در محضر پيامبر(صلى الله عليه وآله) و همنشينى با حضرت مى گرديد. با مطرح شدن اين درخواست، آيه 28 سوره كهف نازل گرديد: «وَ اصبِر نَفسكَ مَع الّذينَ يَدعُونَ رَبَّهُمِ بالغدّوةِ و العَشىِّ يُريدونَ وَجهَهُ وَلاتَعدُ عَيناكَ عَنهم تُريدُ زينةَ الحيوةِ الدّنيا و لاتُطِع مَن اَغفلنا قلبَهُ عَن ذِكرِنا و اتَّبعَ هَويهُ و كانَ اَمرُه فُرُطاً»; شكيبا ساز خويش را با آنان كه پروردگار خود را صبح گاهان و شبان گاهان مى خوانند و رضاى او را مى طلبند و يك لحظه از آنان چشم مپوش كه به زينت هاى دنيا مايل شوى و هرگز از آنان كه دل هايشان را از ياد خود غافل كرديم و تابع هواى نفس شدند و به تبه كارى پرداختند، متابعت مكن.9

مسجد هرچند يك واحد اجتماعى كوچك، ولى نماد يك جامعه اسلامى و نمونه عينى حاكميت ارزش هاى اسلامى است. بنابراين، تحقق ارزش هايى از قبيل تقوا، علم، جهاد، برادرى، مساوات و عدالت بايد از مسجد آغاز شود.

از ديگر جنبه هايى كه به نقش مسجد در زمينه هاى اجتماعى و سياسى مربوط مى شود، نقشى است كه اين نهاد مقدس در گسترش عدالت در ابعاد گوناگون آن و مبارزه با ظلم و بى عدالتى ايفا مى كند. از هنگامى كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) مسجد را بنا نهادند، همواره آنان كه مورد تعدى و ستم قرار مى گرفتند به مسجد پناه مى آوردند و داد مظلومان از ظالمان در مسجد ستانده مى شد. قضاوت هاى اميرالمؤمنين(عليه السلام)در «دكّة القضاء» مسجد كوفه در امتداد همين نقش مسجد بوده است.

در بعد عدالت اجتماعى نيز مسجد همواره كانون مبارزه با ستم و بى عدالتى بوده است. به عنوان نمونه، مى توان به خطبه آتشين فاطمه زهرا(عليهما السلام)، كه در دفاع از مقام ولايت و مبارزه با ستم بر اهل بيت پيامبر(صلى الله عليه وآله) در مسجد النبى ايراد شد، اشاره كرد.

در دوران انقلاب اسلامى، مردم ايران عليه نظام ستم شاهى، جلوه هايى از نقش مسجد را در بعد ستم ستيزى، آشكارا مشاهده كردند، تا آن جا كه مى توان انقلاب اسلامى ايران را «فرزند مسجد» برشمرد. اكنون نيز جلوه هايى از همين مبارزات مقدس را در برخى از كشورهاى اسلامى مانند الجزاير، فلسطين اشغالى و بحرين شاهديم.

از ديگر نقش هاى اجتماعى و سياسى مسجد، مى توان كاركرد مسجد را در پرورش نيروهاى متعهدى دانست كه حكومت اسلامى به آن ها نياز دارد; زيرا مسجد بار هدايت فكرى و تربيتى نيروهاى جامعه را بر دوش دارد. در سايه رفت و آمد به مسجد، خلق و خوى ها و آداب و منش هاى افراد تا حدّ زيادى هويدا مى شود. اين شناسايى در روابط افراد با يكديگر سازنده و مؤثر است. حاكميت اسلامى نيز مى تواند از اين رهگذر، نيروهاى متعهد و مورد نياز خود را بشناسد.

مسجد بستر مناسبى براى تحقق امر به معروف و نهى از منكر مى باشد; زيرا مركز حضور و تجمع نيروهاى زبده و برگزيده است; «لاَيأتي المسجدُ مِن كُلِّ قبيلة اِلاّ وافدُها و مِن كلِّ اهلِ بيت الاّ نَجيبُها.»10

مسجد پايگاه جوان مردانى است كه در برابر تعرضّ به مقدسات دينى برمى آشوبند و عرصه را بر متجاوزان به حريم دين تنگ مى كنند.11 مسجد جايگاه گرد آمدن فرزندان مكتب است; آنان كه با يك دست قرآن و با دستى ديگر سلاح برگرفته اند. اين حضور نشان قدرت و عزت اسلام و مسلمانان است و سبب مى شود تا خيره سران نتوانند به حريم دين تجاوز كنند.12

از سوى ديگر، در سايه تجمع و انسجامى كه مؤمنان در مسجد مى يابند، مى توان بهترين تشكّل مردمى را براى مبارزه با منكرات و مفاسد اجتماعى پى ريزى نمود. جامعه اى كه در راه تحقق ارزش هاى اسلامى گام برمى دارد هيچ گاه از دستبرد و تجاوز دشمنان دين ايمن نمى ماند. «و لا يَزالونَ يُقاتلونَكم حتّى يَردُّوكم عَن دينِكم» (بقره: 217); كافران همواره با شما مى جنگند تا آن گاه كه شما را از دينتان برگردانند.

همچنين در جهاد اسلامى، رسيدن به پيروزى همواره در گرو برخوردارى از نيروهاى رزمنده، مؤمن، معتقد و مكتبى است. مسجد در اين زمينه، نقشى حياتى ايفا مى كند; زيرا در حقيقت، رزمندگان مدافع اسلام، پرورش يافتگان مساجدند. دست پرورده مسجد گاه چنان به بار مى نشيند كه حتى مربيان خود را نيز دچار شگفتى مى كند. آنان در نهايت، خار چشم دشمنان دين و مايه عزت و آبروى مسلمانان مى شوند. خداى تعالى ستم ستيزى اين گونه مسلمانان پارسا و جهادگر را چنين ترسيم مى نمايد: «و مَثَلهم فِى اِلانجيلِ كزرع اَخرجَ شَطْئهُ فَآزرهُ فَاستغلظَ فاَستوى عَلى سُوقِه يُعجبُ الزُّراعَ لِيغيظَ بِهم الكُفّارَ» (فتح: 29); مثل پيروان راستين پيامبر در انجيل، همچون نهالى است كه جوانه خويش را از زمين بيرون مى آورد، نيرومند و استوار مى شود و بر پاى خويش مى ايستد تا آن كه مايه خشم و غضب كافران مى شود.

در دوران ما نيز بوستان مسجد چنين گل هايى پرورد و امام خمينى(رحمه الله) درباره آنان فرمود: «شما ما را با فداكارى ها و خدمتتان خجل كرديد. شما حجت را بر ما تمام كرديد. شما با كارهاى خودتان سبب مباهات و افتخار پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) شده ايد. شما امام زمان ـ عجل الله تعالى فرجه الشريف ـ را روسفيد كرديد. شما در پيشگاه خداوند متعال مقامى داريد كه ما بايد به شما غبطه ببريم.»13

جايگاه مسجد در متون اسلامى

الف ـ آيات

1ـ «قُل اَمرَ رَبّي بِالقسطِ وَ اَقيمُوا وُجوهَكم عِندَ كُلِّ مسجد و ادعُوهُ مُخلصينَ لَه الدّينَ كَما بَدأَكم تَعودوُنَ.» (اعراف: 29); بگو: پروردگارم به عدالت فرمان داده است و توجه خويش را در هر مسجد (و به هنگام عبادت) به سوى او كنيد و او را بخوانيد و دين خود را براى او خالص گردانيد و بدانيد همان گونه كه در آغاز شما را آفريد، بار ديگر در رستاخيز بازمى گرديد.

2ـ «مَا كانَ لِلمشركينَ اَن يَعمُروا مَساجدَ اللّهِ شاهدينَ عَلى اَنفسِهم بِالكفرِ اُولئكَ حَبِطَتْ اَعمالُهم و فِى النّارِ هُم خَالدونَ.» (توبه: 17); مشركان را نشايد كه به آبادانى مساجد بپردازند، در حالى كه خود بر كفر خويشتن گواهى مى دهند. اعمال آن ها بى ثمر است و ايشان در دوزخ جاودانه خواهند بود.

3ـ «اِنّما يَعُْمرُ مَساجدَ اللّهِ مَن آمنَ بِاللّهِ و اليومِ الآخرِ... .» (توبه: 18); مساجد الهى را تنها كسى آباد مى كند كه ايمان به خدا و روز قيامت آورد و نماز را به پا دارد و زكات را بپردازد و از چيزى جز خدا نترسد. اميد است چنين گروهى هدايت يابند.

منظور از آباد ساختن مساجد صرفاً آبادى ساختمان نيست، بلكه به معناى اجتماع و شركت در مسجد نيز مى باشد. بنابراين، مشركان نه حق شركت در مساجد را دارند و نه حق تعمير و بناى ساختمان آن ها را. عمران مسجد به هر شكلى كه باشد، بايد به دست مسلمانان انجام گيرد. البته متولّيان و پاسداران مساجد نيز بايد از ميان پاك ترين افراد انتخاب شوند. بايد دست هاى ناپاك را از تمام اين مراكز مقدس كوتاه كرد.

از روزى كه گروهى از زمامداران جبار و يا ثروتمندان آلوده و گنه كار دست به ساخت مساجد و مراكز اسلامى زدند، روح معنويت و برنامه هاى سازنده در آن ها مسخ شد. از اين روست كه مى بينيم بسيارى از اين گونه مساجد در كشورهاى اسلامى شكل مسجد ضرار به خود گرفته است; ساختمان هايى عظيم و باشكوه و داراى جلوه هاى ظاهرى و زيبا، اما درون تهى و بى روح.

ممكن است بعضى بگويند چه مانعى دارد كه از سرمايه هاى غير مسلمانان براى عمران و آبادى اين مراكز استفاده كنيم؟ اما آن ها كه چنين مى گويند، توجه به اين نكته اساسى ندارند كه اسلام همه جا عمل صالح را ميوه درخت ايمان مى شمرد. نيت هاى ناپاك ممكن نيست عمل پاكى به وجود آورد و محصول مفيدى از خود نشان دهد.

جمله «لم يخشَ الا الله» در دنباله آيه، نشان مى دهد كه عمران و آبادى و نگه دارى مساجد جز در سايه شهادت و شجاعت ممكن نيست. هنگامى اين مراكز مقدس اسلامى به صورت كانون هاى انسان سازى و كلاس هاى عالى تربيت در مى آيد كه بنيان گذاران و پاسداران شجاعى داشته باشد; آن ها كه از هيچ كس جز خدا نترسند و تحت تأثير هيچ مقام و قدرتى قرار نگيرند و برنامه اى جز برنامه هاى الهى در آن پياده نكنند. آنچه امروز بيش تر اهميت دارد، عمران و آبادى معنوى مساجد است و به تعبير ديگر، بيش از آنچه به ساختن مسجد اهميت مى دهيم، بايد به ساختن افرادى كه اهل مسجد و پاسداران مسجد و حافظان آن اند اهميت بدهيم.

