خلافت یا حکومت
دستگاه اجرایی معاویه در زمان امام حسن(ع)، دستگاهی تشکیلاتی و سیاسی بود. همواره دو بازوی سیاست گذاری و انتخاب راهبرد که در رأس آن عمروعاص بود و تبلیغات که رأس آن معاویه بود، این دستگاه را اداره می کردند. البته در کنار اینها جاسوسان بی شمار و سکه های زر معاویه که در تمامی بلاد اسلامی به ویژه مدینه پخش بودند، نقش خوبی را در خبررسانی ایفا می کردند.
معاویه در زمان خود، برای تبدیل خلافت مقدس و خدمت گزار نبوی، به حکومت خودمختار و اشرافی اموی، دیدگاه مردم را نسبت به بسیاری از مفاهیم تغییر داد. وی دینار را در چشم مردم عزیز کرد و آخرت و مفاهیم اسلامی را کوچک جلوه داد.
شهادت دیگر مسئله ای نبود که امتی را تکان دهد، به ویژه اینکه مردم آن زمان بر اثر ظاهرسازی های معاویه، نفرت حقیقی و عزم جدی برای قیام بر ضد او نداشتند. افکار عمومی، اختلاف معاویه با خط امامت را، اختلافی سیاسی و حکومتی می پنداشتند که اگر هم کسی در این کش مکش کشته شود، بر سر یک نزاع کشته شده است. «شهادت در چنین شرایطی، به پیشبرد مقاصد نهضت کمک نمی کرد، بلکه افکار عمومی دستخوش اشتباه می گردید و حقیقت لوث می شد».1
بر اساس شواهد بسیاری، معاویه در جنگ قصد به اسارت در آوردن امام و حقیر کردن ایشان را داشت و هرگز نمی خواست از حسن بن علی(ع) یک قهرمان ساخته شود. او می خواست امام را نه در میدان جنگ، بلکه به صورتی نامعلوم از بین ببرد و انتقام روز فتح مکه را که پیامبر با ده هزار مسلمان وارد آن شد و آن را فتح کرد و همگان مجبور به اسلام آوردن شدند، از فرزند پیامبر، حسن بن علی(ع) بگیرد.
دوران امامت امام حسن(ع)، دوران تلخی بود. بیشتر کسانی که در زمان امام علی(ع) روشنگری می کردند و هر جا فرصتی پیش می آمد، راه را به مردم نشان می دادند، دیگر نبودند، افرادی چون عمار یاسرها، میثم تمارها، مالک اشترها و.... حکومت فاسد معاویه، اغلب نخبگان جامعه را حذف کرده بود و مردم در آن فضای ریا و دورنگی نمی توانستند به سادگی حق را از باطل تشخیص دهند.
افزون بر اینکه شرایط جامعه آن روز برای نبردی صریح و بی پرده مناسب نبود، شرایط میدان جنگ نیز به امام این فرصت را نداد. امام با همه سختی ها نیرویی دوازده هزار نفری را طلایه دار لشکر کرده بود و در راه مبارزه با معاویه پیشگام بود.
چون امام رهسپار جنگ با معاویه شد، در بین راه به دست یکی از خوارج، مورد حمله قرار گرفت. خیانت سردارانش نیز از سویی، نیرویش را کاهش داد. در حقیقت، امام در شرایطی حاضر به پذیرش صلح شد که بندهای صلح نامه را به سود مسیر امامت رقم زد؛ زیرا نه خود نیرویی در بدن داشت و نه سردارانش در میدان بودند و نه سربازانش فرمانبر.
بعدها امام خود به این مسئله تصریح کرد و در پاسخ به مردی که آن حضرت را به دلیل صلح شماتت می کرد، فرمود: «من به این دلیل حکومت و زمامداری را به معاویه واگذاردم که یارانی برای جنگ با وی نداشتم. اگر یارانی داشتم، شبانه روز با وی می جنگیدم تا کار یکسره شود.
من کوفیان را خوب می شناسم و بارها آنها را امتحان کرده ام. آنها مردان فاسدی هستند که اصلاح نخواهند شد. نه وفادارند و نه به تعهدات و پیمان های خود پای بندند و نه دو نفر با هم موافقند. به ظاهر به ما اظهار علاقه و پیروی می کنند، ولی در عمل، با دشمنان ما همراهند».2
منبع: اشارات - بهمن ماه 1389 ، شماره 141 - شهادت امام حسن(ع) به روایت تاریخ
----------------------------------
پی نوشت:
1. مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، (سیره امام حسن)، ص 126.
2. بحارالانوار، ج 44، ص 147؛ طبرسی، احتجاج، ص 157.
افزودن دیدگاه جدید