رفتن به محتوای اصلی

یادداشت تبلیغی

3681 محتوا

یکی از ابعاد زندگی فاطمه زهرا (س)، که خیلی درخشان و دلنواز است، «بعد تربیتی » زندگی حضرت است .

من راجع به حضرت صدیقه(س) خودم را قاصر می دانم ذکری بکنم فقط اکتفا می کنم به یک روایت که در کافی شریف است و با سند معتبرنقل شده است;

ام البنین علیها السلام مادر حضرت عباس علیه السلام، یکی از مادران برجسته تاریخ است که زندگی او مالامال از عشق به ولایت و امامت بود. این بانوی با فضیلت و آگاه به زمان خویش، از جمله کسانی بود که ازحریم حسینی دفاع می کرد و مجلس عزای شهید کربلا را برپامی داشت.

پدرم وضع مالی مناسبی داشت. از نظر امکانات، خیلی چیزها برایم فراهم بود؛ اما دریغ از کمی محبت و توجه از سوی والدینم. بعدها متوجه این شدم که مادرم فقط به دلیل وضع مالی پدرم با او ازدواج کرده است و هیچ‌گاه فرزندی نمی‌خواسته .... .

حجت الاسلام والمسلمین نیاکان کازرونی از پژوهشگران عرصه بانکداری اسلامی در یادداشتی به موضوع «جریمه دیرکرد» پرداخته و راهکاری شرعی برای جریمه دیرکرد ارائه داده است.

حضرت مهدی(ع) قبل از ظهور در «ذی طوی» به سر می برد و آن گاه که اراده الهی بر ظهور آن حضرت تعلق گیرد از آنجا وارد مسجدالحرام می شود.

هفتاد و پنج یا نود و پنج روز پس از رحلت رسول الله (صلی الله علیه وآله) اوج حیات سیاسی حضرت زهرا سلام الله علیها است، تحلیل همه جانبه داشتن از این بخش از زندگانی حضرت در صورتی امکان پذیر می شود که به چند پرسش به صورت کاملا مستند پاسخ داده شود.

سران جنایتکار کشور امریکا و اتاق فرماندهی پنتاگون که در مقابل ژنرال شهید حاج قاسم سلیمانی کم آورده و احساس حقارت می کردند، برای سرپوش گذاشتن بر بی عرضگی خود، سرانجام تصمیم به حذف فیزیکی این قهرمان بلندمرتبه نمودند...

ماه محرم بود با خودم گفتم: «محرم مال امام حسین(ع) است و به خدا هم هیچ ربطی ندارد». اندکی مراعات کردم و مانتوی بلندتری پوشیدم. ظاهرم در ایام محرم بهتر شده بود. اربعین همان سال دو نفر از همکارانم که راهی کربلا بودند، از من خواستند که همراه‌شان بروم...

سید مهدی قوام، یکی از وعاظ مشهور تهران در دوران طاغوت، یک شب پس از اتمام روضه، وقتی از پله‌های منبر پایین آمد، بانی مجلس، «حاج شمس‌الدین»، دست در جیبش کرد و پاکتی به ایشان داد و گفت: «آقا سید، ناقابله، اجرتون با صاحب اصلی محفل.» آقا سید مهدی تشکر کرد و پاکت را بدون شمردن پَرِ قبایش گذاشت. حاج شمس‌الدین گفت: آقا سید، حاج مرشد شما را تا دَم در منزل همراهی می‌کنند. حاج مرشد لبخندزنان نزدیک شد و دو تایی به راه افتادند.