مسجد بايد كانونى باشد براى هرگونه حركت و جنبش سازنده اسلامى در زمينه آگاهى و بيدارى مردم و پاك سازى محيط و آماده ساختن مسلمانان براى دفاع از ميراث هاى اسلام. به خصوص بايد توجه داشت كه مسجد مركزى براى جوانان با ايمان گردد.14

در ذيل آيات 17 و 18 سوره توبه (ما كانَ لِلمشركينَ اَن يَعمرُوا ...)، تفسير كاشف مى نويسد: «... به اين سان مى بينيم از آغاز، چگونه مسجد پيوندى ناگسستنى با عبادت، فرهنگ، اقتصاد و سياست دارد و چگونه با اين آيات، ولايت مشركان را بر مسجدالحرام لغو مى كند و اجازه نمى دهد سياست را از اسلام و مسجد جدا سازند و اداره و عمارت مسجد و سقايت حجاج از مشركان را به دست گيرند، بلكه بايد عمارت و ولايت مساجد خدا به دست افراد با ايمان و متعهد و عامل به دستورهاى اسلام (به ويژه نماز، زكات) باشد و آن ها جز از خدا، از كسى نترسند. با اين آيات، از زمان پيامبر(صلى الله عليه وآله)مسجد به صورت كانون عبادى ـ سياسى در آمد.»15

«اِنّما يَعمُر مَساجَد اللّهِ ... .» مساجد خدا را تنها كسانى آباد مى كنند كه ايمان به خدا دارند ... بعضى عمران مساجد را به بناى ساختمان و بعضى به اجتماع و رونق دادن آن مى دانند و بعضى هر دو معنا را از مفهوم وسيع آيه استفاده مى كنند.16

طبيعى است آباد كردن مسجد تنها روى هم گذاشتن سنگ و آجر نيست; زيرا اين كار را طاغوتيان بهتر انجام مى دهند، بلكه ساختن با اخلاص و رونق دادن آن با حضور و اجتماع نمازگزاران و زكات دادن و آن را محراب قرار دادن براى مبارزه با شيطان نفس و دشمنان خداست.17

عرفا گفته اند: «مساجد اعضاى بنده است كه به وقت سجود بر زمين نهاده، عمارتش آن است كه آن را به ادب شرع دارند و به زيور حرمت بيارايند و هرگز پيش مخلوق از بهر دنيا بر زمين ننهند و جز خداى جل جلاله را استحقاق سجود ندانند.»18

فخر رازى در ارتباط زكات و عمارت مسجد مى نويسد: «اعتبار اقامه نماز و پرداخت زكات در عمران و آبادى مسجد گويى دلالت دارد بر اين كه آبادى مسجد به حضور در آن است; زيرا وقتى انسان نمازگزار باشد، در مسجد حضور به هم مى رساند و مسجد را رونق و آبادى مى بخشد و وقتى زكات دهنده باشد، طوايف فقرا و مساكين براى دريافت زكات، به مسجد روى مى آورند و بدين وسيله، مسجد آباد مى گردد.»19

ـ آيه ديگرى كه درباره مسجد در قرآن ذكر شده آيه 114 سوره بقره است: «و مَن اَظلمُ مِمّن مَنعَ مَساجدَ اللّهِ اَن يُذكرَ فيها اسمهُ وَسعى في خرابِها اوُلئكَ مَا كانَ لَهم اَن يَدخلوُها اِلاّ خَائفينَ لَهم فِى الدُّنيا خِزى و فِى الاخرةِ عذاب عظيم»; و چه كسى ستمكارتر از كسانى است كه از بردن نام خدا در مساجد او جلوگيرى مى كنند و سعى در ويرانى آن ها دارند. شايسته نيست آنان جز با ترس و وحشت وارد اين كانون هاى عبادت شوند. و بهره آن ها در دنيا رسوايى و در سراى ديگر عذاب عظيم است.

اين آيه مصداق كامل عمل رژيم ستم شاهى و عمّال جيره خوار او بود كه در دوران انقلاب و پيش از آن با شيوه هاى گوناگون، سعى در ممانعت از اجتماع مردم در مساجد داشتند و عملاً به تخريب باطنى آن ها دست مى زدند; چرا كه تخريب و ويرانى مسجد صرف از بين بردن ساختمان آن نيست. اگر مسجد داراى روح عبادت و فعاليت مذهبى نباشد ويرانه اى بيش نيست. بر اين اساس، خداوند متعال از كسانى كه سعى دارند مانع عبادت در مساجد شوند و از بردن نام خدا و ايجاد ارتباط بين عبد و معبود در آن ها جلوگيرى نمايند به عنوان ستم كارترين مردم نام مى برد و به مؤمنان سفارش مى كند در مقابل اين زورگويى ها مقاومت نمايند، به طورى كه دشمنان نه تنها مانع اعمال آن ها نگردند، بلكه در درون خود، ترس و دلهره اى را احساس كنند تا توان ورود به اين مكان مقدس را نداشته باشند. اين جزاى دنيايى آن هاست كه چنين خوار و رسوا شوند. البته خداوند متعال در قيامت به عذاب عظيم گرفتارشان خواهد كرد.

اين آيه شريفه به روشنى، نقشى را كه مساجد مى توانند در تربيت اجتماعى، سياسى و دينى مردم مسلمان داشته باشند، بيان مى دارد. «وَالّذينَ اتّخذُوا مَسجداً ضِراراً و كُفراً و تَفريقاً بينَ المؤمنينَ و اِرصاداً لِمَن حَاربَ اللّهَ و رَسولَه مِن قبلُ ولَيحلفنَّ اِن اَردنَا اِلاّ الحُسنى و اللّهُ يَشهدُ اِنّهم لَكاذبونَ». «لاَتَقُم فيهِ اَبداً لَمسجد اُسّسَ عَلَى التّقوى مِن اَوّلِ يَوم اَحقُّ اَن تَقومَ فيه، فيهِ رجال يُجبّونَ اَن يَتطهَّروُا وَاللّهُ يُحبُّ المطّهّرينَ» (توبه: 107 و 108); گروهى ديگر از آنان، كسانى هستند كه مسجدى ساختند براى زيان رساندن به مسلمانان و تقويت كفر و تفرقه ميان مؤمنان و كمين گاه براى كسى كه با خدا و پيامبرش از پيش مبارزه كرده بود. آن ها سوگند ياد مى كنند كه نظرى جز نيكى و خدمت نداشته ايم، اما خداوند گواهى مى دهد كه آنان دروغ مى گويند. هرگز در آن مسجد (ضرار) قيام (اقامه نماز و عبادت) مكن; آن مسجدى كه از روز نخست بر پايه تقوا بنا شده شايسته تر است كه در آن قيام كنى; زيرا در آن مردانى هستند كه دوست دارند پاكيزه باشند و خداوند پاكيزگان را دوست دارد.

ب ـ روايات

قطب راوندى در كتاب لب اللباب، از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نقل مى كند: مَن احب الله فليحبنّى، و من احبّنى فليحّب عترتى، انى تارك فيكم الثقلين، كتاب الله و عترتى، و من احب عترتى، فليحب القرآن، و من احب القرآن فليحّب المساجد فانها افنية الله و ابنيته، اذن فى رفعها و بارك فيها، ميمونة، ميمون اهلها مزيّنه، مُزّين اهلها، محفوظه اهلها، هُم فى صلوتهم، والله فى حوائجهم هم فى مساجدهم والله من ورائهم «كسى كه خدا را دوست دارد، قطعاً مرا دوست خواهد داشت و آن كه مرا دوست بدارد بايد خاندان و اهل بيت مرا نيز دوست داشته باشد. من در ميان شما دو چيز گران سنگ باقى مى گذارم: كتاب خدا و اهل بيتم و هر كه اهل بيت مرا دوست بدارد، حتماً قرآن را نيز دوست مى دارد و هر كه دوست دار قرآن باشد مساجد را نيز دوست مى دارد; چرا كه مساجد درگاه ها و خانه هاى خداست. در مرتفع ساختن آن ها اذن داده شده و خدا در آن ها بركت قرار داده است. اهل مسجد، مبارك و محترم و آراسته و از خطرات در امانند. آن ها در نمازند و خداوند در كار رفع نياز آن هاست، آنان در مسجدند و خداى بزرگ بر آن ها ناظر و محيط است.»20

همچنين از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نقل شده است كه فرمودند:

«بهترين مردم كسانى هستند كه پيش از همه به مسجد داخل مى شوند و آخر از همه از مسجد خارج مى شوند.»

در درراللالى نيز از آن حضرت(صلى الله عليه وآله) نقل شده است: «هرگاه گروهى در مسجدى از مساجد خدا به تلاوت كتاب خدا و فراگيرى آن بپردازند، قطعاً آرامش و رحمت خدا بر آنان نازل مى شود و خداوند نام آنان را در زمره ياران خويش ثبت مى فرمايد. و هر كه رفتارش او را در مسير حق كُند نمايد نسبت هاى خويشاوندى اش نمى تواند به او سرعت بخشد.»21

حضرت على(عليه السلام) مى فرمايند: «كسى كه به مسجد مى رود، به يكى از هشت چيز مى رسد:

1ـ دوستى كه در راه خدا از او استفاده مى كند;
2ـ دانشى كه نكته آموزنده اى به او مى دهد;
3ـ آيه اى از آيات الهى را فرا مى گيرد;
4ـ كلمه اى مى شنود كه موجب هدايت او مى گردد;
5ـ رحمتى به او مى رسد;
6ـ كلمه اى فرامى گيرد كه او را از شك باز مى دارد;
7 و 8ـ گناهى را به دليل ترس يا شرم ترك مى كند.»22

پيامبر(صلى الله عليه وآله) خطاب به ابوذر مى فرمايد: «اى ابوذر، هر كس براى خدا بر قطعه اى از زمين سجده كند، آن زمين در روز قيامت به نفع وى گواهى خواهد داد. هر گروهى كه در مكانى فرود مى آيند (چنانچه نيكو كار باشند) آن مكان بر آن ها درود مى فرستد و (چنانچه) گنه كار باشند، آنان را نفرين و سرزنش مى كند. اى ابوذر، بخش هاى زمين، هر صبح و شام با يكديگر به گفتوگو مى پردازند; يكى به ديگرى مى گويد: اى همسايه، آيا امروز با كسى كه به ياد خداوند باشد يا بنده اى كه پيشانيش را براى سجده بر تو نهند برخورد داشته اى؟ پاسخ برخى مثبت است و برخى منفى. بخش هايى از زمين كه با چنين انسان هايى رو به رو شده اند، به شور و وجد آمده، احساس شادى مى كنند. آنان اين موفقيت را كه چنين انسان هايى بر آن ها عبور كرده اند، براى خود فضيلت و امتيازى بر همسايه به شمار مى آورند.»

امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: «كسى كه به سوى مسجد گام بر مى دارد، بر هيچ خشك و ترى پا نمى نهد جز آن كه از زمين اول تا هفتم براى او تسبيح مى گويند.»23

شايد مقصود از اين حديث آن است كه زمين، چون مؤمن مسجدى را مى شناسد، او را ثنا و ستايش مى كند. شايد هم مقصود آن است كه زمين، خداوند را تسبيح مى گويد، ولى ثواب آن نصيب انسان مسجدى مى شود.

