آداب منبر
مطالعه قبل از منبر
اگر براى مردم صحبت مى کنى یا منبرى هستى مطالعه کن و علمت را زیاد کن، و بدون مطالعه بالاى منبر نرو. در قدیم منبرى ها عالم و مجتهد بودند، آیت الله اصطهباناتى از عراق به حاج آقاى محقق خراسانى (ره) در ایران نامه نوشت که شما ماه رمضان سال گذشته آمدید حضرت یوسف (ره) را در چاه انداختید امسال بیایید درش بیاورید. ببین چقدر ملا بودند، که یک ماه رمضان تفسیر سوره یوسف گفته اند و علاوه بر این که تمام نشده بلکه تقریباً به اول داستان یعنى به چاه انداختن حضرت رسیده بودند.
علماى قدیم مقید بودند و بدون مطالعه منبر نمى رفتند. بعضى مثل آقاى میرجهانى و شیخ مهدى محدث، تمام بحارالانوار را مطالعه کرده بودند. حاج شیخ جعفر خندق آبادى (ره) پیر شده بودند ولى گاهى که خدمتشان مى رسیدم مى دیدم مشغول مطالعه هستند و لااقل براى هر منبرشان دو ساعت مطالعه مى کردند و از خصایص ایشان این بود که در مجالس زنانه منبر نمى رفتند. مانند مرحوم حاج مقدس (ره)، یک بار ایشان را دعوت کرده بودم با سختى روى پله دوم منبر، که خیلى باریک بود نشستند، و بالاى منبر نرفتند مبادا که زن هاى پشت پرده ایشان را ببینند. الآن که زن ها مى گویند تا آقا را نبینیم گریه مان نمى آید!
نکته دیگر این که هر حرفى را هم بالاى منبر نزن. قدیم طلبه ها وقتى که پاى منبر آقاى اشراقى (ره) در قم مى نشستند، ایشان مى فرمود: اى شاه، پارلمانت هم خراب است، طلبه ها هم مى نوشتند و مى رفتند بالاى منبر مى گفتند.
هر کس شأنى دارد، هر حرفى را که هر کسى گفت شما نباید بگویى. اگر هم حرفى را مى زنى بگو این مطلب را فلان عالم فرمود یا فلان عالم نوشت. حق علما هم باید ادا شود، همین موعظه را آیت الله العظمى مرعشى (ره) به یکى از خطباء تهران فرمودند.
علم همراه عمل
سخنرانى را دعوت کنید که اهل عمل باشد. واعظى از دستشویى بیرون آمد و چون عجله داشت لذا بدون وضو منبر رفت. اگر چه این عمل حرام نیست ولى همان روز بانىِ منبر که او را دید، متوجه شد که این خطیب مقید نیست که حداقل روى منبر رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) با وضو وارد شود لذا پاکت او را داد و او را جواب کرد.
اگر مى خواهى حرفت در مردم اثر کند باید خودت عمل کنى. در حدیث است که «الکلمة إذا خَرَجَت مِنَ القَلبِ دَخلت فِى القَلبِ وَ إذا خَرَجَت مِن اللِّسانِ لَم یَتجاوَزِ الاذانَ؛(1) به درستى که موعظه، هنگامى که از قلب خارج شود وارد قلب مى شود و هنگامى که از زبان خارج شود (و عمل همراه آن نباشد) از گوش ها تجاوز نمى کند (و در کسى اثر ندارد)».
ساختن مردم دو گونه است یکى این که انسان با صحبت و موعظه مردم را تربیت کند و دیگرى این که انسان اعمالش را طورى کند که براى دیگران سرمشق باشد. حضرت امیرمؤمنان على (علیه السلام) فرمودند: «وَ لیَکُن تَأدِیبُهُ بِسیرَتِه قَبلَ تَأدِیبُه بِلِسانِهِ؛(2) قبل از این که مردم را با زبان خود تأدیب کند با رفتار خود تأدیب نماید» و باز فرمودند: «إنَّ الوَعظَ الَّذى لا یَمُجُّهُ سَمعٌ و لا یَعدِلُهُ نَفعٌ ما سَکَتَ عَنهُ لِسانُ القَولِ وَ نَطَقَ بِه لِسانُ الفِعلِ؛(3) همانا موعظه اى که هیچ گوشى از آن دورى نمى کند و هیچ سودى با آن برابرى نمى نماید (و تأثیر دارد) آن است که زبانِ گفتار، از آن خالى باشد و زبانِ فعل و عمل، بدان گویا باشد».
آیت الله العظمى بروجردى (ره) در آخرین جلسه درس سال، موعظه مى کردند و یک بار فرمودند: آقایان! عوام مردم، دلیل و برهان بر عقاید خود ندارند جز اعمال ما، اگر ما خوب باشیم آن ها به دین علاقه مند و نسبت به عقاید خود محکم مى شوند و گرنه از دین طرد و (نسبت به آن) بى علاقه خواهند شد.
آیت الله العظمى سیدمحمدکاظم یزدى (ره) یک بار در موعظه اى به طلاب و روحانیون فرمودند: کارى نکنید که گناه مرتدین در نامه عمل شما نوشته شود؛ بعد از منبر منظور ایشان را پرسیدند، فرمودند: یعنى کارى نکنید که مردم از دین زده شوند. نقل مى کنند که یک روحانى آن قدر بى قید بود که به او گفتند: اگر خدا و پیغمبر و قیامتى نیست به ما بگو و خیال ما را راحت کن.
نگاه مردم به اعمال ما روحانیون است. ما باید با اعمالمان مردم را تشویق کنیم و همیشه باید از عوام جلوتر باشیم زیرا وقتى که مردم مى بینند ما به علم و گفته هاى خود عمل نمى کنیم، دل سرد مى شوند؛ مثلاً اگر ما نماز شب بخوانیم، آن ها اول اذان، نماز صبح مى خوانند اگر ما اول اذان، بلند شویم و نماز صبح بخوانیم، آن ها نیم ساعت به طلوع آفتاب بیدار مى شوند و اگر ما نیم ساعت به طلوع آفتاب بلند شویم آن ها نماز صبحشان قضا مى شود و اگر نماز صبح ما قضا شود آن ها نسبت به دین سهل انگار خواهند شد، مگر عده اى خاص که اگر همه روحانیت هم، بر فرض، وظایف خود را انجام ندهند آن ها به وظایف خود عمل خواهند نمود.
بعد از این که خودت را درست کردى و علم را با عمل همراه کردى و مردم را با عمل تربیت کردى نوبت مى رسد به تربیت زبانى.
----------------------------------------
پی نوشت ها:
(1). شرح نهج البلاغه، ج20، ص287.
(2). وسائل الشیعه، ج15، ص 150.
(3). غررالحکم، قصار 225.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی تبیان
افزودن دیدگاه جدید