در حديثى از پيامبر(صلى الله عليه وآله) آمده است: «مسجد همدمانى دارد كه فرشتگان خدا با آنان همنشين و مأنوس اند. هرگاه اينان در مسجد، حضور نيابند، فرشتگان سراغشان را مى گيرند. به هنگام بيمارى، از آنان عيادت و دل جويى مى كنند و در سختى ها، به يارى شان مى شتابند.»24

ج ـ تاريخ اسلام

در اسلام، مسجد جايگاهى به وسعت يك مكتب جامع و زنده و متناسب با هدف ها و آرمان هاى يك رسالت جهانى و ظرفيتى فراگير و به فراخى تمامى انسان ها و همه بشريت دارد.

اسلام نظامى است كه بر پايه ايمان به وحدانيت خداوند عزّوجل بنا نهاده شده و مسلمانان امّتى واحدند كه نظام اسلامى آن ها را بر اساس يك سوگند مشترك گرد هم آورده است. بدين روى، مى توان گفت مسجد مركز اسلام و خانه مسلمانان است و رسول اكرم(صلى الله عليه وآله)صاحب دعوت اسلامى و روشن كننده مشعل اين وحدت. او اولين كسى است كه مسجد را با يك چهارچوب سياسى، اجتماعى و فكرى بنا نمود و آن را مقر خويش قرار داد تا اعراب از هر جاى جزيرة العرب و يا خارج از آن به زيارتش مشرف شوند و درباره دين و دنياى خويش از وى سؤال كنند.25

دين اسلام تنها آيين نجات بخش و سعادت آفرين بشر است كه در همه جنبه هاى زندگى، اعم از اعتقادى، اجتماعى، سياسى، فرهنگى، اخلاقى و اقتصادى، برنامه هاى جامع و كاملى تنظيم نموده و همه را براى آموختن اين درس ها زير چتر تعليم و تربيت خود قرار مى دهد. از اين رو، پيش از هر چيز، به كانونى پر جاذبه نياز است كه بتواند همه اقشار را به خود جذب نمايد و در خود جاى دهد. بر اين اساس، پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) در نخستين فرصتى كه در راه دعوت به اسلام به دست آورد، به تأسيس مسجد به عنوان يك پايگاه مهم اجتماعى و تربيتى اسلام اقدام نمود و در اولين قدم، در فاصله زمانى كوتاهى كه قريب هفده روز طول كشيد، در بين راه هجرت به مدينه و در چند كيلومترى اين شهر، اقدام به تأسيس مسجد قبا نمود و به تعليم و تربيت مسلمانان پرداخت. پس از ورود به مدينه نيز اولين اقدام پيامبر(صلى الله عليه وآله) ساختن مسجد مدينه بود كه قرن هاست پايگاه مقدس اجتماعى و تربيتى مسلمانان مى باشد. بر اين اساس، هر روز كه از عمر اسلام مى گذرد و اين دين آسمانى در دل هاى شايسته و پاك نفوذ بيش ترى پيدا مى كند، بر تعداد مساجد افزوده مى شود. اين موضوع بيش تر به اين دليل است كه كليه معارف و مظاهر اسلامى از مسجد سرچشمه مى گيرد و در دنياى اسلام گسترش پيدا مى كند.

1. مسجد; كانون مذهبى ـ اجتماعى

كار مسجد تنها عبادت نيست، مسجد به عنوان خانه خدا، در فقه اسلامى جايگاه ويژه اى دارد و براى آن احكام خاصى وضع شده است. مسجد جايگاه ارشاد و تبليغ مسائل اسلامى است. پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و سپس خلفا ارشادات خود را در مسجد بيان مى كردند و مسلمانان براى آموزش مسائل دينى به مساجد روى مى آوردند. بنابراين، مساجد در پى تغيير روحيات و خُلقيات مردم بر اساس موازين اسلامى بودند و در نهايت، ساختار اجتماع در جهت هماهنگى با اصول اعتقاد اسلامى تغيير مى يافت.

2. مسجد; كانون عبادى

علاوه بر اين يكى از اركان اساسى اديان الهى و به ويژه اسلام، عبادت است. عبادت در معناى خاص آن، يعنى: راز و نياز با خداوند و نجواى با او. جوهر و جان عبادت، حضور قلب و توجه دل به خداست .

بشر بر پايه فطرت خود، توحيد و يگانگى خداوند را درك مى كند و ذات پاك حق را از وابستگى به زمان يا مكانى خاص منزّه مى داند. با اين حال، گويا گرايش فطرى ديگرى نيز او را وادار مى كند تا در مكانى كه انتساب بيش ترى با خداوند دارد، او را پرستش نمايد و با او راز و نياز كند. جايگاهى كه منسوب به خداست، بهتر مى تواند بشر را از امواج دغدغه ها و اضطراب ها دور كند و به ساحل آرامش و اطمينان برساند.

3. مسجد مركز اجتماع

از آغاز اسلام، از مسجد علاوه بر وظايف دينى و الهى، استفاده هاى ديگرى نيز شده است. اين كار حتى پيش از هجرت پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)از مكّه به مدينه نيز صورت مى گرفت; مردم براى بحث در مسائل روزانه و براى كارهاى مهم ديگر گرد كعبه جمع مى شدند، پيامبر مى نشستند و افراد به ملاقات ايشان مى آمدند. و با آن حضرت به بحث و گفتوگو مى پرداختند.26

با ساختن مسجد پيامبر(صلى الله عليه وآله) در مدينه، استفاده از اين مؤسسه جديد به عنوان مركز تجمع مردم شروع شد. به زودى حضرت محمد(صلى الله عليه وآله)و پيروان او مسجد را به عنوان محل عبادت و مركز تجمع خود در آوردند. اين عقيده وقتى قطعى و واقعى به نظر مى رسد كه مى بينيم فعاليت هاى متعددى در مسجد انجام مى گيرد. مى گويند: پيامبر(صلى الله عليه وآله) به طور مرتب از همراهان خود در مسجد ديدن مى كردند، با آن ها درباره مسائل دينى و ديگر مسائل به گفتوگو مى پرداختند و براى جنگ ها نقشه مى كشيدند، نمايندگانى به نقاط دور دست مى فرستادند و هداياى دولت ها و قبايل را دريافت مى داشتند، بيش تر اوقات چادرهايى در حياط مسجد براى پذيرايى از مهمانان حضرت محمد(صلى الله عليه وآله) بر پا مى گرديد.27

مسجد به عنوان يك مركز اجتماعى از سه طريق، به مراجعان خود خدمت مى كرد: خدمت اجتماعى، سياسى و آموزشى. وسعت و شدت هر يك از اين وظايف و نقش ها از محلى تا محل ديگر تفاوت پيدا مى كرد و اين اختلاف مربوط به مشخصات و كيفيات هر يك از آن نواحى بود.28

مسجد به دليل در دسترس بودن، محل مناسبى براى برگزارى و انجام مراسم گوناگون اجتماعى و مذهبى مسلمانان شد. گويند: حضرت محمد(صلى الله عليه وآله)به گروهى از سودانى ها اجازه داد كه با سپر و نيزه نمايشى در مسجد پيامبر اجرا كنند.29

همچنين تهيه موادى كه براى تأمين آسايش لازم بود و خدمات دارويى و پزشكى براى اعضاى مساجد، به خصوص مساجد بزرگ، فراهم مى شد. عبدالوّهاب مى نويسد كه در سال 707 ق. ـ يعنى: زمانى كه كار مسجد سلطان حسن در قاهره شروع شد ـ سلطان دستور داد تا يك گروه پزشكى شامل يك پزشك عمومى، يك چشم پزشك و يك جرّاح، جزو كارمندان مسجد شود. اين سه طبيب همه روزه در مسجد، دانشجويان و ساير نيازمندان را معالجه مى كردند.30

4. مسجد و سياست

از همان اوايل، مسجد علاوه بر محل تجمع مسلمانان، محل امور سياسى آن ها نيز بوده. خواست پيامبر(صلى الله عليه وآله)از ساختن مسجد هر چه بوده باشد، با پيشرفت اسلام، مسجد اهميت بيش ترى پيدا كرد و مركز سياسى و مذهبى جامعه جديد گرديد. در مسجد، مؤمنان براى عبادت به دور پيامبر(صلى الله عليه وآله) گرد مى آمدند و ايشان سخنان خود را كه شامل تسليم شدن در برابر اراده خداوند و اصول مربوط به زندگى اجتماعى بود بيان مى كرد و امور مذهبى و سياسى مسلمانان توسط مسجد اداره مى شد.31

ارتباط بين مسجد و سياست به روش هاى متعدد انجام مى گرفت; يكى از آن ها اين بود كه پس از هر فتحى، مسلمانان سعى مى كردند مسجدى در وسط شهر و نزديك محل اسكان حاكم شهر، كه دارالاماره گفته مى شد، بنا كنند. در بعضى شهرها، مسجد به قدرى نزديك به دارالاماره ساخته مى شد كه دو ساختمان به يكديگر ارتباط پيدا مى كردند و اين ارتباط نزديك نشان دهنده اين واقعيت بود كه حاكم شهر مسؤول مذهبى و سياسى آن جامعه است. ساخت و جوهر اسلام در اين است كه مذهب و سياست از هم جدا نباشند.

يك نفر مى تواند در دو زمينه فعاليت داشته باشد; يعنى: هم حاكم باشد و هم رهبر مذهبى; يك ساختمان ـ يعنى: مسجد ـ نيز مركز جلب مردم در امور سياسى و مذهبى بود.32

ارتباط مسجد با سياست در اين واقعيت نيز مشهود است كه مسجد در زمان صلح يا جنگ، در خدمت جامعه بود. به قول يكى از نويسندگان، چون جنگ يكى از لازمه هاى ناگسستنى اوايل اسلام بود، مسجد نيز صحنه رويدادهاى شبيه جنگ شده بود.33

پيدرسن با استفاده از اطلاعات مورخان اوليه اسلام، مى نويسد كه نتيجه جنگ ها و برخوردهاى نظامى معمولاً در مساجد اعلام مى شد و مشاوران جنگى در مسجد حضور داشتند و دستورها و فرامينى كه در رابطه با جنگ صادر مى شد، از طرف فرمانده نظامى يا حاكم اعلام مى گشت.34

عبدالوهاب مى گويد: موقعى كه مخلد بن كيداد عليه حكومت فاطميه شوريد، سنّى هاى قيروان (تونس) در مسجد بزرگ شهر جمع شدند و ضمن بحث درباره اين شورش، تصميم گرفتند با نيروى انسانى و اسلحه از آن حمايت كنند. در سال 333 هـ ق هزاران جنگجوى سنّى در مسجد قيروان جمع شدند و سپس به طرف المهديه، پايتخت و مركز بنى عبيد، به راه افتادند.35

بعضى از مساجد از اين لحاظ وضع بهترى داشتند; مسجد «تنكيز» (Tankiz)، كه در سال 717 هـ ق در دمشق ساخته شد، از طرف تركان عثمانى و سپس از طرف فرانسويان به عنوان دانشگاه نظامى مورد استفاده قرار گرفت; سالن هاى بزرگ مسجد به صورت كلاس در آمد و از آن ها به عنوان خوابگاه نيز استفاده مى شد.36

ماهر مى نويسد: موقعى مى توان به نقش سياسى در جامعه اسلامى پى برد كه بدانيم نام «خليفه» در مراسم نماز جمعه نشانه ادامه قدرت و حكومت او و حذف نام او از خطبه هاى نماز جمعه به مفهوم مرگ، كناره گيرى و يا از كار بركنار شدن خليفه بوده است.37

تنبيه و گوش مالى نيز گاهى از طرف خليفه و عمّال او در مسجد انجام مى گرفت و در كارهايى از اين نوع، تنبيه جنبه رسمى به خود مى گرفت; مثلاً دستور داده شده بود كه هيچ كس نبايد آن عده از همراهان پيامبر(صلى الله عليه وآله) را كه با خلافت حضرت على(عليه السلام)مخالف بودند، طرف دارى نمايد. مى گويند كه لعن و نفرين به اين همراهان پيامبر بر ديوار مساجد بغداد ـ آن زمان ـ نوشته شده بود.

قطعاً اين اقدامات تبليغاتى تنها از طرف متعصبان مذهبى به عمل نمى آمد، بلكه فرصت طلبان سياسى نيز به آن دامن مى زدند. مبلغان ماهر به نام «داعيان»، در بعضى از مساجد استخدام شده بودند تا درباره صفات مذهبى و سياسى حكام وقت سخنرانى كنند.

توفيق، نويسنده عرب، در اين مورد مى نويسد: در زمان سلطنت الحاكم (411 ـ 386 ق)، مبلغان استخدام مى شدند تا در «جامع الأزهر» به تبليغ سلسله فاطمى بپردازند.38

اين اختلاف عقايد نتايج برخورد شديد بين گروه هاى مخالف بود. خليفه عباسى، المقتدر، دستور داده بود كه مسجد «براثا» واقع در بغداد، خراب و از بين برده شود. اين دستور به اين دليل صادر شده بود كه شيعيان بغداد در آن مسجد، نام همراهان پيغمبر اسلام(صلى الله عليه وآله) را بر زبان آورده و عليه خليفه مطالبى گفته بودند. همچنين مى خوانيم كه در حوالى سال 365 ق. دانشجويان و استادان سنّى مسجدالازهر به شدت نسبت به انتخاب على بن نعمان، كه تحت الحمايه خلفاى فاطمى بود، به رياست قضات يا «قاضى القضات» الازهر مخالفت نشان دادند و در نتيجه اين مخالفت، بسيارى از استادان دستگير و زندانى گشتند.39

5. مسجد; محل بيت المال مسلمانان

مسجد در صدر اسلام و سپس در زمان هاى بعد، مكانى براى حفظ خزانه مملكت اسلامى بود. در كتب تاريخ اسلامى، فراوان اشاره شده است به جايى در مسجد به نام «قبة بيت المال» كه خلفا ثروت نقدى عمومى را كه از طريق زكات و ماليات اسلامى و غنايم جنگى به دست مى آمد، در آن جا جمع و حفظ مى كردند.

تقى الدين المقريزى در كتاب خطط درباره مسجد جامعى كه عمروبن العاص در فسطاط مصر بنا كرد، مى گويد: بيت المال مسلمانان در بالاى فوّاره در مسجد جامع قرار داشت، كه آن را اسامه بن زيد تنوخى، متوّلى مصر در سال 970 ق. بنا كرد. در آن زمان، امير مصر عبدالملك بن رفاعه الفهمى بود.40

ابن رسته، از علماى قرن سوم هجرى، بيت المال مذكور را در كتاب الاعلاق النفسيه (ص 116) توصيف كرده و گفته است: اين مكان، شبيه قبه اى بود كه داراى درهايى از آهن بود و در سمت جلوى منبر قرارداشت.41

مسجد جامع ابن طولون، كه در سال 263 در قاهره ساخته شد، به دستور خود وى، پس از عشا قفل و بسته مى شد; زيرا بيت المال در آن قرار داشت.42

اين مسأله، كه خزانه دولت يا بيت المال در مسجد جامع شهر نگه دارى مى شد، نشانگر ارتباط محكم بين مذهب و سياست بود. بيش تر صاحب نظران معتقدند كه اين رسم از زمان هاى اول حكومت خلفا شروع شد; آن ها مسجد را محل امنى براى نگه دارى ثروت ملى مى دانستند.

ماهر مى گويد: خزانه شهر دمشق براى مدتى در مسجد اموى نگه دارى مى شد.43

پيدرسن مى نويسد كه در فلسطين، خزانه هر شهر در مسجد جامع آن شهر نگه دارى مى شد.44

6. مسجد و قضاوت

«المسجدُ قصرُ العدلِ» تعبيرى است كه طه الولى در كتاب المساجد فى الاسلام به كار برده است.

على(عليه السلام)، اميرالمؤمنين و خليفه رسول الله(صلى الله عليه وآله) ايام معيّنى از هفته در مسجد جامع مى نشست تا بين مردم قضاوت نمايد و در پرتو عدالت اسلامى، به حل و فصل اختلافات و منازعات مردم مى پرداخت.45

دائرة المعارف اسلام از كار قضاوت در مساجد به عنوان يك فعاليت سياسى نام برده، مى نويسد: اين واقعيت كه مسجد به عنوان دادگاه قضاوت مورد استفاده قرار مى گرفت، نشان دهنده فعاليت هاى سياسى مسجد بود; زيرا از ابتدا، در جامعه مسلمانان، صدور رأى به طريق حكميّت از وظايف حاكم به شمار مى آمد و چون بنيانگذار اسلام، حضرت محمد(صلى الله عليه وآله)، بيش تر اختلافات را در مسجد حل و فصل مى كرد، بنابراين، انجام اين گونه امور، در مسجد پيش از تشكيل دادگاه هاى معمولى، از كارهاى عادى بود.46

7. مسجد; مركز آموزش

مساجد نهادهاى اساسى آموزش در زمينه هاى قرآن، احكام، اخلاق و علومى مانند كلام و فقه بوده اند. در پيوند با همين نقش آموزشى، به تدريج، مساجد عهده دار كتابخانه هاى عظيم و پر رونقى شدند كه در برخى از شهرهاى ايران امروز نيز وجود دارد.47

مساجد محل پرورش استادان بزرگى بودند كه بعدها خود از علما و مدرسان بنام اسلام گرديدند. طى قرن ها، كه تمدن اسلامى سير نزولى خود را طى مى كرد، مساجد ديگر به عنوان يك نهاد اسلامى، نقش ها و كاركردهاى مذكور را ايفا نمى كرد. با توجه به تحولاتى كه در اروپا رخ داده بود و در آن كليسا صرفاً نقش عبادى داشت، در بازتاب اين تحول فكرى بر جوامع اسلامى، در كشورهاى اسلامى نيز مساجد از نقش اصلى خود تهى گرديد و تنها به يك بعد آن، كه عبادت بود، توجه مى شد.

8. مسجد و دانشگاه

مبالغه نيست اگر گفته شود كه مسجد در گذشته، همان نقشى را داشت كه دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالى كنونى دارند. اساطين علما، كه مسلمانان به آن ها مباهات مى كنند، حيات علمى خود را در رواق هاى مساجد سپرى مى كردند و آن گاه كه بهره كافى كسب مى نمودند، حلقات درس تشكيل مى دادند و به تعليم مى پرداختند. از اين رو مى توان گفت كه مساجد مسلمانان در هيچ روزى از حلقه درس علما و طلاب خالى نبوده، حتى امروزه نيز در اين زمينه، مساجد همچون ستارگان فروزانى مى درخشند و همه ساله هزاران استاد از اين مساجد و مؤسسات وابسته به آن ها خارج مى شوند و به نشر اسلام و علوم اسلامى مى پردازند. از جمله اين مساجد، مسجد جامع القرويين، جامع الازهر و جامع عتيق مى باشد. به طور كلى، نقش نيرومند مسجد در فرهنگ، اقتصاد، سياست و وحدت مسلمانان بركسى پوشيده نيست.

مارسل بوازار در كتاب L, Humanisme de L, Islam در بخش «اسلام در جهان امروز»، در اين باره مى نويسد: مسجد عامل نيرومندى در همبستگى و اتحاد مسلمانان جهان است و اهميت اجتماعى و فرهنگى آن را از اين بابت، نمى توان ناديده گرفت، به خصوص در روزگار معاصر، كه مسلمانان شور و حرارت صدر اسلام را دوباره از خود نشان مى دهند، مساجد به صورت مراكز تربيت روحانى و پايگاه جنبش امّت مسلمان نسبت به ستمگران و سلطه جويان در آمده است. اندك اندك مساجد موقعيت سال هاى نخستين ظهور اسلام را به دست آورده اند. تأسيس كتابخانه ها و تالار اجتماعات در درون مساجد اين حقيقت را آشكار مى سازد كه مساجد در اسلام بدان گونه كه بعضى پنداشته اند، منحصراً براى اداى فريضه نماز نيست و يقيناً يكى از مراكز سياسى و فرهنگى مهم اسلام است. اقامه نماز جمعه وسيله اى است براى گردهمايى مسلمانان در روز تعطيل و طرح مسائل مهم اجتماعى و بحث و گفتوگو در باب كمبودهاى رفاهى; نظير بهداشت، مسكن، تصميم گيرى هاى سياسى، مسائل حرفه اى و غير آن. در حقيقت، برپايى نماز جمعه به كار گرفتن عبادت خداوند است در راه خدمت به امّت. گردهمايى جمعه، به ويژه در سال هاى اخير، در ممالك آزاد شده توسط اسلام، تأثير و كارايى بسيارى داشته است. در اين سال ها، على رغم تفرقه و پراكندگى سياسى مردم، گردهمايى مسلمانان ناخشنود از حكومت هاى ستمگر فاسد، در درون همين مساجد طرح قيام عمومى و مبارزه عليه ستمگران را ريخته و تزلزلى در اركان فرمان روايى دست نشاندگان استعمار غرب پديد آورده است; كارى كه احزاب و گروه هاى سياسى مخالف در ممالك غرب از انجام آن هنوز ناتوانند.48

امام خمينى(رحمه الله)، بنيان گذار جمهورى اسلامى ايران، در اين زمينه نقش مسجد در صدر اسلامى بياناتى دارند:

ـ «در صدر اسلام، همان مسجدى كه عالم در آن بود، همان مسجد هم، ارتشى بود و سردارهاى سپاه هم همان جا بودند و با هم نماز مى خواندند و با هم عبادت مى كردند و با هم جنگ هم مى كردند.»49

ـ «در صدر اسلام، مساجد، محافل و نمازها جنبه سياسى داشته است. از مسجد راه مى انداختند لشكر را به جنگى كه بايد بكنند و به آن جايى كه بايد بفرستند; از مسجد مسائل سياسى طرح ريزى مى شد ... مع الاسف، مساجد را ما كارى كرديم كه بكلى از مصالح مسلمين دور شد و با دست ما، آن طرح هايى كه براى ما ريخته بودند، پياده شد.»

ـ «ارتش اسلام هر جا رفته است و سردارهاى اسلام هر جا پاگذاشتند، همان جايى كه پاگذاشتند، اول مسجد درست كردند; وقتى به قاهره رسيدند، اول خط كشيدند براى مسجد و هرجا اين طور بود، مسجد مطرح بود، معبد مطرح بود و ارتش اسلام براى آباد كردن مساجد، محراب، كوشش مى كردند.»50

ـ «اسلام مساجد را سنگر قرار داد، وسيله از باب اين كه از همين مساجد، از همين جمعيت ها و جماعت ... همه امورى كه اسلام را به پيش مى برد و قيام را به پيش مى برد، مهيا باشد.»51

آموزش در مساجد

مسلمانان در نخستين قرن هاى هجرى، بيش از هر چيز، به بحث و تحقيق درباره قرآن و احكام آن و احاديث و روايات و درايت آن ها و زبان و فرهنگ عربى، كه ملازم قطعى و دايمى دين بود، توجه داشتند. همه اين كوشش ها فقط در راه تحكيم مبانى دين و نشر و تعليم آن انجام مى گرفت. به همين دليل، مراكز اجتماعات دينى براى مسلمانان، در حكم قديمى ترين مراكز تعليمى هم بوده است و حتى اگر بخواهيم از مدارس كهن كشورهاى اسلامى سخن به ميان آوريم، بايد مساجد را مورد توجه قرار دهيم و پس از آن هم كه ساختن مدرسه براى تعليم علوم شرعى معمول شد، معمارى مخصوص مساجد در آن ها مؤثر واقع گرديد. بايد در نظر داشت كه پس از ايجاد و توسعه مدارس، مساجد نيز مانند سابق، جنبه تربيتى و تعليمى خود را حفظ كرد. علت اساسى آن كه مساجد به شكل مراكز آموزشى درآمد، تعليم علوم شرعى بود. بنابراين، در درجه نخست، علم قرائت قرآن و تفسير و حديث و فقه در مساجد و همچنين تعليم زبان و ادب عربى مورد توجه بود.52

الف ـ مساجد دانشگاهى كهن

«مسجد النبى»، كه هم زمان با هجرت رسول خدا(صلى الله عليه وآله) به مدينه بنياد گرديد، در واقع، كهن ترين دانشگاه اسلامى و پايگاه اساسى ترين تعليمات در تاريخ آموزش اسلامى بوده است. با توجه به اين كه در مسجد مدينه، حلقه هاى درس با شركت پيامبر(صلى الله عليه وآله) تشكيل مى شد، محافل ادبى با حضور ايشان تشريف مى يافت و مسائل حقوقى، سياسى، فقهى و نظامى با هدايت و راهبرى آن حضرت بحث و بررسى مى شد، با اطمينان مى توان گفت كه شالوده تعليمات عالى نيز در زمان حيات بنيانگذار اسلام ريخته شد.53

تا روزگار خليفه دوم، كه مرزهاى اسلامى از حدود جزيرة العرب فراتر نرفته بود، مسجد النبى(صلى الله عليه وآله) در مدينه و مسجدالحرام در مكّه و گاهى نيز خانه اصحاب در آن ديار مراكز فعّال تعليمات اسلام بود. در اواخر دهه دوم، با افزايش چشمگير دامنه فتوحات مسلمانان، مرزهاى اسلام از سوى شرق و غرب گسترش يافت و جمع كثيرى به آيين اسلام گراييدند كه در زبان و نژاد، با اعراب مسلمان مغايرت داشتند. از اين زمان، آموزش زبان عربى براى درك معانى آيات قرآن و تعاليم اسلام در سرزمين هاى فتح شده آغاز گرديد و آن دسته از اصحاب پيامبر(صلى الله عليه وآله) و تابعان ايشان، كه دعوت به اسلام و تعليم مبانى دين را بر حضور در صحنه هاى پيكار ترجيح مى دادند، در مساجد نوبنياد به آموزش پرداختند. اين مساجد ابتدا در شهرهاى كوفه، بصره، حيره و مدائن بنياد گرديد و به دستور خليفه دوم برخى از صحابه رسول الله(صلى الله عليه وآله) مأمور اقامه نماز و آموزش قرآن و مسائل دين شدند.54

فاصله زمانى آغاز سده دوم تا پايان سده سوم هجرى را مى توان از درخشان ترين دوره هاى تعليمات مسجدى يا به عبارت ديگر، عصر فعاليت آموزشى دانشگاه هاى عمومى دانست; زيرا دستاوردهاى مسلمانان در مسائل گوناگون علمى و فكرى در اين دوره از تاريخ اسلام و نيز آن قسمت از پيشرفت هاى اقتصادى، اجتماعى، عمرانى، كه پس از استيلاى عباسيان به وجود آمد، تأثير قابل ملاحظه اى در ايجاد هوشيارى و جنبش علمى در مساجد گرديد. توجه دقيق به اجتماعات و تشكيل جلسات علمى در مساجد بزرگ و مشهور آن زمان و مجامع ممتاز و مناسبى كه با شركت متفكران و دست اندركاران مسائل تعليماتى در آن مراكز به وجود آمد، همه دلايل كافى و آشكارى بر ميزان پويايى و بارورى فكرى و علمى قابل ملاحظه در آن دوره از تاريخ اسلام است.55

در اين جا به معرفى مشهورترين مساجد آموزشى و يا «مساجد دانشگاهى» مى پردازيم:

1ـ مسجد نبوى در مدينه: از نخستين مراكز علمى در تاريخ اسلام مسجدالنبى(صلى الله عليه وآله) است كه به وسيله پيامبر(صلى الله عليه وآله) و پس از هجرت آن حضرت به مدينه در سال اول اقامت وى در آن شهر بنياد گرديد. مسجدالنبى(صلى الله عليه وآله) به مرور ايام و گذشت زمان، دست خوش پاره اى تحولات و اصلاحات شد تا سرانجام به صورت كنونى در آمد.

پس از رحلت آن حضرت، بزرگان صحابه و سپس تابعان در اين مسجد به تدريس و تعليم مى پرداختند. تعليم مبانى فقه مالكى به دست بنيانگذار آن، امام مالك، در اين مسجد آغاز شد. با آن همه اعتبار و عظمتى كه براى اين مسجد فراهم گرديد، تدريس و بحث در زمينه مسائل دينى و علمى، حتى در زمان پيامبر(صلى الله عليه وآله) نيز منحصر و محدود به اين مسجد نبود و در خود مدينه مساجد ديگرى، اگرچه كوچك تر و محدودتر از مسجد بزرگ نبوى، فعاليت آموزشى داشتند.56

بنا به گفته سهيلى، در شهر مدينه علاوه بر مسجدالنبى(صلى الله عليه وآله)نُه مسجد ديگر بود كه در همه آن ها با اذان بلال، اقامه نماز مى شد. همچنين به گفته بكير بن عبدالله بن الاشجع كه داود و دارقطنى به ترتيب، در مراسيل و سنن خود آن را روايت كرده اند، از جمله آن نه مسجد، مسجد «راتج»، مسجد «بنى عبدالاشهل»، مسجد «بنى عمروبن مندول» و مسجد «جهنيه و اسلم» بود.57

غزالى نيز در كتاب فاتحة العلوم چنين ياد كرده است كه: «مكحول گفته است: ده تن از اصحاب رسول خدا(صلى الله عليه وآله) گفتند: ما در مسجد قبا سرگرم فراگيرى دانش بوديم كه ناگهان پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) در آن جا حضور يافت و فرمود: آنچه مى خواهيد، بياموزيد و خداى شما را پاداش ندهد، مگر آن كه بكار بنديد آنچه را كه فرا مى گيريد.»58

2ـ مسجدالحرام در مكّه: اين مسجد از مسجدالنبى(صلى الله عليه وآله) در مدينه كهن تر است. اما تنها پس از فتح مكه در سال هشتم هجرى، در زمينه اهداف و اغراض اسلامى مورد استفاده قرار گرفت. تمامى دوران امويان و نيمه اول عصر عباسى از درخشان ترين مراحل تعليماتى اين دانشگاه بزرگ ملّى بوده است. رازى به نقل از حميدى گفته است: بنابر مشهور، مجالس حلقه فتوا در مسجدالحرام به ترتيب به عبدالله بن عباس ]م 68 هـ ق[ و پس از وى به عطاء بن ابى رباج و سپس به ابن جريج ]ابوخالد، م 149 ق[ بعد به مسلم بن خالد رْنجى، آن گاه به سعيد بن سالم قداح و پس از او به محمد بن اوريس شافعى ]م 204 ق [اختصاص داشت.59

3ـ مسجد جامع بصره: اين مسجد در سال 41 هـ. ق. به دست زيادبن ابيه، عامل معاوية بن ابى سفيان بر بصره، تجديد بنا يافت. نهضت معتزله، كه در جريانات فكرى و سياسى عصر اول عباسى تأثير بزرگ و قابل ملاحظه اى داشت، نخست در جامع بصره پديدار گشت.60

4ـ مسجد جامع كوفه: اين مسجد در سال 17 هـ. ق. بنا نهاده شد. انتقال على بن ابى طالب(عليه السلام) به كوفه و انتخاب اين محل به عنوان مركز حكومت اسلامى از سوى آن حضرت در شكوفايى و جنبش علمى اين مسجد تأثيرى چشمگير داشت. جامع كوفه پيوسته مسير رشد و ترقى را پيمود تا در آغاز دولت عباسى، از مراكز مهم حل و عقد علوم و معارف اسلامى گرديد و با جامع بصره به رقابت برخاست و مسائل و مبادلات علمى و ادبى بين اين مركز دينى و ادبى اسلامى در بارور ساختن علوم عربى به مقدار زيادى مؤثر افتاد.61

علامه مرحوم استاد زكى (پاشا) دو دانشگاه بزرگ بصره و كوفه را از نظر روابط علمى و ادبى و رقابت هاى فيمابين و آثار متبادلى كه با يكديگر داشته اند با دو دانشگاه بزرگ انگليسى ـ يعنى: آكسفورد و كمبريج ـ همانند دانسته است.62

5ـ مسجد جامع فسطاط (جامع عمرو): اين مسجد بزرگ در سال 21 هـ. ق. به وسيله عمرو بن العاص (م. 42 ق) بنياد گرديد و از همان روزهاى نخست، براى مسائل آموزشى مورد استفاده قرار گرفت و در طول حيات خود، مورد توجه و عنايت دولت هاى طولونى و اخشيدى و فاطمى بود. روش آموزشى معمول در اين مسجد غالباً مبتنى بر مذهب شافعى بوده است.63

مساجد دانشگاهى يا دانشگاه هاى عمومى و آزاد را تقريباً در همه سرزمين هاى اسلامى مى توان يافت. معروف ترين آن ها عبارتند از: جامع دمشق در شام (اواخر قرن اول)، جامع زيتونيه در تونس، (اوايل قرن دوم)، جامع منصور در بغداد (نيمه اول قرن دوم)، جامع اعظم قريه در اندلس (نيمه دوم قرن دوم)، جامع قزوين در فاس مراكش (نيمه اول قرن 3)، جامع الازهر در مصر (نيمه دوم قرن 4)

ب ـ مساجد دانشگاهى در ايران

نمونه اين مساجد دانشگاهى در ايران اسلامى فراوان به چشم مى خورد و ايرانيان در استفاده آموزشى از اين مساجد، اگرچه فضل تقدم را از آن خود نساختند، اما بسيار سريع دست به كار شدند. در قرن اول هجرى، مسجد آدينه سيستان ساخته شد و حسن بصرى در آن به آموزش پرداخت.64

در اواخر همان قرن، مسجد جامع بخارا پاى گرفت و حلقه هاى درس در آن تشكيل شد. در قرن هاى بعد، نمونه اين مساجد در نيشابور، همدان، كرمان، يزد، قزوين، شيراز، اصفهان و حتى بخش ها و شهرهاى درجه دوم چون بردسير كرمان تأسيس شد و مورد استفاده عالمان و متعلمان قرار گرفت.65

صاحب عباد مى نويسد: يكى از مراكز معتبر علمى ـ اسلامى در مركز ايران، شهر تاريخى اصفهان است كه چهره هاى درخشان تاريخى و ادبى و شخصيت هاى بارز علمى همچون حمزه اصفهانى، ابن واضح يعقوبى، ابوالفرج اصفهانى، حافظ ابونعيم اصفهانى، راغب اصفهانى و وجود مساجد كهن و مراكز متعدد علمى نام اين شهر را از همان سده هاى نخستين اسلام در تاريخ فرهنگ تمدن اسلامى به عنوان «دارالعلم شرق» شهرت داده است.66

نيشابور، كه يكى از مراكز مهم سياسى و علمى خراسان بود، از اين گونه مساجد بزرگ كه در آموزش و پرورش از آن ها استفاده مى شد، فراوان داشت; مانند مسجد «جامع منيعى» و مسجد «مطرزى» و مسجد «قديم».67

در بردسير كرمان، مسجد بزرگى به نام «جامع تورانشاهى» وجود داشت و در آن كتابخانه اى داراى پنج هزار جلد كتاب بنا شده بود. در يزد، علاءالدوله كالنجار، از امراى دوره سلجوقى، مسجدى داشت كه به «جامع قديم» يا مسجد «قديم جمعه» مشهور شده و تا ديرگاه ـ يعنى: حدود قرن نهم ـ مورد استفاده اهل علم بود.68

استفاده از مساجد به عنوان دانشگاه و تشكيل كلاس هاى درسى در زمينه هاى فقه، اصول، تفسير و كلام اكنون در حوزه هاى علميه بزرگ و كوچك رايج است و علاوه بر جنبه هاى علمى، جنبه هاى تربيتى و اخلاقى در آن ها مدّ نظر استادان و طلاب مى باشد.

پژوهشى پيرامون عوامل مؤثردرجذب نسل جوان به مسجد

نسل جوان و ويژگى هاى آن

دوران نوجوانى و جوانى، هر كدام نسبت به دوره پيش از خود مرحله مستقلى از حيات به حساب مى آيد; دوره اى كه به علت وجود تمايلات متضاد، عده اى از دانشمندان آن را مبهم ترين دوران زندگى مى شمارند. با همه بررسى ها و تجزيه و تحليل هايى كه در اين زمينه به عمل آمده است، باز هم نقاط مبهم و تاريك بسيارى در آن وجود دارد.

دوران نوجوانى و به خصوص مرحله بلوغ را ولادتى تازه ذكر مى كنند و اين به دليل ويژگى هاى آن است، به گونه اى كه گويى رابطه اى بين اين فرد با دنياى سابقش وجود ندارد; دوره اى كاملاً مستقل و از لحاظ تجربه كاملاً متفاوت با گذشته.

اين مرحله از حيات سن خواستن، به شگفت آمدن، طرد و گاهى تمكين، سر فرود آوردن، نفى و انكار، حمله و سركوب كردن است، سن مبارزه و تلاش و كار و كوشش است; به همراه رشد بدن، عواطف و احساسات گرم و آتشين نيز در آن پديد مى آيد، سن خود نمايى و غرور است، سن بلند پروازى است، سن استقلال طلبى است، هيجان و بى قرارى است، افراط و تندروى است و در عين حال، سن خودشناسى و به خود آمدن است.

اسلام اين نسل را از بزرگ ترين سرمايه ها تلقى كرده و از نيرويشان در جهت خير و سعادت استفاده نموده است. از شور و نشاط جوانان، از قدرت جسمى شان استفاده بسيارى برده شده و بسيارى از مشكلات جامعه اسلامى زمان پيامبر(صلى الله عليه وآله) از طريق آنان رفع گرديده است.

پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) از همان آغاز، توجهى فوق العاده به اين نسل داشتند و با استفاده از زمينه فطرى آن ها كوشيدند آنان را به اصول اخلاقى و مذهبى آشنا كنند و به سوى خير جهت دهند. در دوران پيش از هجرت، همين نوجوانان با نمايش برنامه مذهبى و نماز و دعايشان مشركان را به تعجب و ستوه آوردند. سعدبن مالك هفده ساله از مبارزان سر سخت مشركان، نمونه اى از اين جوانان است.

رسول خدا(صلى الله عليه وآله) با ملاحظه شرط صلاحيت و ايمان و عقل و هوش آنان و علم و اخلاق و تدبيرشان به برخى از آنان مسؤوليت هايى مى دادند; مصعب بن عمير نخستين مأمور اعزامى پيامبر(صلى الله عليه وآله) به مدينه براى تبليغ اسلام بود، در حالى كه سن و سال كمى داشت، عتاب جوانى 21 ساله و نخستين فرماندار مكّه از سوى پيامبر(صلى الله عليه وآله) پس از پيروزى اسلام بود، اسامه جوان هجده ساله، فرمانده سپاه اسلام در جنگ با روم بود.69

اين جوانان و افراد مشابه ديگر از آغاز، خود را براى تحمل هرگونه آزار و شكنجه آماده كرده و براى دفاع از حريم اسلام صف بسته بودند. اين هنر رسول گرامى(صلى الله عليه وآله) بود كه توانست از اين قدرت ها و توانايى ها براى عزت و سعادت اسلام و جامعه شان استفاده كند و از هدر رفتن اين نيروها جلوگيرى نمايد.

مرحله بلوغ و نوجوانى فرصتى است بزرگ و طلايى كه اگر در اين دوران، جوانان نيكو پرورش يابند، موانع و مشكلات تربيت و هدايت از سر راهشان برداشته شود، مى توانند نيرويى شگفت انگيز در خدمت سعادت خود و دفاع از جامعه و ارزش هاى انقلاب اسلامى باشند.

خطر مهم اين است كه بسيارى از نوجوانان و جوانان به علت بى بند بارى، هيجانات، و بى قرارى ها، افكار تند و بى حساب، وهم و خيال و طغيان، تن به افراط و تندروى داده، يا به كارهاى ناپسند و خطر آفرين و هولناك دست مى زنند.

از سوى ديگر، اينان نياز دارند به قدرت و اهميت خود پى برند و خود را آن چنان كه هستند، پذيرا شده، محترم بشمارند و براى خود ارزش و كمال قايل شوند. آنان نياز به مربيانى دارند كه به صورت غيرمستقيم و البته گاهى نيز مستقيم آن ها را به خواسته هايشان برساند و به سوى هدف راهنمايى شان نمايد.

توصيه اسلامى در رابطه با طرز برخورد و طرز تلقى از نوجوانان و جوانان اين است كه آنان را بايد چون وزير و مشاورى براى خود برگزيد و در كارها و حوادث، آن ها را هم راه خويش و هم قدم خود به حساب آورد و با مشاوره ها و هدايت ها، آن ها را به تدريج در حل مسائل و مشكلات يارى داد.

همه روان شناسان بين بلوغ و جهش ناگهانى احساسات مذهبى رابطه اى قايل اند و حتى مى گويند: نهضت مذهبى در بين آن ها كه قبلاً نسبت به مذهب لاقيد بودند ديده مى شود. تمايلات ايمانى و اخلاقى نشو و نماهاى مذهبى در آن ها زنده مى شود و علاقه مند مى كردند تا از علل و مفاهيم آن باخبر شوند.

شكفته شدن تمايلات اخلاقى، آنان را به جستوجوى حق و پى بردن به حقيقت مى فرستد و هم آنان را وامى دارد در اين سن، به زهد و تقوا و عبادت روى آورند، مى كوشند درهاى معرفت را به روى خود بگشايند و فطريات نهفته شده را در خود بيدار سازند، عشق به خدا در آنان شدت مى يابد و يا احساس قبلى شان درباره خدا متفاوت مى گردد، جهش هاى عارفانه اى در آن ها پديد مى آيد، روابط انسان با خدا كه براى آنان بى مفهوم بوده، در اين سن مفهوم پيدا مى كند.

به عقيده برخى از روان شناسان (استانلى هال)، اين احساسات در حدود شانزده سالگى پيدا مى شود. برخى ديگر دوازده سالگى را سن آغاز آن ذكر كرده اند، با اين تفاوت كه با گذشت عمر، اين مسأله تشديد مى شود و البته هر چه شديدتر شود، تأثير ايمان در افكار و اعمال بيش تر مى گردد.70

دوران بلوغ و ايام شباب براى نوبالغان و جوانان دوره توجه شديد به ارزش اشيا و زيبايى هاى زندگى در شؤون مختلف مادى و معنوى است. بدين روى، اخلاق آنان بر معيار ارزش هاى زندگى توسعه مى يابد و شخصيت شان بر همان اساس رشد مى كند.

براى آن كه نوبالغان و جوانان به اخلاق حميده و صفات پسنديده متخلق گردند و شخصيت آن ها به خوبى و شايستگى رشد نمايد و در نتيجه، به سعادت واقعى نايل گردند، لازم است همواره به سه نكته اساسى متوجه باشند:

اول. ارزش ايّام عمر: جوانان بايد بدانند كه هر روز از ايام زندگى آنان به منزله يك واحد از مجموع نقد عمر آن هاست. در نظر اولياى گرامى اسلام، خوشبختى و سعادت كامل نصيب كسانى مى شود است كه از تمام لحظات عمر خود به درستى استفاده كنند و هر روز، به مقدار يك روز بر كمال معنوى و رشد شخصيت انسانى خويش بيفزايند.

دوم: ارزش هاى زندگى: در نظر بعضى از جوانان، علم و ايمان، فضيلت و تقوا، كار و كوشش و نظاير اين ها بزرگ ترين ارزش زندگى است. اينان شخصيت خود را بر وفق اين ارزش ها مى سازند و سيماى اجتماعى خويش را با دست يافتن به آن ها مى آرايند.

امام جواد(عليه السلام) از جدّش، حضرت على(عليه السلام) حديث كرده است كه فرمود: «معيار ارزش هر انسانى آن چيزى است كه وى را نيكو مى كند و به او حُسن و جمال اجتماعى مى بخشد.»71

جوانان موظفند با كمك تعاليم الهى و مربيان لايق، ارزش هاى واقعى و ثمربخش زندگى را به درستى تشخيص دهند و در انتخاب آن ها كمال دقت را معمول دارند و بهترين ايام عمر را در راهى صرف كنند كه سرانجام به آنان عزّ اجتماعى و سعادت انسانى مى بخشد.

سوم. حدود ارزش هاى اخلاقى: نكته ديگرى كه در رشد صحيح شخصيت جوانان اهميت بسيار دارد، شناخت اخلاق پسنديده و تمييز آن از صفات ناپسند است. براى آن كه جوانان در فراگرفتن اخلاق پسنديده و رشد شخصيت، به خطا نروند و دچار سيّئات اخلاقى نشوند، لازم است همواره از تعاليم دينى و برنامه هاى علمى استفاده كنند و با كمك راهنمايان شايسته و مربيان لايق، در راه پرورش خلقيات خويش قدم بردارند.

وظيفه مربيان نسل جوان اين است كه برنامه پرورش جوانان را طورى تنظيم نمايند كه از طرفى، حاوى تمام ارزش هاى ايمانى و اخلاقى، علمى، عملى، جسمى، روانى، مادى و معنوى باشد و از طرف ديگر، كيفيت و كميّت مواد برنامه را طورى اندازه گيرى كنند كه اجراى آن براى جوانان سنگين و طاقت فرسا نباشد، و جد و نشاط آنان را درهم نشكند و به نيرو و قدرتشان آسيب نرساند.72

در آيين مقدس اسلام، توانايى و قدرت افراد و همچنين رغبت و نشاط آنان در اداى وظايف عبادى و انجام برنامه هاى تربيتى، مورد كمال توجه قرار گرفته و اين مطلب ضمن آيات و روايات متعددى صريحاً خاطر نشان شده است;

ـ «لاَ يُكلِّفُ اللّهُ نَفساً اِلاّ وُسْعَها» (بقره: 286); خداوند به هيچ كس بيش از قدرت و تواناييش وظيفه اى را محوّل نمى كند.

ـ «عن ابى عبدالله(عليه السلام): قال: «لاتُكرهوا اِلى اَنفسِكم العبادةَ»;73 امام صادق(عليه السلام)فرمودند: عبادت خدا را با بى ميلى به نفس خود تحميل ننماييد.

نيمى از پيروزى و موفقيت جوانان در رشد شخصيت و نيل به سعادت، بر عهده مربيان لايق و مرتبط به برنامه جامع و متناسبى است كه براى آن ها تنظيم مى كنند و نيم ديگر بر عهده خود جوانان و مربوط به طرز عمل آنان در اجراى آن برنامه ها.

وظيفه جوانان است كه در راه رسيدن به ارزش هاى زندگى و تأمين خوش بختى هاى مادى و معنوى، از فرصت جوانى استفاده نمايند و نيروى خود را با اندازه گيرى صحيح در انجام وظايف مقرر، طبق برنامه تنظيم شده به كار اندازند و موجبات تعالى و رشد شخصيت خويش را از هر جهت فراهم آورند.

جوانان در راه نيل به ارزش هاى مشروع زندگى، بايد مراعات اعتدال و اندازه گيرى را بنمايند و از افراط و تفريط بپرهيزند، عبادت به اندازه، كار به اندازه، استراحت به اندازه، ورزش به اندازه، و بالاخره همه چيز را با اندازه گيرى صحيح انجام دهند.

اولياى گرامى اسلام(عليهم السلام) در برنامه هاى تربيتى خود، به اين نكته عنايت كامل نموده و پيروان خويش را در اداى تمام وظايف علمى و عملى، عبادى و اقتصادى و مادى و معنوى از زياده روى و افراط و نيز از مسامحه كارى و تفريط برحذر داشته اند.74

جوانانى كه از برنامه هاى دينى و علمى بى نصيب مانده اند و جوانانى كه مربى لايق نداشته و يا داشته ولى به دستورشان عملاً بى اعتنا بوده اند، همواره در معرض انحراف هاى اخلاقى و بيمارهاى روانى قرار دارند و احساسات پرشور و حساب نشده جوانى، آنان را به پرتگاه سقوط و تباهى سوق مى دهد.75

جوانان از يك طرف، به دليل كمى سن و نارسايى عقل و نداشتن تجربه كافى، مردم را كم تر مى شناسند و از نيرنگ هاى افراد خائن بى اطلاع اند و از طرف ديگر، بر اثر اين كه فطرت پاك انسانى در نهادشان دست نخورده و سالم مانده است، به همه مردم با چشم خوش بينى مى نگرند و تمام افراد را پاك و منزّه مى پندارند. به علاوه، احساسات تند و افراطى به آنان مجال بررسى و تحقيق نمى دهد و در كارها بى مطالعه تصميم مى گيرند.76

يكى از تمايلاتى كه در همه جوانان به طور طبيعى وجود دارد و روى شخصيت شان اثر مى گذارد، علاقه به كارهاى نو و افكار جديد است. جوانان، ناخواسته تمام مميزات طبيعى و صفات ثابت دوران شباب و اوضاع و احوال اختصاصى زمان خود را منعكس مى كنند. آنان شيفته مطالب و مقالات تازه و سبك هاى نوين روزگار خود مى باشند، به سخنان جديد با كمال دقت گوش مى دهند و درباره مطالب نو با علاقه فراوان گفتوگو مى كنند.77

وقتى پيشواى گرامى(صلى الله عليه وآله) آيين جديد الهى و برنامه هاى نوين مذهبى خود را به مردم عرضه كرد و بزرگ ترين انقلاب سعادت بخش جهانى را پايه گذارى نمود، جوانان با شور و گرمى زايدالوصفى به آن دين مقدس گرويدند و با رهبرى پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)به منظور امحاى عقايد غلط و سنن فاسد به پا خاستند و بر اثر مجاهده و كوشش پيگير خود، توانستند در مدت كوتاهى محيط حجاز را از آن همه پليدى و ناپاكى تطهير كنند و جامعه عقب افتاده را به عالى ترين مدارج كمال برسانند.78

يكى از مسائلى كه لازم است مورد دقت و توجه واقع شود و دانستن آن براى نسل جوان ضرورت دارد، اين است كه صفات اخلاقى و عادات اكتسابى، كه پايه اساسى و مايه اصلى شخصيت آدمى در ايام جوانى مى باشد، قابل تحول و تغيير است. به عبارت ديگر، تربيت هاى خوب و بد و عادات پسنديده يا ناپسندى كه جوانان آن ها را در دوران كودكى و ايام بلوغ از محيط خانواده و اجتماع آموخته و بدان ها خو گرفته اند تخلف ناپذير و غيرقابل اجتناب نيست، بلكه در شرايط مخصوص و مساعد، ممكن است همه آن صفات تغيير كند و صفات و عادات تازه اى جايگزين آن ها گردد.79

ناگفته نماند كه عادات خوب و اخلاق پسنديده نيز مانند سيّئات اخلاقى تحوّل پذير و قابل تغيير مى باشد. بنابراين، جوانانى كه بر اثر تربيت هاى صحيح والدين و مربيان شايسته خود، از دوران كودكى خوب و با فضيلت بار آمده اند، مغرور نباشند و گمان نكنند كه خلقيات پسنديده آن ها به هر صورت و در هر شرايطى، باقى و پايدار مى ماند و براى هميشه خوش بخت و سعادتمند خواهند بود، بلكه معاشرت هاى بد و محيط هاى فاسد مى تواند نتايج خوب دوران كودكى را نابود كند و خلق و خوى پسنديده آن ها را به عادات بد و صفات ناپسند تبديل نمايد.80

مكتب آسمانى اسلام، كه تربيت صحيح و سعادت بخش خود را بر اساس احياى تمايلات عالى انسانى و تعديل غرايز و خواهش هاى نفسانى استوار نموده، به وسيله برنامه هاى علمى و عملى و از راه مراقبت در انجام فرايض دينى و تمرين وظايف عبادى و اخلاقى، پيروان خود را در احراز عادات پسنديده تقوا و مالكيت نفس و نيل به ملكات فاضله عدالت و اخلاق تشويق كرده است.81

جوانان به دليل علايق مذهبى، در مجالسى شركت مى كنند كه در آن بحث و گفتوگو مطرح باشد و بدين روى، نقش سازمان هاى مذهبى و اجتماعات و به خصوص مساجد، در اين زمينه، مى تواند سرنوشت ساز باشد. هم بر اساس وظيفه انسانى و هم بر اساس تكليف اسلامى، لازم است به هدايت و راهنمايى آنان پرداخت.

والدين به عنوان اولين مربيان جوان در محيط خانواده، مربيان مدارس در محيط مدرسه و متولّيان و گردانندگان امور مساجد به عنوان سومين و عمومى ترين محيط و جامعه تربيتى نقشى مهم و اساسى ايفا مى كنند.

تكيه بر مساجد به دليل نقش تاريخى اين پايگاه در زمينه تربيت و تعليم از يك سو و جنبه دينى و مذهبى آن، كه مطابق با فطرت پاك دوران جوانى و نوجوانى است، از سوى ديگر مى باشد. بنابراين، يكى از اساسى ترين وظايف والدين و مربيان تشويق و ترغيب قولى و عملى جوانان و نوجوانان به شركت در برنامه هاى مساجد است.

گزارشى از يك تحقيق

بى ترديد، در زمينه نقش تربيتى مساجد پژوهش هايى انجام گرفته و منابع متعددى منتشر شده است. اما آنچه توسط نگارنده انجام شده پژوهشى است در زمينه برخى عوامل جذب جوانان به مسجد كه با نظرخواهى از جوانان صورت گرفته و نتايج قابل توجهى به دست آمده است.

در اين تحقيق، عوامل مورد نظر عبارت بودند از: امام جماعت ، وضعيت ظاهرى مسجد، كتابخانه مسجد، طولانى نشدن نماز جماعت، هيات امنا، و كانون فرهنگى مستقر در مسجد.

جامعه آمارى اين تحقيق 438 نفر از جوانان مذهبى استان كرمان بودند كه از طريق پرسشنامه پاسخ بسته، مورد نظرخواهى قرارگرفتند.

نتايج به دست آمده پس از تجزيه و تحليل آمارى، نشان مى دهد كه اكثر قريب به اتفاق جوانان وضعيت ظاهرى مساجد (نظافت، ساختمان و امكانات مورد نياز) را مهم ترين عامل جذب خود به مسجد مى دانند. طولانى نشدن نمازهاى جماعت، ويژگى هاى امام جماعت، كتابخانه، كانون هاى فرهنگى، و هيات أمنا ـ به ترتيب ـ در درجه بعدى از اهميت قرار دارند. درجه بندى عوامل مزبور بدين قرار است:

1ـ وضعيت ظاهرى مسجد، 1/81 درصد;
2ـ طولانى نشدن نمازهاى جماعت، 2/72 درصد;
3ـ امام جماعت مسجد، 8/69 درصد;
4ـ كتابخانه مسجد، 6/55 درصد;
5ـ فعاليت كانون هاى فرهنگى مساجد، 54 درصد;
6ـ هيئت امناى مسجد، 6/36 درصد.

با توجه به نتايج مذكور و بررسى نتايج تحقيقات ديگرى كه در اين خصوص انجام گرفته است، در مجموع راهكارهاى عملى ذيل به منظور جذب جوانان به مسجد پيشنهاد مى شود:

نكات كاربردى و پيشنهادى

1- توسعه و ارتقاى فعاليت هاى فرهنگى و سياسى;

2- افزودن بر جاذبه هاى مسجد; مانند برگزارى كلاس هاى هنرى و علمى در رشته هاى گوناگون، تأسيس مكان هاى مناسب ورزشى و دعوت از مربيان با تجربه براى آموزش، برگزارى اردوهاى سياحتى و زيارتى ، نمايش فيلم و اجراى تئاتر و مانند آن با رعايت موازين اسلامى.

3ـ تقويت مساجد از نظر امكانات ظاهرى; مانند رسيدگى به ساختمان مسجد، نظافت و امكانات گرمازا و سرمازا از آن جا كه در حال حاضر، بيش تر مساجد زير نظر مركز رسيدگى به امور مساجد اداره مى شوند، اين مركز مى تواند با همكارى نهادهاى مستقر در استان ها و شهرستان ها، مانند اداره كل ارشاد اسلامى، سازمان تبليغات اسلامى و پايگاه هاى بسيج، به تقويت مادى و معنوى مساجد همت گمارد.

4ـ يكى از عوامل مهمى كه بر اساس نتايج تحقيق، نقش تعيين كننده اى در جذب نسل جوان دارد، «امام جماعت مسجد» و ويژگى هاى اخلاقى و رفتارى وى در برخورد با نمازگزاران است. بنابراين، دقت در انتخاب امام جماعت با ويژگى هاى خاص (خوش رفتارى با جوانان، برخوردارى از تقواى كافى و مانند آن) از نكات مهمى است كه مرجع اعزام كننده بايد مورد نظر قرار دهد.

5ـ از عواملى كه در جذب نسل جوان به مسجد نقش زيادى دارد، طولانى نشدن نمازهاى جماعت است. امام جماعت با در نظر گرفتن اين نكته، كه جذب و پس از آن حفظ جوانان در مسجد، به ظرافت هاى خاصى نياز دارد، بايد تلاش نمايد تا رعايت حوصله و وقت نمازگزاران، به ويژه قشر جوان، را بنمايد.

6ـ تشكيل و تقويت كتابخانه مناسب براى مسجد و در اختيار داشتن كتاب هاى مفيد و متنوع يكى ديگر از راهكارهاى جذب جوانان به مسجد مى باشد. براى جذب و استفاده بيش تر از امكانات كتابخانه، مى توان به برگزارى مسابقات كتابخوانى، قصه نويسى و خلاصه نويسى كتاب و مانند آن اقدام كرد.

7ـ بيان لطافت هاو ظرافت هاى نمازهاى پيامبر(صلى الله عليه وآله)، ائمّه اطهار(عليهم السلام)، اصحاب والاتبارشان و علماى بزرگوار و رعايت اختصار در نمازهاى جماعت;

8ـ معرفى نماز به عنوان عالى ترين، زيباترين و رساترين سپاس ها از پروردگار در برابر نعمت هاى مادى كه خداوند به ما عطا فرموده است;

9ـ بيان آثار معنوى نماز; مانند اين كه نماز موجب روشنى چشم رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى باشد، نماز موجب دورى انسان از فحشا و منكر است و مانند آن;

10ـ تشويق و تحسين جوانان و نوجوانان نمازگزار با اعطاى جايزه هاى متنوع;

11- تبليغات گسترده درموردنمازوتوجيه فوايدوارزشمندى آن.

در پايان، لازم به ذكر است كه مساجد آن گاه خواهند توانست نقش تاريخى خود را در تربيت عبادى، اجتماعى، سياسى و فرهنگى ايفا كنند كه بتوانند مخاطبان خود، به خصوص نسل جوان، را جذب و حفظ نمايند.

  • پى نوشت ها

1ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، تهران: دارالكتب الاسلاميه، 1362، ج 82، ص 164

2ـ 3ـ محمدبن الحسن، الحر العاملى، وسائل الشيعه، تهران: مكتبة الاسلاميه، 1403 ق، ج 3، ص 422 / ج 1، ص 268

4ـ ميرزا حسين نورى، مستدرك الوسائل، قم، موسسه آل البيت(عليه السلام) لاحياء التراث، 1414 ق، ج 3، ص 361

5ـ محمد بن الحسن الحر العاملى، پيشين، ج 5، ص 263

6ـمحمد بن سعد،الطبقات الكبرى،بيروت،داربيروت،1985 م، ج 1، ص 146

7ـمحمد بن عمر واقدى،المغازى،بيروت،موسسة الاعلمى،1989م،ص 152

8ـ روح الله الموسوى الخمينى، صحيفه نور، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، سازمان مدارك فرهنگى انقلاب اسلامى، 1370، ج 18، ص 67

9ـ فضل بن حسن طبرسى، تفسير مجمع البيان، ج 6، ص 465

10ـ ابى جعفر محمد صدوق، علل الشرايع، نجف، المكتبة الحيدريه، 1385 ق، ج 2، ص 325

11ـ ميرزا حسين نورى، پيشين

12ـ محمد بن الحسن حرّ عاملى، پيشين، ج 5، ص 372

13ـ امام خمينى، در جستوجوى راه از كلام امام، تهران، اميركبير، 1361، دفتر دوم، ص 192

14ـ ناصر مكارم شيرزاى، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1363، ج 7، ص 317

15ـ عبدالكريم بى آزار شيرازى، تفسير كاشف، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1363، ج 5، ص 292

16ـ 17ـ 18ـ محمد رشيدرضا، تفسير المنار، بيروت، دارالمعرفه، بى تا، ج 10، ص 206

19ـ فخرالدين رازى، التفسير الكبير، بيروت، دارالكتب العلميه، 1411 ق، ج 16، ص 9 ـ 10

20ـ ميرزا حسين نورى، پيشين، ج 3، ص 355 / ج 3، ص 363

21ـ ميرزا حسين نورى، پيشين

22ـ ابى جعفر محمد صدوق، الخصال، قم، انتشارات اسلامى، 1362، ج 1، ص 40 / ج 3، ص 483

23ـ ابى جعفر محمد صدوق، پيشين

24ـ محمدباقر مجلسى، پيشين، ج 83، ص 373

25ـطه الولى،المساجد فى الاسلام،بيروت،دارالعلم للملايين،1409ق،ص 159

26- 27- 28- 29- Encyclpedia f Islam, V. 3, P. 317.

30ـ محمد مكى السباعى، نقش كتابخانه هاى مساجد در فرهنگ و تمدن اسلامى، ترجمه على شكويى، ص 32

31- Ibid, V. 3, P. 317.

32- Ibid, V. 3, P. 346.

33- 34- Ibid, V. 3, P. 348.

35- Abdl - Wahab, Waragal an al - Hadara... V. 1, P. 109

36- Dahman, P. 120

37- Mahir, V. 1, P. 31

38- Muhammad Amin Tawfiq,... 11

39- Ibid, P. 11

40ـ تقى الدين احمد المقريزى، الخطط، لبنان: مكتبة الاحياء العلوم، بى تا، ج 2، ص 249

41ـ 42ـ طه، الولى، المساجد فى الاسلام، پيشين، ص 159

43- Mahir, put, V. 1, P. 18

44- Ency clpedia f Islam, V. 3, P. 349

45ـ طه الولى، پيشين، ص 162

46- Ibid, V. 3, P. 349

47ـ امام خمينى، پيشين، ص 37 به بعد

48ـ ويلفرد كنت ول اسميت، اسلام در جهان امروز، ترجمه حسنعلى مهروى، تهران، دانشگاه تهران، 1356، ص 101

49ـ 50ـ 51ـ امام خمينى، صحيفه نور، ج 18، ص 179; ج 18، ص 276; ج 17، ص 60

52ـ ذبيح الله صفا، آموزش و دانش در ايران، ص 6 و 8

53ـ عبدالرحيم غنيمه، دانشگاه هاى بزرگ اسلامى، ترجمه نورالله كسايى، تهران، دانشگاه تهران، 1372، ص 71

54ـ احمد بن يحيى بلاذرى، فتوح البلدان، القاهره، شركة طبع الكتب العربيه، 1319 ق، ص 71 و 78

55ـ 56ـ عبدالرحيم غنيمه، پيشين، ص 58، ص 62

57ـ ابن فضل الله العمرى، مسالك الابصار، ج 1، ص 131

58ـ محمد غزالى، فاتحة العلوم، ص 19

59ـ ابوعبدالله محمد بن عمر رازى، مناقب الامام الشافعى، ص 20

60ـ 61ـ 62ـ عبدالرحيم غنيمه، پيشين، ص 65

63ـ على مبارك، الخطط التوفيقيه، ج 4، ص 827

64ـ محمدباقر حجتى، اسلام و تعليم و تربيت، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1357، ص 28 به نقل از: ادموند كليفورد باسورث، تاريخ سيستان، ترجمه حسن انديشه، تهران، انتشارات امير كبير، 1370

65ـ محمدباقر حجتى، همان، ص 28

66ـ عبدالرحيم غنيمه، پيشين، ص 70

67ـ محمد سليمان الراوندى، راحة الصدور، تهران، اميركبير، 1364، ص 180 / ياقوت الحموى، معجم الادباء، بيروت، داراحياء التراث العربى، بى تا، ص 415

68ـ ...تاريخ جديد يزد، ص 67، به نقل از: ذبيح الله صفا، آموزش و دانش در ايران

69ـ 70ـ على قائمى، شناخت، هدايت و تربيت نوجوانان، تهران، اميرى، 1363

71ـ«قيمةُ كُلِّ امْرِء ما يُحْسِنُة.» (محمدباقر مجلسى، پيشين، ج 17، ص 101)

72ـ محمدتقى فلسفى، گفتار فلسفى; جوان از نظر عقل و احساسات، تهران، هيئت نشر معارف اسلامى، 1348، ص 46 ـ 48

73ـ محمد بن يعقوب كلينى، اصول كافى، ج 2، ص 86

74ـ 75ـ 76ـ 77ـ 78ـ 79ـ 80ـ 81ـ محمدتقى فلسفى، پيشين، ص 53، 60، 105، 109، 137، 142، 146

  • ساير منابع

حسين بن السيد احمد الوافى، تاريخ الكوفه، النجف، المكتبة المرتضويه، 1356 ق

ابواسحاق هلال ثقفى، الغمارات، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، سازمان چاپ و انتشار

محمدحسين زوار، جنگ ميان دولت مصر و گروه هاى اسلامى

عباس سعيدى رضوانى، بينش اسلامى و پديده هاى جغرافيايى، مشهد، آستان قدس رضوى، 1368

جلال الدين فارسى، انقلاب تكاملى اسلام، تهران، آسيا، 1357

جلال الدين مدنى،تاريخ سياسى معاصر ايران،قم،دفترانتشارات اسلامى، بى تا

محمد بن محمد النعمان مفيد، الارشاد، ترجمه محمدباقر ساعدى، تهران، اسلاميه، 1364

رحيم نوبهار، سيماى مسجد، تهران، ستاد اقامه نماز، 1375

رحيم نوبهار، كوى دوست، تهران، دفتر مطالعات تاريخ و معارف اسلامى، 1376

مجله مسجد، ش. 1 ـ 35

مجله ياد، ش. 18، 20 ـ 22، 35 ـ 36

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.